شنبه 3 اردیبهشت 1384

پيام ابوالحسن بني صدر به مناسبت سالگرد تولد دکتر مصدق

هو

با سلام به شما هموطنان گرامی

آن روز که مصدق چشم از جهان فروبست، روزنامه نگاری درباری ، از خود پرسید: در زندگی ، چه وقت بعنوان ایرانی به خود بالیده، احساس غرور کرده و خویشتن را از کرامت سرشار یافته است؟ به خود پاسخ داده بود : دوران کوتاه حکومت مصدق.
و می دانیم که تا ملتی خود را از ترس و تحقیر خالی نکند ، کرامت و شأن و منزلت انسان، که بدو گرمی حیات و اراده رشد کردن می بخشد، را باز نمی یابد. ازاین رو است که هرانسانی بر سر حقوق ملی می ایستد، خود فریادی می شود به ملتی که سر از سینه غفلت و انفعال بردار ، هر انسانی که نه ترسها ،نه ناتوانائی ها ، نه یأس ها ، که شجاعت ها ،توانائی ها و شادیها و امیدها را بر می انگیزد، هر انسانی که به مردم خود هشدار می دهد : " با چشمان باز، نگران سرنوشت خانه کهنسال خویش باشید تا مبادا تاریخ فردا از نسل امروز به زشتی یاد کند" ، هر انسانی که به ملت خویش نهیب می زند : نباید به دیگران اجازه داد، زندگی در خفت و خواری را به ما تحمیل کنند و این ما ملت هستیم که در آزادی و استقلال می باید به زندگی خویش معنی بدهیم، همه کرامت، همه شرافت و مایه افتخار است و مظهر کرامت ملی می شود.
در زندگی مصدق، هیچ تسلیم نیست، هیچ تحقیر نیست، هیچ شکست نیست . هیچ شکست نیست چرا که او می داند بر سر حق ایستادن، ولو زور پرستان عامل قدرت بیگانه کودتا کنند- که کردند- نسل بعدی می تواند مبارزه را ادامه دهد. از این روست که گفت: چه زنده باشم وچه زنده نباشم امیدوارم ، بلکه یقین دارم ملت ایران نهضت ملی را تا رسیدن به نتیجه، ادامه خواهد داد.
در حقیقت، شکست زمانی است که نمایندگی کننده از ملتی، پای استقامت سست می کند و به بیگانگان اجازه می دهد به جای ملت، چند و چون زندگی او را معین کنند. مصدق رفت تا بماند و ماند و کودتاچیان ماندند تا بروند و رفتند.
فلسفه زندگی بدون شکست و بدون پایان، قاعده های بسیاری می آموزد. از آن قاعده ها، به آوردن دو قاعده اکتفا می کنم:
قاعده اول: هرانسان صاحب کرامت ذاتی است و هر ملتی کرامت ملی دارد. تا زمانی که انسان از کرامت خود و ملتی از کرامت ملی خویش غافل نشوند، از استقلال و آزادیشان غافل نمی مانند و از گرمی و هیجان حیات نیز خالی نمیشوند. از این رو، از دست آوردهای رشد، بسا مهمترین آنها، برانگیختن هیجان زندگی است. الا اینکه، این هیجان، این احساس گرمی حیات ، بدون کرامت و کرامت بدون آزادی و استقلال پدید نمی آید. از این رو، انسانهائی که در تاریخ ملتها تجسم کرامت و آزادی و استقلال می شوند ، فریادهای بیدار باش می گردند و، در همان حال، نوری می شوند که گم شده ها در ظلمات خواری و تسلیم را به کرامت در استقلال و آزادی فرا می خوانند.
قاعده دوم: آن کسانی که از ملتی در حقوق ملی نمایندگی می کنند ، اولاً ، ممکن نیست به نمایندگی ازهمان حقوق ، با آن کسان مخالفت کرد و ثانیاً ، مخالفت جز از راه قدرت پرستی و مراجعه به قدرت خارجی میسر نمی شود. امروز که اسناد محرمانه دولتهای امریکا و انگلستان منتشر شده اند، با افسوس تمام، به خود می گوئیم، اگر آنها که به بیراهه مخالفت افتادند و به قدرت خارجی مراجعه کردند و خویشتن را در اختیار این قدرت در کودتا برضد نهضت ملی قرار دادند، دو سه هفته ای دست نگاه می داشتند بسا نهضت ملی ایران به هدف رسیده بود. توضیح اینکه در 31 ژوئیه 1952 ، سفیر امریکا در تهران، به وزارت خارجه آمریکا گزارش می کند، چاره ای جز حل مسئله نفت بر اساس پیشنهادهای مورد قبول مصدق نیست.او این پیشنهادها را نیز به اطلاع وزیرامور خارجه امریکا می رساند. اما در 7 و 11 اوت 1952، میدلتون به وزیر خارجه انگلستان وهندرسن به وزیر خارجه امریکا گزارش می کنند چاره ای دیگر دارد پیدا می شود. میدلتون گزارش می کند: زاهدی به ما مراجعه کرده است که کاشانی و بقائی و مکی و ... با مصدق مخالف شده اند. او اینک نامزد نخست وزیری است.
در آن نوبت، مصدق موفق می شود مخالفان را بی اثر کند . نوبتی دیگر، 5 روز پیش ازکودتا، سفارت امریکا در تهران گزارش دیگری به وزارت خارجه امریکا می دهد که مصدق بر اوضاع مسلط است و خطر حزب توده جدی نیست و مسئله نفت را باید با حکومت مصدق حل کرد. این بار نیز این " ایرانی ها " هستند که به قدرت خارجی مراجعه می کنند: «دست نگهدارید تا ما حکومت مصدق را براندازیم و مسئله رابد لخواه شما حل کنیم.»
از این مراجعه ها مسلم می شود که می دانستند چه می کنند. می دانستند پیروزی دردسترس است و ترس آنها از این پیروزی نهضت ملی ایران، از ترس سلطه گران خارجی، بیشتر بود. چرا که جریان مستقل شدن ایران و آزاد شدن مردم، جریان صاحب اختیار کشور شدن ملتی رشید و آزاد و عارف به توانائی خویش است. چنین ملتی هرگز اجازه نمی دهد زورپرستان دستیار سلطه گران ،سرنوشت او را به اختیار خود در آورند.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

