رضا کعبي
خسرو شميراني
[email protected]
خبردار شديم که اولين شبکه تلويزيوني 24 ساعته ماهواره اي که پخش برنامه هاي کردي و فارسي را در دستور دارد توسط حزب کومه له و در مقر اين حزب در کردستان عراق به زودي راه اندازي خواهد شد. در عين حال آقاي رضا کعبي از رهبران کومه له که نقش بزرگي در سازماندهي مقدمات اين ايستگاه تلويزيوني داشته و دارد، در همين رابطه به کانادا و تورنتو آمد. از اين فرصت براي يک گفت وگو درباره اين ايستگاه جديد تلويزيوني و چگونگي اوضاع در کردستان بهره برديم.
رضا کعبي متولد سال 1338 در سقز از فعالان سياسي کرد است.
دو خواهرش، شهلا و نسرين کعبي در سال 1359 توسط دادگاه هاي انقلاب محکوم و اعدام شدند و او از آن پس به تشکيلات پيشمرگه ي کومه له پيوست. مدتي بعد خود او نيز در يک درگيري مسلحانه مجروح شد در حالي که برادر کوچکترش در همان درگيري جان باخت.
در کنگره هشتم کومه له در تابستان 1995 به عضويت کميته مرکزي کومه له درآمد. پس از تشکيل حزب کمونيست، سردبيري نشريه "کمونيست" ارگان مرکزي حزب کمونيست ايران در سال 1993 و1994، دبيري راديو صداي حزب کمونيست را عهده دار شد. او از سال 1997 تا سال 2000 سردبير نشريه "جهان امروز" بود.
در تابستان سال 1379 به دنبال اختلافات دروني حزب کمونيست ايران، همراه با شماري ديگر از کادرهاي کومه له و حزب کمونيست و طي مباحثاتي در نقد تجربه حزب کمونيست ايران، کنفرانس بازسازي کومه له را فراخوان دادند و در شهريورِ همان سال با اعلام جدايي کومه له از «حزب کمونيست ايران» جزو رهبران و فعالان بازسازي کومه له بود. پس از جدايي کومه له از حزب کمونيست سردبيري نشريه و راديو و مسئوليت تشکيلات مخفي و مسئوليت تشکيلات خارج را عهده دار بوده است. هم اکنون عضو دفتر سياسي کومه له و مسئول فعاليتهاي اين سازمان در خارج کشور است.
خ ــ ش
شنيديم که پروژه تاسيس يک ايستگاه تلويزيوني را دنبال ميکنيد. آيا اين خبر صحيح است؟
ــ بله. ميتوان گفت که مقدمات کار تا حدود زيادي فراهم گشته است. قراردادي بسته شده است و دو استوديو يکي در کردستان، در اردوگاه مرکزي کومه له و ديگري در اروپا آماده شده اند.
يعني اکنون کومه له يک "ارگان" تلويزيوني دارد؟
ــ خير. ببينيد گر چه اين رسانه توسط کومه له راه اندازي شده است اما در نظر دارد که ارگاني در خدمت جنبش کردستان و نيازهاي جامعه کردستان و ارگاني فراگير و متنوع باشد. بايد بازتابي از واقعيت هاي جامعه کردستان باشد. تلويزيون مذکور به هيچ وجه حزبي نخواهد بود. در تلاش خواهد بود تا عرصه هاي متنوع حيات سياسي و اجتماعي کردستان را در بر بگيرد و تمام گرايشات فرهنگي، ادبي و نيازهاي اين جامعه را منعکس کند.
ساعات پخش، زبان برنامه، امکانات فني توليد و ... چگونه خواهند بود؟
ــ اين شبکه تلويزيوني 24 ساعته در اختيار خواهد بود اما اينکه آيا از همان ابتدا بتوانيم 245 ساعت برنامه توليد کنيم هنوز معلوم نيست. زبانش کردي است اما به زبان فارسي هم برنامه خواهيم داشت. بخش فارسي آن نيز بسيار مهم و لازم است. درباره امکانات فني توليد و استوديو بايد بگويم مجموعا براي ارائه برنامه ها مناسب است.
