زبيگنيو برژينسكى، از استراتژيست هاى دوران جنگ سرد كه چندان با سياست تنش زدايى سرسازگارى نداشت، چه در دوران فعاليت سياسى خود؛ به ويژه به عنوان مشاور امنيت ملى دولت «جيمى كارتر» و چه در سال هاى متأخرتر، هوادار سياستى مبتنى بر اعمال قدرت محض بود. ايجاد كمربند سبز به دور اتحاد شوروى و نيز كشاندن پاى اين كشور به باتلاق افغانستان از جمله طرح هايى بودند كه برژينسكى در تدوين آنها نقشى برجسته داشت. اينك اما وى معتقد است كه در مختصات كنونى جهان بايد از كورى ايدئولوژيكى اى كه دولت «جورج بوش» را مبتلا كرده است، فراتر رفت و با پايان دادن به سياست مبتنى بر ترس و ارعاب، تلاش ها را مصروف كاستن بى عدالتى هاى ناشى از جهانى شدن كرد.
برژينسكى در مورد ايران، نقش و اهميت آن در ساختارهاى امنيتى منطقه و نيز حل بحران اتمى جمهورى اسلامى نيز درك و ديدگاه هاى خاص خود را دارد كه در مصاحبه ذيل نيز بازتاب يافته است. اين مصاحبه را هفته نامه آلمانى «فرايتاگ» با وى انجام داده است و برگردان مصاحبه در زير از نظر خوانندگان گرامى مى گذرد.
* آقاى برژينسكى، شما اخيراً خواهان خروج سريع نيروهاى آمريكايى از عراق شديد. آيا اين خواستى واقع بينانه است؟ نخست وزير موقت عراق، اياد علاوى، ظاهراً با احزاب مختلف عراق توافق كرده اند كه در شرايط كنونى عراق، طرح چنين خواستى بلاموضوع است.
- اگر سياست در معناى اصلى و واقعى خود دوباره در عراق ميدان بروز پيدا كند آنگاه تك تك سياستمداران اين كشور زير فشار سنگينى قرار خواهند گرفت كه رفتارى واقعاً ملى و ميهن دوستانه به نمايش بگذارند و از نيروهاى خارجى بخو اهند كه كشور را ترك كنند. آنها از نيروهاى اشغالگر به خاطر نقش آزادگرانه شان تشكر خواهند كرد، اما به صراحت به آنها خواهند گفت كه ديگر نيازى به وجود شما نيست.
* براى نومحافظه كاران دولت آمريكا چنين وضعيتى حكم شكست را دارد. واقعگرايانى مثل شما با چنين وضعيتى چگونه روبرو خواهند شد؟
- كار واقعگرايان، پرداختن به مشكلات عملى و ملموسى است كه ديگر با نگاه نومحافظه كارانه نمى توان راه حلى برايشان يافت. كسى كه ادعا كند كه تجربه ما در عراق تجربه اى كاملاً موفقيت آميز بوده است احتمالاً بايد دچار جنون و ديوانگى باشد. اگر عراقى ها هوشمند باشند و خروج نيروها را از ما تقاضا كنند و اگر ما هم به نوبه خود هوشمند و عاقل باشيم و اين خواست را اجابت كنيم، آنگاه باز هم از اين واقعيت گريزى نيست كه «عمليات عراق» اعتماد بين المللى به آمريكا را شديداً خدشه دار كرده است.
افزون بر اين، اين جنگ ما را به لحاظ اخلاقى نيز به انحطاط كشانده و مرز توانايى هاى ما در رويكرد نظامى نسبت به چالش هايى را كه راه حل سياسى مى طلبند، به نمايش گذاشته است. اين جنگ ده ها ميليارد دلار بيشتر از آنچه كه پيش بينى شده بود، هزينه داشته است. ماجرا از اين قرار است كه رئيس جمهورى زبون، عقل و درايت خود را به دست كسانى سپرد كه در توجيه جنگ پاى دلايلى عوام فريبانه را به ميان كشيدند، در فوايد و مزاياى آن اغراق كردند و ابعاد و عواقب سياسى آن را ناديده گرفتند.
