دوشنبه 18 مهر 1384

آيا اميد ملي ممكن است؟ / همكاري براي ائتلاف فراگير، تقي رحماني، نامه

بخش اول*:
پيش گفتار: ايران صحنه‌ي تاخت و تاز تمدن‌ها و قدرت‌هاي تجاوزگر بوده است. با اين همه، ويژگي عنصر ايراني، سازگاري است و اين سازگاري داراي دو ويژگي است كه باعث ماندگاري اين تمدن در صحنه تاريخ بشر شده است و اين دو ويژگي كه با يكديگر متفاوت هستند عبارتند از سازگاري منفعل و سازگاري خلاق.
سازگاري منفعل: ايرانيان در هجوم اقوام وحشي مغول، بعد از مقاومت به سازگاري منفعل روي آورند كه اين سازگاري عنصر و تمدن ايراني را ماندگار كرد. با اين همه، ايرانيان گاه در اوج قدرت نيز به خواب انفعالي فرو مي‌روند.
تمدن ساساني در اوج قدرت به خواب رفت و سلسله‌ي صفويه نيز در حالي مغلوب اشرف افغان شد كه او خود پيروزي خويش را در اصفهان باور نداشت. از همين روي مي‌بايست سازگاري منفعل ايرانيان را در شرايط گوناگون تحليل كرد تا بتوان آن گونه كه سزاوار است در باره‌اش قضاوت كرد.
سازگاري خلاق: عنصر ايراني، در مواقع بحراني در صورتي‌كه آمادگي لازم را داشته باشد، سازگاري خلاق از خود نشان مي‌دهد. در پرتو اين نوع سازگاري خلاق است كه ايرانيان در برابر تحقير اعراب نو آيين، با انتخاب آيين جديد همراه با فرهنگ خود، دوران طلايي تمدن اسلامي - ايراني را ايجاد نمودند. تاريخ اين سرزمين، از سازگاري خلاق ايرانيان نشانه‌هاي ديگري نيز دارد كه قابل تامل و بررسي است.
در عرصه‌ي ادبيات و هنر ايراني، فردوسي و ديگران، ادبيات اين سرزمين را در فشار و سختي اما با انعطاف پذيري خلاق ايجاد نمودند. سرودن منظومه‌اي ايراني در دوران حكومت غزنويان، نشان از سازگاري خلاق مي‌دهد، همچنين پيدايش حكومت‌هاي ساساني و آل بويه در پرتو خلافت عباسي. به ديگر سخن، ايرانيان كم‌تر امپراطوري‌هاي تجاوزگر داشتند، اما زماني كه مورد تجاوز قرار گرفته‌اند، از ويژگي سازگاري منفعل و خلاق كمك گرفته‌اند. با اين وصف به‌نظر مي‌رسد بايد به عنصر سازگاري خلاق ايراني توجه كرد و آن را مورد بررسي و نقد قرار داد؛ چرا كه در تاريخ معاصر، اين ويژگي به علل گوناگون در روحيه جمعي ايرانيان بروز نموده و به‌واسطه‌ي نارسايي‌هاي ساختاري و مسايل فرهنگي و نظري، نتوانسته است نقش مثبتي را در تحول و پيش‌رفت جامعه بازي كند، اگر چه اين نقش توانسته است تا حد امكان و در مواقعي موجب تحولات مثبت گردد.
ويژگي سازگاري موجب ماندگاري تمدني قديمي و دير پا در جامعه‌ي ما شده است. اما نكته‌ي قابل توجه اين است كه چنان‌چه خصلت ماندگاري در ناخودآگاه يك قوم تثبيت شود، مي‌بايست به امر مهم‌تري پرداخت كه همان مقوله‌ي نوع ماندگاري اين قوم است. چه‌گونه ماندگاري قوم ايراني در پهنه تاريخ را بايد از نگاه سازگاري خلاق مورد توجه قرار داد؟
سازگاري خلاق به معناي برخورد مشاركت طلبانه در تغيير سرنوشت خود و ديگران از طريق ايجاد رابطه‌ي معقول و تاثيرگذار و تاثيرپذير بر خود و ديگران يا ديگر تمدن‌ها است.
با عطف به چنين نكته‌اي، عنصر ايراني به مفهوم كلي در فراز و نشيب‌هاي فراوان خود در تاريخ معاصر به مرحله‌ي مهمي نزديك شده كه قابل توجه است.
ويژگي سازگاري ايراني و شرايط كنوني
شرايط جهاني، منطقه‌اي و شرايط داخلي، مرحله‌ي حساسي را به‌وجود آورده است كه پرداختن و شناخت اين شرايط داخلي و خارجي ضروري مي‌نمايد.
شرايط داخلي: جامعه‌ي ايراني با وجود داشتن اقشار متنوع فرهنگي - اجتماعي از فقدان نهادهاي مدني - سياسي كه بتوانند قدرت سياسي را به شكل منطقي و دموكراتيك تحت نظارت درآورند، رنج مي‌برد و قدرت سياسي حاكم نيز تمايل ندارد اين حق مردمي را به رسميت بشناسد و در مقابل آن مقاومت مي‌كند. عدم نظارت پذيري قدرت در مفهوم عام آن و تمايل به نظارت پذير كردن قدرت در جامعه‌ي ما، تقابل استبداد و دموكراسي را شكل داده است در نتيجه‌ي اين تعارضات، روند اصلاحات كنوني نيز به بن‌بست رسيده است.
شرايط خارجي: منطقه‌ي حساس خليج فارس و آسياي ميانه كه ايران در ميان آن قرار دارد، كشور ما را مورد توجه غرب و آمريكا قرار داده است. بعد از 11 سپتامبر 2001 ميلادي و حذف طالبان در افغانستان و صدام حسين در عراق و پس از پايان يافتن حل مساله‌ي عراق، ايران كانون تحولات خواهد بود. در همين راستا، نحوه‌ي كنش روحيه‌ي ايراني در رابطه با اين تحولات بسيار تعيين كننده خواهد بود.
در چنين شرايطي، سازگاري منفعل مي‌تواند به دو شكل كلان در جامعه‌ي ما بروز كند.
