دوشنبه 13 تیر 1384

گزارش "شرق" درباره نقش احمدي نژاد در تسخير سفارت آمريكا

اين عكس احمدى نژاد نيست



گروه سياسى، رضا خجسته رحيمى: محمود احمدى نژاد كه تا چندى ديگر كليد اتاق رياست جمهورى را از سيدمحمد خاتمى تحويل خواهد گرفت، پيش از ورود به سعدآباد با انتشار برخى اخبار و گزارش ها توجه رسانه هاى خارجى را به سوى خود جلب كرده است. همه چيز نيز از آنجا آغاز شد كه چهارشنبه گذشته سه آمريكايى كه در حادثه تسخير سفارت آمريكا در ايران توسط دانشجويان خط امام به اسارت گرفته شده بودند، محمود احمدى نژاد را به عنوان يكى از افراد اصلى در آن ماجرا به خاطر آوردند. آنها حتى مدعى شده بودند كه احمدى نژاد در بازجويى از گروگان ها نيز شركت داشته و خواستار شدت عمل با آنان هم مى شده است. پس از اين بود كه روزنامه گاردين نيز در مقاله اى به قلم جيمى ويلسون اين موضوع را مورد بررسى قرار داد. ويلسون در اين گزارش به نقل از شخصى به نام «دورتى» كه در آن زمان به عنوان مامور سازمان سيا در ايران كار مى كرده نوشته است كه او محمود احمدى نژاد را در ميان رهبران گروه گروگان گير ديده است. با اين حال مقام هاى آمريكايى با انتشار اين گزارش ها همگى از بررسى بيشتر اين مسئله خبر داده اند. استفان جى هدلى(مشاور امور امنيتى آمريكا)، اسكات مك كللان (سخنگوى كاخ سفيد) و جورج بوش (رئيس جمهور آمريكا) از جمله مقام هاى آمريكايى هستند كه از جدى بودن صحت يا عدم صحت اين مسئله براى آمريكايى ها سخن گفته اند. با اين حال تعداد ديگرى از گروگان هاى آمريكايى گفته اند كه نسبت به حضور و نقش محمود احمدى نژاد در داستان تسخير سفارت مطمئن نيستند. روزنامه لس آنجلس تايمز نيز با انتشار گزارشى اعلام كرده كه نتيجه تحقيقات بازرسان آمريكايى از بى اساس بودن مدارك و اطلاعاتى كه حضور احمدى نژاد را در اين واقعه تاييد مى كند، حكايت مى كند. اين روزنامه همچنين در گزارش خود آورده است كه «تحليلگران آمريكايى اختلاف فاحشى ميان تصوير منتشره از روز حادثه و رئيس جمهورى منتخب ايران مشاهده كرده اند. اين اختلافات در ساختار گونه و صورت كاملاً نمايان است.»
همزمان با انتشار اين اخبار و گزارش ها، برخى از دانشجويان پيرو خط امام نيز در گفت وگو با رسانه هاى خارجى و داخلى ارتباط احمدى نژاد با داستان گروگان گيرى را نادرست خواندند. عباس عبدى، محسن ميردامادى و معصومه ابتكار همگى گفته اند كه محمود احمدى نژاد نقشى در تسخير سفارت آمريكا نداشته است. رسانه هاى خارجى در اشاره به حضور محمود احمدى نژاد در داستان گروگان گيرى عكسى را منتشر كرده اند كه در آن دست هاى گروگانى با چشم هاى بسته از دو سو توسط دو دانشجوى انقلابى گرفته شده است. آنها مدعى شده اند كه دانشجوى ايستاده در سمت چپ اين گروگان محمود احمدى نژاد رئيس جمهور آينده ايران است. اما سعيد حجاريان در گفت وگويى با آسوشيتدپرس مدعى شده است كه فرد مورد اشاره در اين عكس نه محمود احمدى نژاد كه فردى به