بررسى استراتژى آينده دفتر تحكيم وحدت و تحليل عملكرد گذشته
ديده بانى جامعه مدنى
گام دوم دورى از قدرت
مهدى امينى زاده، عبدالله مومنى
پايان دوره ۸ ساله اصلاحات و روى كار آمدن دولت جديد بدون ترديد آغازگر فصل جديدى در مبارزات دموكراتيك ملت ايران خواهد بود.لذا از آنجا كه هر دوره اى روش هاى خاص خود را نياز دارد، نمى توان قواعد و قوانين دوره قبل را بدون ارزيابى مجدد ادامه داد. جريانى كه تحول و دگرگونى شرايط را درك نكند اگر از بين نرود مسلماً كارى نيز از پيش نخواهد برد. بايد بپذيريم دفتر تحكيم وحدت نيز به عنوان بخش مهمى از جريان دانشجويى تحول طلب ايران نياز به طراحى يك استراتژى جديد متناسب با دوره حاضر دارد، خوشبختانه برگزارى انتخابات شوراى مركزى و روى كار آمدن يك شوراى جديد امكان تحرك بيشترى در اين زمينه فراهم آورده است. شوراى جديد مى تواند با سبكبالى به دور از تعصبات و قضاوت هاى صلب شكل گرفته در مورد برخى از فعاليت هاى پيشين با نقد جدى عملكرد گذشته مجموعه و در نظر گرفتن شرايط موجود طرحى نو دراندازد و استراتژى اى نوين طراحى نمايد.
در ساليان اخير به ويژه پس از ۱۸ تير ۷۸ دفتر تحكيم وحدت آرام آرام سير دورى از قدرت را طى كرد. اين تحول اگرچه باعث افزايش مقبوليت و ارتقاى جايگاه اين اتحاديه در بين دانشجويان و فعالان سياسى شد، اما سبب شد مجموعه اتحاديه بسيارى از امكانات خود به ويژه حق برگزارى نشست ها و برنامه ها در درون دانشگاه را از دست بدهد، اين امر همچنين افزايش فشار مديران دانشگاه ها بر انجمن هاى عضو را در پى داشت. در مقابل برنامه هاى اتحاديه نيز رنگ و بوى انتقادى بيشترى به خود گرفت، البته بيشتر اين انتقادات از زاويه مسائل سياسى عنوان شده است و بسيارى از مسائل و مشكلات موجود از جمله سياست هاى اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى حاكم مغفول مانده است. هرچند كه رويكرد انتقادى از ويژگى هاى مثبت جريان دانشجويى است و از اين زاويه عملكرد تحكيم قابل دفاع است اما لازم است كه اين رويكرد به خوبى تعريف شود و حدود آن به دقت، هم براى اعضا و هم براى ناظرين بيرونى معين شود و از سويى بايد با بررسى برخى نتايج اين رويكرد پيامدهاى منفى آن را به حداقل رساند. با روى كار آمدن شوراى مركزى جديد اتحاديه كه همزمان است با تغييرات بسيار جدى ناشى از پايان دولت اصلاح طلب سيدمحمد خاتمى و روى كار آمدن دولت محمود احمدى نژاد مى توان و بايد با دورانديشى و آينده نگرى مجدداً جايگاه دفتر تحكيم در جامعه و نقش آن در پيگيرى مبارزات آزاديخواهانه را بررسى و اصلاح كرد.
• ۱ - بررسى جايگاه دفتر تحكيم وحدت:
مهمترين نكته اى كه اعضاى شوراى مركزى جديد و شوراى عمومى بايد بدان توجه نمايند تعيين جايگاه و كاركرد خود در جامعه سياسى كشور است. اين سئوال همواره مقابل آنان قرار خواهد داشت كه چه جايگاه و كاركردى براى خود قائل هستند و نسبت خود را با نيروهاى سياسى، تشكل هاى صنفى، احزاب و حاكميت چگونه تعريف مى كنند و چه رويكردى را نسبت به آنان خواهند داشت. اين تعيين نسبت ها و تعريف جايگاه و كاركرد، تاثير زيادى بر خط مشى و رفتار آينده مجموعه باقى خواهد گذارد. سه ديدگاه در مورد جايگاه و كاركرد جريان دانشجويى در ساليان اخير مطرح بوده و كمابيش مبناى فعاليت هاى دانشجويى قرارگرفته است:
۱-۱ رويكرد صرفاً صنفى به جريان دانشجويى: اين رويكرد اصولاً كاركرد جريان دانشجويى را تنها به مسائل و مشكلات مختلف صنفى دانشجويان منحصر مى كند و كاركرد سياسى براى دانشجويان قائل نيست. اين نگرش معتقد است كه دانشجويان بايد فعاليت سياسى خود را در شاخه دانشجويى احزاب انجام دهند و جداى از احزاب تنها فعاليت هاى صنفى دانشجويى معنا پيدا مى كند. اين نگرش اگرچه ممكن است در برخى از كشورها كه نظام حزبى قدرتمندى داشته باشند بسيار منطقى و درست به نظر برسد اما در كشور ما كه حزب، صنف، سنديكا و مطبوعات مستقل و قابل اتكا وجود ندارد جامعه را از يكى از مهمترين كانون هاى تحول طلبى خود محروم مى كند. در ايران به دليل پا نگرفتن احزاب، اصناف و مطبوعات مستقل همواره بخش مهمى از وظايف اين نهادها را دانشگاه به دوش گرفته است. اگرچه اين انتقاد كه جريان دانشجويى در ساليان اخير از كاركردهاى صنفى خود فاصله گرفته است انتقاد درستى به نظر مى رسد، اما منحصر كردن فعاليت هاى جريان دانشجويى در مسائل صنفى در شرايط امروز جامعه ايران منطقى به نظر نمى رسد.
