تاريخ را كه مرور مى كنى در آن مدت كوتاه مسئوليت، كسانى همراه و هم نفس رجايى بوده اند، كه امروزه تنها در خلوت از او سخن مى رانند و حسرت روزگارى را مى خورند كه در دوئل خشونت بار سال هاى دور و نزديك، فرزندان اين خاك بر خاك افتادند.
تاج زاده را در روزهاى آخر مسئوليتش در مركز تحقيقات استراتژيك ديديم تا از دوران حضورش در كنار محمد على رجايى بگويد و خاطراتش را از منش و روش رجايى بشنويم.
كنجى از تاريخ كه كليشه شده است.
•رجايى در دوران نخست وزيرى سفر مهمى به سازمان ملل متحد داشت كه شما نيز در تيم همراه وى بوديد، چطور شد كه به جاى رئيس جمهور وقت نخست وزير به اين سفر فرستاده شد؟
اين سفر داراى اهميت خاصى بود و اولين سفر مقامى در اين سطح پس از انقلاب به يك نهاد بين المللى بود. همچنين در زمانى صورت گرفت كه جنگ آغاز شده بود و از سوى ديگر گروگان هاى آمريكايى هنوز در ايران بودند. تا جايى كه بنده اطلاع دارم ابتدا بنى صدر مايل بود در اجلاس حضور يافته و سخنرانى نمايد اما به صلاحديد امام بنا شد كه آقاى رجايى براى سخنرانى به سازمان ملل سفر كند. اين مسئله نيز بسيار سريع اتفاق افتاد و از زمانى كه به ما اطلاع دادند براى سفر حاضر شويم تا زمانى كه به آمريكا رسيديم تنها بيست و چهار ساعت به طول انجاميد.
•شما چگونه در ليست همراهان نخست وزير قرار گرفتيد؟
ما با شهيد رجايى ملاقات هاى منظمى به صورت هفتگى از طرف مجاهدين انقلاب داشتيم. يكى از خصوصيات مرحوم شهيد رجايى اين بود كه با گروه هاى مختلف سياسى ارتباط برقرار مى كرد و جلسات ثابت داشت. سعى مى كرد از كانال هاى مختلف كسب مشورت و كسب اطلاع كند و اين مسئله را به كابينه و اعضاى دولتش محدود نمى كرد.
من به اتفاق آقاى نوروزى و خسرو تهرانى از طرف سازمان با ايشان جلسات هفتگى داشتيم و بعد كه ماجراى سفر پيش آمد من نيز دعوت شدم. البته من پيش از پيروزى انقلاب در آمريكا دانشجو بودم و با بچه هاى انجمن اسلامى آنجا و فضاى سياسى آمريكا آشنا بودم و در ميان همراهان قرار گرفتم.
• در كنار آقاى نبوى و افتخارجهرمى...
هيات همراه كلاً ۱۳ نفر بود. يعنى از خبرنگار تا شخص نخست وزير جمعاً سيزده نفر هيات نمايندگى ايران را تشكيل مى داديم. فضاى آن روز فضاى انقلابى بود و تفاوت هاى زيادى با امروز وجود داشت. به هر نفر ما صد دلار دادند كه يازده نفر ما اين صد دلار را به صندوق انجمن اسلامى دانشجويان آمريكا اهدا كردند و دو نفر ديگر هم چون اطلاع نداشتند كمى خريد كرده بودند و با وجود اينكه حق طبيعى شان بود خجالت زده شده بودند. به هر حال در فضاى انقلاب، ايثار گرى حرف اول را مى زد.
•ديد بچه هاى انجمن اسلامى در آمريكا نسبت به اين سفر چگونه بود؟
دوستان با اين سفر مخالف بودند و آن را مشروعيت بخشيدن به سازمان ملل مى دانستند و معتقد بودند كه غرب از اين سفر به سود خود بهره خواهد برد. اما سخنرانى رجايى و دفاع وى از مواضع انقلاب از تريبون سازمان ملل نظر آنها را تغيير داد.
• و همچنين دو مصاحبه مطبوعاتى پر سر و صداى شهيد رجايى...