نام «تقى محمدى» است. حجاريان كه روزنامه آسوشيتدپرس از او درباره هويت «تقى محمدى» نيز گفته است: «محمدى بعداً به مخالف جمهورى اسلامى تبديل شد و به اتهام دست داشتن در بمب گذارى در تهران كه به شهادت رئيس جمهور و نخست وزير ايران انجاميد، دستگير شد. وى در زندان خود را حلق آويز و خودكشى كرد.» سعيد حجاريان، فردى را كه در سوى ديگر اين گروگان آمريكايى در عكس مشاهده مى شود، ذاكر معرفى كرده كه در دوران جنگ به شهادت رسيده است. با اين حال برخى گزارش هاى ديگر فرد مذكور در اين عكس را نه تقى محمدى كه شخصى به نام «رنجبران» معرفى كرده اند. پيش از اين روزنامه شرق در گزارشى به مناسبت سالگرد ۱۳ آبان با انتشار اين عكس، رنجبران و ذاكر را دو فردى معرفى كرد كه در دو سوى اين گروگان كه احتمالاً بارى روزن است ايستاده و دست هاى او را گرفته اند. در اين گزارش كه عكس مورد نظر نيز ضميمه آن بود آمده است: «يك روز در حالى كه دانشجويان در داخل سفارت مشغول فعاليت هاى روزانه خود بودند متوجه شدند كه دو تن از دانشجويان انقلابى، جعفر ذاكر و رنجبران، يكى از گروگان ها را (احتمالاً بارى روزن) با چشمان و دستان بسته در برابر خبرنگاران قرار داده اند. اين اقدام آنها در حالى صورت گرفته بود كه دانشجويان خط امامى بارها در گفت وگوهاى خود با خبرنگاران داخلى و خارجى تاكيد كرده بودند كه با گروگان ها به خوبى و احترام برخورد مى كنند و گروگان ها به هيچ وجه تحت فشار نيستند. اقدام آن دو دانشجو كه يكى، رنجبران، بعدها نفوذى سازمان شناخته و اعدام شد و ديگرى، ذاكر، نيز در دوران جنگ به شهادت رسيد موجى از نگرانى و سئوال هاى جديد را به سوى آن دانشجويان روانه كرد.» (شرق، ۱۳ آبان ۸۳) ابراهيم اصغرزاده، سخنگوى دانشجويان پيرو خط امام مستقر در سفارتخانه آمريكا نيز در گفت وگو با خبرنگار شرق، هويت دو دانشجوى خط امامى كه در اين عكس ديده مى شوند را رنجبران و ذاكر شناسايى كرد. روز گذشته معصومه ابتكار كه در داستان تسخير سفارت آمريكا نقش يك مترجم را عهده دار بود نيز گفت كه محمود احمدى نژاد هيچ نقش و حضورى در عمليات ۱۳ آبان ۵۸ و بعد از آن نداشته است. ابتكار كه با نگارش كتاب «تسخير» به روايت بخش هايى از داستان گروگان گيرى ۴۴۴ روزه در سفارتخانه آمريكا پرداخته در كتاب خود با اشاره به جلسه اى كه دو روز قبل از تسخير سفارت در دانشگاه برگزار شده بود و در ميانه گزارش سخنان و حرف هاى طرح شده در اين جلسه آورده است: «پس از چند دقيقه اى سكوت سنگين كه بسيار طولانى مى نمود، رضا، عباس، حبيب، على، حسين، محمود، ابراهيم و محمد همه يكدفعه شروع به صحبت كردند.» بدين ترتيب و با توضيحات تكميلى معصومه ابتكار گويى اين «محمود» نيز كه ابتكار خود در كتابش به آن اشاره مى كند، محمود احمدى نژاد نيست. اما تسخيركنندگان سفارت آمريكا چه كسانى بودند و محمود احمدى نژاد در آن دوران چه ديدگاهى نسبت به تسخير اين سفارتخانه داشت؟ بايد ۲۶ سال به عقب بازگشت.