۲-۱ رويكرد حزبى به جريان دانشجويى: اين رويكرد اگرچه دانشگاه و جريان دانشجويى را از كاركردهاى سياسى خود جدا نمى كند اما آن را در قامت شاخه دانشجويى احزاب مى خواهد. در اين رويكرد، از آنجا كه دانشجويان كميت قابل ملاحظه اى هستند و پتانسيل بالايى نيز براى فعاليت هاى سياسى دارند و از سويى احزاب نيز به دليل ناتوانى از گسترش خود در ميان اقشار و اصناف گوناگون مى كوشند تشكل هاى موجود را در خدمت خود بگيرند و جريان دانشجويى نيز براساس اين رويكرد نقش پياده نظام احزاب را عهده دار مى شود. حال ممكن است اين احزاب جزيى از حاكميت باشند و يا اپوزيسيون اما در هر حال اين رويكرد استقلال جريان دانشجويى را برنمى تابد و مطالبات صنفى، فرهنگى و حتى سياسى آن را در مقابل اهداف احزاب ناديده مى گيرد و اين مجموعه را از بخش مهمى از كاركردهاى خود جدا مى كند.
۳-۱ جريان دانشجويى در قامت يك حزب تمام: اين رويكرد شكل ديگر نگاه حزبى به جريان دانشجويى است اما از آنجا كه احزاب قدرتمندى در خارج از دانشگاه وجود ندارد و يا مواضع اين احزاب همسو با فعالان جريان دانشجويى نيست كسانى كه با اين نگرش به جريان دانشجويى مى نگرند اين جريان را تبديل به حزبى جداى از ساير احزاب و احتمالاً پرتوان تر از آنان و با مواضع قابل قبول مى كند و اين حزب همانند ساير احزاب در كنش هاى حزبى مانند انتخابات شركت مى كند و در ائتلاف با ساير احزاب حضور مى يابد و مواضع حزبى اتخاذ مى كند. حال ممكن است اين ائتلاف در جهت شركت در انتخابات و پيروزى يك حزب يا گروه خاص باشد و يا برعكس تحريم انتخابات و رويارويى با احزاب شركت كننده در انتخابات را هدف خود قرار دهد. اين رويكرد نيز دانشگاه را همانند يك حزب تلقى مى كند و معمولاً كاركردهاى صنفى و فرهنگى آن را به حاشيه مى راند و يا حداكثر در خدمت كاركرد سياسى آن قرار مى دهد.
۴-۱ رويكرد صنفى- سياسى به جريان دانشجويى: اين رويكرد با در نظر گرفتن وضعيت ويژه ايران و اين واقعيت كه جريان دانشجويى بخش مهمى از جريان تحول طلبى در كشور است، دانشگاه را از مسئوليت هاى سياسى و اجتماعى خود جدا نمى كند اما قائل به رفتار حزبى براى دانشگاه نيز نيست. در اين رويكرد جريان دانشجويى ضمن اينكه قائل به گفت وگو و تبادل نظر و در صورت لزوم همكارى تعريف شده و محدود با احزاب است اما استقلال خود را از احزاب و جريان هاى سياسى با هر ديدگاهى حفظ مى كند و رويكرد انتقادى خود را نيز ادامه مى دهد. از سوى ديگر براساس اين رويكرد، دانشگاه ضمن نقد رفتار حكومت و احزاب، خود را نه در قامت يك حزب رقيب و يا آلترناتيو بلكه در جايگاه منتقد بى طرف و يا ناظر مطرح مى نمايد و جايگاه خود را در عرصه عمومى جست وجو مى كند نه در قدرت. در اين رويكرد براى جريان دانشجويى اينكه چه فرد يا جريانى قدرت را در اختيار دارد اهميت ندارد بلكه شيوه و مكانيسم حكومت مهم است. در اين رويكرد نقش ديده بانى جامعه مدنى اتخاذ شده است و اين جريان همانند ديده بانى كه مشرف به صحنه است عمل مى كند و از دستاوردهاى جامعه مدنى محافظت مى كند. ديده بان جامعه مدنى همانند ديده بان مشرف به صحنه نقش نظارت و نقد عملكردها، رويكردها و نگرش هاى فعالان عرصه سياسى و اجتماعى اعم از پوزيسيون و اپوزيسيون را برعهده دارد و براى حفظ و تقويت جامعه مدنى تلاش مى كند. لازمه اين جايگاه نقد رفتارها و نگرش هاى ناصوابى است كه مانعى در راه پيشرفت و توسعه دموكراتيك كشور است. ديده بان جامعه مدنى براى تقويت بنيان ها و نگرش هايى كه منجر به قدرت يافتن جامعه مدنى در برابر قدرت مى شود، مى كوشد و همزمان نقش آگاهى بخشى و چراغ هشدار به جامعه را برعهده دارد. از سوى ديگر اين رويكرد نه تنها فعاليت هاى صنفى و فرهنگى دانشگاه را حذف نمى كند بلكه آن را به عنوان بخش مهمى از فعاليت هاى دانشجويان كه به هيچ وجه قابل حذف نيست، به رسميت مى شناسد. به نظر مى رسد اين رويكرد تناسب بيشترى با جريان دانشجويى ايران دارد و انتخاب گزينه دورى از قدرت از سوى جريان دانشجويى در ساليان اخير و در تداوم آن ديده بانى جامعه مدنى را از اين زاويه مى توان تحليل كرد. اما دفتر تحكيم وحدت به رغم اينكه تلاش كرده براساس اين گزينه عمل كند اما نتوانسته است به انسجام لازم بر سر يك استراتژى معين دست پيدا كند و از اين زاويه مى توان به ارزيابى و نقد وضعيت كنونى دفتر پرداخت.