بله. بعد هم آقاى رجايى دو مصاحبه معروف خود را صورت دادند كه مصاحبه اول بلافاصله پس از سخنرانى در مجمع عمومى انجام شد. در آن مصاحبه آقاى رجايى گفت كه من امروز فقط درباره جنگ و ساير مسائل ايران صحبت مى كنم و مسئله گروگان ها را به مصاحبه فردا موكول كرد كه با اعتراض خبرنگاران روبه رو شد. شهيد رجايى هم اعلام كرد كه اگر تمايلى به مصاحبه نداريد من مى روم و فردا در مورد گروگان ها سخن خواهم گفت. در نهايت نيز به رغم فضاى آن روز آمريكا و تمايل به مسئله گروگانگيرى، رجايى در مورد جنگ و ساير مسائل سخن گفت و گروگانگيرى به مصاحبه دوم موكول شد.
در مصاحبه دوم خبرنگارى از رجايى پرسيد كه اگر ما در ازاى ديپلمات هاى آمريكايى كه در گرو ايران هستند شما را گروگان بگيريم چه مى كنيد؟ رجايى خيلى خونسرد پاسخ داد ما بيست و پنج سال گروگان آمريكا بوديم، از كودتاى ۲۸ مرداد تا پيروزى انقلاب، بنابر اين تفاوت زيادى براى ما صورت نمى گيرد. اين خبر براى شما جديد است و در آنجا براى اينكه نشان دهد آمريكا از چه رژيمى حمايت مى كرد گفت من خودم از شهروندانى بودم كه زندانى رژيمى بودم كه آمريكا در ۲۵ سال گذشته از آن حمايت مى كرده است و الان با اينكه نزديك به دو سال از انقلاب مى گذرد آثار شكنجه اى كه دو سال پيش از پيروزى انقلاب در زندان متحمل شدم هنوز بر بدنم وجود دارد كه در آنجا كفش را در آورد و آثار شكنجه را نمايان كرد.
•بازتاب اين اقدام چه بود؟
طبعاً در فضاى آمريكا گروگانگيرى به هيچ وجه قابل قبول نبود. مشخص بود كه هر كسى هم توجيه كند براى آنها پذيرفتنى نيست اما اين بخش برايشان جالب بود كه به هر حال اين كارى كه دانشجويان كرده اند و با اقبال عمومى در ايران روبه رو شده است يك دليل منطقى هم داشته است، همان طور كه بعدها هم در تبليغات رسمى دولت آمريكا به مسئله گروگانگيرى كمتر پرداخته شد، و آن اين بود كه كار غيرقانونى دانشجويان پاسخى به كار غيرقانونى آمريكا در تدارك كودتاى بيست و هشت مرداد بوده است. اگر ماجراى كودتاى ۲۸مرداد نبود هيچگاه آمريكا در تبليغات رسمى ماجراى گروگانگيرى را رها نمى كرد زيرا طى آن آمريكا تحقير شده بود. به هر حال نكته مهم اين است كه آنها پذيرفته اند كودتاى بيست و هشت مرداد پاسخش همين كار بوده است. كمااينكه الان برخى انديشمندان آنها مى گويند اگر ۲۸ مرداد نبود انقلاب اسلامى رخ نمى داد.
•متن سخنرانى شهيد رجايى چگونه مهيا شد؟
چند تن از دوستان در آنجا گفتند كه ما متنى را براى سخنرانى آقاى رجايى حاضر كرده ايم. اما رجايى گفت كه من متن خودم را خواهم خواند. عمده متن را آقاى رجايى و نبوى نوشتند و كمى هم ما در ويراستارى و كم و زياد كردن برخى نكات آن دخالت داشتيم.