•••
اگرچه پيش از ۱۳ آبان ۵۸ چريك هاى فدايى نيز درصدد تصرف سفارتخانه آمريكايى ها برآمده بودند اما به هر حال دانشجويان پيرو خط امام اولين و آخرين گروهى بودند كه در تسخير سفارت آمريكا موفق بودند. بدين ترتيب طراحى و برنامه ريزى هاى اوليه براى تسخير سفارت آمريكا توسط سه دانشجوى مسلمان، ابراهيم اصغرزاده، محسن ميردامادى و حبيب الله بيطرف انجام گرفت. بدين ترتيب اگر ابراهيم اصغرزاده نماينده دانشجويان مسلمان صنعتى شريف محسوب مى شد، محسن ميردامادى نيز عقبه اى را در دانشگاه پلى تكنيك به همراه داشت و حبيب الله بيطرف نيز از همراهانى در دانشگاه تهران برخوردار بود. محسن ميردامادى و ابراهيم اصغرزاده، علاوه بر اينكه دست اندركار در انداختن طرحى نو بودند، عضويت در اولين شوراى مركزى دفتر تحكيم را نيز به نام خود داشتند. بنابراين بيراه نبود اگر آنها بخواهند طرح تسخير سفارت آمريكا و انقلاب دوم به نام دفتر تحكيم وحدت صورت بگيرد. اما آنها تنها دو عضو شوراى مركزى دفتر تحكيم بودند و آن دفتر، اعضاى ديگرى هم داشت كه اگر اصغرزاده و ميردامادى در يك سوى ميز شوراى مركزى تحكيم نشسته بودند، محمود احمدى نژاد و سيدنژاد نيز به ترتيب به نمايندگى از انجمن هاى علم و صنعت و تربيت معلم در سوى ديگر آن ميز نشسته بودند.
بدين ترتيب طرح تسخير اگرچه پيش از عملياتى شدن (تقريباً دو هفته قبل) بر سر آن ميز تشريح شده بود، اما مخالفانى هم داشت كه اگر در آن زمان مزاج دانشگاه هايى همچون پلى تكنيك و صنعتى شريف به چپ گرايش داشت، حداقل دانشگاه علم و صنعت دانشگاهى ضدچپ پنداشته مى شد. بدين ترتيب اگر براى ميردامادى و اصغرزاده تسخير سفارت آمريكا يك اصل بود چه بسا كه براى محمود احمدى نژاد تسخير سفارت شوروى اصلى برتر بود. نشريه «جيغ و داد» از معدود نشريه هاى ضدچپى بود كه در آن زمان منتشر مى شد و راويان و دست اندركارانش نيز همه علم و صنعتى بودند. علم و صنعت ميراث دار اساتيدى بود همچون «اسرافيليان» كه بعدها در مجلس شورا به همراه ديگرانى همچون جلال الدين فارسى عليه سياست هاى سوسياليستى ميرحسين موسوى حرف و سخن گفتند و با واكنش تند امام نيز روبه رو شدند. انقلاب دوم گويى در ديگ دفتر تحكيم نمى جوشيد و بنابراين اصغرزاده به همراه محسن ميردامادى و حبيب الله بيطرف راهى ديگر را جستند. آنها نمى توانستند نام تحكيم را يدك بكشند و بنابراين با عنوان جمعى از دانشجويان دانشگاه هاى تهران راه خود را ادامه دادند. در آن زمان آيت الله خامنه اى، آيت الله محمد موسوى خوئينى ها، دكتر حسن حبيبى و دكتر مجتهدشبسترى مشاورينى رسمى براى دفتر تحكيم بودند و البته ارتباط آن دانشجويان با دو مشاور اول برقرارتر بود. آيت الله خامنه اى در سفر حج بودند و بنابراين، آن سه دانشجو طرح خود را با محمد موسوى خوئينى ها در ميان گذاشتند. موسوى خوئينى ها مشاور امام در صدا و سيما بود و بنابراين آنها به صدا و سيما رفتند و با حضور او جلساتى را برگزار كردند كه اگر آنها بخشى از شوراى مركزى تحكيم بودند، موسوى خوئينى ها نيز بخشى از شوراى مشورتى تحكيم بود و البته صديق امام. آنها از او خواستند تا طرح تسخير را با امام در ميان بگذارد و نظر امام را جويا شود.