امکانات انساني چطور است؟ مثلا چند روزنامه نگار حرفه اي آشنا با کار تلويزيون با شما همکاري خواهند کرد؟
ــ در تلاش هستيم تا شمار هر چه وسيع تري را به کار و همکاري دعوت کنيم. تاکنون با وجودي که اقدام سازمان يافته اي در اين رابطه صورت نگرفته است به نظر ميآيد مجموعه وسيعي از دست اندرکاران کار رسانه اي اعلام آمادگي کرده اند.
تفاوت شما با تلويزيونهاي معروف به "لوس آنجلسي" چه خواهد بود؟
ــ تفاوت ها بنيادي خواهد بود. اين تلويزيونها همه چيز را از محتوا و مضمون واقعي اش تهي ساخته اند: مبارزه عليه رژيم، کار رسانه اي، شعور مردم، آزادي هاي سياسي و ... همه اينها توسط آن موسسات به ابتذال کشيده شده است. شبکه تلويزيوني کومه له ، متعلق به نيروهاي متعهد در کردستان، شناخته شده با رهبري و کادرها و پيشمرگه هاي معتبر و در يک کلام متعلق به مردمي ستمديده که به آزادي مي انديشند خواهد بود.
برنامه ها براي کدام منطقه جغرافيايي پخش ميشوند؟ گروه هدف برنامه هاي شما چه کساني هستند؟
ــ شبکه تلويزيوني کومه له که اسم کردي آن "روژه هه لات" و اسم فارسي آن "خاوران" خواهد بود، تمام ايران از جمله کردستان ايران را پوشش خواهد داد و مسائل اين منطقه را منعکس خواهد کرد. اين شبکه تلويزيوني اولين شبکه تلويزيوني ماهواره اي براي کردستان ايران خواهد بود. ما انتظار داريم که به سرعت بتواند به رسانه اي مطرح، متعهد، متنوع و باز تبديل شود. به نظر من با وجود ده ها کانال تلويزيوني فارسي زبان کمتر کسي ميتواند ادعا کند که ايران از يک تلويزيون با مختصات برشمرده بي نياز است.
تلوزيون بي شک گرانترين رسانه در عرصه کار خبررساني است. بودجه تلويزيون کومه له از کجا تامين ميشود؟
ــ طي سالهاي گذشته ما سرمايه هايي انباشتيم که به ما اجازه داده است اکنون به فکر تاسيس چنين وسيله اي باشيم. در عين حال بايد تاکيد کنم که توانايي مالي ما تنها براي شروع کافي است و براي استفاده اپتيمال از اين ايستگاه و تضمين ادامه حيات آن فراخوان جمع آوري کمک مالي داده ايم. طي ماه هاي گذشته در کشورهاي اروپايي و اخيرا در کانادا جلسات متعددي داشته ايم و تاکنون استقبال خوبي شده است. بسياري اعلام آمادگي کرده اند. مقداري کمک هاي مالي جمع شده و از هم اکنون ما براي کمک هاي مالي ماهيانه ليست برداري کرده ايم. قطعا آغاز پخش برنامه ها و درجه موفقيت آن در بهبود مالي اين شبکه و توان اجرايي آن تاثير فراواني خواهد داشت.
درجه تاثير اين تلويزيون را در فضاي رسانه اي امروز ايران چگونه ميبينيد؟
ــ ارزيابي ما خوشبينانه است. نياز به يک کانال تلويزيوني 24 ساعته در کردستان ايران به شدت احساس ميشود. کومه له حزبي است که نظرگاه هايش براي مردم اهميت دارند. اين حزب به عنوان نيرويي پيشرو شناخته ميشود. ما نه تنها عليه رژيم بلکه براي تغيير قالب هاي سنتي، مزاحم و دست وپا گير تلاش ميکنيم. فعاليت هاي ما به نفع جامعه اي امروزي، متمدن و با فرهنگ موثر بوده است. ما با کمک جريانات چپ و مترقي دوست و همسنگر ميتوانيم درجه موفقيت و تاثير اين شبکه را بالا و بالاتر ببريم.
آقاي کعبي ميدانم شما اخيرا در منطقه کردستان بوده ايد. بگذاريد مختصري درباره جو حاکم بر کردستان ايران صحبت کنيم.
