* شرکت در انتخابات قلابی ، نخست اعتراف به وجود رژیم و مشروعیت ﺁن و ﺁنگاه ، از بیم بدتر و بدترین ، رأی دادن بود . پس بر شرکت کنندگان است که نخست به این پرسش پاسخ دهند : ﺁیا با تصدیق رژیم ولایت مطلقه فقیه است که می خواهند راه بسوی مردم سالاری را هموار کنند؟ ﺁقای قابل ، قولی را از علی (ع) دانسته است . بنا بر ﺁن ، عاقل کسی نیست که میان خیر و شر ، انتخاب می کند . عاقل کسی است که میان دو شر، شر کمتر را بر می گزیند !؟ . از او شگفت می نماید که تناقضهای موجود در این قول و بنا بر این جعلی بودن ﺁن را ندیده است: تناقض ﺁن را با این ﺁیه قرﺁن که تصریح می کند شر و فساد از عمل انسان پدید می ﺁید. در حقیقت، تا استبداد نباشد و زور روش و قدرت هدف نشود، بد و بدتر و بدترین پدید نمی ﺁیند. و تناقض ﺁن با قرﺁن ، که:
الف – از ﺁغاز تا پایان، به انسان هشدار می دهد که بمحض عمل به حق ، باطل از میان می رود . به سخن دیگر، اگر عاقل خیر و حق را گزیند، شری برجا نمی ماند تا انتخاب میان دو شر محل پیدا کند و
ب- تناقض با توحید ، اصل راهنمای اسلام .
در حقیقت، انتخاب میان دو شر، الف – اصالت دادن به قدرت است ( تنها قدرت شر ساز است ) و ب – ثنویت را اصل راهنما شناختن است . علی ( ع ) قرﺁن ناطق بود . او می دانست که بی سبب نیست که در قرﺁن از انسانها، یکبار نیز ، خواسته نشده است میان دو باطل، میان دو شر ، یکی را برگزینند . بلکه فراوان به ﺁنها هشدار داده شده است که شر و باطل از عمل زشت ( = زور ) خود شما پدید می ﺁید . بدین قرار، اصل ثنویت را راهنمای عقل کردن و فضای ﺁن را به دو شر محدود کردن، غافل کردن ﺁنست از قدرت خودکامه شر ساز .
* فراخواندن مردم به گزینش میان بد و بدتر و ﺁن را شرط عقل دانستن، تصدیق رژیمی است که از لحاظ نظری استبداد فراگیر و ترکیبی از بد و بدتر و بدترین ها است و خود سازنده بد و بدتر و بدترین است .
* فراخواندن مردم به شرکت در انتخابات از بیم بد و بدتر و بدترین ، تصدیق ناتوانی و نادانی مطلق مردم نیز هست . چرا که اگر برای مردم توانائی و شعور جمعی قائل شویم نمی توانیم الف – ترس و ب – جبر اجتناب ناپذیر « انتخاب » میان بد و بدتر را ، دست ﺁویز وجوب شرکت در انتخابات قلابی بگردانیم . اگر عقلهای ما ﺁزاد بود پیش از فراخواندن مردم ، از خود می پرسیدیم : این ملت تا چه زمان می باید در ترس و نادانی القائی بماند ؟
* هر عاقلی می باید از خود می پرسید : چگونه می توان از ﺁزادی خویش غافل نشد و ﺁزادی را و نه قدرت را هدف گرداند وچنانچه آزادی را هدف قرار دهیم ، چگونه میتوان در « انتخاباتی » شرکت کرد که پیش شرط ﺁن تصدیق رژیمی است که اندیشه راهنمایش بیان استبداد فراگیر است ؟ بر ﺁنها که از روی باور دعوت به شرکت در انتخابات کردند، فرض است که به این پرسش بیاندیشند و پاسخی ترجمان انصاف بدان بدهند .
بدین قرار ، همه ﺁنها که تسلیم فشارها نشدند و سحرهای « فکرهای جمعی جبار » را یک به یک باطل کردند ، مردم سالاری را ، کرامت و شخصیت ملت ایران را ، بدیل مردم سالار را و حتی ﺁن بخش از دعوت کنندگان باورمند را، زنده کردند . سیمای شجاع ملت خود و وجدان تاریخی و وجدان عمومی غنی ایرانیان را بر جهانیان بنمودند . ﺁینده نزدیک و دور را از ﺁن ﺁزادی و استقلال کردند . براستی فرمان زندگی در ﺁزادی و استقلال و رشد بر میزان عدالت را است که صادر کردند و خود و اکثریت بزرگی از مردم ، با صداقت و صمیمیت، اجرا کردند . اگر عزم استوار ﺁنها نبود، امروز ، احمدی نژاد، یک تررویست، نه نماد سازمان تروری که او را ، به زور تقلب ، « رئیس جمهوری » گردانده است، که نماد و تنها نماد ملتی با یکی از قدیمی ترین و غنی ترین تمدنها، می گشت . اگر چنین می شد، ﺁیا احساس تحقیر و شرمساری حد می شناخت ؟
تحریم انتخابات قلابی را با یافتن و انتشار اطلاعات صحیح پیرامون هویت نامزدهای رژیم مافیاهای نظامی – مالی و « پروژه بزرگ » یا طرح کودتائی که این مافیاها بر ضد رقبای خویش در کانون قدرت به اجرا گذاشتند ، کاری سخت ارزشمند شد . چرا که به افکار عمومی جهان امکان داد واقعیت را همانسان که هست ببیند و تقلب بزرگ را به پای شرکت مردم و رأی دادن ﺁنها به یک تروریست ننویسند . اگر این کوشش بعمل نمی ﺁمد ، کجا برای مردم ایران نزد جهانیان اعتباری باقی می ماند ؟
هنوز ، این اعتبار صدمه ای جدی دیده است . زیرا برای جهانیان قابل فهم نیست که بر ملت با فرهنگی، پس از گذراندن یک قرن در مبارزه و انجام سه انقلاب ، اینک، یک تروریست رئیس جمهوری بگردد . راستی چه کسی می تواند بفهمد از چه رو ملتی که در بزرگ ترین انقلاب تاریخ خود، گل را بر گلوله پیروز کرد، اینک ، شاهد و ناظر رئیس جمهور گرداندن یک تروریست است و دم نمی زند ؟ بر این ملت چه رفته است که اینک کسانی نماینده ﺁن مردم در ابراز نگرانی ها و ترسها گشته اند که گوئی مأموریتی جز القای ترس و ناتوانی در مردم ایران ندارند ؟
این پرسشها را با این و ﺁن توضیح و توجیه نمی توان پاسخ گفت . جنبش تحریم و افشای « پروژه بزرگ » و سلب مشروعیت از رژیم و انتخابات مفتضحش ، پاسخ درخوری است که می باید با کوششهای دیگر کامل بگردد : مبارزه با ترسها ، بی تفاوتی ها ، برانگیختن شجاعت زندگی که فطری هر موجود زنده ایست و پدید ﺁوردن هیجان زندگی در مردم ایران ، کار بزرگ دیگری است که بدیل مردم سالار بر عهده دارد . همه ایرانیان که از ترس بد و بدتر ، رژیم سازنده بد و بدتر را تصدیق نکردند و شجاعت نه گفتن به رژیم جنایت و خیانت و فسادگستر را ابراز کردند ، بر شایستگی ملت ایران برای زندگی ﺁزاد و مستقل صحه گذاشتند . پس بر ﺁنها است که برای یافتن این زندگی ، دو چندان بکوشند .
8 تیر84