هنوز اما گويى در ميان گذاشتن اين داستان با امام در هاله اى از ابهام قرار دارد كه اگرچه معصومه ابتكار در خاطرات خود از دوران تسخير سفارت آمريكا گفته است: «آقاى خوئينى ها به آنها (سه دانشجوى ديداركننده) قول داد كه در زمان مقتضى مسئله را به امام اطلاع دهد... بعد از اشغال سفارت بود كه متوجه شديم آقاى خوئينى ها نتوانسته اند به امام اطلاع بدهند»، اما ابراهيم اصغرزاده يكى از آن سه دانشجوى كميته برنامه ريزى، روايت ديگرى از آن جلسات را به تصوير مى كشد. او مى گويد: «از آقاى موسوى خوئينى ها خواستيم كه تصميم ما را با امام در ميان بگذارند و نظر ايشان را كسب كنند، چون برخى از دانشجويان تاكيد دارند كه تنها در صورت موافقت امام با اين اقدام با ما همكارى مى كنند. ولى آقاى موسوى خوئينى ها گفت كه درست نيست شما اين طرح را با امام در ميان بگذاريد و براى ايشان معذوريتى درست كنيد. امام در سخنرانى ها و اظهاراتشان بارها مخالفت خود با آمريكا را اعلام كرده اند و ضدآمريكايى بودن خود را نشان داده اند و قطعاً با اين اقدام هم مخالف نخواهند بود. شما هم به دوستانتان مى توانيد از قول من بگوييد كه امام راضى است. چون ايشان مطمئناً مخالفتى نخواهند داشت.» بدين ترتيب اگرچه يكى از دانشجويان تسخيركننده سفارت آمريكا مدعى است كه آنها از بى اطلاعى امام قبل از عمل تسخير سفارت آمريكا آگاه بوده اند اما معصومه ابتكار روايتى متفاوت را به تصوير مى كشد. هرچه بود اما تصميم آن دانشجويان براى تسخير سفارت آمريكا جدى بود و آنها براى عملياتى كردن برنامه هاى خود «رحيم باطنى» و «رضا سيف اللهى» را نيز از دانشگاه هاى ملى (شهيد بهشتى) و صنعتى شريف همراه خود كرده و كميته شان را به ۵ نفر گسترش داده بودند. كميته اى كه با نزديك شدن به زمان تسخير، شورايى را نيز به نام «شوراى بازو» در حاشيه خود و براى همكارى و همراهى در عملياتى كردن آن طرح برگزيد. شورايى كه ۱۰ تا ۱۲ دانشجو از چهار دانشگاه بزرگ ملى، شريف، تهران و پلى تكنيك به عضويت در آن انتخاب شده بودند، دانشجويى همچون عباس عبدى و محمد هاشمى از دانشگاه پلى تكنيك، اكبر رفان و رحمان دادمان و قياسى از دانشگاه تهران و محمد نعيمى پور و على زحمتكش از دانشگاه شريف. آنها نه تنها موسوى خوئينى ها را در جريان تصميم خود قرار دادند كه با محسن رضايى نيز به گفت وگو نشستند تا نيروهاى سپاهى در اطراف سفارت مستقر شوند و از حمله افراد غريبه به آنها ممانعت به عمل آورند و همچنين نگذارند كميته هاى انقلاب اقدامى عليه آنها به انجام برسانند.
