http://leebar.blogspot.com
هفت اختر بی آب را، کین خاکیان را می خورند
هم آب بـر آتـش زنـم، هـم بـادهـاشان بـشکنم
مولوی
شکنجه برای مردم میهن ما، کلامی تلخ و آشناست. بسیاری از عزیزترین فرزندان این آب و خاک در طول تاریخ به وسیله وحشیانه ترین شکنجه ها ازبین رفته اند. شکنجه بههر شکلی که باشد، عملی ضد انسانی است. در سرتاسر تاریخ کمتر زمانی یافت می شود که شکنجه و آزار بر زندگی انسان سایه نیافکنده باشد. چرا که قدرت مداران درجهت حفظ حاکمیت خود و تداوم اعمال قدرت بر مردم، به محیطی امن برای خود و وحشت زا برای مردم نیازدارند؛ مردابی که فریادهای اعتراض در آن خفه شود و مردم، مرداب باقی بمانند!
اگرچه در دوران معاصر، شکنجه شکای پیچیده و ابعادی وحشتناک و گاهاً قانونی نیز به خود دیده است، پیداش آن از زمانی که نطفه طبقات بسته شده و ظلم و ستم حاکمیت بر توده ها شکل گرفته، بوده است. تاریخ بشر سرشار از شکنجه و آزار انسان های معترض و آزاده است، انسان هایی که نمی خواستند به نظام ستمگرانه تن داده و شعله های آزادی از اندیشه شان سر بر می کشید، به شکنجه شکنجه گاه ها و شکنجه گران سپرده می شدند. برای ایجاد ترس و وحشت در مردم و جلوگیری از قیام آنها.
وقتی پوسیگ عیسوی را بهحضور شاه بردند و اظهار داشت که بر شهادت هم کیشان خود غبطه می خورد و به عظمت شاه وقعی نمی گذارد، شاپور را غضب در گرفت و فریاد زد: این مرد را بمرگ دیگر مردمان نکشید، چون جلالت شاهانه را تحقیر کرد... زبان اورا از قفا درآورید، تا سایرین از خشم من بترسند.
بی تردید در نظامی که جز بر شکنجه و آزار استوار نیست، تنها آشوب گران آگاه شکنجه نمی شوند، بلکه مردم عادی کوچه و بازار که همواره بیشترین ستم بر آنان روا می شود نیز، به جرم های اندک و واهی، وحشیانه شکنجه می شوند.
خشایارشاه دستور داد سر پسر پتیوس را که خواستدار معافیت او از خدمت نظام شده بود، بریده و جنازه او را در معرض عام قرار دهند... و در شاه راه ها اشخاصی دیده می شدند که پاها و دست هایشان قطع شده بود...
آزار و شکنجه هرگز در حد معینی باقی نمی ماند و روز به روز گسترش یافته، و اشکال وحشیانه تری به خود می گیرد. تا ترس و اختناق شدیدتری بر جوامع حاکم کنند.
خسرو انوشیروان بعضی از مجرمان را پوست کنده و پوست ایشان را به کاه انباشت... و ایناروس والی یاغی مصر را که تامین گرفته بود به دربار شاه آوردند، اما او را بر سرمیله های نک تیز کشیدند...
اما آن چه در تاریخ شکنجه جای خاصی دارد و سیاه ترین و وحشیانه ترین صفحات آن را رقم می زند، شکنجه آنانی است که اندیشه نوئی را برای مقابله با حکومت ها یا بنیادهای ضد مردمی آنان مطرح می کردند.
اندیشه های نو ار آن جا که بیانگر دردها و رنج های توده مردم بود و توسط مردم پذیرفته می شد، مقاومتی توده ای را دربرابر حکومت های خودکامه، پی ریزی می کردند. همواره مورد وحشیانه ترین حملات و شکنجه ها از سوی حکومت ها بوده و هستند. به عنوان نمونه داستان زندگی حلاج، این آزاده سرکش، بیانگر عمق فاجعه ای است که بر جوامع متکی بر زور و تزویر می رد. حلاج را به جرم الحاد و کفر و به دستور خلیفه عباسی المقتدربالله، سنگ سار می کنند.
همان گونه که تاریخ همواره نشان داده، ظلم و شکنجه و غارت، پایدار نمی ماند و در برابر خود موجی عظیم از مقاومت را بر می انگیزد. با گذشت زمان، اعتراض های پراکنده و عصیان های بی برنامه، هسته های مقاومتی سازمان یافته را در خود متبلور می سازند. و از این پس اعمال شکنجه شکل های پیچیده تری به خود می گیرد. رشد آگاهی مردم و گسترش روز افزون مقاومت آنان، باعث می شود که شکنجه گاه ها، از ملاء عام به مخفی گاه ها و دور از چشم تغییر مکان یابد و پیچیده تر گردد. و همین طور معیارها و ملاک شکنجه با تعاریف معاصر از حقوق بشر، تغییر کرده است. با این همه در جهان معاصر، کمتر جامعه ای را می توان یافت که در آن از شکنجه اثری نباشد. با این که در قوانین اساسی همه جوامع و همچنین بیانیه بین المللی حقوق بشر شکنجه و آزار، به هر شکلی، ممنوع شده است. بااین حال حکومت ها علاوه بر اعمال آن، مطبوعات و وسایل ارتباط جمعی را نیز که قاعدتاً می بایست نقش وجدان بیدار اجتماع را داشته باشند، در کنترل خویش گرفته و وانمود می کنند که از شکنجه و آزار در مورد زندانیان خبری نیست.