• ۲- بررسى و نقد وضعيت كنونى دفتر تحكيم
در ساليان اخير انجمن هاى اسلامى دانشجويان و دفتر تحكيم وحدت استراتژى ها و رويكردهاى كاملاً متفاوتى را در زمينه موضوعات مختلف داشته اند. در ابتداى دوم خرداد، خود را در ذيل پروژه اصلاحات تعريف كردند و دفتر تحكيم وحدت وظايف خود را براساس استراتژى فشار از پايين، چانه زنى از بالا تنظيم كرد اما به مرور با در پيش گرفتن استراتژى دورى از قدرت سعى كرد جايگاه خود را مجدداً تعريف كند. اما تاكنون به انسجام لازم براى ارائه تعريف جديد از خود دست پيدا نكرده است. از سوى ديگر ايجاد برخى تغييرات در بافت دانشگاه و همين طور وجود نقصان هايى در مجموعه، ادامه فعاليت مجموعه با رويكردهاى كنونى را دشوار كرده است بنابراين شناخت اين عوامل و ايجاد تغييراتى در رويكرد مجموعه براى حفظ توان تاثيرگذارى آن ضرورى شده است. بخشى از اين عوامل درونى و بخشى ديگر بيرونى است. در مورد تحولاتى كه در وضعيت دانشگاه ها به وجود آمده و تاثير زيادى بر وضعيت مجموعه گذاشته است مى توان به عوامل ذيل اشاره كرد:
۱-۲ تحول جنسيتى در دانشگاه: در ساليان اخير روز به روز بر تعداد دختران دانشجو افزوده شده است. آنان ابتدا توانستند به نسبت برابر با پسران در دانشگاه دست يابند و در ادامه هم به سرعت سهم خود را افزايش داده اند به طورى كه تعداد دختران هم اكنون بيش از ۶۰درصد دانشجويان را شامل مى شود. اما متناسب با اين تغيير آشكار در بافت جنسيتى دانشگاه ها برنامه هاى مختلف تشكيلاتى، فرهنگى و سياسى انجمن هاى اسلامى دانشجويان تغيير محسوسى نكرده است. همچنان برنامه ريزى انجمن ها و تحكيم به گونه اى است كه مخاطبين اصلى خود را در بين پسران دانشجو جست وجو مى كند و تركيب شوراى مركزى انجمن هاى اسلامى و بدتر از آن شوراى مركزى تحكيم به شدت مردانه است و فضاى فعاليت در اين تشكل براى دختران دانشجو بسيار سخت و سنگين است. طبيعى است كه در چنين شرايطى نفوذ انجمن ها در ميان دانشجويان دختر دانشگاه به شدت كاهش پيدا كند.
۲-۲ فقدان استراتژى راهنما: در حال حاضر همان گونه كه در كليت جنبش تحول طلب و دموكراسى خواه ما سرگشتگى استراتژيك وجود دارد، در دفتر تحكيم نيز اين سرگشتگى به چشم مى خورد. در ساليان اخير وزن فعاليت هاى سياسى تحكيم و انجمن ها به شدت افزايش يافته و فعاليت هاى فرهنگى و صنفى از مجموعه رخت بربسته است. اين در حالى است كه به دليل ناكامى جريان اصلاح طلبى و فرسايشى شدن مبارزات سياسى، دانشجويان به مرور از فعاليت هاى سياسى فاصله گرفته اند و همين امر نقطه تماس برنامه هاى تحكيم و انجمن ها را با علايق دانشجويان كاهش داده است. فعاليت ها و تحليل هاى سياسى تحكيم و انجمن ها نيز محدود به رويارويى صرف سياسى با مخالفين تحول طلبى و يا استراتژى هاى رقيب شده است و بسيارى از مسائل مهم عرصه سياست مانند ناديده گرفته شدن حقوق اصناف، اقوام و مذاهب مختلف، بى توجهى به مطالبات زنان، فساد گسترده اقتصادى، افزايش فقر در جامعه، قاچاق كالا و مسائل مهمى از اين قبيل در استراتژى مجموعه هيچ جايى پيدا نكرده است.
۳-۲ معضلات تشكيلاتى: اساسنامه و مرامنامه دفتر و اغلب انجمن ها متعلق به اوايل انقلاب بوده است و به لحاظ ايدئولوژيك بسيار متاثر از فضاى آن دوران است. طبيعتاً به لحاظ فكرى و ايدئولوژيك فاصله زيادى بين وضعيت گذشته دفتر كه در اساسنامه و مرامنامه منعكس شده است و تفكرات امروز حاكم بر انجمن ها وجود دارد و اين ناهمخوانى مشكلات عديده اى در مجموعه ايجاد كرده است. از سوى ديگر به لحاظ تشكيلاتى و امكانات لجستيك در زمانى نوشته شده است كه دفتر تحكيم خود را به عنوان بخشى از حاكميت قلمداد مى كرده است و به لحاظ امكانات مالى و پشتيبانى هيچ مشكلى نداشته است و برگزارى جلسات متعدد ماهانه با هزينه هاى فراوان از طريق امكانات سرشار دولتى ميسر بوده است. در حالى كه اكنون با توجه به انتقال جايگاه مجموعه به بيرون از حاكميت و ظاهر شدن در قامت منتقد بسيارى از امكانات گذشته مجموعه از آن سلب شده است. در اين شرايط ساختار مركزگراى دفتر امكان تحرك در شرايط دشوار را به آن نمى دهد و با از بين رفتن ارتباط درونى مجموعه به مرور فاصله تحليلى اعضا افزايش يافته است. اين وضعيت سبب مى شود در شرايط حساس مانند آنچه در انتخابات رياست جمهورى شاهد بوديم به دليل اين فاصله تحليلى، دست يافتن به موضع واحد كه بخش هاى مختلف مجموعه را پوشش دهد دشوار مى شود.