صبح روز سيزدهم آبان ۵۸ دانشجويان دست چين شده از دانشگاه هاى شريف و پلى تكنيك و ملى در يكى از اتاق هاى دانشگاه پلى تكنيك گردهم آمدند و دانشگاه تهرانى ها نيز همزمان در دانشگاه خود حاضر شدند تا در يك حركت هماهنگ به سوى ساختمان سفارت آمريكا حركت كنند. تقسيم كارها صورت گرفته بود. عده اى بايد پس از اشغال سفارت سريعاً مراجعه و گفت وگو با ارگان هاى مربوطه را آغاز مى كردند، برخى بايد ورود موسوى خوئينى ها به محل سفارت را تدارك مى ديدند و گروهى نيز بايد امر تبليغات را برعهده مى گرفتند. مسئوليت عمليات تسخير سفارت نيز برعهده على زحمتكش از دانشجويان دانشگاه صنعتى شريف گذاشته و نقشه ساختمان هاى داخلى سفارت نيز از پيش تهيه شده بود. دختران دانشجو نيز بايد آهن برهايى كه براى بريدن قفل و زنجيرها در سفارت تهيه شده بود را در زير چادرهايشان حمل مى كردند. همه چيز آماده بود تا سفارت آمريكا به تسخير درآيد. آتش انقلاب دوم مهيا شده بود. چهارراهى پيش از محل سفارت در خيابان تخت جمشيد محلى بود كه ۳۰۰ تا ۳۵۰ دانشجوى انقلابى بايد در آنجا جمع مى شدند و از آن محل به سمت در اصلى سفارت حركت مى كردند. ساعت ۱۰ صبح ۱۳ آبان ۵۸ حادثه تسخير كليد خورد. دانشجويان انقلابى با سر دادن شعار الله اكبر به سفارتخانه حمله بردند و قفل و زنجير هاى در را با آهن بر شكستند. نه تنها دانشجويان از پيش تعيين شده كه مردم عادى نيز در اين حركت انقلابى وارد سفارتخانه آمريكا شده بودند.
پس از اين مسئوليت گروگان ها به محسن ميردامادى واگذار شده بود و حبيب الله بيطرف نيز مسئول مديريت اسناد درون سفارتخانه بود. با فرا رسيدن ظهر دانشجويان خط امامى، محمد موسوى خوئينى ها را نيز به ميان خود آوردند. دانشجويان خط امامى اگرچه مدعى بودند كه فقط براى چند روز مى خواستند سفارت آمريكا را به اشغال خود درآورند، اما ديگر ادامه كار از دست آنها خارج شده بود. مردم از يك سو خواهان ادامه مبارزه ضدامپرياليستى آنها بودند و اسناد موجود در سفارت نيز از سوى ديگر آنها را به ماندن وسوسه مى كرد. دانشجويان اكنون به نظر مى رسيد كه بايد خود را براى يك دوره استقرار طولانى در داخل سفارت آماده مى كردند. استقرارى كه در نهايت ۴۴۴ روز به طول انجاميد. بنابراين تقسيم كارها صورتى جدى تر به خود گرفته و دانشجويان داخل سفارت در گروه ها و بخش هاى مختلف مشغول به كار شدند. محسن امين زاده، محمدرضا خاتمى، ايرج تقى پور (عكاس) و محمد نعيمى پور در بخش روابط عمومى و افرادى همچون وفا تابش و حسين شيخ الاسلام نيز در بخش بررسى اسناد مستقر شدند. معصومه ابتكار و فروز رجايى فر دو دختر جوان دانشجو نيز نقش مترجم را در آن روزها بر عهده گرفتند.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

اسناد سفارت آمريكا نيز بدين ترتيب با تصويب شوراى مركزى دانشجويان داخل سفارت (۱+،۵ اصغرزاده، بيطرف، ميردامادى، رحيم باطنى، رضا سيف اللهى و محمد موسوى خوئينى ها) يكى پس از ديگرى منتشر شد.
داستان تسخير سفارت از چنان وجاهتى در ميان عام گروه هاى سياسى برخوردار شده بود كه اگرچه جريانى همچون چريك هاى فدايى در همان روزهاى اول انتقادات خود را نسبت به دانشجويان خط امامى و نيت آنها از اين كار مطرح كرد اما با همراهى تلويحى و حتى حمايت جريانى همچون نهضت آزادى نيز همراه شد، جريانى كه در آن روزها از سوى دانشجويان خط امامى به سازشكار و آمريكايى بودن نيز متهم بود. دانشجويان پيرو خط امام با تسخير سفارت آمريكا و طى يك پروسه ۴۴۴ روزه تا حدود زيادى عرصه سياست را در كشور تحت تاثير خود قرار دادند همچنان كه اكنون نيز پس از گذشت سال ها از آن حادثه اين واقعه دوباره خبرساز شده است.
