[برگرفته از "مهر" سايت شخصي علي مزروعي]
گنجي مثل شمع در سلول انفرادي زندان اوين در حال سوختن و آب شدن است.
نميدانم مسئولان جمهوري اسلامي ايران كه اينهمه داعيه اسلام خواهي دارند و الگوي حكومت نمونه و برتر در دنياي امروز، چگونه صداي دادخواهي گنجي و آه مظلوم را نميشنوند؟ و نميدانم كه چرا آنها گوششان به روي اين حديث شريف كه :«ملك و نظام با كفر باقي ميماند اما با ظلم نه» فرو بستهاند؟ و نميدانم …
انسان تاسف ميخورد نظامي كه برآمده از مبارزات و مجاهدات هزاران انسان آزاديخواه است و بسياري از مسئولانش خود طعم زندان و شكنجه و … را چشيدهاند چرا به اين روز افتاده است كه از زندان و بگير و ببند و سركوب براي بقايش استفاده ميكند؟
به نظر من «زندان» و نوع استفادهاي كه هر رژيم از آن ميكند مهمترين معيار و شاخص در پايبندي آن رژيم به ارزشهاي انساني و حقوق اساسي شهروندان است. اگر از «زندان» جز براي به بند كشيدن مجرمان واقعي (قاتلان، سارقان، …) و كساني كه به حقوق ديگر شهروندان تجاوز و تعرض نمودهاند، آنهم به منظور تنبيه و تنبيه، استفاده شود، يقينا" آن رژيم از مسير عدل و انصاف و آزاديخواهي و … خارج شده است هرچند در همه تبليغات رسمي و غير رسمياش فرياد عدالتخواهي و … سر دهد.
در دوراني كه حنيف به اتهام جرم ناكرده و بر خلاف همه قوانين جاري در كشور به دست افرادي كه نميدانم آنها را با چه صفتي نام برم در سلول انفرادي و زندان غيرقانوني و ناشناخته گرفتار بود من بدليل پدري و اينكه همه چيز را راجع به او ميدانستم و مطئمن بودم كه هيچ جرم و خلافي نكرده است با تمام وجود و توان پيگير كار او بودم اما همواره و در اوج دغدغهها و گرفتاريها به اين فكر ميكردم چه بسيار افرادي همچون فرزندم كه گرفتار اين مصيبتاند و حتي وضعيتي بدتر از او دارند كه امثال بنده از آن بيخبريم و كسي را هم ندارند كه كار آنها را پيگيري كند و آنها مثل شمع در سلولها و زندانها ميسوزند و … و البته وقتي پسرم و هم پروندهايهايش آزاد شدند از افرادي همبندشان سخن گفتند كه اثباتگر اين فكر من بود، و البته با همه آن ظلمهايي كه بر فرزند بنده و ديگر گرفتاران آمد خانوادههاشان همچنان درگيرند و همانند بنده كه سند تنها آپارتمان زندگيام در وثيقه قوه قضائيه است، وثيقههاشان در گرو است و … خوشحالم كه در دوران نمايندگيام فرياد گرفتاران را بازتاب ميدادم، و نميدانم چرا اينروزها از كساني كه ادعاي نمايندگي مردم را دارند در اينباره صدايي در نميآيد؟
بنده همواره دعا ميكنم كه خداوند سر و كار هيچ بندهاي را به دستگاه عدليه جمهوري اسلامي ايران نياندازد كه ظاهرا جز با مرگ رهايي و خلاصي نمييابد و در مورد گنجي و زرافشان و … هم ظاهرا" آنها به اين نتيجه رسيدهاند كه خود را به اين طريق نجات دهند! و البته برخي مسئولان نظام و دستگاه قضايي نيز بر اين عقيده و باورند كه جان گنجي و … هم مثل دهها و صدها نفر ديگري كه در زندانها جان ميدهند، اهميتي ندارد و بگذار تا بميرند و اينان از شرشان راحت شوند!
واقعا اگر در اين شرايط انسان خون بگريد كم است، و نميدانم چگونه همه ما اينها را تجربه ميكنيم و دم ميزنيم، و يا اينكه همهمان ماندهايم كه چه ميشود كرد؟
من كه عليرغم آنچه در اين نظام بر سرم آمده است همچنان با آن پيوند عاطفي و فكري دارم و بر اين تصور و باورم كه بسياري از حوادث تلخ و زشت سالهاي اخير هيچ ارتباطي با آموزههاي ديني و ارزشهاي انقلاب اسلامي ندارد و هنوز اصلاح از درون امكان دارد و … و فكر ميكنم پرونده قتل زهرا كاظمي براي نظام كفايت ميكند و … نگران وضعيت گنجيام و هشدار ميدهم كه گنجي را دريابيم.
من با گنجي در انديشه و عمل اختلاف نظر دارم اما با اين نظر او كه فردي را نبايد به دليل دگر انديش بودن به زندان انداخت كاملا موافقم، و بر اين باورم كه برخورد دستگاه قضايي با گنجي از روز اول اشتباه بوده است و متاسفانه اين مسير غلط، كه خاستگاهي كاملا غيرقضايي و سياسي دارد و تنها گنجي يكي از قربانيان آن بوده است، تاكنون ادامه يافته و هر روز هزينه بيشتري را به نظام تحميل كرده است.
اگر روزگاري محافظهكاران نگران از دست دادن قدرت و استحاله نظام و … بودند در اين چهار سال به مدد نيروهاي غيبي توانستهاند همه اركان قدرت را به چنگ آورند و به قول خودشان مردم از اصلاحات و اصلاحطلبان رويگردان و به آنها روي آوردهاند، پس ديگر چه جاي نگراني از امثال گنجي دارند؟
به قول آنان ديگر كسي به حرفهاي اصلاحطلبان كندرو هم گوش نميدهد چه برسد گنجي، پس چرا او را آزاد نميكنيد؟ آخر ماندن و مردن گنجي در زندان چه حاصلي براي حاكميت و نظام دارد؟ و … مگر اينكه همچون هميشه تاريخ حتي قبضه همه قدرت و حاكميت نيز كفايت نكند و …
من ماندهام كه با مسئولان جمهوري اسلامي ايران با چه زباني بايد سخن گفت و هشدار داد، و واقعا براي نجات جان گنجي چه ميتوان كرد. ظاهرا همه راههاي مدني و ممكن پيموده شده و بيپاسخ مانده است. بايد به راهي تازه فكر كرد. از همه آناني كه سر در گرو ارزشهاي انساني دارند و جان آدمي براي آنها عزيز و محترم است درخواست ميكنم كه نسبت به اين موضوع واكنش نشان دهند و آماده باشيم كه براي رهايي گنجي دست به اقدامي تازه زنيم، اقدامي كه لااقل وجدانمان را راضي كند.