روز مهر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان
مهر افزا ای نگار مهر چهر مهربان
مهربانی کن به جشن مهرگان و روز مهر
مهربانی به، به روز مهر و جشن مهرگان
دکتر احمد پناهنده
مهر ماه در راه است و جنب و جوش کودکانی که پا به مدرسه می گذارند، جلوه ای از شادی و سرور و غرور ملی را در پهن دشت ایران زمین می فروشند و شادی و شادمانی را در کام همگان شیرین می کنند.
کودکان آینده ساز در اول مهر ماه، کفش و کلاه می کنند، لباس نو می پوشند و کیف مدرسه بر پشت، دست در دست پدر و مادر به سوی آینده می روند تا بیاموزند و تجربه کسب کنند و ذهن بسیط خودشان را در یک تلاش فراگیری مسائل اجتماعی پیچیده کنند. می آموزند تا بعداً بیاموزانند و چه دل انگیز و نشاط آور است که در آغاز، کودکان ما را با تاریخ و فرهنگ پر بار و افتخار آمیز ایرانیان کهن و معاصر آشنا کنیم و جان مایه ذهنی آنان را با دانش تاریخی و فرهنگی، فروغی از عشق و عِرق به خاک وطن بتابانیم تا آنها از خود بیگانگی تاریخی پدرانشان فاصله بگیرند و به ایران بیاندیشند. تا زائده های رسوب کرده فرهنگی در هویت ملی مان را که در طول قرون اعصار بصورت زنگارهای کثیف از خود بیگانگی در ما نهادینه شده بود، از خود بزدایند. باید در همین شروع مدرسه کودکان خودمان را بیاموزیم که مهرماه در تاریخ ایران زمین چه بار شادی آفرین فرهنگی و انسانی دارد. نمی دانم، اکنون که این نوشته را بر روی کاغذ به تصویر می کشم، آیا وجدان بیداری مانده است که تاریخ خود را در این شرایط ِ از خود بیگانگی پاس بدارد و اهمیت مهرماه را در تاریخ مان برای نونهالان و جوانان بگشاید؟ هرچند می دانم، ایران دوستان و تاریخ دانان گرانقدر هستند که در گوشه و کنار مملکت و حتی در خارج از کشور با همه طاقت جانسوز خود، تاریکی تاریخی را می کاوند و دریچه روشن تاریخی را بر مردم می گشایند. ولی با کمال تأسف باید بگویم که این نازنین زنان و مردان وطندوست، در اندک هستند. باید با تلاش و در کنار این سالار زنان و کوهمردان، تاریکی تاریخی را هرچه بیشتر بگشائیم و نور و روشنائی تاریخی را در دل و جان و ذهن همگی مان بتابانیم.
حال با این مقدمه می خواهم در حد توان و سواد خود، مهرگان را با تمامی خرد و اندیشه ام جشن بگیرم. زیرا این جشن متعلق به نیاکانمان است و تا هجوم تازیان به ایران و حتی دهه هایی پس از آن در ایران، جشن گرفته می شد.
به لحاظ تاریخی، نام ماهها آنگونه که در کتیبه های هخامنشی باقی است، نشان می دهد که در نزد ایرانیان، فعالیت کشاورزی و نیازهای ناشی از آن با مراسم دینی مربوط بوده است و چنانکه از قراین برمی آید، ایرانیهای قسمت شرقی ایران از وقتیکه زندگی ده نشینی و کشاورزی را شروع کردند، در ارتباط با جشنها و نیایشها به مسئله تغییر فصول توجه ای خاص مبذول داشته اند. یعنی با تغییراتی که در اثر گردش زمین بدور خورشید بوجود می آمد، پیآمد آن تغییر را جشن می گرفتند.
به عنوان مثال جشنهایی که در پائیز انجام می شد، آن را حاصل تأثیر خجسته خورشید در فصل تابستان می دانستند که سبب ساز افزودن محصول در کشتزارها و باروری طبیعت از روئیدنیهای متنوع می شد و دام ها بدون هیچ محدودیتی می چریدند و پروار می شدند. از این جهت برداشت محصول و بهره وری از رمه ها را در فصل پائیز با شادی و پایکوبی جشن می گرفتند. و این فزونی محصول و پروردن دامها را با " میترا "، خداوند دشتها و رمه ها و پروردگار خورشید مرتبط می دانستند و آن را " مهرگان " می خواندند.
و یا جشن بهار را که همزمان با مرگ زمستان و آغاز روئیدن سبزه و گل در دشت و غلات در کشتزارها بود، نیاکان ما به شادی و پایکوبی مشغول می شدند. زیرا با تجدید حیات طبیعت و سبز شدن دشت و دمن، رمه ها دوباره از آغل ها بیرون می آمدند و در پهن دشت طبیعت سبز به چرا می رفتند و پروار می شدند و پس از جفت گیری زاد و ولد می کردند، شیر می دادند و احتیاجات نیاکانمان را بر طرف می کردند. زیرا روئیدن گیاه و سبز شدن کشتزارها در زندگی کشاورزان در یک جامعه نیمه شبانی نیمه کشاورزی از اهمیت خاص برخوردار بود.