الف) تسليم و انفعال در مقابل راست افراطي داخلي
ب) تسليم و انفعال در مقابل راست افراطي خارجي

تسليم و انفعال در مقابل راست افراطي داخلي
تحولات پرهزينه و پر خرج سه دهه‌ي اخير در جامعه كه با دست‌آوردهاي آن چندان تناسبي نداشته است، باعث مي‌شود كه سازگاري منفعل در برابر جرياناتي كه داراي قدرت مالي و نظامي هستند رخ نمايد، چرا كه اكثريت جامعه و حتي روشن‌فكران و تحول طلبان، احساس مي‌كنند كه در كشمكش ميان قدرت‌مندان داخلي و خارجي، جايگاهي محكم و تعيين كننده ندارند و اگر بر سر راه اين تقابل يا تصادم قرار گيرند، نابود خواهند شد. پس از توقف روند اصلاحات در سال 1379 و عدم تحقق برخي دست‌آوردهاي مورد نظر در اين روند، گزينه‌ي سازگاري منفعل به‌عنوان روشي كه مبين بي‌اعتمادي مردم و حتي برخي از روشن‌فكران به تحول مثبت در جامعه است، روي به افزايش نهاد و احساس فريب‌خوردگي و باعث عدم اعتماد به اصلاح‌طلبان داخل حاكميت و حتي محمد خاتمي شد در چنين حالتي جريان راست تماميت خواه درون حاكميت، در عمل به داخل و خارج نشان مي‌دهد كه طرف قدرت‌مند معادله است و خود را به‌عنوان تنها طرف قدرت‌مند به مردم و جهان مي‌نماياند. اين نمايش پيام خاص خود را دارد، چرا كه در داخل جامعه، اين پيام از سوي جرياني كه كم‌تر از 15 در صدد آراي مردم را در اختيار دارد، نوعي اعلام اقتدار است كه دل‌سردي مردم را به‌دنبال دارد؛ چرا كه رابطه‌ي قدرت و مشروعيت آن از طرف مردم، در اين حالت قطع شده و دوري قدرت (دولت) و ملت (مردم) را تداعي مي‌كند كه چنين روندي نمي‌تواند مقبول و مورد توافق گفتمان رابطه‌ي دولت و مردم كه بر اساس مشروعيت مردمي است قرار بگيرد.
همين جريان در تثبيت قدرت نظامي، سياسي و حقوقي خود در برابر اصلاح‌طلبان در جامعه در عمل نشان مي‌دهد كه در گفت‌و‌گوي دولت‌مردان كه عامل قدرت و اقتدار عامل تعيين كننده است، قدرت‌هاي خارجي نيز هدايت مي‌شوند كه با چه كساني گفت‌و‌گو كنند و چه‌گونه رفتار نمايند. اگرچه امروز يكي از اهرم‌هاي قدرت، مقبوليت مردمي و داشتن مشروعيت يك حاكميت در ميان مردم آن است، با اين وصف در فقدان انگيزه‌ي ايجاد جريان مردم‌گرا، جريان راست داخلي تلاش مي‌كند كه خود را يگانه مرجع قدرت‌مند در برابر قدرت‌هاي خارجي نشان دهد و طرف گفت‌و‌گوي جدي قرار بگيرد.
بي‌گمان در تحقق چنين شرايطي حتي به صورت كوتاه مدت، چون شرايط جهاني به‌گونه‌اي است كه امكان توافق اصولي غرب و حتي آمريكا با جناح راست امكان‌پذير نيست، اما در كوتاه مدت، در گفت‌و‌گو ميان آمريكا و ايران، اگر به گزينه‌ي افكار عمومي و حمايت مردمي توجه نشود، آن‌چه رخ مي‌دهد، از دست رفتن منافع ملي ايران و دادن امتيازات فراوان به آمريكا بدون دست‌آورد مشخص براي جامعه است. هر حاكميتي در موضع گفت‌و‌گو با طرف قدرت‌مند مي‌بايست موِلفه‌هايي از قدرت را كه شامل قدرت اقتصادي، نظامي، سياسي و اجتماعي است، در اختيار داشته باشد. در گفت‌و‌گوي ميان آمريكا و ايران، تنها موِلفه‌ي كارآ براي ايران، داشتن حمايت افكار عمومي است. چرا كه در ديگر موِلفه‌ها، امكان رقابت و توازن ميان آمريكا و ايران وجود ندارد. با اين وصف در سايه‌ي اين نوع رابطه با آمريكا كه با سازگاري منفعل ايراني مي‌تواند همراه شود، امكان آن وجود دارد كه جريان مزبور، ديگر جريانات سياسي - فكري در كشور را در سايه‌ي اين ماه عسل كوتاه مدت با غرب و آمريكا حذف كند يا اين‌كه به‌شدت تحت كنترل خود درآورد، در نتيجه‌ي اين اعمال، امكان تحقق دموكراسي در ايران به تاخير خواهد افتاد.
تسليم و انفعال در مقابل راست خارجي
با فرض اين‌كه بعد از حل مساله‌ي عراق، فشار به حاكميت ايران از سوي آمريكا افزايش يابد، به‌نظر مي‌رسد كه در سايه‌ي اين فشار مضاعف كه مدام بر شدت آن افزوده خواهد شد و در فقدان جنبش فكري - سياسي گسترده‌ي اصلاح‌طلبان مردم‌گرا كه داراي كنش مندي و تحرك باشد، در صورتي‌كه غرب و آمريكا با جناح قدرت‌مند حاكميت به توافق نرسند يا اين‌كه نخواهند با اين جناح به توافق برسند يا اين‌كه غرب و آمريكا با قصد پرداختن هزينه‌ي بيش‌تر از حد معمول به شكل فشار سياسي يا نظامي محدود يا گسترده را داشته باشند، در چنين شرايطي، گزينه‌ي ديگري كه داراي سابقه‌ي ذهني در نا‌خودآگاه قوم ايران است، به‌عنوان آلترناتيو مطرح مي‌شود. چرا كه به‌دلايل گوناگون و در سايه‌ي انفعال ايجاد شده در جامعه و در ميان روشن‌فكران و جريان‌هاي سياسي تحول‌طلب كه نااميد از تحول و بهبود اوضاع در حال و آينده باشند، مردم ميان گذشته و حال به مقايسه مي‌نشينند. در چنين حالتي، مجموعه رفتارها و اعمال و دست‌آوردهاي يك دوره (دوره كنوني) با دوره‌ي گذشته مورد مقايسه قرار مي‌گيرد. در اين مقايسه، چون شرايط حال در موقعيت برتر قرار ندارد، بازخواني اسطوره‌اي از گذشته صورت مي‌گيرد و مهم‌تر آن‌كه در اين اسطوره‌سازي، گذشته بدون نقد و به‌طور دربست پذيرفته مي‌شود. به‌عنوان مثال، جوامع جهان سومي مسلمان در تقابل ميان دو گزينه‌ي مدرنيسم و سنت، به سوي "امليسم" و سنت و زماني خسته از آن، به‌سوي شبه مدرنيسم و "فكليسم" روي مي‌آورند و در مقابل، آن‌چه فراموش مي‌شود آهنگ پيشرفت واقعي در جامعه است.