•برخورد رسانه هاى آمريكايى پس از ورود شما چگونه بود؟
به علت مسئله گروگانگيرى فوق العاده سروصدا به پا كرد. رويكرد رسانه ها منفى و بر روى تحقير تيم ايران و آقاى رجايى متمركز بود. اما شخصيت رجايى به گونه اى بود كه اين مسئله را خنثى كرد. در ابتداى ورود به هواپيما همه اعضاى تيم را صدا زد و گفت نه بايد ژست انقلابى و خيلى راديكال بگيريم و نه مرعوب فضاى غرب شويم. بايد در صحن علنى درست مانند زمانى كه وارد مجلس شورا مى شويم، رفتار كنيم. به همين جهت هم هر چقدر به رجايى اصرار كردند سخنانت را با «آقاى رئيس، حضار محترم» شروع كن و اين يك رسم در سازمان ملل است، آقاى رجايى نپذيرفت و با آيه قرآن شروع كرد. استدلال ايشان اين بود كه من در مجلس با اين عبارت شروع نمى كنم و اينجا نيز چنين نخواهم كرد. در مجموع رجايى اصرار داشت آنچه ما به طور طبيعى در ايران رفتار مى كنيم بايد در اينجا نشان دهيم.
•با توجه به حضور نخست وزير ايران، در مورد مسئله گروگان ها پيام ديپلماتيكى از سوى دولت آمريكا نرسيد؟
مواردى بود. مثلاً ملاقات هايى با كارتر صورت گرفت و آمريكايى ها خيلى مشتاق بودند علنى يا محرمانه چنين ديدارهايى صورت گيرد چون به صورت جدى تمايل داشتند مسئله ديپلمات ها را حل كنند.
رجايى در برنامه هايش در همان مدت محدود با برخى خانواده گروگان ها هم ديدار كرد.
•ملاقات ها چگونه صورت داده شد؟
خانواده ها به دفتر نمايندگى ايران در سازمان ملل تقاضا داده بودند كه دفتر پاسخ را به تصميم نخست وزير موكول كرد كه چندين ملاقات صورت گرفت. همچنين بازديدى هم از محله مسلمان نشين هارلم انجام دادند.
•اگر مايل باشيد جهشى به عقب كنيم و درباره كابينه رجايى پس از انتصاب پرسروصدايش به سمت نخست وزيرى صحبت كنيم. كابينه اى كه با سختى بسيار و در برابر رئيس جمهورى كه با نخست وزيرش همدل نبود جمع و جور شد.
در مورد كابينه مهم ترين نكته اين است كه ببينيد در آن دوره رجايى چه كسانى را دعوت به كار كرده بود. قوى ترين چهره ها را آقاى رجايى دعوت به كار كرد به طورى كه در كابينه اش آقاى مهدوى كنى بود كه بعدها دوره كوتاهى نخست وزير شد. آقايان شهيد باهنر و مهندس موسوى بودند كه بعدها هر دو نخست وزير شدند، آقاى بهزاد نبوى بود و از آن طرف امثال آقاى پرورش بودند. به هر حال زبده ترين نيروها را برگزيدند. البته به جز نهضت آزادى و نيروهايى كه حول رئيس جمهور بنى صدر و در جبهه مقابل بودند. در مجموع كابينه بسيار قوى بود و به همين جهت توانست در برابر بنى صدر بايستد چون بنى صدر به سمت كارشكنى با رجايى پيش رفت.
حتى اين كارشكنى به حدى بود كه يك بار رجايى پس از نخست وزيرى نزد بنى صدر رفت و گفت تو روش مجاهدين خلق را در مورد من به كار نبر. اين حرف رجايى بر بنى صدر گران آمد و پرسيد يعنى چه؟ و رجايى پاسخ داد كه مجاهدين خلق اگر كسى در زندان از آنها جدا مى شد فوراً به وى انگ مى زدند كه با ساواك همكارى مى كند و چون از مبارزه بريده است از مجاهدين خلق بريده است، بعد در زندان فضايى ايجاد مى كردند كه طرف مجبور شد به هر نحوى حتى با نوشتن عفونامه از زندان خارج شود و با بايكوت كردنش زندان در زندان برايش درست مى كردند. بعد كه طرف مى بريد و عفونامه را مى نوشت، مى گفتند ما از ابتدا هم گفتيم از مبارزه بريده و با ساواك همكارى مى كند. در صورتى كه وى تنها از مجاهدين خلق به دلايل عقيدتى و سياسى جدا شده بود. بعد بنى صدر از رجايى مى پرسد اينها را چرا به من مى گويى؟ و رجايى پاسخ داد كه تحليل تو اين است كه دولت من شش ماهه بيشتر دوام ندارد. من هم نيامده ام باور و ذهنيت تو را تغيير دهم. تو كارشكنى نكن كه دولت من شش ماه ساقط شود و براى اينكه حرف شما درست از آب درآيد مملكت آسيب ببيند. بگذار روند طبيعى اش را طى كند اگر ما مانديم و خوب كار كرديم خوشحال باش كه تحليلت درست نبوده اما به نفع كشور شده است.