*شما در كتاب آخر خود نوشته ايد كه جنگ، عليه تروريسم يك اشتباه است. نويسندگان ديگرى اخيراً اين پرسش را مطرح كرده اند كه آيا جنگ عليه تروريسم و دوران پس از ۱۱ سپتامبر با سال هاى ۱۹۴۷ و ۱۹۴۸ يعنى با سال هاى آغاز جنگ سرد قرينه ها و شباهت هايى ندارد؟ شما در اين باره چه نظرى داريد؟
- براى من، تروريسم شاخص و نشانه مشكل بسيار عميق ترى است كه ما بايد با آن روبرو شويم. جهان كنونى، جهانى از بيدارى و برآمد سياسى بى سابقه مردم جهان است. ما با واقعيت ها و مسائلى كاملاً نو مواجه شده ايم. چنين جهانى با ناآرامى ها، چالش ها، خصومت هايى دست به گريبان است كه تا كنون از جمله خود را در شكل تروريسم به نمايش گذاشته است. سياست ما آمريكايى ها، از جمله در خاورميانه، باعث شده است كه اين تروريسم مستقيماً خود ما را نشانه رود. اما كل مشكل را نمى توان با تروريسم تبيين و تعريف كرد و از همين رو، من نمى توانم اين حرف را تأييد كنم كه ما در دوره معينى از جنگ جهانى عليه تروريسم به سر مى بريم. اين فرمولبندى به جاى آن كه به اتحاد ما و متحدانمان كمك كند دشمنان ما را متحد مى كند و در صفوف خود ما شكاف مى اندازد. زمانى كه ما از جنگ عليه تروريسم صحبت مى كنيم، ديگر مشكل مى توانيم براى مثال اعراب ميانه رو را با خود همراه كنيم. اين خطر هم واقعى است كه ما با چنين فرمولبندى هايى خود را كاملاً در برابر جهان اسلام قرار دهيم. فراتر از اين همه، چنين سياستى به ويژه با ضرورت ها و نيازهاى جهانى كه در آن ميلياردها انسان براى اولين بار در تاريخ به گونه اى فعال در تحولات سياسى سهيم شده اند، هيچ هماهنگى و قرابتى ندارد.
* اگر «جان كرى» در انتخابات رياست جمهورى پيروز مى شد و شما هم فرضاً دوباره عضو شوراى امنيت ملى آمريكا مى شديد، چه سياست را در پيش مى گرفتيد؟
- من فوراً به آن سه مشكلى مى پرداختم كه در خاورميانه با آنها مواجهيم و منشأ تهديدهاى تروريستى عليه ما هستند: روند صلح اسرائيل و فلسطينى ها، خروج باورمندانه و اعتمادانگيز از عراق و عادى سازى مناسبات با ايران. به هر سه اين اقدام بايد به عنوان آغاز يك روند نگريست. پس از آن، من تلاش خود را وقف بهبود مناسبات با اروپا و ژاپن مى كردم تا بخش ثروتمند جهان بتواند منسجم تر و آماده تر با چالش هاى ناشى از بيدارى سياسى مردم روبرو شود و پاسخى درخور براى آن بيابد، چرا كه در عصر ارتباطات وسيع بين المللى نابرابرى ها و بى عدالتى ها بسان سابق تحمل نمى شوند و نخواهند شد. جهان غنى نبايد شانه از مسؤوليت اين ناهنجارى ها و نابرابرى ها خالى كند تا خشم و سرخوردگى رشد و گسترش نيابد. اين البته نه كار يك سال يا يك دوره انتخاباتى، بلكه وظيفه اى است كه نگاه ما را متوجه وضعيت وخيم سياسى و اخلاقى اى مى كند كه از نابرابرى ها و بى عدالتى ها سربرآورده اند.
*ايالات متحده براى كاهش و تعديل جنبه هاى منفى جهانى شدن كه شما به آنها اشاره كرديد، چه مى تواند بكند؟
- مهم آن است كه ابتدائاً اين آمادگى بزرگ را پيدا كنيم كه با مزيت هاى اقتصادى غيرعادلانه خود وداع و در برابر مردم جهان سوم رفتارى انسانى تر پيشه كنيم. جهانى شدن نبايد بيش از اين در راستاى تأمين منافع اقتصادى ما و به ضرر مردم فرودست جهان ادامه يابد. برعكس، اين روند بايد به بخشى از يك سياست اجتماعى جهانشمول بدل شود و به حل چالش هايى بپردازد كه بخش بزرگى از مردم جهان با آنها دست به گريبانند.