به عبارتي به‌نظر مي‌رسد در تقابل گذشته و حال و در شرايط فعلي جامعه‌ي ما، نتيجه‌اي مخالف سال‌هاي آخر دهه‌ي 1350 خواهد گرفت؛ چرا كه در آن سال‌ها جامعه‌ي ما، در شرايط سازگاري خلاق خود بود و مي‌خواست آينده‌اي متفاوت از گذشته و حال بسازد. اما بعد از 25 سال از آينده تابناك خبري نشد و در عوض به‌خاطر بسياري از ناملايمات ايجاد شده و تحولات ديگر، برخي مصايب سخت رخ نموده است. اگرچه تحليل دست‌آوردهاي انقلاب اسلامي بسيار زود است، چرا كه دست‌آوردهاي هر دوره‌اي را بايد بعد از فراز و نشيب‌ها وثبات بعد از آن ارزيابي كرد؛ با اين وصف، جامعه به توصيه‌ها توجه ندارد و مردم حق دارند كه در هر دوره‌اي به مقايسه‌ي دوره‌ها با يكديگر اقدام كنند و نتيجه بگيرند. در چنين شرايطي، نتيجه‌ي كار نوعي انتظار منفعل از بازگشت دوران گذشته است. به‌خصوص اگر اين جامعه‌ي منفعل احساس كند كه اراده و قدرت بزرگي نيز از امكان بازگشت روزهاي گذشته در جامعه استقبال مي‌كند، در چنين شرايطي، سازگاري منفعل جامعه، نگاه‌ها را به نجات بخش بيروني متوجه مي‌سازد، شرايط و زمينه‌ي امكان مقبوليت گزينه‌اي غير دموكراتيك با شعار دموكراسي و آزادي‌هاي فردي و بهبود وضع اقتصادي افزايش مي‌يابد و اين در حالي‌است كه اين جريان به لحاظ تبارشناسي خود، فاقد سابقه‌ي مردم‌سالاري است و هم‌چنين ناتوان از اصلاح ساختاري در ارگان‌هاي توليدي است. دليل اين ناتواني و عدم لياقت، تجربه‌ي گذشته و عمل‌كرد آن است.
سازگاري منفعل: در اين شرايط اگر عامل سازگاري منفعل در جامعه‌ي ما حاكم شود، نتيجه‌ي آن به تعويق افتادن دموكراسي و اصلاح ساختاري قدرت در جامعه‌ي ما خواهد بود، چون كه ساختار قدرت در ايران به‌دلايل گوناگون، در صورت عدم نظارت، تمايل به انحصار، خودكامگي و فساد مالي دارد. رديابي چنين وضعيتي در تاريخ معاصر ما چندان دشوار نيست.؛به‌طوري كه هنوز بعد از نزديك به صد سال بعد از دو انقلاب و دو جريان اصلاحي، هنوز اصلاح ساختاري قدرت ممكن نگشته است. در عوض با قطبي شدن دو عامل مذهبي و غيرمذهبي يا شبيه به اين مقوله‌ها، امكان بررسي دقيق هر جريان و گرايش‌هاي آن در جامعه‌ي ما از ميان رفته است.
از قضاي روزگار، اين دقت نظر در ميان روشن‌فكران ناياب شده و در ميان اقشار گسترده‌ي مردم نيز نگاه به عمل‌كردهاي رفاهي و اقتصادي و تاثير آن در زندگي روزمره بيش‌تر است تا قضاوت بر اساس تاثير سياست‌هاي اقتصادي و اجتماعي بر زندگي و اين‌كه آيا اين سياست‌ها به‌لحاظ ساختاري درست بوده‌اند يا نه؟
در مورد اول، در ميان روشن‌فكران، نزاع قطبي شدن مذهبي و غير مذهبي يا ليبراليسم و سوسياليستي مشكل ساز شده است و در ميان اقشار مردم نيز به اين‌ نكته توجه نمي‌شود كه در يك‌صد سال گذشته، سياست توليدي و خدماتي ساختار صحيحي به‌كار گرفته نشده است، اما در مقطعي خاص از تاريخ معاصر، به علت گراني قيمت نفت، شرايط اقتصادي جامعه اندكي بهبود يافته و و در نتيجه تنها استاندارهاي مصرف مردم بالا رفته است.
به‌عبارتي ديگر، در جامعه‌ي ما اقشار روشن‌فكر سياسي به كاركرد ديدگاه‌هاي نظري توجه نداشته‌ا‌ند و هر از گاه به شكل انتزاعي، يك باور سياسي - اقتصادي را عمده كرده‌اند، در حالي‌كه به‌عملي و غير عملي بودن اين ايده در جامعه‌و نيز شناخت ريشه‌اي مشكلات توجه نداشته‌اند. هر سياستي اعم از ليبرالي، محافظه‌كارانه، سوسياليستي يا راديكال و ... احتياج به اصلاح ساختار مديريتي جامعه در عرصه سياسي، اقتصادي و فرهنگي دارد كه جامعه‌ي ما هنوز فاقد آن است. البته اين به آن معنا نيست كه در اين راه اصلاح و پيش‌رفتي وجود نداشته است يا امكان اين اصلاح وجود ندارد. اقشار اجتماعي مردم ايران نيز به‌دلايل گوناگون در عرصه‌ي مشكلات زندگي سخت كه از اواسط دوران قاجاريه به آن مبتلا بودند، فرصت نداشته‌اند تا به امور ريشه‌اي مسايل اقتصادي و سياسي توجه داشته باشند، چرا كه تحولات سريع سياسي به دلايل گوناگون، ثبات منطقي در جامعه‌ي ما را موجب نشده است تا در سايه‌ي ثبات و در سايه‌ي زندگي اجتماعي بتوان به تحول ريشه‌اي و اصولي توجه داشت. مجموعه‌ي اين مسايل در صورت سازگاري منفعل جامعه‌ي ايراني و روشن‌فكران آن، آينده‌اي تكراري را به‌وجود خواهد آورد.
سازگاري خلاق: عامل سازگاري خلاق در عنصر ايراني مي‌تواند در بهبود شرايط نقش بازي كند. ويژگي اين سازگاري خلاق، توجه به بضاعت، توان دروني جامعه و نيروها و نگاه اراده گرايانه به درون همراه با شرايط و واقعيت بيروني است. در عامل سازگاري خلاق، اقشار مردم و روشن‌فكران و فعالان سياسي كنش‌گر هستند و تلاش مي‌كنند كه با نيروي كنش‌گر مقابل، برخورد اصولي داشته باشند. اصل مهم در جامعه‌ي ما اين است كه در برابر تقابل و تعامل با راست اقتدارگراي داخلي و راست خارجي بايد جنبش فكري - سياسي حول محو منافع ملي با عنايت به روند جهاني شدن شكل‌بگيرد تا اين جنبش فكري بتواند با طرح خود در ميان روشن‌فكران، رسانه‌هاي عمومي و دانشگاهي وارد عرصه‌ي جريان‌هاي سياسي - اجتماعي گردد كه نتيجه‌ي آن تشكيل جبهه‌ي گسترده‌ي "اميد ملي" خواهد بود اين جبهه‌ي گسترده مي‌تواند در داخل و خارج از ايران به گونه‌اي جدا شكل بگيرد و آن‌گاه به يكديگر نزديك شود يا حتي در سايه‌ي گفتمان مشترك جنبش فكري - سياسي حول محور منافع ملي، جريان‌هاي داخل و خارج از ايران با يكديگر بر روي حداقل‌ها و در طي زمان به توافق برسند.
ايجاد جنبش فكري - سياسي حول محور منافع ملي، مي‌تواند منافع ملي ايران را با رعايت اصل دموكراسي و مردم سالاري تامين نمايد. اين جنبش مي‌تواند شعار لزوم مشروعيت حكومت از طرف مردم و البته همه‌ي مردم ايران را با مكانيزم قانون‌مند همراه با آن، به عنوان شعار تدريجي خود قرار دهد. در اين حال
جنبش فكري - سياسي مي‌تواند در صورت مطرح شدن گزينه‌ي راست داخلي يا راست خارجي با همكاري اصولي همه‌ي نيروها از منافع ملي ايران دفاع كند.
