به نام خدا
سردبير محترم روزنامه شما
ارگان حزب موتلفه اسلامي
با سلام روزنامه شما شماره 8/2/84 در صفحه دوم در ستون خبر و نظر مطلبي را تحت عنوان «تابعيت امريكايي» چاپ كرده است و در آن مدعي شده است كه ردصلاحيت در انتخابات رياست جمهوري پيش رو به علت تابعيت امريكايي من خواهد بود.
ادعاي تابعيت مضاعف من به كلي بياساس است. در مصاحبهاي با سايت امروز، آقاي حميدرضا ترقي، عضو ارشد شوراي مركزي حزب موتلفه اسلامي و سردبير نشريه شما اظهار داشتند كه: «دكتر يزدي براي مدتي به عنوان مقيم در آمريكا زندگي كرده است و در نتيجه داراي تابعيت مضاعف است» و آن را با وضعيت آقاي جلال فارسي در اول انقلاب مقايسه كردند.
اين يك قضاوت عجولانه و از سر بياطلاعي است. از آقاي ترقي عضو برجسته يك حزب اسلامي چنين سخني بعيد بود. ايشان هم خوانده و هم شنيدهاند كه قرآن كريم مومنان را امر فرموده است كه: ولا تقف ما ليس لك به علم ان ما لسمع و البصر و الفواد كل اولئك كان عند مسئولا ـ و از آنچه كه به آن علم نداري پيروي مكن ـ چرا كه گوش چشم و دل هر يك در كار خود مسئول است. (اسراء 36)
اجازه اقامت در هيچ كشوري لزوما به معناي تابعيت آن كشور نيست. ممكن است فردي سالهاي سال در كشوري مقيم باشد اما هرگز به او تابعيت ندهند يا خود آن را درخواست نكند. به عنوان مثال، بسياري از روحانيان برجسته ايران، نظير آيتالله شاهرودي، رئيس قوه قضاييه، سالها در عراق (نجف) مقيم بودهاند. در هنگام بحث پيرامون ايراني بودن ايشان، ارائه شناسنامه ايراني كافي دانسته شد. آيتالله سيستاني سالها است مقيم عراق ميباشد اما در انتخابات اخير به دليل اين كه تابعيت عراق را نداشتند و خود را ايراني ميدانند، راي ندادند. برخي از پزشكان ايراني كه سالها مقيم آمريكا بودند براي كسب پروانه طبابت در آمريكا به تابعيت آن كشور درآمدند يا فورم درخواست تابعيت را امضا كرده بودند. بعد از انقلاب بعضا به مقام وزارت هم رسيدند.
حزب موتلفه اسلامي و رهبري آن اگر مدارك و اسنادي حاكي از تابعيت مضاعف اينجانب دارد چرا آن را 27 سال بعد از انقلاب حالا مطرح ميكنند؟ من عضو شوراي انقلاب، معاون نخست وزير و وزير امور خارجه، نماينده ويژه امام براي حل بحرانها، نماينده منتخب مردم تهران در مجلس اول بودم. در همان مجلس رهبران برجستهاي از اين حزب حضور داشتند، هنگام طرح اعتبار نامهها ميتوانستند، اعتراض كنند، در حالي كه اعتبار نامه من بدون هيچ اعتراضي به اتفاق آرا تصويب شد. در انتخابات مجلس پنجم و ششم و هفتم و در انتخابات رياست جمهوري در سال 1376 ثبت نام كرد. براي ردصلاحتيم از چندين بند و ماده نظير نداشتن فوقديپلم (!!) ، سوء شهرت در حوزه انتخابيه (تهران)، مرتد بودن (!!)، عدم اعتقاد و التزام عملي به دين اسلام (!!)، عضويت در نهضت آزادي ايران استفاده شد. اما اين بار رهبران حزب موتلفه اسلامي حرفهاي بياساس تازهاي زدهاند.
من در اينجا رسما از آقاي ترقي و مسئولان حزب موتلفه اسلامي ميخواهم كه اولا اين توضيح مرا در اولين شماره روزنامه شما، در همان ستون، درج نمايند و ثانيا اگر سندي در مورد تابعيت مضاعف من به دست آوردهاند، آن را اعلام و ارايه دهند. اما سندي و مدركي ندارند و به صرف «ظن و گمان» سخني گفتهاند و مصداق اين آيات شريفه شدهاند كه : «و ما يتبع اكثرهم الاظنا ان الظن لايغني من الحق شيئا ـ و بيشترشان جز از گمان پيروي نميكنند و گمان حق را به بار نميآورد (يونس 36) ؛ «ان يتبعون الا الظن و ان هم الايخرصون ـ جز از وهم و گمان پيروي نميكنند و جز اين نيست كه دروغ ميبافند.» (انعام 116) بنابراين خطا و اشتباه خود را اصلاح كنيد و گرنه، اگر چه دادستان تهران به هيچ يك از شكايات من عليه روزنامههاي هتاك (كيهان، رسالت و همشهري) و شوراي نگهبان رسيدگي نمينمايد است، با وجود اين از حق قانوني خود استفاده و از روزنامه شما و حزبتان شكايت خواهم كرد. اميدوارم نيازي به آن نباشد.
و العاقبه للمتقين
دكتر ابراهيم يزدي
14/2/8
رونوشت به خبرگزاريها و مطبوعات و سايتهاي خبري