سخنگوي قوه ي قضائيه بعد از هفته ها وقت کُشي، بالاخره اعلام کرد که غير از 4 نفر متهم وب لاگ نويس، پرونده ي ساير وب لاگ نويسان به علت احراز عدم سوء نيت با قرار لازم مختومه شده و 4 متهم باقيمانده هم انشاءالله در دادگاه، مورد رافت اسلامي قرار خواهند گرفت.
با اين جمله، نمايش ديگري از سري نمايش هاي کمدي - تراژيک نظام جمهوري اسلامي به پايان رسيد و پرده ي صحنه تا اجراي نمايشي ديگر پايين افتاد. درپشت اين پرده البته عده اي جوان قرباني خواهند شد و صداي اعتراض آن ها در هياهوي تعويض دکورها به گوش کسي نخواهد رسيد. کارگردانان و مجريان اين تئاتر لاله زاري قطعا انتظار دارند تماشاگران ِ هالو و خوش خيال، به خاطر "عاقبت خوش" ِ اين "غير 4 نفر" و پايان احتمالا خوش آن "4 نفر" کف و سوت بزنند و ضمن شکستن تخمه و گاز زدن ِ ساندويچ در انتظار پرده ي بعدي بنشينند.
بازي اخير قوه ي قضائيه، اولين بازي از مجموعه ي بازي هاي دستگاه هاي اداره کننده ي جمهوري اسلامي نيست و به يقين آخرين نيز نخواهد بود. در طول بيست و پنج سال گذشته ما شاهد "سياه بازي" هاي زيادي بوده ايم که هر يک در فضائي خاص اجرا شده است. نظام "مقدس" جمهوري اسلامي، از اولين روز تثبيت اش تا کنون با به کار بردن کثيف ترين شيوه ها، همواره در صدد دست يابي به اهداف کوچک و بزرگ خود بوده است و از به کار بردن دروغ و "سوار کردن کلک" ابائي نداشته است.
مثلا در نمايش ِ بزرگ و پُر آنتريک ِ "سرکوب مخالفان سياسي"، از سال 1358 تا 1360 انتشار نشريات مجاهدين را "رسما" آزاد گذاشتند تا تک تک بچه هاي سمپات در سر چهار راه ها و داخل دکه ها و پاي بساط ها شناسائي شوند و آنگاه در سال 1360 "رسما" همه ي آنها را گرفتند و کشتند. در سال 1361 اسم و آدرس رهبري و کادرهاي حزب توده را خواستند تا به آنها "رسما" اجازه فعاليت بدهند، و درست چند روز بعد همه شان را با پيژامه از رختخواب بيرون کشيدند و بر روي تخت شکنجه خواباندند.
حتي در مورد مسائل کوچک و بي اهميت، با همين "سياه کردن"ها و "فيلم آمدن"ها کار خود پيش بردند. مثلا در همان سال 61 به صاحبان ويدئو کلوپ ها، چند روز فرصت دادند تا مشخصات کامل خود را براي صدور مجوز فعاليت "رسمي" به نهاد مربوط اعلام کنند و بعد از جمع آوري اسم و آدرس دقيق و تعداد نوار موجود، تمام ويدئو کلوپ ها را تعطيل و نوارهاي آنها را ضبط کردند. يا باز در ايام خوش ميدان داري ياران خاتمي و بنزين کوپني، زماني که مردم براي سفرهاي نوروزي شان با تحمل مشقت و صرفه جويي، کوپن هاي بنزين را جمع آوري کرده بودند، شايع شد که کوپن ها از اول سال باطل خواهد شد و وقتي مردم هيجان زده به طرف پمپ بنزين ها يورش بردند، وزير نفت نظام "مقدس و راستگو"ي اسلامي شايعه ابطال کوپن ها را بي اساس خواند و انتشار آن را به ضد انقلاب نسبت داد و چند روز بعد، به محض آغاز سال نو تمام کوپن ها باطل شد!
کار ِ اين سريال هاي نمايشي، از دستگيري مقصران قتل هاي زنجيره اي و محاکمه عوامل به قتل رساندن زهراي کاظمي گذشته و به سياه کردن دول اروپايي در رابطه با مسائل هسته اي و "سر ِ کار گذاشتن" ِ مردم ايران با بازي هاي انتخاباتي و پرداخت هاي پنجاه هزار توماني و متوقف کردن غني سازي رسيده است و ايفاي نقش رئيس قوه قضائيه به عنوان پدر مهربان و ياور مظلومان، ميان پرده اي به قصد رفع خستگي تماشاگران بوده است.
نگارنده بر اساس تجربيات بسيار تلخ ربع قرن اخير به دوستان جوان خود توصيه مي کند که دست شان را دو باره و سه باره داخل سوراخي که يک بار از داخل آن گزيده شده اند نکنند. از ميان بد و بدتر، بد را انتخاب کنند ولي دل به آن ندهند. از هر فرصتي که براي نفس کشيدن به دست مي آيد بهره گيرند ولي آن فرصت را طولاني و هميشگي ندانند. با طناب پوسيده ي رافت اسلامي و آزادي هاي مشروع و نشاط انتخاباتي و پشتيباني هاي بين المللي به داخل چاه ويل "عدالتخانه ي نظام" نروند که بيرون آمدن از آن ممکن است سال ها طول بکشد.
پرونده ي وب لاگ نويسان سيلي ديگري بود به گوش به خواب رفتگان و هوش از سرپريدگان بلکه بيدار شوند و هوشياري شان را در مقابل دشمنان آزادي دوباره به دست آورند.