چهارشنبه 5 مرداد 1384

اكبر را زنده مي‌خواهيم، هم در انديشه، هم در جسم، رضا خجسته رحيمي

اكبر گنجي اين روزها، همه را در برابر يك آزمون سخت قرار داده است، آزموني آنچنان متنوع كه هر فرقه و گروه و جرياني را در ايران راه گريزي از آن نيست. از پوزيسيون اصلاح‌طلب تا پوزيسيون اقتدارگرا و از اپوزيسيون پيشرو تا اپوزيسيون ميانه، از سياستمدار و حكومتي تا دانشجو و جريان روشنفكري و از دوستان ديروزين تا دوستان امروزين همگي امروز ناگزير از توضيح نسبت و نگاه خود به پديده اي به نام" اكبر گنجي" هستند. بدين ترتيب اكبر گنجي تبديل به يك فراخوان شده است. فراخواني در برابر ظلم از يك سو و فراخواني در نكوهش راديكاليسم از سوي ديگر. فراخواني در صداقت اصلاحي از يك منظر و فراخواني در سكوت مصلحت‌جويانه از منظري ديگر. فراخواني در دفاع از حقوق بشر از يك سو و فراخواني در بي‌اعتقادي يا حداقل بي‌اعتنايي به حقوق بشر از سوي ديگر. اينچنين است كه اكبر گنجي امروز خود به علامت سئوالي نيز تبديل شده است كه در نسبت سنجي هر جريان مدعي اصلاحات و تحول مي‌توان آن را محك قرار داد و به نسبت ادعا او را مدعي خواند.

گنجي از هيچ كس، هيچ نهادي و هيچ گروهي كمك نطلبيده و كسي را پياده نظام انديشه خود نخواسته است. اين تنها همسر اوست كه دست كمك آن هم نه به نهاد يا گروهي در داخل كشور كه به نهادهاي حقوق بشري بين‌المللي دراز كرده است.

بدين ترتيب اينچنين نيست كه كس بتواند گنجي را به راديكاليزه كردن فضاي سياسي و تك روي متهم كند. او سياست را با صداقت همراه كرده و در اثبات صداقت، آنچه را در توان داشته به منازعه سياست در ايران ‌آورده است. نه گروهي را پشت سر آورده و نه نام جريان يا فردي خاص را. سياست مردان ايراني نيز مي‌توانند او را در اين عرصه تنها بگذارند و چشم بر پديده‌اي به نام «گنجي» ببندند كما اينكه اكنون نيز بسته‌اند، اما نمي‌‌توانند او را از آنچه انجام مي‌دهد، باز دارند. دوستان ديروزين گنجي اما وقتي او را در بازداشتن از هدفش غيرقابل مذاكره مي‌بينند، انگشت خود به سوي حاميانش دراز مي‌كنند و از «حاميان دروغين» نام مي‌برند.كه گويي مقدر آن است كه گنجي تنها باشد چرا كه از نظر آنان، دوستان او مخالف اويند و دشمنان او يا در بندكنندگان هستند و يا حاميانش. دوستان ديروزين گنجي نه كمكي به او مي‌كنند كه بر تار تنهايي او هم مي‌تنند تا بلكه او به از نفس افتادن گامي نزديك‌تر شود. آنها همان سخني را به گنجي مي‌گويند كه كروكر خطاب به ماندلا در زندان مي‌گفت: «ماندلا ما مي‌توانيم با تو كار كن! يم اما با همقطارانت خير، منطقي باش.» و آنها نيز امروز به او چنين سخناني را حوالت مي‌دهند تا گنجي اين بازي را پايان دهد؛ غافل از آنكه ما نمي دانيم چرا گنجي از نفس نمي‌ افتد و بازي پايان نمي‌يابد؟!

برخي سياستمداران كه نام اصلاح‌طلب را نيز بر پيشاني دارند، بر گنجي مي‌خندند و سراب روبرو را به او نشان مي‌دهند. يكي مي‌گويد اين كارها شجاعت نيست بلكه بلاهت است. ديگري مي‌گويد كه گنجي مي‌خواهد قهرمان بشود و دوره قهرماني به پايان رسيده است. آن يكي هم مي‌گويد كه گنجي مي‌خواهد خود را سردمدار يك جنبش كند در حالي كه با جنبش راديكاليستي نمي‌توان به‌جايي رسيد.و چه‌بسا پاسخ گنجي به اين ادعاها نه هيچ سخني جز همان ! سخن نلسون ماندلا باشد در زندان در پاسخ به واسطه‌هايي كه به ملاقات با او مي‌آمدند: «در حال حاضر نمي‌توانيم در صحنه نبرد دولت را شكست دهيم اما مي‌توانيم حكومت را براي آنها دشوار سازيم.» گنجي يك نفره و تنها وارد يك دوئل مرگبار آن هم نه با يك نفر كه با يك جريان قدرتمند شده است.

