سه شنبه بعد از ظهر حدود سه هزار نفر از مردم تهران در يك درگيري گسترده با پليس كه به خيابانهاي اطراف ميدان كشيده شد، ضمن همراهي با اكبر گنجي و فرياد براي آزادي وي، شاهد فرو افتادن پرده اصلاحات در نيروي انتظامي بودند.
قرار بود مراسم حمايت از گنجي كه اكنون بيش از 34 روز از اعتصاب غذاي او در زندان اوين ميگذرد، در ساعت پنج بعد از ظهر در مقابل در دانشگاه تهران برگزار شود.
از ساعت چهار و نيم يواش يواش بر تعداد نيروهاي پليس افزوده ميشد. از همان ابتدا تهاجمي برخورد كردند. پيدا بود كه دستور جديدي صادر شده كه بي ارتباط با فرمانده جديد پليس نبود. فرمانده جديد از نيروهاي تندروي اين نيرو بود كه قاليباف، رئيس پليس سابق او را از كار بركنار كرده بود. اما اينك اين فرد تند رو كه از دوستان احمدي نژاد رئيس جمهور راه يافته به كابينه است پس از تلاش موفقش در هدايت بسج و سپاه در انتخابات گذشته رياست جمهوري، براي قدرداني به رياست پليس گماشته شد.
در ضلع شمالي خيابان انقلاب و در مقابل دانشگاه تقريبا كسي نميتوانست حتي براي احوالپرسي با دوستي كه تازه او را ديده بود متوقف شود. "اينجا نايستيد" و "آقا يا خانم حركت كن" نخستين كلماتي بودند كه با تحكم توسط نيروهاي پليس به مردم گفته ميشد. بعضيها تلاش داشتند كه با آنان وارد گفتگو شوند. اما اين نيروي پليس آني نبود كه حتي در آخرين گردهمايي از اين دست در يكي دو روز قبل از انتخابات در برخورد با زنان شاهد بوديم.
نكته جالب در اتفاقات روز سه شنبه اين بود كه كمترين حضور را لباس شخصيها داشتند و اگر هم بودند بيشتر نظارهگر بودند تا عمل كننده. تعدادي از آنها وقتي برخورد بسيار خشن پليس را با زنان و دختران ميديدند با نيروهاي پليس درگير ميشدند كه "چرا چنين ميكنيد" و يا اينكه "حالا كه آقاي احمدي نژاد رئيس جمهور شده كه نبايد از همين حالا شروع كنيم حالا خيلي زود است".
به نظر ميرسيد كه لباس شخصيها خوددار تر از پيش شدهاند. اما در مقابل پليسي كه تا همين چند وقت پيش برخي از مردم از حمايت و نوع برخورد آن در گردهماييها تشكر ميكردند، ديگر طاقت خود را از دست داده است و شرايط را براي جبران اين همه عقب ماندگي در برخورد با مردم مهيا ديده تا عملكرد سه چهار سال گذشته خود را در كوتاه آمدن با مردم جبران كند. آنها از همان بتدا اجازه ندادند كسي در مقابل در دانشگاه متوقف شود. ابتدا با تعداد كمي از نيروهاي خود سعي در متفرق كردن مردم داشت. اما پس از مدتي بر نيروهاي خود افزود و با حفظ آرايش جنگهاي خياباني به طور گروهي به مردم حمله كردند. آنها را با باتوم ميزدند و هل ميدادند كه بايد راه بروند. به كسي هم رحم نميكردند. يك نفر را ميان جمع نشان ميكردند و چند نفري به او يورش ميبردند و زير ظربات باتوم ولگد ميگرفتندش. و در آخر با لباسهاي پاره و و بدني خونين دو سه نفري او را به خيابان فخر رازي كه محل تجمع شان بود ميكشيدند. جمعيت هم با هو كردن آنها فرياد ميزد: "مزدور ولش كن و..."
حضور دختران و زنان ميانسال و جوان و همچنين جوانان زير 20 سال در اين گردهمايي بسيار پر رنگ بود. گر چه بيشترين كتك را نيز همين دو گروه خوردند. من در سالهاي گذشته هرگز نديدم كه پليس با اين شدت به زنان و دختران حمله كند. بي توجه به اينكه آيا رهگذر يا كنجكاو و يا يك فعال اجتماعي سياسي است. جمعيت ابتدا با دخالت پليس يك دور 360 درجهاي را در ميدان انقلاب، پياده روهاي آن و در روي چمنهاي ميدان زد. اما در نهايت پليس توانست با سازماندهي خود بين آنان تفرقه ايجاد كند.
مردم در چهار طرف ميدان مستقر شدند و گه گاه شعار "آزادي زنداني سياسي و گنجي و زرافشان" را سر ميداد. نيروهاي پليس هم هر از گاهي در ميانه ميدان به طرفي هجوم ميبرد. اين درگيري و گريز حدود سه ساعت طول كشيد. سربازان وظيفه نيروي انتظامي نيز همپاي نيروهاي كادر فعاليت چشمگيري داشتند و برخورد بسيار تندي با مردم از خود نشان ميدادند. دفعات گذشته خبرنگاران در يك چنين مراسمي تا حدودي مورد حمايت پليس بودند و كمترين برخورد با آنها ميشد. اما در بعد از ظهر سه شنبه آنها هم از كتكها و باتومهاي پليس بي بهره نبودند. بسياري از آنها زير دست و پا و باتوم پليسها لباسشان پاره شد و زخمي شدند. تعدادي از آنها حتي جرات نكردند كه بگويند خبرنگارند. هر كس هم عكس ميگرفت دوربينش به راحتي از دستش قاپيده ميشد و در حاليكه دوربينش را با سرعت از او دور ميكردند خودش را هم به باد كتك ميگرفتند. دوربين يكي دو نفر را هم جلوي چشم مردم گرفتند و زير لباس نظامي خود پنهان مي كردند.
در يكي دو نقطه از محل هاي درگيري بين خود نيروهاي پليس نيز در گيري بوجود آمد. عده اي برخيها را به تند روي متهم ميكردند و در مقابل ميشنيد كه "به شما ربطي ندارد و با اين مردم بايد اين طوري رفتار كرد."
در گيرو دار اين مسائل بي اختيار به ياد اين حرف افتادم كه: "روند اصلاحات برگشت نا پذير است و روند حركتي مردم را هيچ نيرويي نميتواند متوقف و يا به عقب برگرداند." با خود گفتم بر خلاف اين باور خيلي هم به راحتي در اين مورد توانستهاند عملكرد نيروي پليس را به گذشته برگرداند. خيلي هم به خودشان زحمت ندادند. رئيسي بر كار گمارده شد و او هم دستور عملي صادر كرد. همچنان كه قبليها دستور عمل ميدادند. فكر كردم كه همه چيز تمام شده است. عده اي انتقامهاي فرو خورده چند سال گذشته خود را به زودي خواهند گرفت. آدمهايي كينهاي كه حتي حاضر نيستند قدري صبر كنند تا مردم فراموش كنند وعدههايي ازاين قبيل ميدادند كه آمدهاند تا حكومت روحانيون را بر چينند و ...!