۴-۲ معضلات هويتى: به لحاظ هويتى نيز مجموعه دچار نوعى ناهمگونى است. افراد با گرايش هاى فكرى متفاوت و گاه متضاد در درون يك مجموعه به فعاليت مى پردازند و كمتر در مورد مسائل هويتى در درون مجموعه بحث و گفت وگو مى شود. همين امر نيز مزيد بر علت شده و فاصله انجمن ها را از يكديگر افزايش داده است. اگرچه اين اصل در مجموعه به رسميت شناخته شده است كه همه براى نظرات مختلف يكديگر احترام بگذارند اما حذف گفت وگوها در اين زمينه همگنى نسبى هويتى را مخدوش كرده است. اين امر در درازمدت تنش هاى درونى را افزايش خواهد داد و هر چه زمان بيشترى بگذرد حل مشكلات هويتى و دستيابى به مكانيسمى براى كاهش بحران هاى هويتى مجموعه دشوارتر خواهد شد.
با توجه به مطالبى كه عنوان شد مى توان گفت كه مجموعه به لحاظ درونى دچار مشكلات اساسى است كه متاسفانه در ساليان اخير ما به دلايل مختلف با اين مشكلات روبه رو نشده ايم و تنها تلاش كرده ايم بحران ها را به تعويق بيندازيم.
• ۳ - بررسى تحليل غالب جريان هاى اپوزيسيون در مورد نظام
در ساليان اخير به مرور، تحليلى در اغلب جريان هاى اپوزيسيون رواج يافت كه مبناى بسيارى از فعاليت هاى سياسى دوران اصلاحات شد. اين تحليل در برخى موارد مجموعه انجمن هاى اسلامى و دفتر تحكيم وحدت را نيز تحت تاثير خود قرار داد اما به مرور توان ارائه تصوير دقيق از شرايط و تحولات را از دست داده است. لذا جريان دانشجويى و دفتر تحكيم وحدت بايد با اتخاذ استراتژى مناسب و رفع نواقص موجود براى حفظ و گسترش فعاليت هاى خود برنامه ريزى كند. بدون ترديد اين استراتژى بايد دستاوردهاى دوره قبل را حفظ و تقويت كند و به رفع نقصان ها بپردازد. جريان دانشجويى بايد بتواند هم در رويكرد خود نسبت به فضاى سياسى كشور و هم در مورد نوع فعاليت خود در دانشگاه به رويكرد روشنى دست يابد. در مورد نوع تعامل جريان دانشجويى با جريانات سياسى خارج از دانشگاه استراتژى دورى از قدرت يكى از مهمترين دستاوردهاى دوره قبل تلقى مى شود و به اين دليل بايد آن را تقويت و تعميق كرد. اما پيش از ورود به بحث بايد توجه داشت كه يكى از مهمترين معضلات فعاليت هاى سياسى و اجتماعى در ايران نگاه كوتاه مدت به شرايط است. همه علاقه داريم در كوتاه ترين زمان ممكن به حداكثر دستاوردها نائل شويم اين ديد كوتاه مدت سبب مى شود از يك سو در سير حركت متناسب با استراتژى مرحله عمل نكرده و بخواهيم فراتر از توان و ظرفيت زمان عمل كرده و مرتكب تندروى گرديم و در مقابل در برخورد با موانع و مشكلات و ناكامى ها به سرعت يأس و نااميدى در جامعه و به ويژه بين فعالان سياسى گسترده شود. بايد توجه داشت حل بحران دموكراسى در ايران يك فرايند زمان بر است و بايد با صبر و شكيبايى فعاليت ها را دنبال كرد و مرحله به مرحله به هدف نزديك شد. نبايد در انتظار معجزه اى بود كه در زمان كوتاه شرايط را تغيير دهد و يا در انتظار ناجى بود كه رستم وار به جنگ زشتى ها و پليدى ها برود و معضلات را يك به يك از ميان بردارد. بلكه بايد با صبر و حوصله و واقع گرايى به تدوين يك برنامه و استراتژى جديد براى مجموعه انجمن هاى اسلامى دانشجويان پرداخت. برخى از محورهاى پيشنهادى براى استراتژى آينده مجموعه صرفاً جهت بحث و بررسى بيشتر به ويژه از سوى فعالان حال حاضر مجموعه ارايه مى شود.