دردناک تر این که زندانیان سیاسی همه جوامع به اشکال گوناگون، مورد آزار و شکنجه قرار می گیرند، اگرچه رژیم های حاکم اغلب اصل وجود زندانی سیاسی را نمی پذیرند، و از زندانی سیاسی با کلماتی چون تروریست، اقدام گران علیه امنیت ملی، آشوب گر، بر هم زننده نظم عمومی و... نام می برند، در مورد اعمال شکنجه هم سکوت می کنند و تنها وقتی کار بالا می گیرد، با عباراتی مانند: کمی خشونتبه کار رفته، ماموران از خود دفاع کرده اندو... یاد می کنند.
هنگامی که رژیمی در خلاف جهت منافع توده ها حرکت کند، و حافظ منافع قشری خاص از جامعه باشد و در نتیجه منافع کل جامعه را درنظر نگیرد، طبعاً دارای پایگاه مردمی نخواهد بود. رژیم هایی که فاقد چنین پایگاهی باشند، برای حفظ خود و منافع خود از شکنجه نیز استفاده می کنند.
هدف از اعمال شکنجه در اشکال مختلف آن، ایجاد رعب و وحشت در میان مردم و جلوگیری از قیام آن ها بوده، و به همبن دلیل شکنجه در گذشته عمدتاً در ملاء عام صورت می گرفته است. اما رشد روزافزون آگاهی و پیشرفت ارتباطات، دو مسئله رابرای رژیم های سرکوب گر پیش می آورد:
نخست، پیشگیری از آگاهی مردم و پنهان کردن هرچه بیشتر ماهیت رژیم نزد آن ها؛ از آن جا که شکنجه در ملاء عام خود به عاملی در جهت افشای چنین رژیم هایی مبدل می شود، به جای شکنجه در حضور مردم از شکنجه گاه های مخوف و دور از چشم عموم استفاده می شود.
دوم، کوشش برای از بین بردن گروه ها و سازمان ها انقلابی و جلوگیری از گسترش مبارزات مردم، برای این کار و گرفتن اقرار و اعتراف از متهم، در جهت کشف کادرها و ارتباطات سازمانی، و از هم پاشیدن آن ها، هدفی مشخص را پیش می کشد.
در حکومت های ضد مردمی، اگرچه شکنجه برای افراد عادی و مجرمین غیر سیاسی، و قربانیان بی گناه روابط فاسد اجتماعی هم به کار می رود، اما بیشترین فشار و اعمال شکنجه باز بر دوش زندانیان سیاسی است.
شکنجه اگر چه اشکال مختلفی دارد، اما به طور کلی به دو دسته تقسیم می شود.
1- شکنجه روحی
2- شکنجه جسمی (بدنی)
شکنجه روحی گذشته از اشکال مختلفی که می تواند به خود بگیرد، جهت ایجاد ترس و درهم شکستن روحیه شخص مورد نظر است. چنین فردی در صورت آزادی احتمالی و پیروزی شکنجه گران بر روحیه وی، می تواند به عنوان عنصری بازدارنده یاس و درماندگی خود را به محیط پیرامونش نیز انتقال دهد. شکنجه جسمی اما اغلب همراه با شکنجه روحی به کار گرفته می شود. و طرق گوناگون و حتا اعلام نشده ای نیز دارد که در انتهای این مطلب به برخی از آن ها اشاره شده است.
اگرچه به طور نسبی در اغلب جوامع، شکنجه اعمال می شود، اما سراغ نداریم رژیمی را که به وجود شکنجه اقرار کرده باشد، و از آن جا که کنترل وسایل ارتباط جمعی و رسانه ها در اختیار رژیم های حاکم است. هنگاه زمزمه های وجود شکنجه در جامعه ای اوج می گیرد، موج تبلیغات علیه زندانیان سیاسی و برای انکار اعمال شکنجه علیه آنان، بالا می گیرد. بدون این که به زندانیان سیاسی امکان داده شود، تا ازحقوق انسانی خویش دربرابر مردم دفاع کنند. و از آن چه بر آن ها رفته با مردم سخن بگویند. و این خود می تواند شکنجه ای دیگر و بزرگ تر و البته همه گیر تر باشد.
