تاریخ جنبش روشنفکری و روشنگری ما، تاریخ تکرار شکست و خطا ولغز ش است .
انقلاب بهمن یک نمونه است، که در اَن جنبش روحانیت باردیگر جنبش روشنفکری و روشنگری را شکست داد.  روحانیون و پیروان شان ، ربایندگان و برندگان این انقلاب "عد و"ای  شدند شاید"سبب خیر" تا جنبش روشنفکری و روشنگری علیرغم لطمات سختی که متحمل شد ، لغزش ها، خطاها و ضعف هایش را جدی بگیرد و در راستای از میان برداشتن اَن ها گام بردارد. 
در به شکست کشاندن جنبش روشنفکری و روشنگری ، و حضور جان سخت خطاها ، لغزش ها وضعف ها در این جنبش عوامل متعدد تاریخی، اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی و بطور کلی ساخت و بافت جامعه نقش ایفا کرده اند، که در این مقاله کوتاه جای پرداختن به آنها نیست . فقط اشاره واربه برخی از عواملی  که سبب ساز شکست، و پیدائی  و جان سختی خطاها ، لغزش ها وضعف ها بوده وهستند، اشاره می کنم؛
۱- نهاد مذهب 
۲- نهاد سلطنت  یا  پاد شاهی
۳- موقعیت جغرافیائی و سیطره جوئی برخی از کشورها ( روسیه، انگلیس و امریکا)
۴-  نفوذ پاره ای اید ئولوژی ها( انواعی از" مارکسیسم" وانواعی از  غرب گرائی)
۵- روشنفکرو روشنگر ستیزی عامه مردم و برخی  از"روشنفکران" 
۶- فقدان تماس مستقیم و موثر روشنفکران و روشنگران با مردم
۷- برخی از ویژگی های روانی و رفتاری روشنفکران وروشنگران همچون:  بی تعادلی، حس ممتاز بودن
( خودبزرگ بینی ، خودمحوری ، خود حق بینی.....)، بد فهمی  مقوله ها و مفاهیم فلسفی ، سیاسی ، فرهنگی و.... ناهمخوانی گفتار و کردار و......
شکست ها ، خطا ها، ، لغزش ها و ضعف های جنبش روشنفکری و روشنگری در دوره های مختلف ( برای نمونه در دوره ی مشروطیت ، دوره ی رژیم پهلوی، و دوره ی حکومت اسلامی ) پیامد های متعدد و مختلفی داشته است که یکی از اَنها بروز خشم ، سرخوردگی ، یاس وحس تنهاماندن و تنهائی در برخی از روشنفکران وروشنگران و جریان های روشنفکری و روشنگری ست .
  برای نمونه صادق هدایت یکی از این نوع روشنفکران و روشنگران است . وضعیت جنبش روشنفکری و روشنگری ، نابسامانی های اجتماعی ، سیاسی  و روابط انسانی ناهنجار  در جامعه، و در میان بسیاری از روشنفکران و روشنگران، زخمهائی شدند که خوره وار به جسم و جان هدایت بعنوان یکی از درخشان ترین چهره ها ی داستان   نویسی و یکی از برجسته ترین روشنفکران و روشنگران چنگ زدند ،  وسر انجام جان اش را ربودند. رد پای خشم ، سرخوردگی ، یاس و تنهائی در زندگی ، اَثار و مرگ هدایت اَشکار تر از اَن است که بتوان نادیده از کنارشان گذشت ، یاس و تنها ئی که اینگونه خشمگین و تلخ بیان اش  کرده است؛
 کشوری داریم مانند خلا
ما در اَن همچون حسین در کربلا
  ویژگی ای که در زندگی، اَثار و حتی انتخاب نوع مرگ  در بسیاری از روشنفکران و روشنگران سیاسی ، فلسفی و فرهنگی می توان دید. این نوع خشم و سرخوردگی و یاس در برخی از جریان های سیاسی و فلسفی  و فرهنگی جامعه مان نیز وجود داشته و دارد، که  درچرائی ی پیدائی ، حیات  و سر انجام و پایان فعالیت برخی از احزاب و سازمان های سیاسی در صد ساله ی اخیر تاریخ میهنمان به وضوح قابل رویت هستند.
 			
 در این میان پیامد های انقلاب بهمن ، به ویژه حمایت میلیونی مردم و پاره ای از روشنفکران و روشنگران  مذهبی و غیر مذهبی از دشمنان روسنفکری و روشنگری ، یعنی از مرتجع ترین و وحشی ترین جناح های روحانیت ، و حمایت از امثال خمینی ها و رفسنجانی ها  ، ونیز وضعیت جامعه و ناهنجاری های روابط انسانی در جامعه ، و اَنچه بر جنبش روشنفکری و روشنگری رفته و می رود بار دیگر  بسیاری از روشنفکران و روشنگران و جریان های روشنفکری و رو شنگری را در آستانه ی خشم ، سرخوردگی  ، یاس و حس تنها ماندن و جدا افتادن از جامعه و مردم قرار داده است، پدیده ای که نه فقط از مشکلات این جنبش نخواهد کاست بلکه بر اَنها خواهد افزود. 
متاسفانه  اخیرا"برخی از روشنفکران و روشنگران  لبه ی  تیزخشم ، سرخوردگی و یاس خود را بسوی مردمی گرفته اند که در انتخابات نهمین  دور ریاست جمهوری شرکت، و یا اَن را تحریم کردند. این برخوردهای تحقیراَمیز و سرزنش کننده نسبت به مردم و دیگر جریان های اجتماعی نوعی " گم کردن سوراخ دعا "ست.   باید بپذیریم که مسئولیت  فاجعه ی شکست های جنبش روشنفکری و روشنگری و لطماتی که این شکست به جامعه زده و می زند، و نیز انتخاب و رهبری امثال احمدی نژاد ها، متوجه جنبش روشنفکری و روشنگری میهنمان نیز هست .
 ضعف جنبش روشنفکری و روشنگری ایران  بیانگر ونشان قدر قدرتی جنبش روحانیت و دیگر جنبش های ارتجاعی نیست، این واقعیت تلخ بیش از هر چیز بیان و نشان ضعف جنبش روشنفکری و روشنگری ست . ،عواملی که سبب بروز این ضعف هستند را باید از میان برداشت ،عواملی که بسیاری از آنها  به خود روشنفکران و روشنگران و ویژگی های روانی و رفتاری اَنان نیز برمی گردد، که تداوم خشم ، سرخوردگی ، یاس ، گوشه گیری و شانه خالی کردن از زیر بار نقد ونفی ، و عدم پذ یرش مسئولیت خطاها، اشتباها و ضعف ها نمونه هائی از اَن هاست.