چندی پیش بیش از هفتاد دانشجوی ایرانی در نامه ای سرگشاده خطاب به کوشندگان سیاسی و رهبران سازمانهای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی در داخل و خارج از کشور از بیست و هفت سال مبارزه تکرو و منفک از همدیگر گلایه نموده و این استیضاح را از آنها داشته که چه اقدام موثری تا بحال در جهت همدلی و وحدت کلمه داشته اند ؟ (1)
رضا پهلوی نیز در جلسه ای در برلین که با طیفی از مشروطه خواهان و جمهوری خواهان داشتند نیز این مهم را البته با نگاه خاص خودشان دنبال نمودند ، گرچه همواره مرز بندی خود را با جمهوری خواهان و از جمله در این نشست مراعات نمودند اما همین گام را نیز باید به فال نیک گرفت ، از سوی دیگر نیز در این میان یادداشت فرخ نگهدار با نام " اتحاد جمهوری خواهان بدیل رهبری فقهی و موروثی " (2) نیز فضا را بیش از بیش تئوریزه نموده و اذهان را متوجه این فقدان رهبری مشترک نموده.
در اینکه امروز رفته رفته ائتلاف و نیازهایش و ضرورت عملیاتی نمودن پارلمان اپوزیسیون به یک نیاز جدی و گفتمان غالب در میان همه سازمانها و مخالفان نظام فعلی در ایران احساس جدی می شود هیچ شکی نیست و اهمیتش احساس می شود اما باز متاسفانه در همین میان اندیشه ای مسموم که سعی دارد باز در پناه اقبالهایی همچون اتحاد و رفرادوم دوباره این توهم را ایجاد نمایند که تنها راه چاره برای کنار زدن سلطه دینی و ولایی همانا استیلای موروثی می باشد .
تجربه جدی و رویارویی بیست ساله مبارزه با نظام پهلوی و همچنین تجربه بیست و هفت ساله مبارزه با نظام دینی امروز خود نه تنها گواه بلکه سندی دائر بر این است که در مبارزه و تلاش پیشین برای دموکراسی مبارزان گرچه همواره دارای گرایشهایی مختلف سیاسی بودند اما همه در یک نظر اتفاق داشتد که " سلطنت نمی خواهیم !" و این واقعیت بود که براستی هیچ کدام نمی دانستند که چه می خواهند اما اینبار وضع فرق کرده است و در همین عمر جمهوری اسلامی و آنچه که بر سر همه آمد و در تمام این افت و خیزها و تلواسه آزادی امروز همه می دانیم که " نظام ولایت فقیه" را نمی خواهیم و "نطام جمهوری ناب " و یا همان جمهوری پارلمانی را می خواهیم .
گرچه همواره در زمان اتحاد و ائتلاف نباید هیچ کدام از نیروها سفت و سخت بر عقاید و نظرات خود پای فشاری نمایند و همواره باید برای تجدید و تحکیم قوا از اصل عقب نشینی برای پیشروی استفاده کرد اما این عقب نشینی متاسفانه در میان طرفداران سلطنت مشاهده نمی شود و همواره نیروهای طرفدار نظام موروثی بجای پذیرش و رعایت این قاعده پای فشاری می کنند که :" پس آیا جمهوری اسلامی بهتر هست از سلطنت ؟" در حالیکه این قیاس مع الفارق تنها ثمره و فایده اش تقویت طرفداران مدافعان تز مرتجعانه ولایت فقیه است و بس و هیچ میدانی را برای تقویت و ایجاد اجماع و وفاق در میان مخالفان جمهوری ولی فقیه نمی گشاید .
