تاريخ مبارزات زندانيان سياسى چه در دوران ستم شاهى و چه در دوران جمهورى اسلامى تاكنون شاهد مطالبه آزادى بى قيد و شرط زندانى سياسى از جانب خود دربندان سياسى به عنوان شرط پايان دادن به اعتضاب غذا نبوده است. اعتصاب غذاى محمدى٬ گنجى٬ و تعدادى دڍگر از زندانڍان سڍاسى نه برای قابل تحمل كردن زندگى در زندان سياسى بلكه الغاى خود زندان سياسى است و اين چنين خواستى البته تابع مقتضيات و توازن سياسى كنونى فيمابين حاكمان و محكومين نيست.
مطالبه گنجى يكى از حقوق پايه اعلاميه جهانى حقوق بشر يعنى رفع هرگونه تبعيض بر مبناى عقيده، دين، مرام و مسلك، جنسيت و قوميت است كه با اساس حاكميت جمهورى اسلامى كه بر اين تبعيضات استوار است در تعارض مى باشد. از نقطه نظر "محاسبات سياسى"، طرح چنين درخواستى در بحبوحه ذوب جمهوريت در ولايت و عربده جوئى ولى فقيه و قداره بندان امنيتى، سپاهى و بسيجى و دستگاه قضائى اش شايد "مقرون به صرفه" نباشد، اما چگونه مى توان پيام آور نافرمانى مدنى بود، و از لزوم عدم پيروى از قوانين بازى وضع شده توسط حاكمان سخن گفت و در محدوده عقلانيت همان بازى زندانى ماند؟ اقدام گنجى نه ڍك اقدام صرفا سياسى بلكه يك انتخاب فلسفى و اخلاقيست در باره نافرمانى مدنى بعنوان يك تكليف شهروندى در شرايطى كه هرگونه حق انتخاب سياسى از ملت سلب شده است.
عليرغم آن كه مبارزه گنجى از قواعد رايج بازى "كم هزينه" سياسى بدور است، اما نتايج آن در رواج انديشه نافرمانى مدنى در ميان مردم و جلب توجه تمامى جهانيان و پشتيبانى آنان از آزادى بى قيدوشرط زندانيان سياسى در ايران بى سابقه است. وكيل مدافع شجاع ايشان، آقاى عبدالفتاح سلطانى، كه از تير غضب بيت رهبرى و قاضى مرتضوى در امان نمانده و هم اكنون در بند است، و خانواده ايشان كه بيش از يك هفته از هرگونه تماس با گنجى محروم بوده، در معرض تعدى و آزار عوامل امنيتى رژيم قرار دارند، طبعا در موقعيتى نيستند كه درباره وضعيت ايشان قضاوت كنند. به علاوه ، بدليل جو امنيتى حاكم، تلاش امضاكنندگان "فراخوان براى ملاقات گنجى" در بيمارستان ميلاد جهت پايان دادن به اعتصاب غذاى گنجى كه اكنون بيش از شصت روز به طول انجاميده است، به ثمر نرسيده است. مع الوصف صرفنظر از چگونگى مسير آتی اعتصاب غذا، مقاومت گنجى هم اكنون به پيروزى خود دست يافته است. او ديوارهاى سكوت زندان را شكسته، زندانيان سياسى را به مركز توجه ايرانيان و جهانيان تبديل نموده است، و زندان اوين اين اهرم اصلى ايجاد رعب رژيم را به نقطه ضعف اصلى او، و افشاى عدم مشروعيتش مبدل ساخته است.
رژيمى كه قادر به مستولى كردن جو رعب در زندانهاى خود نيست، چگونه قادر خواهد شد بر پايه رعب حاكميت خود را در سراسر جامعه مستقر سازد؟ باشد كه شعله نافرمانى مدنى كه از هر سو سر برافروخته بشارت دهنده آتش نافرمانى مدنى عموم شهروندان ايرانى براى برچيدن نظام جمهورى اسلامى گردد.
گروه کار سياسى
شوراى هماهنگى جمهورى خواهان دمكرات و لائيك