• ديده بانى جامعه مدنى، گام دوم استراتژى دورى از قدرت
اتخاذ استراتژى دورى از قدرت از سوى دفتر تحكيم وحدت كه در تابستان ۸۱ مطرح شد استراتژى مناسب با شرايط و وضعيت تحكيم است، زيرا جريان دانشجويى به دليل ماهيت دانشجويى و سيال خود نمى تواند در قامت يك حزب ظاهر شود و از سوى ديگر نزديكى بيش از اندازه به قدرت چه در زمانى كه همراه قدرت بود در دهه ۶۰ و نقش تحكيم قدرت را ايفا مى كرد و چه زمانى كه در چارچوب برنامه اصلاحات دوم خرداد ۷۶ مجدداً جذب قدرت شد، باعث دورى آن از كاركرد نقادانه خود در مجموعه شد. اما طرح بحث دورى از قدرت، استعداد بدفهمى هايى را نيز دارد. ممكن است دورى از قدرت به نفى جريان حاكم ترجمه شود.مسلماً همانگونه كه نزديكى و ادغام در قدرت سبب انحراف در تحكيم شد تعريف پروژه نفى جريان حاكم به عنوان استراتژى مجموعه نيز دانشگاه را از كاركرد واقعى خود دور خواهد كرد. از طرفى ممكن است قدرت در معناى فوكويى آن تعريف شود كه در تمام شئون زندگى ما وجود دارد و دورى از آن به معناى بى تفاوت بودن به قدرت و وانهادن قدرت به حال خود تعريف شود كه نتيجه اين برداشت بى خاصيت كردن فعاليت هاى دانشجويى خواهد بود. آنچه كه وظيفه ماست نقد همه جانبه و عميق قدرت و همين طور احزاب است. اين به معنى ناديده گرفتن معضلات و مشكلات ساختار موجود و بن بست هاى حقوقى نيست. ما بايد بتوانيم نقش يك منتقد جدى را ايفا كنيم. گسترش دايره نقد از مسائل تكرارى سياسى به موضوعات اجتماعى، صنفى، اقتصادى و فرهنگى و همين طور افزايش عمق انتقادات و تبديل آنها از مسائل سطحى سياسى به موضوعات عميق مى تواند دايره تاثير ما را نيز افزايش دهد. از سوى ديگر نقد جريان دانشجويى نسبت به جريان حاكم با نقد احزاب و جريان هاى اصلاح طلب و اپوزيسيون متفاوت است. جريان دانشجويى با نقادى قدرت و احزاب تلاش مى كند زاويه آنها با منافع ملى، دموكراسى و حقوق بشر را كاهش دهد و از اين زاويه جريان هاى حاكم با هر گرايشى مورد نقد قرار خواهند گرفت. تفاوت نمى كند چه جريانى در حكومت حضور داشته باشد هدف از اينگونه رويكرد انتقادى اصلاح روش ها است و نه لزوماً تغيير افراد و طبيعتاً اين رويكرد انتقادى از زاويه يك گروه كه تلقى آلترناتيو از خود دارد صورت نمى گيرد و اصولاً جريان دانشجويى خود را در جايگاه آلترناتيو نمى بيند و نمى تواند ببيند. با اين ملاحظات ما مى توانيم به نقد قدرت بپردازيم و خود را در جايگاه منتقد قدرت با حفظ فاصله از آن تعريف كنيم. جريان دانشجويى مى تواند در جايگاه حافظ و ديده بان جامعه مدنى بايستد كه وظيفه پاسدارى از جامعه مدنى نو پا را بر عهده دارد و با ايجاد فضاى نقادى، جامعه را از افتادن در ورطه عوامگرايى و پوپوليسم محافظت مى كند. در واقع گام دوم استراتژى دورى از قدرت، ايفاى نقش ديده بانى جامعه مدنى است. براين اساس مى توان رابطه و نوع تعامل جريان دانشجويى با حكومت و احزاب را تبيين كرد.
• ۱- نقد قدرت با سمت گيرى همگانى شدن قدرت
نسبتى كه مجموعه مى تواند بين خود و قدرت تعريف نمايد مبتنى بر عنصر نقادى به عنوان محورى ترين شاخصه جريان دانشجويى است. جريان دانشجويى مى تواند نقد قدرت را به عنوان محور فعاليت هاى سياسى خود قرار دهد. اين نقد مى تواند از دو زاويه تئوريك و كاركردى دنبال شود. در اين زمينه، توجه به اين نكته اهميت دارد كه اولاً اين نقد با هدف همگانى شدن قدرت صورت مى گيرد و طبيعتاً حذف هر جريان اجتماعى، سياسى و فرهنگى اعم از موافق يا مخالف را رد مى كند و به اين اعتقاد رسيده است كه حذف هيچ گروه و يا جريان اجتماعى مطلوب نيست. ايران كشورى است با تنوع فرهنگى، مذهبى، قومى و سياسى و تنها راه تحقق دموكراسى در كشور پذيرش اين تنوع و پذيرش حق گروه هاى مختلف براى اداره كشور است. از سوى ديگر زاويه نقد دانشجويان با احزاب و گروه هاى سياسى متفاوت است. جريان دانشجويى همه گروه هاى حاكميت را مورد نقادى قرار مى دهد و نقد را نيز با هدف تغيير و اصلاح رويه ها و نه لزوماً تغيير و جايگزينى مسئولان انجام مى دهد و طبيعتاً در اين رويكرد به نقاط قوت نظام نيز توجه شده و تقويت مى شود:
۱-۱ نقد تئوريك: منظور از نقد تئوريك حكومت نقد انديشه هايى است كه به انحصار قدرت در يك قشر، صنف و يا ايدئولوژى خاص باور دارند. بر اين اساس بخش زيادى از جامعه را از مشاركت در قدرت بازمى دارند و قدرت را در بخش كوچكى از جامعه منحصر مى كنند. اگرچه ساليان اخير در اين زمينه مباحث فراوانى مطرح شده است اما همچنان اين موضوع با توجه به وضعيت سياسى جامعه از اهميت زيادى برخوردار است و جريان دانشجويى در اين زمينه مى تواند نقش آفرينى كند. نقد انديشه ها و تئورى هاى بنيادين حكومت بر مبناى اعلاميه جهانى حقوق بشر و تاكيد بر برابرى انسان ها به ويژه برابرى آنها در زمينه حقوق سياسى و مشاركت در تصميم گيرى ها تنها براى بخش كوچكى از آنها حق فعاليت و مشاركت سياسى قائل هستند و اكثر جامعه را از حقوق شهروندى خود مانند آزادى بيان، آزادى عقيده، آزادى احزاب محروم مى كنند. در اين زمينه انجمن ها مى توانند با استفاده از جريان هاى روشنفكرى عرفى و دينى و ايجاد زمينه براى طرح مجدد نظريه هاى مترقى از دين زمينه را براى نقد اين ديدگاه ها فراهم كنند.