جنبش فكري - سياسي، حول محور منافع ملي در مقابل راست افراطي داخلي
جريان راست داخلي فارغ از رعايت منافع ملي فراگير، به حفظ قدرت مي‌انديشد. از همين روي با روند اصلاح‌طلبي داخل حاكميت برخوردي اقتدارگرايانه مي‌كند و آن را در مجموع با موانع جدي روبه‌رو كرده است.
بخشي از اين جريان، هرگونه گشايش فضاي سياسي و فرهنگي را با منافع خود در تضاد كامل مي‌بيند و بخشي ديگر از اين جريان، ايجاد چنين فضايي را مغاير با باورهاي خويش مي‌داند. در چنين حالتي، گرايش‌هاي گوناگون اين جريان يعني جبهه‌ي مخالف تحول‌طلبي، مخالف مردم سالاري و با صفت مذهبي است. هم‌چنين تلاش مي‌كند تا مردم سالاري را با قيد مذهبي (با قرائتي كه خود از مذهب دارد) تعريف كند. در اين راه نيز از ضعف اصلاح‌طلبان داخل حاكميت كه به دوره‌ي ترديد تئوري - نظري خويش رسيده‌اند، سود مي‌برد و به آنان اتهام سكولار بودن مي‌زند و با اين اتهام حمايت برخي از چهره‌هاي مذهبي حوزوي را نيز كه چندان به قدرت سياسي توجه ندارد، اما از خطر بي‌ديني نگران هستند، جلب مي‌كند. جريان ياد شده فارغ از رعايت منافع ملي، بعد از حل مساله‌ي عراق، در مواجهه با فشار بين‌المللي قرار مي‌گيرد و در اين شرايط تلاش دارد كه خود را قوي‌ترين و تنها آلترناتيو گفت‌و‌گو با غرب معرفي كند و در اين راه تلاش مي‌كند كه با ايجاد اختلاف ميان اصلاح‌طلبان بخشي از آنان را با خود همراه كند. در چنين شرايطي كه اصلاح‌طلبان دچار تشتت و تضاد منافع و بينش هستند؛ بهترين راه آن است كه اصلاح‌طلبان تحول‌طلب درون حاكميت، به‌سوي بيرون از حاكميت توجه كنند و به‌سوي تقويت و مشاركت در راه ايجاد جنبش فكري - سياسي حول محور منافع ملي حركت كنند. تشكيل چنين جنبشي در جامعه‌ي ايران كه از حمايت افكار عمومي برخوردار مي‌شود، مي‌تواند در برابر جريان اقتدارگرا، از منافع ملي و مردم‌سالاري دفاع كند. در حالي‌كه استمرار حالت كنوني در ميان اصلاح‌طلبان داخل حاكميت، ايشان را در برابر جناح مقابل منفعل و فاقد كارآيي لازم مي‌كند. از سويي اين واقعيت خود را بيش از گذشته مي‌نماياند كه در واقع جبهه‌ي اصلاح‌طلبان داخل حاكميت پاسخ‌گوي اصلاحات اصولي در جامعه نيست.
ايران مي‌تواند پذيراي سه جبهه در داخل كشور باشد؛ جبهه‌ي اقتدارگرا، جبهه‌ي اصلاح‌طلبان محافظه‌كار، و جبهه‌ي اصلاح‌طلبان مردم‌گرا. جبهه‌ي سوم مي‌تواند از اصلاح‌طلبان داخل حاكميت، ملي - مذهبي‌ها، مليون و چپ‌گراهاي دموكرات، حول محور منافع ملي شكل بگيرد و اين جبهه به داخل و خارج ايران توجه داشته باشد و آن را در بر بگيرد. بايستي توجه داشت تشكيل چنين جبهه‌ي غير متمركز يا ائتلافي از سوي اين جريان‌ها، مي‌تواند حتي در صورت غلبه‌ي جريان راست افراطي در قدرت و حتي همراهي موقت غرب و آمريكا با اين جريان، باز مانع از آن گردد كه جريان ياد شده در رابطه با منافع ملي به غرب و آمريكا امتيازات فراوان واگذار كند. چون آن جريان در برقراري رابطه با آمريكا از سه اهرم دولت و قدرت و سرمايه و افكار عمومي كه در غرب با يكديگر تعامل دارند برخوردار است و به علت عدم داشتن امتياز همراهي افكار عمومي داخل، ناچار است كه با دادن امتيازات فراوان اين كاستي را جبران كند. ولي در صورت تشكيل و ايجاد چنين جنبش فكري - سياسي كه به جبهه‌ي غير متمركز منجر شود، اين جريان با حفظ افكار عمومي جامعه يا داشتن بخشي از آن وارد تعامل در مناسبات شده و مي‌تواند از اين امتيازدهي جلوگيري كند. هم‌چنين در سايه‌ي داخل قدرت بودن بخشي از جبهه اصلاح‌طلبان و امتياز برخورداري از مقبوليت در افكار عمومي برخي از چهره‌ها و جريانات ملي - مذهبي و ملي و برخورداري از افكار عمومي روشن‌فكران غرب (به‌خاطر توجه اين جبهه به نيروهاي آزادي‌خواه خارج از كشور) امكان محدوديت يا ايجاد فشار از سوي جناح مقابل براي جريان تحول‌طلب مزبور كم‌تر مي‌شود.
جنبش فكري - سياسي حول محور منافع ملي در مقابل راست خارجي
جنبش فكري - سياسي مزبور در صورت شكل‌گيري كه روحيه‌ي سازگاري خلاق ايراني آن را مي‌سازد و بر محور تفاهم مي‌باشد، با جريان ديگري مواجه است كه مشوق آن است كه آمريكا را پس از حمله به عراق در رويارويي با ايران قرار دهد. به طوري‌كه در يك حالت سريع وتند، بتواند خودش را با توجه به امكاناتي كه دارد به‌عنوان آلترناتيو قوي حكومت جلوه دهد و در اين راه از امكاناتي نيز برخوردار است؛ از جمله، لابي قدرت‌مند اين جريان در ميان قدرت‌مندان آمريكايي و امكانات مالي فراوان كه در قالب امواج ماهواره‌اي به داخل كشور سرازير است. آمريكا در صورتي كه بخواهد با هزينه‌ي بالا در درگيري با ايران، چه نظامي و چه سياسي وارد شود، چون اين جريان را مورد اعتماد خود مي‌داند و مي‌تواند در معادلات سياسي و منافع اقتصادي، از اين جريان بيش‌ترين تضمين را بگيرد، بنابراين آن را مورد حمايت خود قرار خواهد داد. مجموعه‌ي اين عوامل، راست خارجي را يك گزينه‌ي پر اهميت مي‌كند؛ چون حتي آمريكا براي چانه‌زني با حاكميت ايران، راست خارجي را در برابر آن مطرح مي‌كند تا امتياز بيش‌تري بگيرد. در صورت تغيير حاكميت ايران نيز به شكل سريع در هر اقدامي باز به اين گزينه توجه خواهد كرد. با اين اوصاف، با تشكيل گزينه‌ي جنبش فكري - سياسي حول محور منافع ملي كه به سوي يك جبهه‌ي غير متمركز (در مرحله‌ي اول تشكيل) حركت مي‌كند، اين جريان مي‌تواند خود را به‌عنوان نيرويي كه اعتبار مردمي و مقبوليت جهاني پيدا مي‌كند، مطرح سازد و در مرحله‌ي فشار آمريكا، براي چانه‌زني با حاكميت ايران، جريان راست خارجي غير دموكراتيك را افشا كرده و با تشكيل غير متمركز خود به افكار عمومي غرب و آمريكا بفهماند كه نيروهاي بسياري در خارج و هم در داخل كشور، با جريان راست خارجي موافق نيستند و به اين وسيله با طرح خود به‌عنوان يك گزينه‌ي سياسي دموكراتيك شرايط را براي تحقق منافع ملي فراهم كند.
