چهارشنبه 4 آبان 1384

معصومه شفیعی و افشای برخوردهای غیر انسانی با اکبرگنجی درمدت 52 روز بی خبری، امروز

معصومه شفیعی همسر اکبرگنجی با انتشار نامه ای پرده از برخی از رفتار های غیرقانونی که درمدت 52 روز بی خبری در قبال گنجی انجام شده بود برداشت.
به گزارش سایت امروز متن کامل این نامه در ادامه می آید:

به نام خدا

ايام، ايام سوگواري اسوه عدالت و تقوي، ياور يتيمان، غمخوار بي پناهنان و احياگر حقوق پايمال شده مظلومان، حضرت علي(ع) است. به سوگ كسي نشسته‌ايم كه يكي از دغدغه‌هايش در واپسين دم حيات، بي عدالتي در حق قاتلش بود: "او به من يك ضربت زد، شما نيز به او يك ضربت بزنيد." از روح بزرگش استمداد مي‌كنيم و در برابر حقانيت و ابهت نظر و عملش سر تعظيم فرود مي‌آوريم.
دوستان، سروران! بنا نداشتم در اين ساعات ملكوتي، مزاحم اوقاتتان شوم و با سخنان ملال انگيزم، باري هر چند خُرد بر دوشتان بگذارم، اما چه كنم؟ وقتي كارد به استخوان مي‌رسد، وقتي بعض در گلو مي‌شكند و تو نمي‌خواهي فرزندت، شريك اين سيل اشك باشد، وقتي همه درها را بسته‌ مي‌بيني، وقتي هر چه بيشتر تلاش مي‌كني كمتر نتيجه مي‌گيري، وقتي شاهد ذره ذره آب شدن و از دست رفتن عزيزت و شريك همه هستي‌ات هستي و جز او چيزي براي از دست دادن نداري، وقتي سخن حق‌ات را همه تأييد مي‌كنند ولي ياراي ياريت را ندارند، وقتي كه لحظه لحظة زندگيت، خوابت، خوراكت از نگراني و اضطراب پُر مي‌شود، وقتي كه خود را در انتهاي خط مي‌بيني، آنگاه مثل من مي‌شوي و مثل من تصميم مي‌گيري.
اميد داشتم كه در ليالي قدر، آقاي گنجي را روانه منزل كنند تا دل خانواده‌اش شاد شود، مخصوصاً دل مادر پرپر، بيمار و غمگينش، ولي اين كار را نكردند. اميد داشتم كه بعد از 52 روز كه او را ملاقات مي‌كنم، دلشاد شوم، نيرو بگيرم و دست پر به منزل برگردم و با لبي خندان كل ملاقات را براي بچه‌ها تعريف كنم تا آنها نيز در شاديم شريك شوند، ولي نشد.
دوستان! واقعيت اين است كه روز دوشنبه 25/4/84 بعد از 52 روز بي خبري محض، به همراه مادر آقاي گنجي و وكيل ايشان – آقاي دكتر مولايي- به ملاقات رفتم. وقتي گنجي را ديديم در نگاه اول او را نشناخيتم؛‌ بسيار نحيف و تكيده شده، با موها و ريشي ژوليده و بلند.
همه گريه مي‌كرديم او نيز ما را همراهي مي‌كرد. چيزهايي كه او براي ما تعريف كرد دلمان را ريش و آه همه ما مخصوصا مادر ايشان را دو چندان كرد. آقاي گنجي اين‌گونه تعريف كرد كه:‌
دو سه روز بعد از آخرين ملاقات ما- چهارم شهريور- در بيمارستان ميلاد، تيم ويژه عملياتي دستگاه قضايي كاغذ و خودكار براي گنجي مي آورند و از او مي خواهند كه كتباً مانيفست جمهوري‌خواهي و پاسخ نامه آيت ا... منتظري و آقاي دكتر سروش را پس بگيرد؛ او قبول نمي‌كند؛ در مرحله بعد از او مي‌‌خواهند دو نامه مذكور را پس بگيرد، او باز هم قبول نمي‌كند؛ در مرحله آخر به او مي‌گويند كتباً تعهد بده اگر بيرون رفتي،‌هيچ حرفي نزني و هيچ مصاحبه اي نكني؛ گنجي باز هم زير بار نمي‌رود. سپس آنها در محل بيمارستان ميلاد در قرنطينه طبقه 12، چند نفري بر سر گنجي مي‌ريزند و طي يك روز او را سه بار به شدت مورد ضرب و شتم قرار مي‌دهند به طوري كه غرق خون مي‌شود و دستش جراحت عميقي بر مي‌دارد؛ سرش را به شدت به تخت مي‌كوبند و در حالي كه الفاظي بسيار ركيك و زننده به كار مي‌بردند، مي‌گفتند: كسي كه چنين است، "خودش بايد برود" ما با او فلان و بهمان مي‌كنيم. ماجرا به همين جا ختم نمي‌شود، پس از چند روز سرپرست آن تيم عملياتي، كه "سماواتي" ناميده مي‌شود به آقاي گنجي مي‌گويد مي‌خواهيم تو را مرخص كنيم، سپس همان افرادي كه ضرب و شتم گنجي را به عهده داشتند، براي ترخيص او مي‌آيند. گنجي اعتراض مي‌كند، سماواتي مي‌گويد: "اينها مي‌خواهند از تو دلجويي و عذرخواهي كنند" لذا گنجي را از بيمارستان سوار ماشين مي‌كنند به بزرگراه چمران كه مي‌رسند يكي از ماموران از صندلي جلو به عقب مي‌آيد و روي پاهاي گنجي مي‌نشيند به او چشم بند مي‌زنند و در حالي كه فحاشي مي‌كردند دست‌هاي او را به صورت قپاني از پشت دستبند مي‌زنند. دستبند قپاني زدن باعث آسيب ديدگي شديد كتف چپ آقاي گنجي مي شود. با وجود در رفتگي و درد شديد كتف او را به درمانگاه نمي‌برند، بلكه به بند انفرادي 2 الف مي‌برند، به او دارو هم نمي‌دهند، دريغ از يك قرص؛ مسئول بهداري را به بند 2 الف مي آورند تا چند جلسه كتف او را فيزيوتراپي كند.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