در کنار این جشن ها، جشن هایی بودند که با نیایش و سرود خواندن همراه بود. مثل جشن سده که به پاس احترام آتش که مظهر روشنایی و نور و انرژی است، آذرگاه درست می کردند و به گِرد آن حلقه می زدند و سرود آتش می خواندند. زیرا کشف آتش، انقلاب شگرفی را در زندگی نیاکانمان بوجود آورد و توانستند با آن علاوه بر روشنائی و انرژی گرمایی، فلزات را ذوب کنند. نگارنده در طول زندگی ام یکبار شاهد این جشن بودم و این سعادت را داشتم که در کنار زیبا رویان و پری وشان در کنار آذرگاه دست در دست آنها حلقه بزنم و سرود آتش را زمزمه کنم. آری در سال 1350 خورشیدی همراه تیم فوتبال لنگرود به اردوگاه تفریحی رامسر دعوت شدیم. در این اردوگاه هر ساله از نقاط مختلف ایران ورزشکاران، هنرمندان و... در رشته های مختلف به این اردوگاه دعوت می شدند و حداقل مدت یک هفته در کارهای تفریحی در زمینه هنر و ورزش هنر نمایی می کردند. آن سال حدود 300 نفر از دختران زیباروی و طناز از دارالیتام تهران که همگی زرتشتی بودند، جلوه ای از زیبایی و رعنایی را در فضای اردوگاه گستردند و شهد عشق جوانی را چون عسل به کام ما جوانان تازه بدوران رسیده، شیرین کردند. در یکی از این روزهای پرواز وار جوانی همگی به دریای رامسر رفتیم و پس از آبتنی در ساحل قلوه سنگی آن تن خود را با آفتاب گرما بخش آشنا کردیم. درشب آن روز همه ما در برنامه آن دختران زیبا روی زرتشتی شرکت کردیم. برنامه، نیایش آتش بود که برای این کار تکه چوب ها را روی هم کوه کردند، طوری که ارتفاع آن از زمین حدود سه متر و شعاع آن یک و نیم تا دومتر می شد. در مدار این تله چوب در حلقه اول دختران زرتشتی قرار گرفتند و در حلقات بعدی ما و سایر میهمانان در صفوف منظم قرار گرفتیم. در همین هنگام یکی از کارگزاران بر روی تله چوب نفت ریخت و سپس با مشعل آن را مشتعل کرد. در حالی که روشنایی آتش دل تاریکی را دریده بود صدای نیایش و سرود دختران زرتشتی در فضای اردوگاه پیچید و ما بدون اینکه بفهمیم، سرود را با آنها زمزمه می کردیم و امروز خوشحال هستم که با آن زمزمه روح نیاکانمان را شاد کردم.
و یا تیرگان است که با نیایش تیشتره ( خدای باران ) مرتبط است و امروزه بطور سمبلیک هموطنان زرتشتی ما در این جشن به هم آب می پاشند.
همانطور که در بالا اشاره شد، نیاکان ما این جشن ها را در ارتباط با تغییر فصول انجام می دادند. مثل جشن نوروز که با اعتدال ربیعی همراه است. یعنی هنگامی که خورشید روی مدار استوا قرار می گیرد و روز وشب برابر می شوند. یا تیرگان که در آن خورشید در دورترین نقطه شمالی استوا قرار می گیرد و طولانی ترین روز و کوتاه ترین شب را سبب می شود. و یا دیگان که در آن خورشید در دورترین نقطه جنوبی از استوا فرار می گیرد و سبب ساز طولانی ترین شب و کوتاه ترین روز است و در این شب ایرانیان آن را بنام شب یلدا یا چله جشن می گیرند.
علاوه بر این جشن ها، نیاکان ما در هر ماه، آن روز را که نامش با نام ماه یکی می شد، جشن می گرفتند. به عنوان مثال روز دهم مهر ماه را به عنوان مهرگان جشن می گرفتند.
جشن مهرگان دومین جشن بزرگ ملی ایرانیان پس از جشن نوروز است و مانند سایر جشنها می توان آن را در سه جنبه نجومی، تاریخی و دینی توضیح داد.
به لحاظ نجومی این جشن با اعتدال پائیزی همراه است مثل اعتدال ربیعی که خورشید روی مدار استوا قرار می گیرد، روز وشب برابر میشوند و در این جشن که همراه با برداشت محصولات کشاورزی است، به شادی و پایکوبی می پردازند.
