دو روز پيش، پس از بازگشت به هلند پس از چند مسافرت کاري، فرصتي پيش آمد تا با فراغ بيشتر به مرور مطالب رسانه بپردازم. برخورد مأموران امنيتي و انتظامي با من در فرودگاه تهران، با واکنش گسترده رسانه هاي گروهي هلند مواجه شده بود.
واضح است که نماينده مجلس هلند بودن، هيچ حقوق انساني بيشتري براي فرد ايجاد نمي کند. اما آنچه در رسانه هاي گروهي اينجا مورد توجه ويژه قرار گرفته، اين است که چگونه مأموران امنيتي و انتظامي، به شيوه هاي غير قانوني به بازجويي، تهديد و تفتيش پرداخته اند، بدون آن که از بابت رفتار خود، کوچک ترين نگراني اي داشته باشند.
به هر حال، آنچه در اين خصوص براي شخص من اهميت بيشتري داشته، جهت گيري مشخص صحبت ها و تهديدات مأموران بوده که به صراحت به من نسبت به ديدار با فعالان جامعه مدني در هنگام مسافرت هايم به ايران هشدار مي دادند. گويي اين فعالان از نگاه آنان جنايتکاران خطرناکي محسوب مي شوند که بايد با تمام وسايل ممکن جلوي هرگونه تماس آنها با دنياي خارج از ايران گرفته شود. وسايلي که دامنه آنها، از ممنوع الخروج کردن اين افراد گرفته تا قرنطينه کردنشان در داخل ايران را از طريق فشارهاي غيررسمي در برمي گيرد.
وقتي حتي نماينده يک مجلس اروپايي (که قطعاً حداقل براي پيگيري نقض حقوق انساني خود از امکانات بيشتري برخوردار است) بدين گونه براي "صحبت کردن" با فعالان جامعه مدني در ايران تحت فشار فراقانوني قرار مي گيرد، سؤالي نکران کننده به ذهن مي رسد؛ سؤالي که موضوع آن، ميزان امنيت "خود اين فعالان" در زندگي روزمره شان است.
با خود فکر مي کنم که اگر من به جاي اين فعالان بودم، تا چه حد امکان اعتراض مؤثر و علني به تهديد، تفتيش و بازجويي غير قانوني از خود را مي داشتم؟