بخش دوم:
جنبش فكري - سياسي حول محور منافع ملي
تشكيل ائتلاف فراگير جبهه‌اي كه توان كنش سياسي و عملي داشته باشد، داراي الزاماتي است:
)1 اصول و برنامه‌ي كلي جنبش فكري - سياسي حول محور منافع ملي در روند جهاني شدن.
)2 نحوه‌ي شكل‌گيري مسير از حالت جنبش فكري - سياسي به جبهه‌ي غير متمركز (حركت ائتلافي) و سير به‌سوي جبهه‌ي متمركز و فراگير.
)3 نيروهاي تشكيل دهنده‌ي جبهه
)4 مخاطبان اجتماعي
)5 حركت به‌سوي تشكيل جبهه‌ي غير متمركز (حركت ائتلافي)

)1 اصول و برنامه‌ي كلي جنبش فكري - سياسي حول محور منافع ملي در روند جهاني شدن:
- ارايه‌ي تعريف كارگشا از مفهوم منافع ملي و حكومت مردم سالار
- اعتقاد به مردم سالاري مبتني بر رعايت عرف و فرهنگ ايراني و اسلامي.
- اعتقاد به آزادي و عدالت (به مفهوم رفاه حداقل مردم جامعه و آزادي به معناي آزادي‌هاي مدني و شهروندي) احترام و اجراي قوانين حقوق بشر.
- مردم دوستي، ايران خواهي و اعتقاد به ايراني داراي قوميت‌هاي ملي و مذهبي متفاوت كه همگي ايران را تشكيل مي‌دهند و داراي حقوق برابر با يكديگر هستند.
- سلامت اخلاقي و مالي مديران.
- اهميت تخصص و دانش فني و سرمايه‌ي انساني براي پيشرفت و ترقي.
به عبارتي، باور به حاكميت ملي مردم سالار، منافع ملي مردم‌گرا و هويت ملي مردم پذير، از اصول اصلي اين جبهه‌ي فراگير است.
اين جبهه مي‌بايست در پي كسب قدرت يك‌پارچه نبوده و در ضمن سوداي انقلاب نداشته و به‌دنبال تحول طلبي باشد.
)2 نحوه‌ي شكل‌گيري جنبش فكري - سياسي حول محور منافع ملي:
در فقدان نهادهاي مدني فراگير صنفي در جامعه و در ناكارآيي و ناتواني احزاب سياسي، براي گفت‌و‌گو در جهت تشكيل جبهه‌ي متمركز فراگير در ايران، بايد چاره و راه‌كاري انديشيد، كه اين راه‌كار همانا توجه به كانون‌هاي روشن‌فكري در ايران براي راه انداختن يك گفتمان حول شكل‌گيري جنبش فكري - سياسي و حول محور منافع ملي مي‌باشد.
محافل روشن‌فكري، دانشگاه‌ها و رسانه‌هاي مستقل دردمند با طرح ضرورت تشكيل ائتلاف و جبهه‌ي فراگير گسترده حول محور منافع ملي به‌عنوان نياز مشترك مي‌بايد اين نقصان و فقدان احزاب و نهادهاي فراگير را بر طرف كنند و ايجاد اين جنبش را تبديل به دغدغه و مساله‌ي روز جامعه كنند. با اين وصف، مشكل مهم اين است كه در اين گونه فضاسازي، نياز به عناصر و نيروهايي است كه با تيزبيني لازم واقعه‌اي را تبيين كنند كه هنوز علايم آن در حال بروز است و از آن علايم به‌عنوان احتمال بروز آن واقعه به مخاطبان خود توجه دهند، كه البته چنين اقدامي چندان كار آساني نيست، چرا كه حتي در ميان روشن‌فكران نيز به علت عدم توجه به تمام جوانب امور جامعه‌ي ما در عرف معمول حتي برخورد خلاق، پس از مواجهه با واقعه محقق مي‌گردد. اما از آن‌جا كه در مواجهه‌ي عيني با واقعه، امكان برخورد با تدبير لازم چندان ممكن نيست، پس بايد از قبل براي برخورد با يك واقعه‌ي احتمالي آماده بود. در جامعه‌ي ما احزاب و اصناف نهادينه وجود ندارد تا با داشتن ساختار مناسب به پيش‌بيني حوادث سياسي - اجتماعي بپردازد و توان برخورد اصولي با روي‌دادهاي احتمالي را داشته باشد.
با اين وصف، با ايجاد حساسيت و طرح به موقع مسايل مي‌توان در فقدان احزاب و اصناف فراگير و نهادينه در جامعه، در ميان اقشار روشن‌فكري و دانشجويي و فعالان سياسي، تا حد زيادي از نقص پديده‌ي غافلگيري در برابر حوادث غير قابل پيش‌بيني در جامعه كاست.
از همين روي، از طريق ايجاد جنبش نظري در فقدان حزب و صنف در جامعه‌ي ما، مي‌توان به طرح نياز ايجاد جبهه‌ي فراگير پرداخت.
ايجاد اين جنبش با طرح مقوله‌ي نياز به جبهه‌ي فراگير حول محور منافع ملي، عرصه‌هاي روشن‌فكري و رسانه‌اي و محافل را در خود مي‌گيرد و به مرور زمان، به گفتمان مشترك كلي در مورد لزوم ايجاد ائتلاف و تشكيل جبهه‌ي فراگير مي‌رسد. بي‌گمان، اين گفتمان مشترك و كلي در نتيجه‌ي طرح موضوع در محافل و رسانه‌هاي مستقل و دانشگاه‌ها ايجاد خواهد شد، منتها دليل ديگر مورد توجه قرار گرفتن آن، شرايط اجتماعي - سياسي جامعه خواهد بود. به‌عبارتي ديگر، بايد ديد اين گفتمان تا چه حد داراي واقعيت عيني در جامعه است تا بتواند خود را به‌عنوان يك راه حل به جامعه ارايه دهد؛ در غير اين‌صورت موفقيت چنداني نخواهد داشت.
به بياني ديگر، ويژگي مناسب و پاسخ‌گو بودن به شرايط عيني و ضرورت‌هاست كه يك گفتمان را بر ديگر گفتمان‌ها برتري زماني و مكاني مي‌دهد.
