سه شنبه 21 تیر 1384

آمريكا هم سهم مي خواهد! حسين شريعتمداري، کيهان

( يادداشت روز )

تا آنجا كه به خاطر دارم اين سخن را سال ها پيش ، از قول يك نويسنده آمريكاي لاتين و در يك رمان خوانده ام كه؛
«سعادت مانند توپ فوتبال است، وقتي در مقابل ما حركت مي كند، با همه توان به دنبال آن مي دويم، اما ساده انديشي است كه وقتي به آن رسيديم مانند آنچه در بازي فوتبال مرسوم است با لگد آن را از خود دور كنيم.»
اين روزها، آمريكا و اتحاديه اروپا در پي شوك شديد و شكننده اي كه از نتيجه انتخابات اخير رياست جمهوري در ايران دريافت كردند، پروژه جديدي را به ميدان آورده اند كه كمترين غفلت از آن مي تواند خسارت هاي غيرقابل جبراني را به دنبال داشته باشد و حداقل اين كه برخي از برنامه هاي اعلام شده و اميدآفرين دولت اصولگراي آينده را با دشواري هاي ناخواسته و ناكامي هاي پيش بيني نشده روبرو كند.
اين پروژه كه بلافاصله بعد از اعلام نتيجه نهايي انتخابات كليد خورده است، در يك كلمه، «سهم خواهي از كابينه جديد» است كه البته با سهم خواهي احزاب و گروههاي داخلي تفاوت بنيادين دارد... و اما چگونه؟!
پروژه مورد اشاره دو بخش به ظاهر جداگانه دارد كه نهايتاً در يك نقطه باهم تلاقي مي كنند.
بخش اول آن، فشار همراه با تهديد آمريكا و اتحاديه اروپا از بيرون و اصرار بر نارضايتي شديد خود از حضور يك رئيس جمهور اصولگرا در رأس قوه مجريه و غيرقابل تحمل بودن دولت جديد براي آنهاست.
برخورد زشت و زننده دولت بلژيك با رئيس مجلس شوراي اسلامي در سفر ايشان به آن كشور و عكس العمل اهانت آميز دولت ايتاليا در مقابل سفر برنامه ريزي شده ولي انجام نشده آقاي حداد عادل نيز در همين چارچوب قابل ارزيابي است و مي توان گفت كه پروژه اخير آمريكايي - اروپايي با اين دو حركت كليد خورده و عملياتي شده است.
مروري هرچند گذرا به اظهارات مقامات رسمي آمريكايي و اروپايي و خط و نشان كشيدن هاي بي وقفه آنان عليه دولت اصولگراي آينده، نمونه هاي ديگري از بخش اول پروژه مورد اشاره است كه با هدف تهديد ايران اسلامي به انزواي سياسي و ترسيم آينده اي تلخ و ناگوار براي مردم اين مرز و بوم صورت مي پذيرد! و در آن تهديد ضمني به برخورد نظامي با جمهوري اسلامي ايران، از طريق ارسال پرونده هسته اي كشورمان به شوراي امنيت سازمان ملل متحد و يا به بهانه اين كه دولت اصولگرا مي تواند آرامش منطقه را به خطر اندازد، نيز ديده و شنيده مي شود!
آمريكا و متحدانش در اجراي بخش اول اين پروژه، تلاش مي كنند «فرصت استثنايي» و پيروزي بزرگي كه ملت ايران با انتخاب رئيس جمهور اصولگرا به دست آورده اند را يك «تهديد» قلمداد كنند. چرا؟!... پاسخ به اين سؤال را بايد در بخش دوم پروژه يادشده جستجو كرد.
بخش دوم اين پروژه، كه بايستي آن را اصلي ترين حلقه و نقطه اميد آمريكا و اتحاديه اروپا تلقي كرد، واكنش انفعالي دولت جديد در مقابل تهديدهاي مورد اشاره است. آمريكا و متحدانش براي پيشبرد اين بخش از پروژه خود به عكس العمل انفعالي دو طيف اثرگذار در داخل كشور اميد بسته اند. طيف اول، افراد و گروهها و احزابي هستند كه هرچند آمريكا و اتحاديه اروپا را دشمنان مردم و غارتگر و خونريز مي دانند و دلبستگي و تمايلي به آنها ندارند، ولي هويتي غيرانقلابي و محافظه كارانه دارند و به زعم خود -كه احتمالاً صادقانه نيز هست- براي پيشگيري از عملياتي شدن تهديدهاي آمريكا و اتحاديه اروپا، و به عنوان دلسوزي براي مردم، دست كشيدن دولت آينده از برخي اصول كه خوشايند آمريكا و متحدانش نيست را پيشنهاد مي كنند.