۲-۱ نقد كاركردى: هر حكومتى حداقلى از كارآمدى را بايد دارا باشد و وظايفى نسبت به شهروندان خود دارد. تامين حداقلى از رفاه و معيشت، عدالت و رعايت حقوق شهروندى جزء اين وظايف است و مى توان از اين زاويه به نقد حكومت پرداخت و نسبت آن را با وظايف ذاتى آن مورد پرسش قرار داد. تكيه بر حقوق اجتماعى و شهروندى و مطالبه آن جداى از اينكه چه فرد يا جناحى در قدرت قرار گرفته است مى تواند يكى از اركان استراتژى آتى مجموعه باشد. مهمترين اين حقوق برخوردارى از كار و شغل مناسب، رفاه نسبى براى عموم، آزادى بيان، آزادى مطبوعات، آزادى احزاب، حقوق زنان و حقوق اقليت هاى قومى و مذهبى است. از سوى ديگر نقد طبقاتى جامعه و حكومت مى تواند بسيار مهم باشد. نقد سياست هاى دولت جديد با تكيه بر شعار محورى آن يعنى مبارزه با فقر و فساد و تبعيض بسيار مى تواند راهگشا باشد. يكى از نقاط ضعف جريان اصلاح طلبى و از جمله جريان دانشجويى از دست دادن موضع و جهت گيرى طبقاتى خود بود و همين امر نيز مانع از ارتباط آن با لايه هاى زيرين جامعه شد. تكيه بر مسائل و مشكلات اقتصادى مردم و نقد دولت جديد از زاويه فقر، فساد و تبعيض بسيار مهم است.
• ارتباط همراه با استقلال از احزاب
رابطه انجمن ها و تحكيم با احزاب و جريان هاى سياسى كشور همواره از مسائل مهمى بوده كه بايد در مورد آن با دقت و آينده نگرى تصميم گرفت. به ويژه اينكه همانگونه كه گفته شد همواره در جريان ها و احزاب مختلف اين تمايل وجود داشته است كه جريان دانشجويى را تبديل به شاخه دانشجويى خود كنند و از سوى ديگر جريان دانشجويى نيز بعضاً تصور كرده است كه مى تواند حزبى در كنار ساير احزاب باشد و از اين زاويه به دوستى و يا خصومت با ساير احزاب پرداخته است. جريان دانشجويى مى تواند با انجام كار ويژه هاى خود زمينه را براى طرح مباحث سياسى مهم كشور در دانشگاه و طرح نظرات احزابى كه تريبونى در اختيار ندارند فراهم كند و حتى در زمينه مباحث و برنامه هايى كه در راستاى آزادى و منافع ملى تعريف مى شود به همكارى مقطعى و موردى با احزاب و جريان هاى مختلف بپردازد و در عين حال با حفظ استقلال خود همواره بتواند نقش منتقد احزاب و جريان هاى سياسى مختلف در كشور اعم از اپوزيسيون و پوزيسيون را ايفا كند. به اين دليل و همين طور اين واقعيت كه جريان دانشجويى جريانى سيال است و مرتب در حال نو شدن و تغيير مطالبات است طبيعتاً چنين جريانى نمى تواند و نبايد وارد ائتلاف هاى درازمدت با احزاب و جريانات مختلف شود. خروج دفتر تحكيم وحدت از گروه هاى پيرو خط امام و جبهه دوم خرداد براساس چنين نگرشى صورت پذيرفت و به همين دليل دفتر تحكيم وحدت نمى تواند وارد ائتلاف ها و جبهه هاى جديد شود. جبهه هاى در حال شكل گيرى نيز نبايد جريان دانشجويى را به عنوان شاخه دانشجويى خود تصور كنند. استقلال جريان دانشجويى در درازمدت به نفع كليت جريان تحول طلبى در كشور خواهد بود. شكل گيرى رابطه انتقادى دوسويه مى تواند در درازمدت به نفع كليت جريان تحول طلبى در كشور باشد و بر اين اساس جريان دانشجويى نيز نبايد خود را بى نياز از ارتباط با ساير جريانات و به ويژه نسل هاى پيشين مبارز در كشور تلقى كند. جريان دانشجويى بايد از نقد خود توسط ساير جريانات و همين طور همكارى هاى موردى و معين و زمانمند در عين تاكيد بر استقلال خود استقبال كند.
• بازگشت به دانشگاه
مهمترين بخش استراتژى مجموعه در دوره آتى بازگشت به دانشگاه و بازسازى مجدد جريان دانشجويى است، در عرصه دانشگاه نياز به نوسازى و تعريف مجدد از كاركرد جريان دانشجويى و همين طور رفع نقصان هاى پيشين بسيار ضرورى است. پيش از اين به بحران هاى مقابل جريان دانشجويى اشاره شد و بنابراين هر نوع برنامه تشكيلاتى در درون دانشگاه ها بايد بتواند براى اين بحران ها راهكارى بيابد. براى حل و يا حداقل كاهش اين بحران ها مى توان اقدامات ذيل را انجام داد:
اعتمادسازى مجدد در درون دانشگاه: در ساليان اخير فاصله بين بدنه و راس تحكيم به دليل فشارهاى اعمال شده و عدم صدورمجوز نشست هاى تحكيم و مشكلات موجود در اساسنامه و همين طور بن بست استراتژيك موجود در جريان تحول طلبى افزايش يافته است و اين وضعيت البته در درون انجمن ها نيز وجود دارد و انجمن ها از بدنه دانشجويى كشور فاصله گرفته اند. مهمترين دليل اين امر بى توجهى به تغييرات جدى به وجود آمده در بافت و فضاى دانشجويى در كشور است. انجمن ها براى ترميم خود بايد به فكر اعتمادسازى مجدد باشند. اين امر هم شامل رابطه شوراى مركزى اتحاديه و شوراى عمومى و هم در درون دانشگاه ها بين انجمن ها و دانشجويان بايد دنبال شود. براى اين امر اقدامات ذيل را مى توان انجام داد:
اصلاح اساسنامه اتحاديه: اساسنامه فعلى اتحاديه محصول دورانى است كه تحكيم به عنوان نماينده حاكميت در درون دانشگاه امكانات بسيار گسترده داشته و مى توانسته هر ماه جلسات خود را برگزار كند. اينك كه جايگاه تحكيم تغيير يافته است طبيعى است كه به لحاظ امكانات نيز در محدوديت باشد. علاوه بر اين حتى اگر مشكل امكانات را نيز در نظر نگيريم باز هم با توجه به گسترده شدن تحكيم و تنوع آرا و عقايد، سيستم متمركز فعلى پاسخگوى نياز هاى اتحاديه نيست و تعبيه يك سيستم غيرمتمركز كارايى بيشترى خواهد داشت. تعويق اصلاح اساسنامه بيش از اين براى مجموعه بسيار زيانبار خواهد بود و بايد براى اين امر به سرعت اقدام شود. مى توان با اصلاح اساسنامه و تقسيم شوراى عمومى به مناطق مختلف همانند مدل كنونى شوراى تهران تحكيم، شوراهايى در مناطق مختلف تحكيم تشكيل داد و امكان گفت وگوى مستمر در مجموعه را فراهم كرد. با اين اقدام زمينه جوشش مجدد دانشجويى در دانشگاه ها فراهم مى شود. البته لازم است قواعد دقيقى براى ارتباط مجموعه هاى مختلف با يكديگر و همين طور ارتباط شوراهاى مختلف با شوراى مركزى تنظيم شود.