بايد توجه داشت كه اگر گفتمان ياد شده، به‌عنوان يك ايده به خوبي در اذهان روشن‌فكران و مخاطبان مقبوليت يافته و مقبوليت عام پيدا كند، آن‌گاه با يك جنبش فكري - سياسي به‌نام گزينه‌ي "ايده‌ي ملي" مواجه خواهيم بود كه اين جنبش فكري - سياسي راه را براي جبهه‌ي فراگير غيرمتمركز آماده خواهد ساخت. با اين حال بايد روشن كنيم كه چرا بايد در ابتدا به سوي جبهه‌ي غير متمركز (ائتلافي) و بعد به سوي جبهه متمركز حركت كرد؟
بعد از طرح جنبش فكري - سياسي مزبور، مي‌بايد با روشن و مشخص شدن اصول اين جنبش فكري - سياسي، حول محور چند اصل اصولي وارد كار شد. در وهله‌ي اول، جريان‌ها، محافل، اصناف و شخصيت‌هايي كه با يكديگر نزديك‌ترند به همكاري پرداخته يا آمادگي خود را بعد از اتحاد با يكديگر حول اصول تعيين شد، براي گفت‌و‌گو با ديگر جريان‌ها يا اتحادهاي رخ داده اعلام كنند. به مرور زمان، اين جبهه‌ي ائتلافي مي‌تواند از بخشي از اصلاح‌طلبان داخل حاكميت، ملي - مذهبي‌ها، ملي‌ها، چپ‌هاي دموكرات و برخي از جريان‌هاي قومي ايراني و از چند بلوك نزديك به هم شكل‌گيرد كه هر كدام با تفاوت‌هايي به ايجاد حركت جنبش فكري - سياسي مزبور كمك مي‌رسانند و اصول مشترك را با نقد خود شفاف‌تر مي‌كنند. در نتيجه‌ي اين تعامل، موانع فكري و ديگر موانع خصلتي كه مانع نزديكي جريان‌ها به يكديگر مي‌شود به‌خاطر عمده شدن خطر تهديد منافع ملي و نياز زمانه از ميان مي‌رود يا كاهش مي‌يابد و در عين حال، در اين زمان ديدگاه‌ها شفاف‌تر خواهد شد. تشكيل جبهه‌ي غير متمركز (ائتلافي) تا مرحله‌ي جبهه‌ي متمركز با رهبري واحد اما با اصول دموكراتيك، داراي سيري مي‌شود كه با شرايط واقعي جامعه‌ي ايراني چه در خارج و چه در داخل كشور هم‌خواني دارد.
بي‌گمان، در روند شكل‌گيري جبهه‌ي غير متمركز، در گام اول تشكيل جبهه براي نيروهاي خارج از ايران نيز متصور و انجام آن ضروري است.
در عين‌حال رسيدن به مرحله‌ي جبهه‌ي متمركز، بسيار ظريف و جدي است و بايد برمحور اصول مشخص حول مساله‌اي عيني به‌نام ايران، آزادي و عدالت باشد، نه حول يك فرد يا شكل‌گيري ايدئولوژي يا مساله‌اي ديگر.
از سويي ديگر، در نتيجه‌ي دوري جريان‌هاي سياسي از يكديگر، حركت آغازين به سوي يك جبهه با رهبري متمركز، متاسفانه در جامعه‌ي ما مناقشه برانگيز است، مگر اين‌كه پروسه‌ي تبيين هم‌كاري با دقت طي شود و به مرور زمان، اعتماد حداقلي در ميان نيروها ايجاد شود و هم چنين ضرورت هم‌كاري به‌خاطر وجود خطراتي كه جامعه‌ي ما را تهديد مي‌كند ملموس گردد. تشكيل جبهه‌ي غير متمركز به وسيله‌ي چند بلوك مي‌تواند زمينه‌ي مرحله‌ي تشكيل با رهبري غير متمركز را محقق كند، اما هرگونه تندروي يا انحصار‌طلبي يا رهبري‌طلبي محض مي‌تواند همكاري را در معرض فروپاشي قرار دهد.
از سويي، با فعاليت جدي برخي از نيروها براي نزديكي بلوك‌ها به يكديگر كه در يك مرحله‌ي خاص از اصول مشترك حمايت مي‌كنند، مي‌توان اميد داشت كه مسير هم‌گرايي به‌سوي جبهه‌اي با رهبري متمركز سريع‌تر طي شود. بي‌گمان در سايه‌ي دغدغه‌ي حفظ منافع ملي، مي‌شود مكانيزم‌هايي دموكراتيك براي جبهه‌ي مزبور تعبيه كرد تا حقوق همه‌ي جريانات لحاظ گردد.
ضمن اين‌كه وجود چهره‌هاي موجه و با سابقه در اين جبهه كه توان همبستگي روحي و عاطفي و پيوند در جامعه را بالا ببرد نيز امري لازم است.
)3 نيروهاي تشكيل دهنده‌ي جبهه
الف) بخشي از اصلاح‌طلبان داخل حاكميت كه حاضر باشند تا از منافع درون حاكميتي گذشت كنند.
ب) ملي - مذهبي.
پ) ملي‌ها.
ت) چپ‌هاي دموكرات.
ث) برخي از جريان‌هاي سياسي قومي - ايراني.
ج) روحانيان متشخص و آزادي‌خواه و شخصيت‌هاي روحاني.
روند حوادث و اتفاقات نشان داده است كه جريان‌هاي مزبور با فراز و نشيب‌ها و با ويژگي‌هاي گوناگون و سير تاريخي متفاوت، در شرايط داخلي به برخي اشتراكات براي پيشرفت و ترقي جامعه رسيده‌اند. به‌عنوان نمونه، برخي جريان‌هاي قومي، هر گونه آزادي براي قوميت خود را در گروي آزادي براي كل جامعه‌ي ايران مي‌دانند يا اين‌كه برخي از اصطلاح‌طلبان به ضرورت دموكراسي و رعايت قواعد آن لااقل در عرصه‌ي نظر رسيده‌اند يا برخي از جريان‌هاي چپ، ديگر به‌دنبال اعمال ديكتاتوري طبقه‌ي خاص نيستند يا ملي‌ها و ملي - مذهبي‌ها درك كرده‌اند كه دوري ايشان در اول انقلاب از يكديگر، به نفع خود و منافع ملي نبوده است؛ چرا كه اين دو جريان تا ايران به شكل كنوني وجود دارد، داراي برخي اشتراكات اصولي با يكديگر هستند. جرياني قدرت‌مند از روحانيت نيز به ضرورت حمايت از مردم سالاري و عدم انحصار قدرت سياسي معتقد شده است. هر يك از جريان‌هاي مزبور به عنوان نيروهايي كه مي‌توانند نماينده و پاسخ گوي نياز اقشاري از جامعه باشند، مي‌توانند مجموعه‌اي از پيكره‌ي ملي ايراني را بسازند.