نيم نگاه
اعدام سعادتى
وقتى رجايى شنيد كه مى خواهند سعادتى را اعدام كنند تلاش زيادى كرد كه جلوى اعدام را بگيرد تا به تاخير بيندازند تا مسئله را در سطح بالاتر بررسى كنند. ظاهراً مسئول مربوطه مى دانست كه در موضع بالاتر ممكن است مانع اعدام شوند، تا وقتى سعادتى اعدام نشد جواب تلفن رجايى را نداد. با اعدام سعادتى وصيت نامه معتبرش نيز از سوى مخالفان به عنوان اينكه ساختگى است كاركرد خود را از دست داد. در صورتى كه وى حداقل كارى كه مى توانست بكند اين بود كه افرادى نظير مهندس بازرگان و دكتر سحابى را دعوت كند تا سعادتى خودش وصيتنامه اش را در اختيار اينها بگذارد.
اگر هم نه و ما واقعاً نتوانستيم كار كنيم و ساقط شديم خب شما هيچ مسئوليتى در اين مورد نخواهى داشت.
•پس از فرار بنى صدر چگونه اجماع نيروها بر روى رجايى براى رياست جمهورى صورت گرفت؟
خيلى ها با رياست جمهورى رجايى موافق نبودند. يكى موتلفه بود كه پيشنهادشان عسگراولادى بود. ديگرى جامعه مدرسين بود كه روى فرد خاصى نظر نداشت اما مخالف رجايى بود. ملاقات هايى نيز با امام صورت گرفت كه امام در جلسات خصوصى رجايى را از همه شايسته تر دانستند. زيرا هم مايل به كانديداتورى يك روحانى نبودند و هم معتقد بودند كه رجايى بيش از همه راى مى آورد و در آن شرايط اين مسئله مهمى به شمار مى رفت. ملاقات هايى نيز از سوى جامعه مدرسين با آقاى رجايى صورت گرفت كه دو نكته اساسى مورد توجه آنها بود:يكى نظر رجايى در مورد مالكيت خصوصى و ديگرى اينكه اگر رجايى رئيس جمهور شود بهزاد نبوى را به عنوان نخست وزير اعلام نكند و روى اين دو نكته حساسيت زيادى وجود داشت.
•ديدگاه رجايى در مورد فضاى خشونت آميز شكل گرفته در اوايل انقلاب كه در نهايت منجر به شهادت خود ايشان هم شد چگونه بود؟
آقاى رجايى كلاً با تزى كه عده اى در آن زمان داشتند و به دنبال اين بودند كه نيروهايى كه امام و انقلاب را قبول ندارند زودتر به مبارزه مسلحانه كشيده شوند و تكليف آنها مشخص شود به شدت مخالف بود. وى معتقد بود انقلاب ما لطيف است و نيازى به اين خشونت ها ندارد و مى تواند فضايى فراهم كند كه ما در مبارزات سياسى اگرچه دشوارتر اما در مدت زمان طولانى تر بتوانيم بدون اينكه كشور وارد فضاى خشونت شود آن را اداره كنيم. به همين دليل به شدت به رهبرى مجاهدين خلق انتقاد داشت كه رجوى فضايى را فراهم مى كند كه در آخر به يك خشونت بزرگ منتهى مى شود. از اين طرف هم عده اى خوشحال بودند كه فضايى فراهم شود كه در آن اسلحه حرف اول را بزند. رجايى اعتقاد داشت انقلاب ما با هر دو دسته بيگانه است و براساس روش ديگرى كه آن را روش امام مى دانست، مى گفت با بسيج مردم استراتژى پيروزى گل بر گلوله مى توان مسير انقلاب را ادامه داد و در اين زمينه تلاش بسيار مى كرد كه به سمت مسير خشونت طلبى سوق داده نشود. شاخص ترين تلاشش يكى در مورد اطلاعيه ده ماده اى دادستانى بود كه در واقع با كمك نبوى و رجايى تهيه شد و از همه گروه هاى سياسى خواسته شد براى فعاليت در چارچوب قانون و بهره مندى از امكانات قانونى سلاح هاى خود را تحويل دهند، كه متاسفانه پس از آن اطلاعيه مجاهدين خلق فاز را تندتر كردند و در اين توهم بودند كه مى توانند با ترور رهبران جمهورى اسلامى قدرت را در دست بگيرند.
