”كوشش مىشود گنجى از حافظهى جامعهى ايران حذف بشود و جوانان ديگر فراموش كنند، چهار سال پيش چه اتفاقى افتاده است.”
در نامهى سرگشادهاى كه روز چهارشنبه ۱۸ آبانماه جمع كثيرى از فعالان فرهنگى، سياسى و دانشگاهى خطاب به آيتاله شاهرودى و در اعتراض به نقض حقوق شهروندى اكبر گنجى، خبرنگار زندانى، انتشار دادند، از رئيس قوهى قضاييهى جمهورى اسلامى ايران خواسته شده به نقض حقوق شهروندى اكبر گنجى رسيدگى شود. در اين زمينه نظرات محمد سيفزاده، حقوقدان، خانم نرگس محمدى، فعال حقوق بشر، عبداله مؤمنى، فعال جنبش دانشجويى و ابراهيم نبوى، طنزپرداز و نويسنده را مىخوانيد.
داود خدابخش
در اين نامهى سرگشاده آمده، طبق نامهاى كه خانم معصومه شفيعى، همسر گنجى به رئيس قوهى قضاييه نوشته است، اكبر گنجى در زندان مورد ضرب و شتم مكرر بوده، به او دستبند قپانى زدهاند و مورد فحاشى مأموران دادستانى قرار گرفته است. در پى آن آيتاله شاهرودى، رئيس قوهى قضاييه، پيش از آنكه به اين اعتراضات رسيدگى كرده و صحت اين ادعا را پيگيرى كند، اظهار داشته بود، گمان نمىرود كه اين ادعاها صحيح باشند.
دكتر محمد سيفزاده، وكيل دادگسترى و عضو كانون مدافعان حقوق بشر ضمن اشاره به اينكه قوهى قضاييه بايد در اين زمينه تحقيق كند و كانون مدافعان حقوق بشر نيز بيانيهاى در اين زمينه انتشار داده است، گفت:
”وضعیت گنجى بر طبق آن چه در اطلاعیه صادره شده وضعیت مناسبی نیست و وظیفهی قوهى قضاییه هم اینست که کلیه امکانات درمانی را در اختیار آقای گنجی قرار بدهد. به ما هم اطلاع داده شده، به کانون مدافعان حقوق بشر، که در این ارتباط هم اقدام کردهایم و به نظر میرسد کسانی که ایشان را مورد ضرب و شتم قرار داده اند قوه قضاییه باید قانونا اینها را تعقیب کند و به مجازات برساند.”
يك عضو رهبرى جنبش دانشجويى دفتر تحكيم وحدت، آقاى عبداله مؤمنى، ضمن اشاره به اين امر كه مبارزات و مقاومتهاى اكبر گنجى در راه آزادى و دمكراسى و عليه استبداد، درسى بوده براى تمامى اصلاحطلبان و دمكراسىخواهان، تأسف كرد از اينكه اكبر گنجى از سوى بسيارى بدست فراموشى سپرده شده است:
”قطعا کسانی که دارند ندای مبارزات دمکراتیک خواهانه و آزادی طلبانه سر میدهند اگر در کنار قضیه آقای گنجی بیتفاوت باشند، آن مسایل جز شعار و جز عوامفریبی هیچ مفهومی نخواهد داشت. چون الان ما باید آقای گنجی را نماد و سمبول آزادیخواهی و مقاومت در جامعه ایران بدانیم. کسی که بیش از ۶ سال در مقابل مستبدان ایستاده و با نورافکنی به تاریکخانهها سعی کرده روشنگری خودش را پیرامون آن روشهای مستبدانه در جامعه کاملا آشکار و عیان کند.