توجه به عنصر جنسيت در دانشگاه ها: همانگونه كه پيش از اين گفته شد در دانشگاه ها روز به روز درصد دانشجويان دختر افزايش مى يابد و اين عنصر بايد بدون ترديد در برنامه هاى مجموعه لحاظ شود. تلاش براى جذب دانشجويان دختر مى تواند به افزايش توان مجموعه منجر شود و براى اين امر بايد اولويت هاى دانشجويان دختر دانشگاه را تشخيص داد و با وارد كردن آن در برنامه ها اعتماد آنها را جلب كرد. حضور دختران دانشجو در شوراى مركزى انجمن ها و تحكيم مى تواند در اين راستا بسيار موثر باشد. همچنين نقد فرهنگ مردسالارى در جامعه، نابرابرى زنان و مردان در قوانين كشورمى تواند تاثير زيادى بر رويكرد دختران دانشجو به سوى مجموعه داشته باشد. زنان بايد احساس كنند كه مطالبات و خواسته هاى آنان در مجموعه از اهميت مناسبى برخوردار است. همچنين بايد در نظر گرفت اكثر دانشجويان و به ويژه دختران دانشجو توان پرداخت هزينه هاى سنگين از قبيل زندان و محروميت تحصيلى را ندارند. اگر گسترده شدن مجموعه و افزايش توان آن را به عنوان يك هدف مهم بپذيريم بايد در نظر داشته باشيم برنامه ها را طورى تنظيم كنيم كه درصد بيشترى از دانشجويان را در برگيرد.
توجه به مشكلات صنفى دانشجويان: يكى از مهمترين اشتباهات تحكيم كه به دليل نزديكى آن با قدرت رخ داد غفلت كردن از مطالبات صنفى دانشجويان بود. اين حالت به ويژه پس از روى كار آمدن سيدمحمد خاتمى به دليل همدلى انجمن ها با دولت و اين تصور كه طرح مطالبات صنفى به تضعيف دولت منجر خواهد شد، به وجود آمد و آرام آرام مطالبات صنفى دانشجويان فراموش شد و به كلى آنها را به شوراهاى صنفى واگذار كردند. پس از اينكه تحكيم رويكرد انتقادى نيز نسبت به اصلاح طلبان پيدا كرد هرگز تلاش نكرد به مطالبات صنفى دانشجويان بپردازد و معمولاً بسيار كل نگر بوده و معضلات عمده نظام را نقد كرده است و مطالبات خرد موجود در دانشگاه كه اتفاقاً براى دانشجويان از جذابيت و اهميت زيادى برخوردار است را كم اهميت تلقى كرده است. تحكيم بايد براى اعتمادسازى مجدد، پرداختن به مسائل عينى و روزمره و دفاع از حقوق صنفى دانشجويان را در اولويت برنامه هاى خود بگذارد. بايد از وسوسه انجام كارهاى پرسروصدا و كلان دورى كرده و براى نزديكى با دانشجويان، مسائل صنفى دانشجويان را در اولويت قرار دهد. اين امر به افزايش فوق العاده توان مجموعه منجر خواهد شد. مشكلات جدى صنفى، فرهنگى و آموزشى درون دانشگاه ها برخوردهاى مداخله گرايانه برخى نهادها، سطح پايين خدمات رفاهى در درون دانشگاه ها، مشكلات آموزشى و مهمتر از همه نقد مفاد آموزشى دانشگاه ها و واحدهاى ارائه شده براى رشته هاى مختلف كه در بسيارى از موارد متناسب با نياز دانشجويان و همين طور جامعه نيست و ده ها موضوع ديگر ظرفيت انسجام دانشجويان و اثرگذارى در درون دانشگاه را به خوبى دارا است. با انسجام بخشيدن به خواسته هاى دانشجويان، مى توان تشكل هاى دانشجويى و دانشگاه را از تجاوز نهادهاى غيردانشگاهى مصون نگاه داشت.