چ) عطف به اين‌كه اين نيروها به واسطه‌ي گذشته‌هاي متفاوت خود، به سادگي به رهبري واحد تن نمي‌دهند، اما در سايه‌ي جنبش فكري - سياسي كه جبهه‌ي غير متمركز اما با اصول معين را تبيين شده با خود داشته باشد، در بستر زمان ضرورت‌هاي امكان ايجاد و تشكيل جبهه‌ي متمركز شكل خواهد گرفت. منتها اين پروسه را بايد به شكل تبليغي و ترويجي طي كرد و از همه‌ي چهر‌هاي ملي و مذهبي، چپ دموكرات و قوميت‌هاي با سابقه خواست تا در آن حضور فعال پيدا كنند. در سايه‌ي چنين تلاشي است كه امكان شكل‌گيري چنين جبهه‌اي ميسر است؛ يعني ضرورت‌هاي شرايط در كنار اراده و خواست دروني براي مخاطبان عام و خاص جنبش فكري - سياسي جهت ايجاد اين جبهه به‌وجود بيايد.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

)4 مخاطبان عام جنبش فكري - سياسي
مخاطبان اين جنبش، همه‌ي طبقات و اقشار و قوميت‌هاي مردم ايران هستند، حتي كساني كه در خارج ايران زندگي مي‌كنند و خود را علاقه‌مند به آينده‌ي سرزمين مادري خود مي‌دانند و در راستاي اين جنبش فكري - سياسي تلاش مي‌كند تا به حداكثر تعريف از مفهوم منافع ملي مردم گرا نايل آيد. اما مخاطبان خاص كه اين جنبش فكري - سياسي را به‌سوي يك جبهه‌ي غير متمركز (ائتلافي) و بعد به سوي جبهه‌ي واحد خواهند برد، اقشاري هستند كه با وجود حداقل بضاعت تشكل، در جامعه فعال هستند و توانايي و نفوذ دارند و اين توانايي و بضاعت در فقدان تشكيلات و احزاب و اصناف مي‌تواند كارآ باشد.
با اين وصف، مخاطبان خاص كه عرصه‌ي روشن‌فكران اعم از روحانيان ترقي‌خواه، دانشجويان، مهندسان، پزشكان، فرهنگيان و مديران فني، وكلا، كارگران و ... را شامل مي شود كه در اين ميان دانشجويان، روحانيان، فرهنگيان، كارگران، كسبه و تجار نقش بسيار مهمي دارند، چرا كه فعالان اين جنبش فكري عمدتاً در ميان اين اقشار روشن‌فكري حضور دارند و فعال مي‌باشند. جنبش فكري - سياسي ياد شده به حقوق جوانان و زنان و حقوق مدني و قوميت‌هاي ايراني و مساله‌ي مشاركت ايشان در قدرت سياسي نيز بايد توجه كافي داشته باشد.
با اين حال، مساله‌ي مهم در ايجاد اين جنبش فكري - سياسي، نقش روحانيت و بازار است كه در شرايط فعلي در صف‌بندي جريان اصلاحات در جايگاه تعريف شده و معين قرار نگرفته است، در حالي كه بخش بزرگي از روحانيان با عمل‌كرد حاكميت مخالف است و بخش عظيمي از تجار و كسبه نيز با جرياني كه خود را نماينده‌ي بازار در حاكميت مي‌داند اختلاف منافع دارند.
از همين روي، توجه به روحانيت و تجار و كسبه (بازار) كه در ايران نقش مهم و كليدي دارند و داشتن نقش موِثر از سوي آن‌ها در اين جبهه، امري مهم و تعيين كننده است. منتها در نحوه‌ي مشاركت اين دو قشر قدرت‌مند در روند تحقق گزينه‌ي ملي بايد به تحليل بيش‌تري پرداخت.
نبايستي فراموش كرد كه روحانيت به علت تغيير جايگاه خود بعد از انقلاب، دچار آسيب‌هاي جديد در نقش اجتماعي خود شده است، اما به هيچ‌وجه نبايستي و نبايد اين جريان اجتماعي را ناديده انگاشت يا اين‌كه براي حذف آن تلاش كرد، بلكه مي‌بايد با جريان خوش فكر و محافظه‌كار، اما داراي عقلانيت آن به گفت‌و‌گو نشست، از آن ياري خواست و به نقش مهم ايشان در جامعه توجه كرد. چرا كه آن‌ها، هم‌چنان به‌عنوان مرجع فكري اعتقادي بخشي از مردم جامعه باقي خواهند ماند و بنابراين مي‌بايست به‌عنوان يك نيروي موِثر در تحولات اجتماعي به آنان توجه كرد.
در مورد بازار، به مفهوم تجار و كسبه نيز مي‌بايست به نقش نادرست ايشان در برخي از مقامات اقتصادي - سياسي و مخلوط كردن خصيصه‌ي توليد با تجارت و ضربه‌زدن به ساختار توليدي ناموزون كشور انتقاد و برخورد كرد. اما بايد توجه داشت كه همان‌طور كه روحانيت و سازمان رسمي آن در عين اشتراك با يكديگر تفاوت دارند، بازار در مفهوم كلي آن نيز داراي نيروهايي متفاوت است. فقدان نهادهاي صنفي مستقل از دولت، باعث شد كه بازار خود را در قالب يك تشكل معرفي نمايد، در حالي‌كه بضاعت و تفاوت منافع اقشار مختلف كسبه و تجار، متنوع‌تر از اين عنوان صنفي يا تجاري است كه در حال حاضر به‌نام بازار فعاليت مي‌كند. شايد تا حدي بتوان بخشي از بازار را در قالب هيات‌هاي مذهبي متنوع شناسايي كرد كه فاقد انسجام كاري و تشكيلاتي هستند.
‌از همين روي، مي‌بايد در جريان فكري جنبش فكري - سياسي به نقش روحانيت و بازار در تحولات اجتماعي - سياسي توجه داشت. به‌نظر مي‌رسد كه جامعه‌ي ما كه از سال 1379 دچار خشك‌سالي آزدي‌خواهي شده است، در معرض سيلي از تحولات گسترده قرار خواهد گرفت. در شرايطي كه دو جريان غير دموكرات و مستبد راست داخلي و راست خارج نشين در صدد كنترل كامل قدرت هستند و هر كدام تلاش مي‌كنند با تنظيم رابطه‌شان با قدرت‌هاي خارجي (آمريكا و غرب) و نحوه‌ي برخورد خاص با مردم (گول زننده يا مرعوب كننده) در ايران اعمال قدرت كنند، پس به جرياني نياز است كه بتواند با توجه فراگير به حقوق شهروندي و سياسي همه‌ي اقشار و طبقات جامعه و با ارايه تئوري سياسي مبتني بر منافع ملي فراگير، جبهه‌ي سياسي را در جامعه‌ي ما با توجه به ويژگي‌هاي خاص آن جبهه سامان بدهد تا در هر شرايطي از منافع ملي مبتني بر حاكميت مردم سالار دفاع كند و آزدي و عدالت نسبي (رفاه) را در جامعه پاس بدارد.
)5 حركت به سوي تشكيل جبهه‌ي غير متمركز (حركت ائتلافي)
الف) نحوه‌ي شكل‌گيري. ب) مرحله‌ي جبهه‌ي فراگير.