بدين ترتيب و با مرور اين داستان به واقع روشن است كه محمود احمدى نژاد، رئيس جمهور آينده ايران هيچ نقشى در گروگان گيرى سال ۵۸ و پس از آن نداشته اگرچه در آن سال ها به عنوان يك دانشجوى فعال سياسى، حركت هاى ديگرى را دنبال مى كرده است. محمود احمدى نژاد كه در سال ۵۴ وارد دانشگاه علم و صنعت شده، در سال هاى ۵۶ تا ۶۲ كه به دوران انقلاب و پس از آن، انقلاب فرهنگى اختصاص داشت، ترجيح داد كه در دانشگاه به فعاليت هاى سياسى بپردازد و بدين ترتيب در سال هاى ۶۲ تا ۶۴ موفق شد كه با ادامه تحصيل، ليسانس خود را از دانشگاه علم و صنعت بگيرد. او در همان سال در امتحان كارشناسى ارشد در آن دانشگاه پذيرفته شد و به ادامه تحصيلات خود پرداخت. محمود احمدى نژاد كه جزء اولين اعضاى شوراى مركزى دفتر تحكيم وحدت بود همچنان كه گفته شد مخالف با تسخير سفارت آمريكا بود چرا كه از نظر او حمله به شوروى و كمونيسم روسى بر حمله به مواضع و منافع آمريكا ترجيح داشت. او به همراه سيدنژاد كه به عنوان دانشجوى دانشگاه تربيت معلم در شوراى مركزى دفتر تحكيم حضور داشت، پس از تسخير سفارت آمريكا دست اندركار برگزارى انتخابات شوراى مركزى جديد دفتر تحكيم وحدت شدند تا شوراى مركزى آينده برنامه «انقلاب فرهنگى» را در دستور كار خود قرار دهد. او در انجمن اسلامى دانشگاه علم و صنعت نيز با مواضعى راديكال تر از دانشجويان پيرو خط امام به داشتن مواضعى مخالف با اين دانشجويان شناخته مى شد. در آن زمان حجت الاسلام قدوسى نماينده آيت الله منتظرى (قائم مقام وقت رهبرى) در دانشگاه بود و محمود احمدى نژاد و ديگر همفكرانش در اين دانشگاه بيشتر مواضع آيت الله خامنه اى (رئيس جمهور وقت) رامى پسنديدند تا مواضع سياسى مير حسين موسوى و جريانى كه به عنوان خط امام شناخته شده بود. انتخابات انجمن اسلامى دانشگاه علم و صنعت در سال هاى ۶۳ تا ۶۶ كه احمدى نژاد اصلى ترين عضو انجمن به حساب مى آمد برگزار نشد و بدين ترتيب او به عنوان نيروى اجرايى انجمن در كنار هاشمى كه به نيروى ايدئولوگ انجمن شناخته مى شد (و اكنون رئيس دفترى احمدى نژاد را برعهده گرفته است) هدايت انجمن علم و صنعت را برعهده داشتند تا اينكه در سال ۶۶ جمعى از دانشجويان با عنوان «دانشجوى رزمنده» موفق شدند كه انتخابات اين انجمن را به رغم ميل مسئولان انجمن برگزار كنند. در نتيجه اين انتخابات كه حدود ۲ هزار دانشجو در آن شركت كردند، محمود احمدى نژاد و همفكرانش از انجمن اسلامى دانشگاه علم و صنعت كنار رفتند. اگرچه تا مدت ها به واسطه اينكه مهر انجمن در دست اعضاى سابق بود، اعضاى جديد و اعضاى قديم هر يك در جواب هم اطلاعيه و بيانيه صادر مى كردند. جريانى در انجمن علم و صنعت كه محمود احمدى نژاد آن را رهبرى مى كرد همان جريانى بود كه بعد ها بخشى از آن به عنوان جريان طبر زدى از مجموعه تحكيم جدا شد و البته سازمان مستقلى را شكل داد. اين دانشجوى سابق اما اكنون رئيس جمهور ايران است و روز هاى سرنوشت سازى به انتظار او نشسته است.

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'گزارش "شرق" درباره نقش احمدي نژاد در تسخير سفارت آمريكا' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016