جمعه 27 آبان 1384

بیداد زیر خاکستر، عاطفه گرگین

عاطفه گرگين
فضای استراتژیک جهان امروز با فضای کلاسیک و سنتی دیروز فرق بسیار کرده است و به همین دلیل تمامی جنبش های کلاسیک دیروز از میدان تنش و مبارزه کنار کشیده اند چرا که دنیای رویائی آنان در هم ریخته و به جای آن خشونت عریان نشسته است؛ خشونت عریانی که به دلیل نابسامانی اقتصادی مردمان جهان به نبرد افسارگسیخته ای در کوچه و خیابان انجامیده است

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

جست جوگری صراحت گرایی و شفافیت عدالت گرایانه هم اکنون جای خود را به ماتریالیسم منفعل و آپارتاید فعال سپرده است, نهضت های آزادی بخشی که پس از پایان جنگ جهانی دوم پدیدار شدند بجز بخشی از آنان که وابسته بودند بقیه تا دهه های هفتاد میلادی همچنان غیر وابسته اما پایبند به ایدئولوژی مارکسیسم , مستقل و دور از هیاهوها ی " برادرانه " به نبرد علیه ظلم و جفا به انسان می پرداختند, روشنفکران نو پا و بسیار جوانی که هسته های این نهضت ها را پایه گداری می کردند خود نیز اولین نثار کنندگان جان در راه خواسته خود می شدند . این یوتوپیست های آرمان گرا و رمانتیک, همگرائی و روی آوری به مقوله تز و آنتی تز را منشاء مهمی برای تحول بنیادین جامعه و مردم می دانستند. در آن زمان هم مانند امروز فقر , دموکراسی و تروریسم تضادهای عمده اما خفته و پنهان جوامع ثروتمند و فقیر بود و واقعیت های فرهنگی زیر پوشش سنت ها وایدئولوژیها مخفی می ماند , مردمان جهان هیچ وقت نتوانستند از تولید «خالص» و« نا خالص» کارخود بهره ای به سود صلح جهانی برسانند زیرا اگر دستمزدهای بخشی از مردمان این جهان در آن زمان تنها روزی یک دلار بود امروزه , در هزاره تمدن و پیشرفت به روزی دو دلارارتقاء یافته است و طبیعی است که از چنین در آمد " سرسام آوری " به صلح جهانی بهره ای تعلق نخواهد گرفت و جهان هم چنان در تب تضاد فقر و" دموکراسی" جهان غرب که بشکل تضاد بین مردمان جهان سوم و دولت های جهان امپریال تجلی یافته خواهد سوخت و روشن است که تا این تضاد درون جوامع تبلور دارد امکان حل تضاد های دیگر وجود نخواهد داشت چرا که ویژگی عمده این تضاد است که خود بخود در مر کز توجه قرارمی گیرد و تا پاسخی به آن داده نشود امکان حل تضاد های فرعی دیگر پیدا نخواهد شد . بهمین روی نهضت های آزادی بخش و ملی سال های شصت هفتاد و هشتاد با وعده های سوررئالیستی خود امیدی در دلهای بی یاور آفریدند , اگر چه این امید پایدار نماند و فاشیسمی دو سویه جای آن شور استعمارزدا در افریقا امریکا و آسیا را گرفت وبجای تفکرات اومانیستی , یوتوپیستی و سوررئالیستی گذشته نشست .

دگر گونی هائی که از دهه نود با پیکار برای آزادی توسط شهروندان بلوک شرق اغاز گردید بود در سال 2000 بشکل های دیگری منجمله عملیات تروریستی راه بندان دست یابی بشر به جامعه دلخواهش شد این تفکرات که در اواخر دهه ی نود شدت گرفت و از 11 سپتامبر به اوج خود رسید در هر کوی و برزن این دهکده جهانی ترس و هراس آفرید .

بدین ترتیب جهان خواهان میرا به بهانه مقابله با تروریسم به تهاجمات فرا سرمایه داری خود شتاب بیشتردادند .استعمار گران نوین هم چون مستعمره جویان قرن گذشته در این هزاره برای استقرار سیطره خود بر جهان غیر خودی بتلاش بی نظیری پرداختند تا مانع پیش رفت فنی و اقتصادی و فرهنگی سر زمین های مورد نظرشان شود, جهان خواهان خود بین و خود ستا با ستاندن استقلال سرزمین های کاملا رشد نیافته در عین حالی که جنبش هواداری از صلح را در منطقه خاور میانه از یکسومبدل به جنبش قداره بندها نموده اند ,ازسوی دیگر باعث بوجود آمدن جنبش کسب هویت و حیثیت شده اند . در این جنبش کسب حیثیت , بر عکس جنبشهای روشنفکری دهه های شصت , هفتاد , و هشتاد این نخبگان نیستند که برای آرمان و اهداف خود مبارزه می کنند بلکه در این جنبش انبوه مردمانی که اکثرا باور یک ایدئولوژی را نیز به همراه دارند برای دست یابی به اهداف خود و کسب هویت ربوده شده خود گاهی بی رحمانه جان می دهند و جان می گیرند وبرای این جان دهی و جان گیری در فرهنگ بین الملل تنها یک تعریف نوشته اند و آنهم تروریسم است بدون انکه تحلیلی بر این شیوه عمل کرد داده باشد عملکردی که می خواهد راه بر تمامی راه های ممکن تفکر و احساس و یا اراده و انسانیت ببندد , و می خواهد احساس و یا اراده انسان را تحت تسلط خود در آورد .