مساله‌ي ظريف، نحوه‌ي شكل‌گيري اين جبهه است كه در مرحله‌ي اول نياز به آن دارد كه جنبش فكري - سياسي به‌وسيله‌ي حاميان اوليه اين جبهه در جامعه به‌وجود آيد، براي آن‌كه نياز و ضرورت ايجاد چنين جبهه‌اي را گوشزد كند. مثلاً نياز جامعه‌ي ما به آزادي‌هاي مدني و عدالت نسبي و حاكميت مردم سالار و حفظ منافع ملي در روند جهاني شدن، به‌عنوان نيازي ضروري مطرح گردد. براي ايجاد جبهه‌هاي غير متمركز كه شكل ائتلاف به خود بگيرد، بايد ميان نيروها و جريان‌ها بر روي شرايط و موقعيت خطير كنوني درباره‌ي خطر راست داخلي و راست خارجي وحدت تحليل ايجاد شود و در سايه‌ي اين وحدت، تعامل و هم‌كاري ميان منافع ملي آزدي و عدالت به‌وجود آيد. در سايه‌ي اين تفاهم كه جنبش فكري - سياسي مزبور آن را به عنوان بحث‌هاي استراتژي مطرح مي‌كند، استراتژي مناسب براي برخورد با شرايط شكل مي‌گيرد و اصول هم‌كاري تبيين مي‌شود. اگر در مجامع مختلف بر روي سه محور منافع ملي در روند جهاني شدن، آزادي و مردم سالاري و مفهوم عدالت به معناي رفاه نسبي گفت‌و‌گو، صورت بگيرد و به حقوق شهروندي توجه گردد، زماني كه اين سه اصل به‌عنوان اصول مشترك گفت‌و‌گو از طرف ديدگاه‌هاي مختلف مطرح مي‌شود، مي‌توان با توجه به حاد بودن شرايط، اصول مشترك ميان همه‌ي ديدگاه‌ها را مبناي هم‌كاري ائتلافي قرار داد. به عبارتي، مي‌بايست به امر حداقل‌ها كه مي‌تواند هم‌كاري و هم‌گامي را حول منافع ملي و آزادي و عدالت شكل دهد، توجه كرد.
اجرايي كردن مراحل گفت‌و‌گو در محافل مختلف داخل و خارج كشور، در رسانه‌ها، دانشگاها، نشريات و ... حول محور منافع ملي، آزادي و عدالت (رفاه نسبي) با توجه به شرايط حاضر، مي‌تواند به‌دليل اين‌كه موضوع هم‌كاري‌ها يك فرد يا انديشه و عقيده‌ي خاصي نيست، بلكه مقوله‌ي ثابت‌تر و عيني‌تري به‌نام وطن، هم‌چنين مقوله‌ي آزادي در مفهوم فردي و جمعي و نيز حقوق سياسي و تعريف نسبي از عدالت به مفهوم رفاه براي مردم مطرح است، موضوعي وحدت آفرين تلقي گردد؛ به‌خصوص اگر روي حداقل‌هاي آن تكيه گردد، به طوري‌كه رعايت حداقل‌ها مبناي تفاهم گردد.
در سايه‌ي اين اصول مشترك حداقلي و گفتمان مشترك مي‌توان با نيروها و جريان‌هاي داخل و خارج بر محور برخي از موضوع‌ها پروژه‌اي مشترك تعريف كرد؛ مانند شركت يا عدم شركت در انتخابات يا ... به عبارتي، در اين مرحله جريان‌ها و نيروها، يك منشور ساده و چند خطي دارند كه مي‌تواند مبناي يك كار ائتلافي باشد. در عين حال، در همين حركت ائتلافي‌(جبهه‌ي غير متمركز) كه جريان‌ها و نيروهاي اعتقادي و فكري با يكديگر به هم‌كاري استراتژيك مي‌پردازند، امكان نزديكي و دوري برخي جريان‌ها با يكديگر فراهم مي‌شود.
در سايه‌ي ائتلاف‌هايي كه روي برخي از برنامه‌هاي پروژه‌اي حاصل مي‌شود، از آن‌جا كه نيروها از اشتراك حداقلي برخوردار شده و با يكديگر هم‌كاري كرده‌اند، در صورت بروز اختلاف، فضاي نامناسبي در ميان جريان‌هاي هم‌كار ايجاد نمي‌شود. در صورت تفاهم بيش‌تر، ضرورت ايجاد يك جبهه كه مرحله‌اي بالاتر از ائتلاف و جبهه‌ي غير متمركز باشد، محقق خواهد شد كه طي آن جريان‌هاي متنوع با يكديگر به هم‌كاري بيش‌تري برسند. چرا كه در شرايط فعلي با وجود چهره‌ها و جريان‌هاي متين و با سابقه براي ايجاد يك رهبري جمعي دموكراتيك به شكل جبهه‌اي، به‌دليل برخي روابط گذشته و سوابق تاريخي، به‌صورت ابتدا‌به‌ساكن طرح مساله‌ي جبهه‌ي مشترك به رهبري جمعي متمركز مي‌تواند مساله‌زا باشد، در حالي‌كه ايجاد جنبش فكري - سياسي و ايجاد اشتراك بر روي حداقل‌ها، در مرحله‌ي گفت‌و‌گو با درد مشترك و خواست مشترك و بعد رفتن به سوي هم‌كاري مشترك ائتلافي (جبهه‌ي غير متمركز) در قالب هم‌كاري پروژه‌اي مي‌تواند زمينه را براي حركت جبهه‌اي آماده كند. با اين وصف، در روند ايجاد جبهه‌ي واحد، هر جريان مي‌تواند در اين مسير با توجه به پتانسيل و انرژي و درايت خود و با انرژي بيش‌تر، در كوتاه كردن اين سه مرحله براي ايجاد حركت جبهه‌اي كوشاتر باشد. به‌عنوان نمونه، نيروها و جريان‌هاي گوناگون مي‌توانند با توجه به شرايط ايجاد شده و با داشتن طرح و برنامه، گفت‌و‌گو با نزديك‌ترين نيروها و جريان‌هاي هم‌كار را شروع كنند و با اشتراك بر روي حداقل‌ها، زمينه را براي ايجاد تفاهم بيش‌تر ميان خود آماده كنند. در سايه‌ي اين گفت‌و‌گو و همكاري، جريان‌ها و نيروها به‌عنوان حلقه‌هايي به هم نزديك مي‌شوند. به اين ترتيب، ارتباط از سوي جنبش فكري - سياسي، به سوي جبهه‌ي غير متمركز (ائتلاف) و بعد به سوي جبهه‌ي واحد سير خواهد كرد.

*مقاله‌ي حاضر در شهريور سال 81 به نگارش در آمده است. كه در آن زمان به‌دلا‌يلي امكان چاپ و انتشار نيافت. اين مقاله در جريان دستگيري خرداد ماه سال 82 به همراه ديگر لوازم و ديگر كتاب‌ها و ... توسط ماموران دادستاني ضبط و چند ماه بعد به همراه بخشي از لوازم عودت داده شد.

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'آيا اميد ملي ممكن است؟ / همكاري براي ائتلاف فراگير، تقي رحماني، نامه' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016