در آخر به شکل فهرست وار به برخی از انواع شکنجه هایی که بر زندانیان اعمال می شود اشاره می گردد:
- زدن کابل در قطرهای گوناگون در مراحل مختلف شکنجه به کف پاها در حالی که کهنهای کثیف یا جوراب در دهان زندانی فرو کردهاند؛
- زدن کابل به پشت کمر و باسن؛
- زدن کابل به سر آلت تناسلی؛
- کابل زدن روی پاهای شکنجه شده و بانداژ شده؛
- کشیدن جسم سخت، نوک تیز یا برس سیمی به پاهای شکنجه شده و بی حس شده؛
- اجبار زندانی به بالا و پایین پریدن روی پاهای شکنجه شده؛
- لگد کردن پاهای شکنجه شده با پوتین؛
- قطع عضو زیر کابل، قطع انگشت و ناخن؛
هیچ شکنجهای دردناکتر از زدن کابل به کف پا نیست. در واقع این نوع شکنجه، کارسازترین، وحشیانهترین و شایعترین نوع شکنجه است.
- بستن دستها به شکل قپانی و رها کردن زندانی برای ساعتها و روزهای متوالی؛
- ترکیب بستن دست به شیوهی قپانی، خواباندن زندانی روی تخت، نشستن یک بازجو روی دستها و فشار آوردن روی آنها با ضربات کابلی که همزمان از دو سوی به کف پای زندانی زده میشود؛
- آویزان کردن از سقف توام با دستبند قپانی؛
- صلیبی بستن زندانی. در این حالت یک سر طناب به دری که باز و بسته میشد وصل میشود و هر بار با باز و بسته کردن در شکنجهگاه، زندانی به صورت بسیار دردناکی کشیده میشود، بهگونهای که احساس میکند بندهایش از هم جدا میشوند؛
- آویزان کرد فرد از سقف به وسیلهی دستها؛
- آویزان کردن زندانی از سقف به وسیلهی پاها و به صورت وارونه؛
- جوجه کباب، نوعی از بستن زندانی و توأم کردن آن با ضربات کابل.
- ترکیب آویزان کردن با کابل زدن.
- داغ کردن؛
- سوزاندن نقاط مختلف بدن با سیگار؛
- سوزاندن با فندک، سوزاندن با نفت و گازوییل و سوزاندن عورت با چوب گازوییلی
- روشن کردن شمع زیر بیضهها که از آن به عنوان مراسم جشن تولد یاد میشود!
- سوزاندن با اتو و اجاق برقی.
- توپ فوتبال. چند نفر بازجو زندانی را در میان خود به شکل توپ فوتبال با ضربات مشت و لگد به یکدیگر پاس میدهند؛
- زدن با چوب بیس بال و یا چماق، قنداق تفنگ، سنگ، وزنهی سنگین و زنجیر به نقاط مختلف بدن؛
- شکستن دست و پای زندانی، دنده، از جا در آوردن کتف و...؛
- ضربه زدن با پوتینهای نوکفلزی به ساقپا که منجر به شکستن ساق پا میشود؛
- وارد کردن ضربات محکم از دو طرف به گوش که ارتعاشات زیادی در مغز را باعث میشود؛
- پرتاب کردن از بلندی و پلهها
- تمرین ضربات و فنون کاراته و جودو روی زندانیان؛
- نگاه داشتن سر در زیر آب؛
- گرفتن از گیس و مو و کشیدن زندانی به روی زمین؛
- زدن ضربات سیلی به صورت زندانی به وسیلهی دمپایی پلاستیکی.
- استفاده از دستگاه آپولو(بطور گسترده مورد استفاده قرار نمیگیرد)؛ کلاهخودی که بر سر گذاشته میشود تا فریادهای زندانی در زیر شکنجه در گوش او پیچیده شود.
- گذاشتن سر در کیسهی مخصوص و دادن حالت خفگی به زندانی توأم با ضرب و شتم او.
- شوک الکتریکی.
- استفاده از باتوم برقی برای ضرب و شتم افراد.
- استفاده از دستکشهای برقی که ضرباتش باعث ایجاد شوک در زندانی میشود.
- بستن وزنهی سنگین به بیضه.
- قرار دادن بیضهها در یک گوی ویژه که به بیضهها فشار آورده و تولید درد وحشتناکی کرده و باعث بیهوش شدن زندانی میشود.
- قطره چکان. بستن فرد و چکاندن قطرههای آب روی سر او که در دراز مدت کارساز است.
- کشیدن ناخن و...
- فرو کردن میخ در نقاط مختلف بدن زندانی.
- تجاوز به زنان زندانی توسط بازجویان.
- سوءاستفادهی جنسی از زنان و دختران زندانی به هنگام بازجویی.
- اجبار زندانی به لخت شدن به ویژه در مورد زنان.
- زدن تهمتهای جنسی به افراد.
- به کاربردن الفاظ رکیک و دادن نسبتهای زشت.
- تهدید به تجاوز جنسی به ویژه در رابطه با زنان.
- تجاوز جنسی مکرر به مردان، به منظور تحقیر، شکستن.
- استعمال اشیاء سخت در مقعد مردان به منظور تحقیر آنان.
- اجبار زندانی به اقرار نسبت به داشتن گناهان و انحرافات جنسی.
- تهدید فرد نسبت به انتشار اقاریر او در روزنامهها.
- و...
منبع: کتاب تاریخ شکنجه
احمد زاهدی لنگرودی
[email protected]
http://leebar.blogspot.com