عزيزان! فرصت ملاقات محدود و بيشتر به گريه و زاري گذشت. من نمي‌دانم چگونه با او رفتار كرده‌اند كه وزنش به 51 كيلوگرم و فشار خونش به 5/7 روي 5 رسيده است.
حال و روز گنجي بسيار بدتر از زماني است كه در بيمارستان ميلاد بود. در آخرين ملاقاتي كه در چهارم شهريور با او در بيمارستان داشتيم نسبتاً رو به راه شده بود و با تغديه، بسياري از مشكلاتي در حال حل شدن بود. زندان، موظف به تغذيه و دارو_ درمان زنداني است چرا مدتهاست در زندان انفرادي به او غذا نمي‌دهند و هيچ ملاقاتي ندارد؟ چرا از دادن داروهايش به او خودداري مي‌كنند؟ مگر مسئولين زندان موظف به رعايت حقوق انساني زنداني نيستند؟
دوستان! مي‌دانم كه شما نيز مثل من كاري از دستتان برنمي‌آيد فقط مي‌خواهم از ظلمي كه بر ما مي‌رود،‌ مطلع باشيد. مسبب و مسئول اصلي اين وضعيت، كساني هستند كه طرف اصلي انتقادات گنجي بودند و هستند.
برايش دعا كنيد و از روح بزرگ پرچمدار عدالت، علي (ع) گشايش و فرجي بجوييد.

با تقديم احترام
معصومه شفيعي
4/آبان/84

Copyright: gooya.com 2016