آقاي راشدان!
مقاله ي سراسر تعجب و تحيرتان را خواندم و بسيار تعجب کردم که تعجب و تحير شما فقط در محدوده ي دروغ گويي احتمالي آقاي اعظم و گول خوردن روزنامه نگاران بروز کرده است و از تعجب و تحيري که اهل سياست ايران و جهان را در "کيس ِ کاظمي" انگشت به دهان کرده خبري نيست.
من نقشه ي سايت بيمارستان بقيه الله الاعظم را بلد نيستم و از در پشتي و جلويي خيابان شيخ بهايي خبر ندارم و چارت سازماني وزارت دفاع و نهاد سپاه را نديده ام و معناي کلمات انگليسي Public و WhiteWash را هم نمي دانم و يک انسان معمولي هستم با اندکي منطق که وقتي دو را در دو ضرب مي کند به جواب چهار مي رسد.
با همين منطق چند سوال در پرونده ي زنده ياد کاظمي برايم لاينحل مانده که اميدوارم شما به عنوان کارشناس و اهل فن بتوانيد به آن ها جواب دهيد:
1- وقتي برادران وزارت اطلاعات – که روش هاي بازجويي را از کمونيست ها آموخته اند –، فقط بازداشت شدگان را کتک مي زنند – آن هم به نحوي که جايش نماند- و تحصيل کرده و پيچيده هستند و تنها تهديد به تجاوز به همسر و دختر و مادر و خواهر مي کنند، چرا جسد خانم کاظمي را با آن عجله در شيراز دفن مي کنند؟ وقتي مدرک به اين روشني براي اثبات حقانيت نظام مقدس جمهوري اسلامي و "بچه ها"ي با سواد و پيچيده ي وزارت اطلاعات و دادستاني هست، چرا آن را دفن مي کنند و تحويل "دشمن توطئه گر" نمي دهند تا "جهانيان" به چشم خود ببينند که حکومت ايران و سربازان گمنام و خدومش، بي گناه و پاک و منزه هستند؟
2- خانم سرشناسي هست به نام سرکار خانم عبادي که برنده ي جايزه ي صلح نوبل و يکي از وکلاي خانم کاظمي است و نيازي هم به گرفتن ويزا از کانادا و اروپا ندارد. ايشان به مواردي برخورده اند که نشان دهنده ي آزار جنسي خانم کاظمي بوده است؟ آيا اين سخنان حقيقت دارد، يا آن هم کذب محض است؟
3- مسئله ي خانم کاظمي فقط به برادران با سواد و پيچيده ي وزارت اطلاعات مربوط نمي شود و ظاهرا قرباني را بعد از آش و لاش کردن، به دست اين برادران خدوم و اصلاح طلب سپرده اند؛ به همان پنج نفري که يکي شان آقاي اقدم نام دارد. قبل از آن، اين خانم در اختيار گرگ هاي دادستاني و درندگاني مانند آقاي بخشي بوده است. نگراني بزرگ و جانسوز ِ امثال آقاي آرمين هم نه مثله شدن خانم کاظمي، که لکه دار شدن دامان پاک و تازه لکه گيري شده ي وزارت "اصلاح طلب "ِ اطلاعات و مجموعه ي سياستمداران تواب بوده است. سوال اين که، اين برادران ِ امروزه اصلاح طلب شده، چرا جسم آش و لاش اين خانم را بر اساس تعاليمي که کمونيست ها به آن ها داده اند که "شکنجه تا سر حد مرگ، و نه منتهي به مرگ"، زودتر به بيمارستان بقيه الله الاعظم – حالا در جلويي يا عقبي اش زياد فرق نمي کند – نرسانده اند؟
4- جنابعالي که متخصص اين گونه مسائل هستيد لطفا به من بفرماييد که آقاي بخشي ساعت 10 شب در زندان زنان و محل نگهداري خانم کاظمي چه مي کرده است؟ آقاي بخشي چطور در ساعت خاموشي و بعد از پلمب شدن درهاي زندان به زندان وارد شده و اصلا آنجا چه مي کرده و از خانم کاظمي چه مي خواسته است؟ آقاي بخشي آن شب خانم کاظمي ِ "پررو" را – که خيلي به کانادايي بودنش و حمايت دولت کانادا از شهروندانش مي نازيده و اعصاب شکنجه گران را پاک به هم ريخته بوده - با يک خانم ديگر به کجا برده است؟ آيا مي خواسته "رو"ي اين خانم را به روش هايي که مي دانيم کم کند؟ رديف هاي 148 و 149 و 150 دفتر وقايع زندان چطور مخدوش شده است؟ رابطه ي اين رديف هاي مخدوش، با رديف 42 همان دفتر چيست؟ با خانم کاظمي در طول سه شب در سه سلول مختلف چه مي کرده اند؟ آيا اينها چيزهايي نيست که همان کارمندان با سواد و پيچيده ي وزارت اطلاعات بعد از گرفتار شدن - و حس بدي که به ايشان دست داده بود که ممکن است مثل حاج سعيد قرباني شوند - افشا نکرده اند؟
آقاي راشدان!
گيرم آقاي اعظم حقه باز و دروغ گوست، با اين سوال ها و ده ها سوال ديگري که به همين اندازه منطقي و روشن است چه بايد بکنيم؟ پاسخ اين سوالات را از که بايد بگيريم؟ هر دو طرف قضيه، درگير ِ حفظ آبروي خود و بردن آبروي طرف مقابل است، و در اين ميانه آن چه قرباني مي شود، جان انسان هاي بي گناه است؛ فرق نمي کند خبرنگار داراي "پروفايل بين المللي" و ساکن بند 209 باشد يا روزنامه نگار شهرستاني ساکن ِ زندان لاکان با پروفايل شهرستاني. وزارت اطلاعات و دادستاني و مرتضوي و يونسي و ساير سربازان تحصيل کرده و پيچيده، جملگي در اين جنايت و جنايت هاي ديگر دست دارند و همه – با کمي بالا و پايين در کيفيت و کميت جنايت – دست شان به خون آلوده است. شما بهتر است به جاي تمرکز و اتلاف وقت براي اثبات دروغگويي امثال اعظم ها، قلم تان را در روشن کردن اين جنايت ها به کار گيريد. نفع اين کار براي مردم ايران قطعا بيشتر خواهد بود.