جرياني كه اصلاح‌طلبان با تام يال و كوپالشان امروز خود را مقهور آنها مي‌بينند. او يك تنه به اين بازي وارد شده است تا چه‌بسا با فريادهايي كه در ميانه بازي مي‌كشد، هر بار واقعيتي را نمايان سازد و قدرتي قاهر را به چالش بكشد و روحي در اين جهان بي‌روح بدمد. او نافرماني مدني را برگزيده است. اما ما چرا در حالي كه هيچ‌يك گوشه چشمي و كمكي هم به او روا نمي‌داريم، تير دشنام و ناسزا بر او روا مي‌دانيم. به واقع اكبر گنجي به واسطه چه ضرري براي جامع! ه و ضايع كردن چه حقي از مردم مستحق نكوهش و دشنام است؟ چرا آناني كه زبانشان بر يكه‌تازي يك جريان شناخته شده و مخالفت حقوق بشر و دموكراسي بسته است، امروز زبان قهر و طعنه بر اكبر گنجي گشوده‌اند؟ اكبر گنجي نه كاري غير اخلاقي انجام داده و نه عهدي را شكسته و نه همچنانكه گفته شد، شريكي را در اين بازي براي خود طلبيده است. ما مختاريم كه چشم و گوش ببنديم و از دري ديگر سخن گوييم يا دفاع از حقوق و يا انديشه گنجي را برگزينيم. جالب آنجاست كه برخي به گنجي مي‌گويند تو حق نداري، اسرار در پرده را هويدا كني و حركت با چراغ خاموش را به او پيشنهاد مي‌كنند.

گنجي اما يك سخن دارد. او با خود مي‌گويد كه نمي شود هر زنداني سياسي را به لطف و مرحمت آزاد كرد و آنگاه اين لطف را همچون شمشير داموكلسي بر سر زنداني‌ نگاه داشت تا او بيرون از زندان سكوت پيشه كند و با سياست وداع.اينچنين است كه اگر از احتمال آزادي او نيز سخن به ميان مي‌آيد، با در ميان آوردن سخني يا نامه‌اي ديگر پرده سكوت مصلحت‌جويانه را كناري مي‌زند تا مبادا اين آزادي كه حق طبيعي او است تبديل به موهبتي و آنچنان كه گفته شد، شمشير داموكلسي! شود بر سرش.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

آزادي گنجي امروز نه به فشار ما و يا ديگران بستگي نخواهد داشت و اگر او از بند رها شود اين آزادي نه نشان از موفقيت ‌ما و اعتراض‌كنندگان كه نشان از موفقيت گنجي در ايستادگي‌اش دارد. ما اما وظيفه داريم كه اگر نه از انديشه از حقوق او دفاع كنيم. آن هم نه صرفاً با بيانيه‌نويسي و مصاحبه‌هايي كه به يك رفع تكليف كودكانه بيشتر مي‌ماند. ما بايد از گنجي دفاع كنيم چرا كه ايران را براي همه ايرانيان مي‌خواهيم. ما بايد از گنجي دفاع كنيم چرا كه دفاع از دموكراسي و حقوق بشر احتياج به حضوري جبهه‌اي و فراگير دارد. ما بايد از گنجي دفاع كنيم چرا كه ديگران در چانه‌زني‌هاي در بالايشان چندان نگاهي به اين پايين به گنجي ندارند. ما بايد از گنجي دفاع كنيم چرا كه جان گنجي در خطر است. جان انديشه در خطر است و ‌آنهايي كه كليد اعتماد را بدانها سپرده بوديم، امروز در سكوتند. اينچنين است كه بايد سكوت را بشكنيم.

ما دل‌نگران جان اكبر گنجي هستيم و گذشت يك و نيم ماه از اعتصاب غذاي او همچنان مهر را از دهان بسياري دوستان ديروزين‌اش باز نكرده است.ما اما از او دفاع بايد كنيم چرا كه گنجي نبايد بميرد و در عين حال مي‌دانيم كه او پيش از دستيابي به شروطش هم اين اعتصاب را نخواهد شكست. بنابراين راهي پيش روي نيست جز دفاع همه‌جانبه از آزادي اكبر گنجي با رعايت پيش‌شرط‌هايش. حال اگر كسي سربلندي گنجي را با چانه‌زني در بالا ممكن مي‌ب١ ?ند، بر او است كه در همين مسير گام بردارد و ‌آن يكي نيز كه به فشار از پايين بر حاكميت اقتدارگرا مي‌انديشد، حركتش ستودني است. اما سكوت در برابر پديده‌اي به نام «اكبر گنجي» مساوي با مرگ او است و ما از مرگ او هراسانيم تا حكم ديگران چه باشد (!).

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'اكبر را زنده مي‌خواهيم، هم در انديشه، هم در جسم، رضا خجسته رحيمي' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016