ــ کردستان ايران همچون ديگر مناطق ايران، با معضلاتي روبرو است که رژيم اسلامي حاکم براي اکثريت قاطع مردم فراهم آورده است. فقر، بيکاري، اعتياد، تحقير و بي حقوقي زنان، وضعيت اسفبار آموزش، مزاحمت هاي هر روزه نيروهاي انتظامي و اطلاعاتي ، گشت هاي ثارالله و ...در سراسر کردستان جهنمي را براي مردم اين ديار به وجود آورده است.
در عين حال کردستان ايران ويژگي خود مبني بر داشتن نقش سنگر مقاومت آزاديخواهانه عليه رژيم اسلامي را همچنان طي اين 25 سال حفظ کرده است. البته اين امر خود نتيجه طبيعي يورش همه جانبه رژيم به اين قسمت از کشور و تبديل آن به يک پادگان بزرگ بوده است.
جنبشي که در تابستان گذشته در ابعاد وسيعي سراسر کردستان ايران را در بر گرفت و شهروند شماره ويژه اي را به آن اختصاص داد ( شهروند شماره 1015)
http://www.shahrvand.com/FA/Default.asp?IS=1015
بيانگر تحولاتي در اعماق کردستان بود که نشان ميداد اين جامعه با تمام وجوهش، چه جنبش ملي و آزاديخواهيش، چه اشغال نظامي اش، چه سرکوب و چه نيازهاي فرهنگي، اقتصادي، سياسي و اجتماعي اش، دگرگون شده است.
بايد گفت ما در حال حاضر در کنار اعتلاي جنبش در کردستان ميان رژيم و جنبش مردم در کردستان، شاهد تغيير تناسب قوا به نفع دومي هستيم. مردم در حالت تعرضي قرار دارند و اعتماد به نفس عمومي رو به افزايش است. دامنه تاثير وحشت پراکني رژيم به مراتب محدودتر از گذشته است. با وجود سازمانهاي جاافتاده سرکوبِ جنبش مدني و سياسي در سراسر کردستان رو به رشد است.
مقاومت در برابر رژيم به عرصه سياست و قدرت سياسي محدود نميشود. تعرض به فرهنگ مرگ و نابودي طلبي رژيم در تمام عرصه هاي فرهنگي و هنري از سينما، ادبيات، مجسمه سازي، نقاشي و غيره گسترده است. تشکل هاي اجتماعي مردمي در قالب ان. جي. او ها به شدت رو به تکامل کمي و کيفي قرار دارد.
همچنين در کردستان شاهد رشد يک جريان مقاومت وسيع علني هستيم که به نوعي جاي خالي احزاب را پر کرده است. با تغيير تناسب قوا به نظر ميآيد که جريان مقاومت علني بتواند خواسته هاي مردم کردستان را به گونه اي شفاف تر مطرح کند و به اين ترتيب بر وزن و اعتبار خود بيفزايد.
به نظر من اگر يورش به کردستان در تابستان 1358 و بهار 1359 به سرکوب شديد مردم اين منطقه از ايران انجاميد در عين حال سبب شکل گيري مقاومتي شد که به اپوزيسيون حاضر در کردستان اعتباري خاص بخشيده است. به گمان من در نتيجه همين اعتبار در فرداي تحولات دمکراتيک در ايران لشکرکشي به کردستان تحت هر لواي ديگري آسان نخواهد بود.
به جنبش تابستان اخير در کردستان اشاره کرديد. به طور خلاصه اين جنبش را چگونه تحليل ميکنيد؟
ــ فراز و نشيب جنبش کردستان انعکاسي از تحولات جامعه ايران، منطقه، موقعيت جمهوري اسلامي و وضعيت جنبش آزاديخواهي در سراسر ايران است. آنچه ما شاهد بوده ايم روند صعودي اعتلاي جنبش ملي و آزاديخواهي کردستان را به نمايش ميگذارد: در دهه اول حاکميت رژيم اسلامي شاهد يورش رژيم و مقاومت مسلحانه هستيم. دهه دوم حاکميت ترس و وحشت از يک سو و عقب نشيني مسلحانه نيروهاي پيشمرگه و سکوت مردم از سوي ديگر غلبه دارد. دهه سوم دوره تحولات ايران و شکست همه جانبه سياستهاي جمهوري اسلامي از جمله در کردستان است، البته با کمي تفاوت در روش ها ما شاهد طي شدن همين روند در سراسر ايران هستيم. يعني دهه تهاجم و سرکوب خشن، دهه حاکميت وحشت و عقب نشيني جنبش و سرانجام دهه برآمدن مجدد جنبش مردمي و عقب نشيني رژيم همديگر را دنبال کرده اند.