* فكر مى كنيد كه آيا جان كرى در كارزار انتخاباتى خود به طرح چنين گزينه اى پرداخت و آيا او اصولاً توانست چهره اى متفاوت و مثبت تر از ايالات متحده ارائه كند؟
- من فكر مى كنم كه او مى توانست بر بوش غلبه كند، اما مشكل آنجا بود كه بر ضعف هاى وى به اندازه كافى انگشت گذاشته نشد. در ارزيابى رفتار انتخاباتى بوش مى توان گفت كه وى در بهترين حالت مردم را به اشتباه انداخت و در بدترين حالت به آنها دروغ گفت. اما كرى نتوانست از اين شرايط و ضعف بوش استفاده كند. شيوه ورود به جنگ عليه عراق و به ويژه مسائل مربوط به «گوانتاناما» و ابوغريب اعتبار اخلاقى رهبرى سياسى ما را شديداً خدشه دار كردند و مسؤول اين همه كيست؟ اين سؤال در كارزار انتخاباتى كرى به طور جدى مطرح نشد. در واقع، هيچ عرصه مشخصى براى تهاجم تبليغاتى عليه دولت بوش تعيين نشده بود.
*آقاى كرى به كنار، در مورد حزب دموكرات چه مى توان گفت؟ آيا اين حزب در عرصه سياست خارجى حرف و نگاه متفاوتى نسبت به دولت بوش دارد؟
- به نظر من، رهبرى حزب دموكرات از ۱۱ سپتامبر به اين سو در انتخاب سمت و سوى خود به سردرگمى دچار شده و لذا به دنباله روى از سياست هاى بوش افتاده است. مهمترين سياستمداران دموكرات هم در طول اين دو سه سال، اقدامى فراتر از تأييد جنگ مبتنى بر عوامفريبى دولت بوش انجام نداده اند. با چنين رفتار و رويكردى طبيعى است كه شاخص ترين چهره هاى دموكرات در كنگره نيز نتوانند مبانى راهبردى كه پس از ۱۱ سپتامبر در اين كشور به جريان افتاده را زير علامت سؤال قرار دهند.
* شما از چالش ها و مسائل سياسى اى صحبت مى كنيد كه در ۴ سال آتى دولت كنونى قطعاً قادر به حل آنها نخواهد شد و احتمالاً بعد از آن هم، يك چرخش اساسى در سياست ها دشوارتر خواهد بود.
- لزوماً اين گونه نيست. شايد حتى چنين چرخشى آسان تر هم باشد. اگر بوش خود را كماكان به نومحافظه كاران متعهد بداند و از هر گونه اصلاح و تعديلى در سياست هايش سرباز زند اعتماد و اعتبار بين المللى آمريكا بيشتر خدشه دار خواهد شد. ما بيش از پيش، منزوى خواهيم شد و با تهديدهاى تروريستى خطرناكترى سروكار خواهيم داشت. بالاخره، زمانى افكار عمومى ما بين اين خطرها و تهديدات و سياست هاى دولت بوش پيوند و رابطه اى را تشخيص خواهد داد. طبيعى است كه پيشبرد سياستى مبتنى بر روشنگرى و ديالوگ دشوارتر از سياستى مبتنى بر ترس و ارعاب است كه خود را تنها در قالب يك شعار (جنگ عليه تروريسم) خلاصه كرده است. طبعاً يك سياست خارجى متفاوت از سياست كنونى بر رهبرى ايالات متحده، يعنى بر قدرت عظيم آن متكى خواهد بود، اما در عين حال به اين واقعيت هم توجه خواهد داشت كه مشروعيت و حمايت اخلاقى مردم نيز از ملزومات آن است. از آنجا كه من اصولاً انسان خوشبينى هستم و به درايت و سلامت عقل آمريكايى ها باور دارم، لذا معتقدم كه ما شاهد چرخشى در سياست هاى كنونى خواهيم بود. اگر اروپايى ها به زبان واحدى صحبت كنند و در روند صلح خاورميانه برآمد قوى ترى داشته باشند و اگر ايرانى ها در ديالوگى مسالمت آميز بر سر مسائل و منافع امنيتى منطقه ادغام شوند، آنگاه شرايط بين المللى به تدريج رو به كاهش تنش ها خواهد رفت.
*چگونه مى توان مناسبات با ايران را به حال عادى درآورد؟
- ايران، كشورى بسيار مهم و قابل اعتناست، با تاريخى ويژه و احساسى از غنا و آگاهى به مزيت ها و ارزشمندى هاى خود. ايران بر خلاف بسيارى از كشورهاى منطقه ملتى مصنوعاً سرهم بندى شده نيست. اين كشور مى تواند فاكتور و عامل ثبات باشد. من شخصاً يك ايران ميانه رو و اتمى را به ايرانى ستيزه جو و داراى مناسباتى خصمانه كه پيوسته در تلاش براى دستيابى به سلاح هسته اى جهت مقابله با حمله احتمالى ايالات متحده است ترجيح مى دهم. اين ايران به مراتب خطرناكتر از ايرانى ميانه رو و اعتدال گرا و در عين حال مجهز به سلاح اتمى است.