شيكاگو مارون: اخبار كنوني در مورد ايران، حالتي مشابه اخبار ماه هاي قبل از وقوع جنگ عراق در سال 2003 ميلادي دارد. اين سناريو، همان سناريوي آشناي قديمي است: كبوترهاي اروپايي با بازهاي آمريكايي درخصوص توقف گسترش سلاح هاي ممنوعه در خاورميانه درگير شده اند. در ماه هاي گذشته نيز، مذاكرات اروپا با ايران براي مقابله با توسعه برنامه هسته اي ايران به بن بست رسيده است و حالا آمريكا، فشار بيشتري را بر بروكسل وارد مي كند تا موضع سخت تري در قبال ايران بگيرد. در همين حال، مي توان گفت كه كندي اروپا و ايران در رسيدن به توافق لازم، بيشتر نتيجه شكست اروپا در ترغيب ايران است تا به خاطر سرسختي ايران.
مواضع مختلفي نيز كه از سوي رهبران اروپايي اتخاذ مي شود، رسيدن به نتايج مساعد را سخت تر كرده است. در ميان اين بازي ديپلماتيك خطرناك، چنين نشانه هاي پراكنده اي نيز منجر مي شود ايران به جاي اذعان به فعاليت هاي خود، آن را انكار كند. در حالي كه نمايندگان بريتانيا، فرانسه و آلمان دور ميز مذاكره نشسته اند و حاضرند در مقابل همكاري ايران، مشوق هاي اقتصادي ارائه دهند، رهبران همين كشورها، استفاده از حمله نظامي براي تقويت مواضع خود را رد مي كنند.
اين مواضع سست، ايران را قوي تر مي كند، زيرا مقامات ايراني مي دانند كه مذاكره كنندگان اروپايي فقط به تهديدهاي توخالي اكتفا مي كنند و آن را اجرا نخواهند كرد.
اما برخي از تحليلگران معتقدند زمان استفاده از اقدام نظامي فرا رسيده است و به همين جهت آمريكا بايد وارد بازي شود و نقش «پليس بد» را به عنوان شريك اروپا در مذاكرات ايفا كند. دولت بوش تاكنون در صندلي عقب نشسته و به اتحاديه اروپا اجازه داده كه مذاكرات را رهبري كند اما اروپايي ها هم سعي كرده اند بلوف نزنند. با وجود آن كه اروپاييان سعي كرده اند جبهه اي متحد داشته باشند، اما جريانات فعلي موجب تضعيف سياست خارجي اتحاديه اروپا شده است.
صلح طلبان اروپايي، از بروز تهديد نظامي عليه ايران جلوگيري كرده اند. شيراك، بلر و شرودر از ابتدا هم تأكيد كرده اند كه به گزينه نظامي اعتقادي ندارند، اما بلوف زدن، عنصر مهمي در روابط بين الملل است، هرچند كه اروپا آن را به كنار نبرده است.
علي رغم شرايط اروپاييان، هنوز هم راهي براي پيروزي در اين بازي وجود دارد. ايران تمايلي ندارد برنامه هسته اي خود را در مقابل تشويق هاي اقتصادي اروپا كنار بگذارد اما اگر آمريكا به عنوان وزنه تعادلي در كنار اروپا وارد مذاكرات شود، شايد ايران هم نظر خود را عوض كند.
در كنار دوويلپن، استراو، فيشر و كمال خرازي، بايد كاندوليزا رايس هم با برنامه هاي تهاجمي اش وارد صحنه شود و از اين فرصت براي تقويت موضع اروپا استفاده كند. واضح است كه اتحاديه اروپا نمي تواند مسأله ايران را به تنهايي حل كند زيرا روند فعلي مذاكرات، تنها به ذخيره زمان براي ايران و پيشبرد برنامه تسليحات هسته اي اين كشور منجر خواهد شد.
در اين حال، اگر آمريكا اكنون با همان حالت تهاجمي سال 2003 وارد صحنه شود، احتمال آن وجود دارد كه تهران قبول كند پذيرش عضويت در سازمان تجارت جهاني و فروش نفت به اروپاييان، اهميت بيشتري نسبت به ساخت نيروگاه آب سنگين دارد.
اما دلايل بي اعتمادي غرب به ايران، فقط به برنامه هسته اي اين كشور محدود نمي شود. غرب معتقد است كه ايران از گروه هاي تروريستي حمايت كرده و در كنار تشويق معنوي، هزينه لازم براي فعاليت هاي حزب الله، حماس و جهاد اسلامي را تأمين مي كند.
با اين وجود، جهان ديگر خواهان خشونت نيست، هرچند كه تهديد خشونت مي تواند ابزار قدرتمندي عليه صلح جهاني باشد. اگر ايران همچنان بخواهد در مقابل اقدام احتمالي آمريكا مقاومت كند، آنگاه انجام حمله هوايي هزينه اي است كه جهان بايد براي مقابله با سلاح هاي هسته اي بپردازد.
همين جريان بود كه موجب شد هري ترومن هم در جنگ جهاني دوم به استفاده از سلاح هسته اي روي آورد. او مي گفت از سلاح اتمي براي پايان بخشيدن به جنگ جهاني استفاده كرده است.
اكنون ايران نيز مي گويد با دشمنان خود مقابله خواهد كرد. حالا آمريكا بايد تصميم بگيرد كه از گزينه نظامي پيشگيرانه استفاده كند يا به انتظار اقدام ايران بنشيند.