تحولات عميقي که در جامعه کردستان امروز نسبت به کردستان 1357 شاهد هستيم در همه زمينه هاي اجتماعي و فرهنگي جاري هستند. بديهي است که اين دگرگوني ها نميتواند بر خواست ديرينه اين ديار براي رسيدن به حق حاکميت و لغو بنيادي سرکوب و تحقير بي تاثير باشد.
در سالهاي اخير ما شاهد تاثير بزرگ کردستان عراق در سرنوشت سياسي اين کشور هستيم. در حالي که داشتن يک شهردار و يا حتي بخشدار کرد در کردستان ايران يک امتياز بزرگ محسوب ميشود کردهاي عراق در عالي ترين سطوح حکومتي حضور يافته اند. تاثير اين امر بر جامعه کردهاي ايران را چگونه ميبينيد؟
ــ تحولات کردستان عراق از همان فرداي قيام مردم عليه صدام در ماه مارس 1991 تاثيرات وسيع و مهمي بر کردستان ايران داشته است. طبيعتا پيروزي هاي کردهاي عراق در دستيابي به حقوق شان در اين سوي مرزهاي جغرافياي سياسي تاثير داشته است. مهمترين اين تاثيرات را ميتوان در افزايش اعتماد به نفس در ميان کردهاي ايران و در عين حال تبديل کردستان عراق به پشت جبهه مبارزات کردستان ايران دانست. حضور گسترده رسانه هاي کردي در کردستان عراق که طبيعتا مسائل جامعه کردستان را پوشش ميدهند از ديگر عرصه هاي تاثير است. هم اکنون 4 کانال تلويزيوني در کردستان عراق عمل ميکنند که تمام کردستان ايران را نيز تحت پوشش دارند.
آيا با اين تحليل که آمريکا در تلاش براي بهره برداري از ناآراميهاي قومي در ايران است تا طرح "خاورميانه بزرگ" را پيش ببرد موافق هستيد؟
ــ روشن است که جمهوري اسلامي و آمريکا به شدت متضاد و دشمن همديگر هستند. بنابر اين بديهي است که هر يک در تضعيف ديگري به دنبال فرصت ها و بهانه هاي گوناگوني باشند. در حالي که در جريان توفان هاي اخير در آمريکا جامعه بين المللي به همدردي با مردم آسيب خورده در آمريکا پرداختند، آيت الله هاي ايران صدمات مردم را انتقام الهي نام دادند و خشم طبيعت را حق مردم بلازده دانستند. حال سئوال اين است که چرا نبايد آمريکا از مسائلي که شما به آنها "ناآرامي هاي" قومي ميگوييد بهره برداري کند؟ چرا نبايد مساله حقوق بشر را برجسته کند؟ چرا نبايد از جنبش کردها در تابستان 84 حمايت کند؟ به نظر من طبيعي است که اين هر دو در پيشبرد سياست هايشان از نقاط ضعف طرف مقابل و يا آنچه نقاط ضعف ميپندارند بهره برداري کنند.
اما بگذاريد مسائل را مخلوط نکنيم. دست کم ما بايد دقيقتر باشيم. اولا آنچه را که شما "ناآرامي هاي قومي" ميناميد من به عنوان جنبش هاي ملل ساکن ايران براي دستيابي به حقوق و جايگاه و وزن شايسته شان در حاکميت و اداره جامعه ميدانم. اين جنبشها بايد دقيق تر بررسي شوند. اين ملل در راه تلاش براي دست يابي به حقوق مشروع خود هستند و اين امري مستقل از اهداف و انگيزه هاي آمريکا و يا هر نيروي ديگري براي بهره برداري از اين تلاش ها است. ما حق نداريم تحرکات آمريکا را که قدرتي جهاني و موثر در معادلات سياسي است، دستمايه نفي حقانيت مبارزه ملل ساکن ايران قرار دهيم. به نظر من وظيفه نيروهاي مبارز در اين رابطه اين است که همواره به نيروي آگاهي و سازمان يافته مردم خود متکي باشند. اين امر نيز به نوبه خود نبايد مانع بهره برداري هوشيارانه از همه فرصتها و امکانات و حمايت هاي بين المللي باشد. درجه حفظ استقلال سياسي و سازماني اين نيروها همواره تابعي از درجه اتکا آنها به نيروي مردمي خود خواهد بود.
