عمليات ناجوانمردانهً تروريستي در لندن که انسانهاي بي گناه را هدف قرارداد، بار ديگر مسئلهً بنيادگرايي اسلامي و چگونگي مقابله با آنرا روي ميز تصميم گيرندگان سياست غرب و آمريکا، بويژه در نشست گروه هشت، قرار داده است و آنها را به اتحاد عمل بيشتر براي ريشه کني تروريزم فرا مي خواند.
از آنجا که اين عمليات کور بنام اسلام انجام مي گيرد و روابط غرب و خاورميانه را در همهً سطوح تحت الشعاع قرار مي دهد، بجاست تا همهً رهبران و نهادهاي مذهبي، سياسي و اجتماعي خاور ميانه با محکوم کردن اينگونه عمليات تروريستي، از اعمل غير انساني افراطيون مذهبي در هر کجا تبرّي جسته و با احساس همدردي با آسيب ديدگان، از تنش هاي فرهنگي و اجتماعي متعاقب آن در هرکجا، و به هر شکل بکاهند.
آمريکا و غرب اينبار بايستي دريافته باشند که قلب بنياد گرايي اسلامي در تهران مي طپد و نه در بغداد، و تا تندروهاي اسلامي در ايران حاکمند، تروريزم اسلامي در جهان از پشتوانهً مذهبي، سياسي، نظامي و تدارکاتي برخوردار است. اروپايي ها نا چارند به سياست يک بام و دوهوا و مماشات با رژيمي که اينک يکدست شده و تماماً در اختيار تندروترين جناح مذهبي قرار گرفته، پايان داده و سياست خود در مقابل اين رژيم قرون وسطايي را با همان موازين وارزشهاي دموکراتيک، انساني و روش زندگي مدرني که براي جوامع خود مي پسندند، تنظيم کنند. آنها مجاز نيستند تا ارزشهاي دموکراتيک را در خاورميانه، بويژه در ايران، بيش از اين، فداي مصالح کوتاه مدت اقتصادي نمايند.
تا رژيم تند روي مذهبي در ايران حاکم است، غرب و آمريکا نه تنها قادر به همکاري امنيتي با اين کشور براي ريشه کني تروريسم نخواهند شد، بلکه درست برعکس، همانطور که تجربه نشان داده، تندروهاي اسلامي در ايران، با استفاده از اهرم تروريزم، به باج خواهي از غرب و آمريکا پرداخته و سياست خارچي آنها را عملاً گروگان خود گرفته اند.
بمثابه اقدامي مقدماتي و عملي، غرب و آمريکا، با اتکا به همان موازين و ارزشهاي دموکراتيکي که خود بدان مي بالند، بايستي از برسميت شناختن نتيجهً انتخابات قلابي رياست جمهوري در ايران که هيچ کدام از موازين دموکراتيک در آن رعايت نشده، جدّاً خود داري نموده و بطور يکصدا رژيم ايران را براي ابطال نتيجهً اين انتصابات و برگزاري رفراندوم ملي بانظارت سازمان ملل تحت فشار قرار دهند.
تجربهً حمله به عراق نشان داده که اقدام يکجانبهً آمريکا، آنهم با اتکا بر با تکيه بر اطلاعات غلط مبني بر همدستي ديکتاتوري صدام حسين با تروريسم و يا وجود سلاح کشتار جمعي و برنامهً سلاح هسته اي، بذر تروريزم را نه تنها در منطقهً خاورميانه، بلکه بيش از پيش در جهان افشانده است. غرب و آمريکا مجاز نيستند به بهانهً ريشه کني تروريزم، اهداف اشتباه و ابزار اشتباه تر انتخاب کنند. ابزار لازم براي بزانو در آوردن رژيم بنيادگراي مذهبي و نخستين حامي رسمي تروريزم بين المللي، نه حملهً نظامي به اين کشور، بلکه اتخاذ سياست يک دست غرب و آمريکا براي حمايت از اپوزيسيون ملاها و مجبور ساختن تندروهاي مذهبي حاکم بر ايران به دست کشيدن از حمايت از تروريست هاي اسلامي، دست برداشتن از ادعا هاي صدور انقلاب خميني که دوباره توسط رئيس جمهور تازه بدوران رسيده اش تکرار مي شود؛ توقف کامل روياي غني سازي اتمي، رعايت جقوق بشر در حق شهروندان خود، و تن دادن به برگزاري انتخابات آزاد و يا رفراندوم ملي مي باشد.
غرب و آمريکا اهرم هاي سياسي و اقتصادي لازم براي بکار انداختن پروژهً تغيير در ايران را در اختيار دارند. خون شهروندان بيگناه از نيويورک و مادريد گرفته تا لندن، تصميم گيرندگان گروه هشت را بايد به اتخاد تصميمي جدي در مورد تغيير رژيم در ايران، متقاعد کرده باشد.
جمعه، 2005/07/08