•گويا در قضيه سعادتى نيز ايشان مخالف جدى اعدام وى بودند؟
بله همان طور كه مى دانيد سعادتى به جرم جاسوسى دستگير شد و به چند سال زندان محكوم شد. اما پس از شهادت كچويى در زندان مشخص شد كه فردى كه كچويى را ترور كرده از طريق سعادتى جذب سازمان شده و اين ترور را صورت داده بود.
•يعنى سعادتى در ترور مقصر بوده است؟
در جذب فرد نه ترور، چون فرد وقتى ارتباط تشكيلاتى برقرار مى كند، على القاعده وقتى سازمان در خط ترور افتاد از وى استفاده مى كند. منتها نكته مهم اين بود كه سعادتى بعد از رجوى و خيابانى نفر سوم سازمان و مخالف مشى مسلحانه بود و معتقد بود اين مشى ضربه اش به سازمان از ضربه دستگيرى حنيف نژاد در سال ۵۰ و يا ماركسيست شدن سازمان در سال ۵۴ بيشتر است و نبايد وارد فاز مسلحانه شد.
سعادتى معتقد بود جمهورى اسلامى به دلايل مختلفى نمى تواند يك سيستم كاملاً بسته را اعمال كند.
تز رجايى اين بود كه با زنده ماندن سعادتى مى توان در سازمان خط فعاليت سياسى را به جاى فاز نظامى تقويت كرد و يا باعث ايجاد انشعابى در سازمان شد كه بعدها به سوى فعاليت مسلحانه سوق داده نشوند و معتقد بود اگر چنين اتفاقى بيفتد براى ما مقابله سياسى با مجاهدين خلق در درازمدت بهتر از وارد شدن به فاز مسلحانه و فعاليت غيرقانونى سازمان است.
•و در مورد اعدام سعادتى؟
وقتى رجايى شنيد كه مى خواهند سعادتى را اعدام كنند تلاش زيادى كرد كه جلوى اعدام را بگيرد تا به تاخير بيندازند تا مسئله را در سطح بالاتر بررسى كنند. ظاهراً مسئول مربوطه مى دانست كه در موضع بالاتر ممكن است مانع اعدام شوند، تا وقتى سعادتى اعدام نشد جواب تلفن رجايى را نداد. با اعدام سعادتى وصيت نامه معتبرش نيز از سوى مخالفان به عنوان اينكه ساختگى است كاركرد خود را از دست داد. در صورتى كه وى حداقل كارى كه مى توانست بكند اين بود كه افرادى نظير مهندس بازرگان و دكتر سحابى را دعوت كند تا سعادتى خودش وصيتنامه اش را در اختيار اينها بگذارد كه در سازمان مورد بحث واقع شود و بتواند تاثيرگذار باشد.
اين مهم ترين ويژگى رجايى بود كه درست برعكس كسانى كه مى گويند بايد كارى كنيم تا آدم ها زودتر از قطار انقلاب پياده شوند و پالايش صورت گيرد، معتقد بود با فعاليت سياسى مى توانيم از آرمان هاى انقلاب دفاع كنيم چون اعتقادش اين بود كه اكثريت جامعه در حالت عادى از امام دفاع مى كند و بنابراين جريانى كه چنين پايگاهى دارد نبايد نگران باشد و رقبايش را به صورت خشن حذف كند.
