مهيار جوان ۱۷ ساله فرزند ارشد خانواده و نان آور آنها بود. او داوطلبانه به جبهه جنگ ايران و عراق رفت. وي که پس از اتمام جنگ براي درمان جراحت هاي شيميايي خود به تهران آمده بود، در يکي از خيابان هاي اين شهر جان سپرد. مادرش که ۴ سال در انتظار بازگشت او به خانه بود، هيچگاه فرصت نيافت با فرزندش وداع كند. از آن پس گهگاه از شهر رشت در سيصد كيلومتري تهران به بهشت زهرا مي آيد تا با فرزندش نجوا کند. براي اين سربازان جنگ و خانواده هاي آنها، هشت سال جنگ در اوت ۱۹۸۸ خاتمه نيافته است. هنوز هم مجروحان سلاح هاي شيميايي جان ميسپارند.
به همراه همسرم به ديدار اين مادر شهيد در رشت رفتيم. همانجا به فکرم خطور کرد که بايد براي جلوگيري از وقوع بحران بين المللي ديگر تمهيدي بيانديشيم، چرا که ما رنج هاي بسياري برده ايم. هيچکس خواهان آن نيست که بار ديگر همه آن آلام و مشقت ها را تجربه کند.
من نگراني جهان غرب را در مورد ايران درك ميكنم. تصور رهبران غرب آن است که حکومتي كه به شهروندان دگرانديش خويش رحم نميكند، اگر به سلاح هاي كشتار جمعي و بمب اتم مسلح شود به جهانيان نيز رحم نخواهد كرد. ما نيز به همين دليل همواره از حكومت ايران خواستار رعايت حقوق بشر و سعه صدر با شهروندان به منظور جلب اعتماد داخلي و بينالمللي شدهايم. اما در عين حال بر اين باورم كه قدرتهاي جهاني بيش از هر چيز حقوق بشر و سلاح هستهاي را بهانهاي براي پيشبرد اهداف از پيش تعيين شده خويش قرار داده اند و حكومت ايران هم با نقض حقوق بشر در داخل و سياست نادرست بينالمللي ناخواسته در خدمت تحقق آن قرار گرفته است.
در اين ميان يك خلط مبحث عجيب رخ ميدهد که افكار عمومي را در ابهامي بزرگ فرو ميبرد. امريكا و اروپا ميگويند که ايران در صدد دستيابي به بمب هستهاي است و به خاطر بي اعتمادي به ايران مي خواهند که خطر احتمالي را در نطفه خفه کنند. دو چيز اين عدم اطمينان غرب را تشديد ميكند.۱ – پنهانكار۱۸ ساله ايران ۲- تهاجم ايدئولوژيك و شعارهاي دولت جديد مانند اينكه "به زودي آينده از آن اسلام و انقلاب اسلامي و ايران است" و چنين القا ميكند كه اگر حكومت ايران به سلاح اتمي دست يابد، ميخواهد پرچم مذهب خويش را بر فراز جهان به اهتزاز درآورد.
صداي سوم ميگويد داشتن نيروي هستهاي و سلاح هستهاي دو موضوع جداگانهاند و دو طرف نزاع براي تحتتاثير قرار دادن افكار عمومي خود آنها را در هم ميآميزند. ما ميگوييم بايد اين دو مقوله را جداگانه مورد بحث قرار داد. ايران و غرب بايد حدود دستيابي به انرژي هستهاي را مشخص كرده و بدان پايبند باشند.
ما ترجيح ميدهيم مساله هستهاي را به عنوان يك امر داخلي تلقي كنيم. در ايران امروز آگاهي و حساسيت سياسي و پراكندگي اقتدار وجود دارد. حتي اگر اقتدار رسمي متمركز باشد اما در حوزه جامعه مدني، نهادها و شخصيتهاي مقتدر و ذي نفوذ پراكندهاي در سطح كشور وجود دارند. نهادهاي مذهبي سنتي و غير دولتي و منتقد، تشكلهاي دانشجويي، صدها NGO و اتحاديه و حزب و گروه وجود دارند كه هر يك داراي توان و وزن اجتماعي مخصوص به خود هستند.
در ايران امروز حتي از دل حاكميت ظاهرا يكدست، نمايندگاني در پارلمان ديده ميشوند كه دست به افشاگري ميزنند و يا 4 وزير دولت احمدي نژاد راي اعتماد نميگيرند. نبايد فراموش كرد كه تجربه يكصد سال پارلمان و حزب در ايران با همه فراز و فرودهايش، گفتمان نيم بند دموكراسي و توزيع نسبي اقتدار را تا حدي نهادينه كرده و اين روند رو به گسترش است. امروز در ايران هيچ مقامي نميتواند به صورت مطلقه عمل كند حتي اگر با تمام وجود بخواهد چنين كند.
ما بايد با گسترش جامعه مدني و ايجاد نهادهاي مدني اين" نتوانستن" را دامن بزنيم. ما هنوز ظرفيتهاي فراواني براي نهادسازي و گسترش دموكراسي در اختيار داريم كه از آنها استفاده بهينه نكردهايم. ما بايد اين ظرفيتها را افزايش دهيم و از آن استفاده كنيم نه اينكه آنرا نابود سازيم. هر حمله نظامي يا تحريم اقتصادي پايههاي دموكراسي ناتمام ايران را كه يكصد سال براي آن كوشش شده مصدوم خواهد كرد و سرمايه عظيمي را برباد ميدهد و هواداران بنيادگرايي تروريستي را زياد ميكند و به آن اعتبار و محبوبيت ميبخشد. ما ترجيح ميدهيم خودمان در داخل كشور رنج مبارزه طولاني و زندان و محروميتهاي آنرا تحمل كنيم و هزينههاي آنرا بپردازيم.
در ميان صداي بلند و مبارزه جويانه دولتهاي امريكا و ايران، صداي ما كه صداي سوم و صداي گفتگو و صلح است خاموش و سركوب ميشود. با اين وجود، اگر اين مواضع متفاوت در قبال مسأله هسته اي ايران به لحاظ ديپلماتيک حل نشوند، دود آن به چشمان مردم عادي خواهد رفت. ايرانيان پس از تجربه جنگ خونيني که بالغ بر ۲۰۰۰۰۰ کشته و بيش از اين تعداد مجروح و معلول بر جاي گذاشته است، مخالف جنگ هستند. آنها قصد ندارند براي حفظ فرهنگ و تمدن خود در نزاعي ديگر شرکت کنند. مردم ايران مخالف سلاح هسته اي هستند، اما مايلند توان هسته اي را در جهت مقاصد صلح آميز به خدمت بگيرند.
گام اول اين است که واقع گراياني که به خوبي از رويدادهاي جهان امروز مطلعند، جايگزين اعضاي تيم مذاکره کننده هسته اي ايران شوند. و گام دوم، ايران بايد مذاکره با امريکا را آغاز کند.
حمايت از دموکراسي در ايران بايد به واسطه ارزش نهادن به جامعه مدني و نه از طريق اقدام نظامي و تحريم اقتصادي تحقق يابد. اگر لازم باشد، ايرانيان مي توانند کشور خود را اداره کنند. اصلاح طلبان و حتي سنت گرايان مي توانند از درون بنيادگران را به انزوا بکشانند، همانگونه که بارها چنين کرده اند. مادر مهيار نمي خواهد در سوگ فرزندان ديگر خود بنشيند و يا شاهد فقر و بدبختي آنها باشد.
منبع: کريسچن ساينس مانيتور، ۱۴ نوامبر