در همين راستا کردها تا چه حد ميتوانند در پيشبرد خواسته هاي خود به آمريکا تکيه کنند؟ به عبارت ديگر شما اين اتکا را تا چه حد لازم ميدانيد؟
ــ به نظر من بحث بر سر تکيه مردم کردستان به آمريکا نيست. واقعيت اين است که مردم کردستان ده ها سال است که در مبارزه براي رسيدن به حق حاکميت خود به سر ميبرند. اين جنبش و پيکار گاه توجه بين المللي و قدرتهاي جهاني را به خود جلب کرده است. بخصوص هر گاه تحولات سياسي منطقه اقتضا کرده باشد مسئله کرد برجسته تر شده است. در عين حال قابل انکار نيست که جامعه جهاني ده ها سال در برابر سرکوب مردم کردستان سکوت اختيار کرد. جنبش کردها بسته به شرائط روز، گاه حمايت و يا حتي گاه "ضد حمايت" جهاني را به خود ديده است. ما اکنون اين پروسه را به طور همزمان در مقابل چشمان خود داريم. بي حقوقي کامل کردهاي ترکيه کم و بيش با سکوت مطلق و عدم واکنش جامعه و قدرتهاي جهاني روبرو است در حالي که در عراق چنين نيست. در عين حال کشتار وحشيانه کردستان عراق در سال 1988 با بمب هاي شيميايي صدام چيزي نيست که از خاطره هيچ انساني به راحتي زدوده شود. اين کشتار که به راحتي ميتوان از آن به عنوان جنايت عليه بشريت ياد کرد از سوي جامعه جهاني به سکوت برگزار شد.
اکنون وزن مسئله کرد در ايران ، عراق ، سوريه و ترکيه سنگين گشته است. جامعه جهاني نبايد و نميتواند آن را ناديده بگيرد پس بگذاريد جنبش مردم کردستان را به بهانه حمايت جامعه جهاني و آمريکا از آن تخطئه نکنيم و در عين حال فراموش نکنيم که اين حمايت مديون اتکا مردم اين منطقه به نيروي خود و در نتيجه افزايش وزن اين جنبش تا حدي است که نميتواند ناديده انگاشته شود. خلاصه کلام اينکه اين جنبش کردستان و مردمش نيستند که به ديگران تکيه ميکنند بلکه اين اعتبار روزافزون مبارزات مردم کردستان است که ديگران را به فکر بهره برداري از آن انداخته است. مردم کردستان حق دارند به دنبال جلب حمايت بين المللي باشند. حق مسلم آنهاست که ميان خود و جهانيان و حتي قدرت هاي جهاني پيوند ايجاد کنند. آنها که ميخواهند اين تصور را ايجاد کنند که مردم کرد در اين مسير فريب قدرتهاي بزرگ را خواهند خورد همانهايي هستند که از خود و نظراتشان از تحکيم موقعيت جهاني کردها آسيب ميبيند.
لطف کنيد و به طور کاملا مختصر هدفهاي استراتژيک کومه له را بيان کنيد.
ــ ما در کردستان براي رفع ستم ملي، برچيدن دستگاههاي سرکوب بوروکراسي مرکزي، براي تامين حق حاکميت مردم بر سرزمين خود، گسترش و تامين آزادي هاي سياسي و عدالت اجتماعي و برقراري يک حکومت فدرال تلاش ميکنيم.
آقاي رضا کعبي براي وقتي که به ما داديد سپاسگزاريم.
گفت و گو: 17 نوامبر 2005
شهروند - شماره ۱۰۳۵ - ۱۸ نوامبر ۲۰۰۵ - جمعه ۲۷ آبان ۱۳۸۴