تلاش براى حل مسئله هويت: همانگونه كه گفته شد يكى از بحران هايى كه مجموعه با آن روبه رو است بحران هويت است. به دليل اينكه در حال حاضر براساس قوانين موجود تنها تشكل هاى اسلامى مى توانند در دانشگاه فعاليت كنند بسيارى از دانشجويانى كه تمايل به فعاليت هاى اجتماعى و سياسى دارند جذب انجمن هاى اسلامى شده اند و اين امر همراه با كم توجهى به آموزش هاى تئوريك سبب شده است كه مجموعه به لحاظ هويتى با بحران روبه رو شود. براى حل اين بحران عده اى پيشنهاد مى دهند كه بايد كسانى را كه تمايل به فعاليت با هويت مذهبى ندارند از مجموعه حذف كرد و عده اى نيز پيشنهاد مى دهند كه تا زمان تشكيل پارلمان دانشجويى و خروج داوطلبانه ساير هويت ها وضعيت كنونى را ادامه داد اما به نظر مى رسد بايد به دنبال راهكار سومى بود. حذف ساير هويت ها از انجمن ها در حالى كه جايى براى فعاليت آنان وجود ندارد اقدامى غيرمسئولانه تلقى خواهد شد و موكول كردن حل اين بحران به تشكيل پارلمان دانشجويى تنها شيفت مشكل به آينده اى نامعلوم خواهد بود اما راه حل سومى كه مى توان ارائه كرد يك راه حل تركيبى است. از يك سو بايد آموزش هاى تئوريك در مجموعه را جدى گرفت و به تقويت بنيه هاى مذهبى اعضايى كه تمايلات مذهبى دارند پرداخت و با طرح دغدغه هاى جديد شكل گرفته در اذهان دانشجويان به دنبال حل آنان رفت و از سوى ديگر به فكر تشكيل پارلمان دانشجويى و تشكل هاى جديد با هويت هاى متنوع بود و تا آن زمان نيز از حضور تمامى هويت ها در اتحاديه استقبال كرد.
• رابطه با نهادهاى همسايه
جريان دانشجويى به عنوان يكى از جريان هاى اجتماعى فعال در جامعه در ساليان اخير، بايد بتواند با ساير جريان هاى اجتماعى مانند كارگران، معلمان، پزشكان، زنان و... ارتباط برقرار كند و در مواقع لزوم يكديگر را پوشش دهند. در ساليان اخير دانشجويان كمتر به اين گونه مسائل توجه كرده اند. پيوند جريان هاى صنفى و اجتماعى با يكديگر و حمايت متقابل از يكديگر باعث تقويت عرصه عمومى و تعميق جريان تحول طلبى خواهد شد. دانشجويان به دليل فعاليت هاى ساليان اخير و شناخته شده تر بودن جنبش دانشجويى و همين طور برخوردارى از امكان دانشگاه مى توانند با برگزارى جلسات و برنامه هاى متفاوت به لحاظ نظرى به يارى ساير تشكل هاى مدنى بروند و توجه افكار عمومى و روشنفكران را به مطالبات و مشكلات ساير اقشار جامعه جلب كنند. براى موفقيت در اين زمينه، ابتدا آشنايى فعالان دانشجويى در مورد تاريخچه و وضعيت كنونى ساير خرده جنبش هاى مدنى ضرورى است. بايد با نظريات موجود در زمينه ساير جنبش ها آشنايى پيدا كرد و وضعيت فعلى آنها در ايران و چشم انداز آتى آنها را به دقت بررسى كرد.
• حمايت از نهادسازى مدنى
متاسفانه همگام با پيچيده تر شدن روابط اجتماعى در ايران، نهادهاى مدنى مطابق با آن شكل نيافته اند. جريان دانشجويى مى تواند و بايد از شكل گيرى نهادهاى مدنى جديد به ويژه در درون دانشگاه ها حمايت كند و موانع تشكيل آنها را بررسى كرده، به رفع آن در حد توان خود اهتمام ورزد. براى تعميق و پايدارى دموكراسى در ايران شكل گيرى نهادهاى مدنى بسيار ضرورى است و ما مى توانيم در حد توان خود در اين راه اهتمام ورزيم.
• انتخاب شعار متناسب با شرايط كنونى
با توجه به تغيير شرايط سياسى كشور به ويژه با روى كار آمدن دولتى كه سوار بر شكاف طبقاتى در انتخابات اخير به پيروزى رسيده است و بخش قابل ملاحظه اى از راى دهندگان به وى به دليل نارضايتى از شكاف هاى طبقاتى موجود و نفرت از اشرافيت دولتى چنين انتخابى كرده اند، اين سئوال جدى مطرح مى شود كه چه رويكردى در اين وضعيت مناسب است و با چه شعارى بهتر مى توان حركت كرد. به نظر مى رسد رويكرد اقتصادى- اجتماعى و نقد حاكميت از اين منظر براى اين دوره بسيار مفيد است. البته اين امر به منزله ناديده گرفتن مطالبات سياسى و دموكراسى خواهانه نيست. اما با توجه اينكه حجم اصلى فعاليت انتقادى روشنفكران حول و حوش آزادى و دموكراسى بوده است، اين امر عملاً به ناديده گرفتن ساير مطالبات ملموس و عينى جامعه منجر شده است. به اين دليل توجه به مسائل و مشكلات اقتصادى و اجتماعى مردم و همين طور نقد اقتصادى و اجتماعى دولت كه مدعى حمايت از طبقات فرودست جامعه و مقابله با فقر و فساد و تبعيض است از اهميت بيشترى برخوردار است. بايد ريشه هاى اصلى فقر، فساد و تبعيض را براى جامعه شفاف كرد و نبايد گذاشت افرادى كه خود مسبب اين بى عدالتى ها بوده اند بر اين شعارهاى درست و ناب سوار شوند. تنها راه مقابله با اين وضعيت تكيه بر نقد اجتماعى و اقتصادى است تا بتوان از اين راه با عوام فريبى مقابله كرد.