و طيف دوم، شخصيت ها و احزابي هستند كه مدتهاست از مردم بريده اند و طي سال هاي اخير، همراهي با آمريكا و اتحاديه اروپا و تن دادن به سازش و ذلت در برابر باج خواهي آنها را در پوشش ضرورت پذيرش الزامات بين المللي و عرف متداول در جهان امروز، تئوريزه كرده اند. اين طيف كه در ميان آنها، وابستگان آشكار و پنهان به دولت ها و محافل بيگانه نيز ديده مي شوند، با طيف ساده لوح اول، اجراي بخش دوم از پروژه مورد اشاره را برعهده دارند و علي رغم انگيزه هاي متفاوت، با يكديگر همصدا شده و با وحشت پراكني از تهديدهاي آمريكا و اتحاديه اروپا براي دولت آينده نسخه دست كشيدن از برخي اصول و ارزش ها را مي پيچند و اين، دقيقاً همان نقطه تلاقي دو حلقه يادشده از پروژه مورد اشاره آمريكا و اتحاديه اروپاست و البته، خطرناكترين نقطه آن.
اگرچه اين اميدواري در مقياس برجسته اي وجود دارد كه آقاي احمدي نژاد و تيم همراه و همكار ايشان از پروژه مورد اشاره و اهداف آن باخبر باشند ولي اشاره به نكاتي در اين باره -حداقل براي همراهي بيشتر مردم با دولت آينده- ضروري به نظر مي رسد.
الف- پذيرش اين واقعيت كه حضور اصولگرايان در مراكز قدرت به معناي عملياتي شدن بينش و منش و نسخه حكومتي امام راحل(ره) و خلف حاضر ايشان است و نتيجه طبيعي اين حضور تحقق عدالت اجتماعي و اقتصادي و عزت و اقتدار بيروني نظام اسلامي است. توجه به اين واقعيت از آن روي ضروري است كه آنچه در جريان انتخابات اخير به دست آمده -در صورت تحقق برنامه هاي اعلام شده- سكوي جهش مردم و نظام تلقي مي شود و كمترين كوتاهي در حفظ و حراست از آن مي تواند پشيمان كننده و ندامت آفرين باشد.
ب- به گواهي شواهد و قرائن موجود، نتيجه انتخابات اخير، شكست سخت و سنگيني براي آمريكا و متحدانش بوده است، تا آنجا كه به جرأت مي توان گفت، آمريكا و اتحاديه اروپا در پي اين رخداد بزرگ، خاكريزهاي تهاجمي خود را صدها كيلومتر عقب تر كشيده و به سنگرهاي دفاعي تبديل كرده اند. به بيان ديگر، شرايط كنوني برخلاف آنچه كه آمريكا و متحدانش در عمليات رواني تبليغاتي خود اعلام مي كنند، يك «تهديد» نيست، بلكه يك «فرصت» استثنايي و سرنوشت ساز براي ايران اسلامي و مردم اين مرز و بوم است و لازمه پذيرش اين واقعيت غيرقابل انكار، آن است كه دولت آينده بايد در مقابل آمريكا و اتحاديه اروپا، نقش تهاجمي داشته باشد و نه تدافعي و انفعالي.
ج- مقامات آمريكايي، بارها به صراحت اعلام كرده اند كه براندازي جمهوري اسلامي ايران را به عنوان يك هدف استراتژيك در دستور كار خود دارند، بنابراين، ساده لوحي است اگر تصور كنيم كه عقب نشيني ما از اصول و ارزش هايمان، دست كشيدن آمريكا و اتحاديه اروپا از خصومت و كينه توزي عليه ايران اسلامي را به دنبال خواهد داشت.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

د- و بالاخره اگر نكات فوق را باور داشته باشيم -كه قابل انكار نيست- بايد نتيجه طبيعي و منطقي آن را نيز بپذيريم، با اين توضيح كه در انتخاب اعضاي كابينه از ميان اصولگرايان كارآمد و سازش ناپذير و تدوين برنامه هاي دولت آينده در چارچوب اسلام ناب محمدي(ص) -بخوانيد در ستيز با آمريكا و متحدانش- كمترين ترديدي به خود راه ندهيم و به قول آن نويسنده آمريكاي لاتين، «سعادت مانند توپ فوتبال است، وقتي در مقابل ما حركت مي كند، با همه توان به دنبال آن مي دويم، اما ساده انديشي است كه وقتي به آن رسيديم مانند آنچه در بازي فوتبال مرسوم است با لگد آن را از خود دور كنيم.»

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'آمريكا هم سهم مي خواهد! حسين شريعتمداري، کيهان' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016