متأسفانه قوهى قضاییه براساس قانون اساسی موجود در جمهوری اسلامی وظیفهاش بيطرفى و عدم جانبداری از جریانات و گروههای سیاسی ست و نوعى از داورى که همگان نقش داوری و حکم قوه قضاییه را بپذیرند. و الان احساس میشود با توجه به موضعگیریهای قوه قضاییه و احکام قضایی كه در طول سالهای پس از دوم خرداد صورت گرفته، عملا قوهى قضاییه از داوری بیطرفانه خارج شده و خودش یک پای اصلی منازعات و درگیریها و چالشهای اصلیست. از این جهت من فکر میکنم زمانیکه قوه قضاییه یا قضات که قبل از بررسی احکام و به نتیجه رسیدن پیشداوری میکنند، این خودش نشان میدهد که بهرحال سوگیری خاصی نسبت به مسایل دارند. و قبل از اینکه قوه قضاییه و شخص رییس قوه قضاییه پیگیری کند، مسئلهی آقای گنجی را یا شکایت خانوادهی ایشان را ، آمده اعلام کرده که به نظر میرسد صحت هم نداشته باشد، و این نشان میدهد که یا قوه قضاییه از داوری خارج است که قبل از بررسی و پیگیری یک مسئلهای میآید پیشداوری میکند یا اینکه خودشان در جریان اتفاقات هستند و قاعدتا باید اتفاقاتی که افتاده است را توجيه كنند، که به نظر من وجه دوم قضیه صحیحتر است. یعنی امکان درارتباط نبودن و بی اطلاع بودن قوه قضاییه امری منطقی به نظر نمیآید، بلکه به نظر میرسد که ارکان مختلف قوه قضاییه از آنچه برسر آقای گنجی رفته مطلع هستند. چون آقای گنجی مدت ۵ ماهی هست که این وضعیت را دارد طی میکند. و اگر نسبت به مسئلهی آقای گنجی تعهد داشته باشند و یا تعهد دارند، قاعدتا بایستی یک راه حلی، یک راه برون رفتی از این مسئله را پیشنهاد بدهند که قضیه آقای گنجی فیصله پیدا کند. از این جهت ادامهی وضعیت آقای گنجی کاملا نشانگر بیتفاوتی قوهى قضاییه برای حل این مسئله است.”
يك عضو ديگر كانون مدافعان حقوق بشر خانم نرگس محمدى در بارهى وضعيت اكبر گنجى معتقد است:
”قضیه آقای گنجی بُعد اخلاقی و انسانی هم در جامعه ما پیدا کرده و این وضعیت تاسفبار، این وضعیت نگران کننده که خانوادهی ایشان را هم تنها و بیپناه در جامعه ایران مشاهده میکنیم، من فکر میکنم که با اين شرایط وظیفه قوه قضاییه هست که مسئولان بلندپایه آن و ارشاد نظام وضعیت آقای گنجی را بررسی بکنند و به این وضعیت نگران کننده هرچه سریعتر پایان بدهند.
نويسنده و طنزپرداز ابراهيم نبوى نيز معتقد است كه زندانى كردن و حبس يك دگرانديش به معناى دورى او از جامعه و افكار عمومى است و طبيعى است كه فرد زندانى در معرض فراموشى قرار مىگيرد:
”به نظر من آقای گنجی بعد از اینکه وارد زندان شد در موقعیتی قرار گرفت که یا باید بتدریج فراموش میشد؛ البته نه خود گنجی، چون فکر نمیکنم خود گنجی چندان علاقهای به شهرت و مطرح بودن دارد، بلکه آن چیزی که گنجی گفته بود، یعنی آن پیامی که برای جامعه داشت، آن حرفی که برای جامعه داشت و تصویری که از استبداد میخواست برای جامعه روشن بکند. چیزی که فراموش میشد این حرفها بود و اینها حرفهایی بود که گنجی حاضر بود برایش بازی مرگ را تا به آخر ادامه بدهد.
به نظر من چنانکه خیلیها هم گفتهاند، زندان اوین و نسبتی که جامعه ایران و بخصوص جامعه سیاسی ایران با زندان اوین دارد، بشکلیست که زندان برای فرد زندانی تبدیل به فراموشخانه میشود. من فکر میکنم ۶ سال زندان برای گنجی عملی بود که براحتی میتوانست گنجی را حذف بکند، از حافظهی جامعه ایران که بسرعت وقایع جدید میآید و تمام اتفاقات قبلی را فراموش میکند. بخصوص جوانهایی که روز به روز بزرگ میشوند و فراموش میکنند چهار سال پیش چه اتفاقهایی در این جامعه افتاده است. گنجی کاری که میکند و کاری که کرد بعد از یک دورهی طولانی که همهی ما که میتوانستیم بنویسم و مسئولیتاش را داریم، آن دورهای که ننوشتیم و حرف گنجی را تکرار نکردیم، گنجی تصمیم گرفت با جان خودش ریسک بکند و آنچه دربارهی استبداد، دربارهی نوع نگاهش به رهبری، دربارهی نوع نگاهش به حکومت دینی وجود داشت و همه ی اینها را قبلا گفته بود، این را تکرار بکند و با جان خودش پای این گفتهها بایستد. حاصل هم همان چیزی بود که اتفاق افتاد و الان به نظر من گنجی همین را دنبال میکند. یعنی میخواهد که حرف خودش را تکرار بکند. یکموقعی با قلمش اینکار را میکرد، الان مجبور است که کلماتش را با جانش فریاد بزند.”