•علت دوگانگى در برخورد با مجاهدين خلق در چه بود؟
دو ديدگاه متفاوت بود كه هنوز هم هست. هنوز هم عده اى معتقدند هرچه سريع تر مخالفان جمهورى اسلامى بايد نيات پليد خود را آشكار كنند، دست به اسلحه ببرند، مخفى شوند و برانداز شوند و به اين ترتيب معتقدند اينها زودتر افشا مى شوند جامعه هزينه كمترى را مى پردازد. در مقابل اينها تفكرى هم بود كه معتقد بود بايد شرايط را به گونه اى مهيا كرد كه همه در چارچوبى فعاليت سياسى را به رسميت بشناسند و در چارچوب قانون و صندوق هاى راى با هم رقابت كنند.
•در آن شرايط امام چگونه برخورد مى كردند؟
طبعاً جهت گيرى كلى امام به نفع رجايى بود...
منتها جهت گيرى كلى را بايد ببينيد. تا مجاهدين خلق دست به اسلحه نبردند و آن انفجارهاى عجيب و غريب را صورت ندادند خط كلى همين برخورد همراه با مدارا بود. به هر حال زمانى كه هفتاد و چند نفر از مسئولان شهيد مى شدند معلوم بود در زندان چه اتفاقى ممكن بود روى دهد. براى اينكه فضاى جمهورى اسلامى را ببينيد پيشنهاد مى كنم كتاب از كاخ شاه تا زندان اوين آقاى نراقى را بخوانيد كه قبل و بعد از خرداد شصت زندان بوده و معتقد است قبل از سال شصت با وجود اينكه به فضاى پيروزى انقلاب خيلى نزديك تر بوديم و سران رژيم در زندان بودند برخوردها بسيار ملايم تر از روزهاى پس از خرداد شصت بوده است.
به هرحال نبايد فراموش كرد كه مجاهدين خلق هم بيش از همه كسانى را ترور كردند كه به گفت وگو و مشى مدارا جويانه معتقد بودند.
•در مورد ويژگى هاى شخصيتى شهيد رجايى تجربه شما از برخوردهايتان با وى چيست؟
يكى از ويژگى هاى مهم رجايى افرادى بود كه اطراف وى را فراگرفته بودند كه طيف وسيعى از نيروهاى انقلاب را شامل مى شد و اين باعث مى شد يك كانال خاص اخبار را به ايشان ندهد، ديگر اينكه واقعاً معتقد به تبديل معاند به مخالف و مخالف به موافق بود. وى همچنين در عين حال كه مواضع روشنى داشت و نسبت به آنها متعصب بود براى ديگران هم اين حق را قائل بود كه نظرات خود را طرح كنند. ديگر ويژگى رجايى نزديكى و عنايت خاصش به شهيد بهشتى بود و هميشه به ما مى گفت بهشتى غير حزبى ترين عنصر حزب است. و چنان قدرتمند است كه به دليل اعتماد به نفس بالايش امكان رشد باقى نيروها را فراهم مى كند در حالى كه باقى نيروهاى حزب چنين ويژگى اى را ندارند. پس از شهادت بهشتى، رجايى مى گفت كمرم شكست و كار بسيار دشوار شده است.
ويژگى مهم ديگر رجايى اين بود كه مطلقاً اهل ريا نبود و تنها مكلايى است كه من پس از انقلاب ديدم روحانيون اهل وسواسى نظير مرحوم شهيد قدوسى هم پشت سر او نماز مى خواندند. در نهايت هم براى آشنا شدن با مشى شهيد رجايى بهترين منبع مكاتبات وى با بنى صدر است كه در داخل كشور چاپ شده است و به خوبى نشانگر ديدگاه وى و اعتقادش به مبارزات سياسى و پارلمانتاريستى و قائل بودن به يك چارچوب مشخص در تعامل با ساير جريانات است.