و هیچ گاه این حقیقت را نمی پذیرند که همانقدر که نظام سلطنت در سرکوب و تحدید آزادیهای اجتماعی و دموکراسی محکوم است جمهوری اسلامی نیز، و هیچ فرقی میان شاه و ولی فقیه نبوده و نیست و این دو هر کدام دو روی سکه استبداد می باشند . این در حالی است که حتی شاهزاده رضا پهلوی نیز بارها عنوان کرده است : "مردم ایران در انقلاب 57 آزادی را طالب بوده اند و از وجود دیکتاتوری در رژیم پدر خبر داده است "
امروز تمامی نیروهای مخالف نظام ولایت فقیه حاضرند برای ائتلاف از بسیاری از خواستهای خود عدول نمایند به شرط آنکه جبهه مقابل تنها پسوند «شاهزاده» را از رضا پهلوی برداشته آنگاه وی نیز مانند دیگران خواهد شد ومیتواند در شمار مبارزان واقعی و بی سهم خواه راه آزادی بشمار آید و راه برای برقراری یک اتحاد فراگیر در میان مخالفان صاف و هموار خواهد شد ، این عصر دیگر نه تنها حاکمیت موروثی رو به انقراض است بلکه هیچ خرد جمعی ای دیگر نمی پذیرد تا به محض فوت حافظ اسد بشار اسد بر روی کار آید و یا با رفتن حیدر علی اوف الهام بروی کار آید و مشروعیت این جایگزینی ها دیگر پایان یافته است . عصر ما و موج جهانی امروز بسوی نظامهای دموکرات و آزاد و پارلمانی در حال پیشروی است نه اینکه رجوع نماید به نظامهای پدر و پسری و موروثی این حقیقتی است که متاسفانه برای جبهه طرفداران سلطنت ، خواه مشروطه خواه و خواه مطلقه و خواه جمهوری ملهم با پادشاه سخت غیر قابل باور است اما واقعیتی است انکار ناپذیر !
اتحاد و ایجاد پارلمان اپوزیسیون که از طرف جمعی از فعالان و کوشندگان سیاسی مخالف نظام ولایت فقیه امروز در دستور کار قرار گرفته است در میانه جمهوری خواهان با تمام گرایشات لائیک و سکولار و چپ و راست در حال شکل گیری است وقوع خواهد یافت و این گرانیگاه تاریخی پیش روی سلطنت طلبان و خاصه شخص رضا پهلوی می باشد که آیا برای پیوستن به دنیای واقعی مبارزه و اتحاد برای رفراندوم و نظامی دموکراتیک حاضر به همراهی می باشند یا خیر؟ ، آیا طرفداران سلطنت میتوانند با تجدید نظر در دکترین نظام موروثی خویش و قبول این حقیقت که نظام جمهوری پارلمانی تنها گزینه مقبول ملت و مبارزان است در صف و ائتلاف با دیگر نیروها قرار گیرند و اینکه آیا رضا پهلوی که بارها و بارها بر دموکرات بودن خویش صحه گذاشته و اعلام کرده اند مدافع حقوق بشر می باشند و از رفراندوم نیز حمایت نموده اند آیا حاضر می باشند برای پیوستن به صفوف مبارزه پسوند شاهزاده خویش را به کنار نهاده و در میان مخالفان ذوب شوند ؟ و برای عملیاتی نمودن تمامی آنچه را که اعم از دموکراسی و رفراندوم گفته اند اقدامی تاریخی و در خور بیان انجام دهند .
اتحاد طرفداران سلطنت و جمهوریت با هم می تواند در حالیکه هر کدام از نیروها اعتقادات و نمایندگی خویش را در نهادی متمرکز داشته باشند ضمن کاتالیزور بودن در راه مبارزه ثمره دیگرش این می باشد که وزن اجتماعی هر کدام از نیروها و گرایشات نیز مشخص خواهد شد ومیزان مقبولیت و پشتیبانی مردمی و مدلهای پیشنهادی را عیان می نماید و این موردی است که به نظر می رسد جریان روبرو علاقه و تمایلی به آن ندارد .
1- نامه بیش از هفتاد دانشجوی ایرانی خطاب به فعالان اپوزیسیون ایران http://raha.gooya.name/politics/archives/038282.php
2- مقاله فرخ نگهدار :
http://www.iran-emrooz.net/index.php?/politic/more/4947