به لحاظ تاریخی در این روز مهرگان، فرویدون به تخت پادشاهی باز می گردد. به عبارت دیگر در این روز نیروی حق طلب و داد و راستی تحت رهبری کاوه آهنگر بر سپاه رجّاله گان دروغ و ستمگری ِ آژی دهاک پیروز می شوند و مردم را از ستم و ظلم و بیداد ضحاک نجات می دهند.
ابوریحان بیرونی در کتاب " آثارالباقیه " می نویسد:
" در روز مهرگان فرشتگان به یاری کاووه آهنگر شتافتند و فریدون را به تخت شاهی نشست و ضحاک را در کوه دماوند زندانی کرد و مردمان را از گزند او برهانید ".
" به لحاظ دینی در فرهنگ ایرانی مهر یا میترا به معنای فروغ خورشید و مهر و دوستی است. همچنین مهر نگهبان پیمان و هشدار به پیمان شکنان است. جشن مهرگان همانند نوروز از فروغمندترین نمودهای فرهنگ ایرانی است. مهر یکی از خدایان پیش از زرتشت بود که پس از زرتشت به فرشته آفریده اهورامزدا در آمد. روشنایی و مهر همیشه با روشنایی بی پایان خدایی یکی بوده است.
چون نور که از مهر جدا هست و جدا نیست عالم همه آیات خدا هست و خدا نیست
ما پرتو حقیم و هم اوییم و نه اوییم چون نور که از مهر جدا هست و جدا نیست
به روایتی تاجگذاری اردشیر بابکان هم مقارن با جشن مهرگان بود. بدون دودلی، پادشاهان هخامنشی، اشکانی و ساسانی جشن مهرگان را بزرگ می داشتند. در روزگار ما به مناسبت آغاز سال تحصیلی و گشایش آموزشگاه ها در آغاز مهر، جشن مهرگان، جشن فرهنگی اعلام شده بود. همچنین می توان آن را به عنوان جشن کشاورزان، جشن ملی نگاهداشت. زرتشتیان ایران همیشه این جشن را با شکوه ویژه ای برگزار کرده و می کنند". بر گرفته از کتاب فلسفه زرتشت اثر دکتر فرهنگ مهر
پس از حمله اعراب به ایران و در زمان حکومت بنی امیه، این جماعت متعصب و ضد ایرانی در روز جشن مهرگان زرتشتیان را مجبور می کردند هدایایی تقدیم خلفا کنند و مانع برگزاری جشن می شدند. جرجی زیدان در کتاب " تمدن اسلامی " میزان این هدایای تحمیلی را پنج تا ده میلیون درهم برآورد کرده است.
تاریخ گواهی می دهد برمکیان، دولت مردان ایرانی زمان بنی عباس و ابو مسلم خراسانی در گرفتن جشن مهرگان پافشاری می کردند. و هر جا که فرصتی دست می داد ایرانیان معتقد به دین زرتشت این جشن را با شکوه برگزار می کردند و به شادی و پایکوبی و شادخوانی و شادخواری و شاد رقصی مشغول می شدند.
زیرا فرهنگ ایرانی- زرتشتی، فرهنگ جشن و شادی و شاد خوانی و شاد خواری است. فرهنگ عزا، ماتم، ناله و سوگواری یک فرهنگ تحمیلی وغیر ایرانی است. به گواهی تاریخ نیاکان ما حتی بر مردگان خود نمی گریستند و لباس عزای سیاه گون نمی پوشیدند بلکه با لباس سفید مردگان خودشان را بدرود می گفتند.
آری با این توضیحات می توان نتیجه گرفت که امروز ضحاک دیگری با دروغ و تزویر، تخت داد و راستی را به اشغال خود در آورده است و ستمگری را به حد فزون گسترش داده است. مهر و عشق و دوستی را از پهن دشت ایران زمین برکنده است و جای آن کینه کور در دلها نشانده است. آیا زمان ظهور کاوه رهایی بخش فرا نرسیده است؟ به عقیده نگارنده امروز هر کداممان یک کاوه هستیم که می توانیم با اتحاد در کنار یکدیگر قرار بگیریم و با نیروی داد و راستی و حق طلبی ضحاک ستمگر غاصب بر تخت مهر و دوستی را از اریکه قدرت به زیر بکشیم و مردمان را از گزند او برهانیم و مهر و عشق را در دلها جای دهیم. آیا روزی خواهد رسید که ملت ایران از فرهنگ تحمیلی ِ عزا و ماتم و سوگواری رهایی یابد و به فرهنگ شادخوانی و شادخواری دست یابد؟ به جرئت می توانم بگویم آری و آن روز دور نیست.
به امید آن روز و روز رهایی ملت با فرهنگ ایران
دکتر احمد پناهنده به تاریخ 30 شهریور 1384 برابر با 21 سپتامبر 2005