همین ترس خائنان به وطن از پیروزی ملت و خدمتگزاران او بود که سبب شد فاجعه کودتای1332، بر ضد مصدق، در دوران مرجع انقلاب ایران، بر ضد منتخب ملت ایران، بدست زورپرستانی تکرار شود که با قدرت خارجی سازش ننگین کردند. اینان نیز، از آمدن وزیران خارجه کشورهای عضو کنفرانس عدم تعهد به تهران، برای ابلاغ موافقت عراق با شرایط صلح، جلوگیری بعمل آوردند. چرا که هم جنگ پایان می یافت و بسا فرصت استقرار استبداد از دست می رفت و هم پیروزی ایران و انقلاب مردم ایران برخصم آزادی در منطقه و جهان، مردم منطقه را در فراگرد مردم سالاری ، به پیش می برد. این شد که از آن وزیران خواستند به ایران نیایند و کودتا کردند. کودتا کردند و جنگ را به مدت 8 سال، به سود امریکا و انگلیس و اسرائیل (به قول آلن کلارک وزیر دفاع در حکومت تاچر) و بخاطر تحمیل استبداد به نسلی که انقلاب کرده بود، ادامه دادند. تکرار مراجعه به قدرت خارجی برای تصرف قدرت و استقرار قدرت، گزارشگراین قاعده است که سلب آزادی بدون سلب استقلال و این دو ، بدون مراجعه به قدرت خارجی محال است.
بدین قرار، تکرار تجربه های تلخ هشدار دائمی به ملت ایران و همه ملتهای جهان شد که :
1 - رابطه ها میان مجموعه های ملی ، اگر رابطه مسلط - زیر سلطه شدند، تباهی آور می شوند.
2 - هر ملتی در موقعیت زیر سلطه قرار گرفت، نخست می باید آن را از چشم قشر حاکم برخود ببیند و
3 - هر مراجعه به قدرت خارجی در امور داخلی، ناقض استقلال و ناقض حقوق ملی و حاکی از خالی شدن مراجعه کننده از کرامت و پرشدنش از حقارت است. از این جهت مراجعه به قدرت خارجی، بخاطربازیافت حقوق ملی محال است. پس مراجعه کننده، ولو دعوی جانبداری از آزادی و حقوق انسان کند، قدرت پرستی و دست نشاندگی خویش را به نمایش می گذارد.
و اگر نسل ها که از پی هم می آیند، این دو قاعده را بکاربرند، مصدق ها در زندگی آزاد و مستقل آنها و با آنها زندگی می کنند. چنین باد.

ابوالحسن بنی صدر
2 اردیبهشت 1384

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/21479

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'پيام ابوالحسن بني صدر به مناسبت سالگرد تولد دکتر مصدق' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016