هم اکنون مردمانی که نه می دانند عدالت اجتماعی چیست و نه می دانند چگونه می شود از برابری فرصت ها استفاده کرد " دیالکتیک " جامعه بشری شده اند , این« دیالکتیک منفی » بر عکس دیالکتیک آرمان گرایان دهه های شصت تا هشتاد هم آوائی و صلح وآشتی میان تز و انتی تز را بر نمی تابند , چرا که دردریائی از اختلافات طبقاتی شناورند جنگ اجتماعی کنونی که در جوامع ثروتمند و جوامع فقیر متبلور شده نتیجه این اختلاف زیستن شهروندان و شهروند زادگان جهان کنونی است.

فضای استراتژیک جهان امروز با فضای کلاسیک و سنتی دیروز فرق بسیار کرده است و بهمین دلیل تمامی جنبش های کلاسیک دیروز از میدان تنش و مبارزه کنار کشیده اند چرا که دنیای رویائی آنان در هم ریخته و به جای آن خشونت عریان نشسته است خشونت عریانی که بدلیل نابسامانی اقتصادی مردمان جهان به نبرد افسار گسیخته ای در کوچه و خیابان انجامیده است .

نگاه کنید به ده شبی که فرانسه را تکان داد. ده شبی که خواب آرام را از چشم حکو مت کنندگان فرانسه ربود وقایع 27 سپتامبر تا 11 نوامبر 2005 که در حومه های پاریس اتفاق افتاد و هم چنان کم و بیش ادامه دارد نتیجه فقر فرهنگی ساکنان این مناطق است که مسئولین این سرزمین طی این چهل سال اخیر یا نتوانسته و یا نخواسته به حاشیه نشین ها ی شهری نظری کنند و غیر خودی ها ئی را که بهر دلیل پذیرای آنان در سرزمین خود شده اند را به حساب آورد این شهر وندان مهاجر و یا متولدین این مهاجرت در سرزمین حقوق بشر چنان خود را در ستم مضائف می بینند که سر به شورش گذاشته اند این شورش نتیجه اشاعه فقر معنوی همراه با فقر تطابق اجتماعی انسان ها در این جامعه است .

اکنون بجاست که نظری به این بیدادی که از زیر خاکستر سرکشیده بیفکنیم و در یابیم که چرا در این هزاره طناز سوز دل انباشت شده سالیان تحقیر برخی از انسانهای فراموش شده این جهان این چنین می سوزاند و به اتش می کشد چرا ؟ زیرا امروزه نزدیک به صد ملیون نفر از ساکنان جهان ما در فقر کامل بسر می برند و نزدیک به دو میلیارد نفر سواد خواندن و نوشتن ندارند و در بی سوادی کامل بسر می برند این گرسنگان فکری و دهانی یک باره و در این هزاره متولد نشده اند. بلکه نسل در نسل در حاشیه ها متولد شده اند در حاشیه ها بزرگ شده اند و اگر در متن ها به بازی گرفته شوند تنها به عنوان رعیت ارباب از آنان استفاده می شود و اکنون همین رعیت اربابانند که به شکل های مختلف به عملیات خشونت آمیز در گوشه و کنار این جهان روی آورده اند , خشونت هائی که دلیل فرهنگی و اقتصادی دارد و گاهی در انهدام های تروریستی سربلند می کند و وحشیانه جان مردمان بی کناه را می ستاند .

خشونت گرائی هم اکنون از پرده سینما به صحنه اجتماع در جوامع مختلف پای نهاده است . تصاویر خشن و مهیبی که تا دیروز نه چندان دور روی پرده سینما نقش می بست اکنون به یاری مدافعان " بزرگوار " نئولبیرالیسم و نئو امپریالیسم به واقعیت های روزانه تبدیل شده و خشونت سیاسی را به همراهی خشونت اقتصادی روز مره نموده است .

اندیشه و هنر و ادبیات انسانی هزاره آغاز شده بر عکس قرنی که گذشت بدور از گفتمان انسان گرایانه است . این ادبیات گرفتار بی شکلی و تب و تاب زمانه است , گرفتار فرهنگ های ادغام شده در فرهنگ های غیر خودی است ,گرفتار دگماتییسمی است که اعتقاد به محدودیت عقاید و مفاهیم انسانی دارد.

و اما چگونه می شود از این التهابی که اکنون جهان شمول است به نوعی دگرگونی ساختاری رسید ؟ دگرگونیهائی که توان تحمل صداهای متفاوت را داشته باشد؟ تا انسان امروزی که کنترل جایگاه و خواستگاه خود را از دست داده بتواند از احکام ذهن خود پیروی کند نه از احکامی که برای او تجویز می شود.

قدرتمندان قدرت باوری authoritarianism را که دردی شده تحمل ناپذیر بما مردمان دو جهان خصوصا جهان ما نیازمندان به کسب و اندیشه بیشتر تحمیل نموده اند , دردی که از آن هراس می بارد , ما ترسیده شدگان بدلیل زیستن دائم در تضاد بنیادین بین فرهنگ ها و فقر تن به این باور داده ایم که یا باید تسلیم قدرت شویم و برده باقی بمانیم و یا باید برای حفظ بقاء خویشتن بدون داشتن هویت مشخص با ارباب یا اربابان کنار بیائیم , اتنخاب راه میانه هم برایمان افروختن اتش است , بهمین دلیل هم ما ترسیده شدگان گرفتار سرنوشت های بهم پیوسته ایم.

در همين زمينه:

7 مرداد » اين رمان نا تمام، عاطفه گرگين
دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'بیداد زیر خاکستر، عاطفه گرگین' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016