آیا تاکنون اتفاق افتاده است که در حین خواندن مطلبی ازهمان بدو امر، خواندنش برایتان عذاب آور بوده باشد ونتوانید مطلب را پی بگیرد و ازخواندنش منصرف شوید؟ حتی اگر موضوع مورد بحث درآن مطلب و مواضع نگارنده آن با شما یکی باشد؟
یا که برعکس، تاکنون اتفاق افتاده است که مطلبی را با انگیزه وشیرینی تمام خوانده باشید، حتی زمانی که مواضع شما با مواضع نگارنده در تضاد بوده باشد؟
چگونه است،خواندن مطلبی که درتایید و تکمیل دیدگاههای ما نگاشته شده با بی میلی وتلخی مواجه می شود، ولی خواندن مطلبی که درنقد و رد دیدگاه ما نوشته شده شیرین و خواندنی می نماید؟
مشکل اساسی شکل گیری "گفتمان مدنی" در میان ایرانیان از تناقض فوق آشکار می شود.
فکرمی کنید تفاوت و تناقض این دو موضوع در چیست؟
مطلبي كه موافق ديدگاه ما نوشته شده، ولي حقوق واژه ها درآن رعايت نشده باشد، حتي اگربسياري گزاره هاي منطقي را درخود جاي داده باشد، بازهم تلخي به بارخواهد آورد. اما مطلبي كه درمخالفت ديدگاه ما نگاشته شده،حتي اگرگزاره هاي غيرمنطقي زيادي را به همراه داشته باشد، اما به دليل رعايت حقوق واژه ها، شيرين و جذاب مي شود.
"واژه ها" اولين قرادادهاي ميان انسانها هستند، رعايت اين قراردادها ابتدايي ترين شرط تفاهم ميان آدميان است، نقش برجسته و بي بديل " واژه ها" درروابط انساني، آنها را از حيثيت وشرافت عميقي برخوردار مي كند، تا جايي كه به عنوان واسطه حقوق انسانها قرار مي گيرند، اگرحقوق "واژه ها" را رعايت كنيم به عبارتي، حقوق بشررا رعايت كرده و امكان تفاهم را افزايش مي دهيم. اما اگر شرافت و حيثيت آنها را لگد مال كنيم گويي كه حيثيت و شرافت انسانها را لگدمال كرده ايم .
رعایت حقوق "واژه ها" این امکان را به ما می دهد که "نقد" دیگران به اندیشه های خود را به خوبی فهم کنیم تا به "تفاهم" نزدیکترشویم،اما اگر حقوق واژه ها را رعایت نکنیم، هرگز امکان "مفاهمه" برقرارنمی شود، دراین صورت طرد و نیستی دیگران به جای "نقد" آنان می نشیند.
مثال درزمينه موضوع فوق بسياراست، اما نكته اي را به عنوان نمونه كه اخيرا به دليل بالا گرفتن بحث رفراندم و اتحاد مخالفان جمهوري اسلامي در گرفته، مطرح مي نمايم، اخيرا مطلبي را در يكي از سايتها خواندم تحت عنوان " بنام رفراندم عليه رفراندم" كه نويسنده محترم درفرازي ازآن ميگويد: "رفراندوم وسیلهایست برای فرستادن جمهوری اسلامی به همانجایی که رفراندوم قبلی رژیم شاهی را فرستاد... و ادامه مي دهد ..."این رفراندوم با محترم شمردن دستاوردهای دموکراتیک رفراندوم قبلی، که شاهبیت آن پایان دادن به رژیم شاهی است، به عنوان مکمل و متمم آن رفراندوم مرحلهی جدیدی را در زندگی مردم ایران باید آغاز نهد. به این اعتبار، از دید من، این رفراندوم از نوع انقلابی¬اصلاحی است و رو به پیش دارد"...
واژه هایی مانند "رفراندم"، "انقلاب" و "اصلاحات" واژه هایی هستند که به یک فرایند اطلاق می شوند، رفراندم برخلاف انقلاب و اصلاحات فرایندی است که به قراداد یا تفاهم پیشینی وابسته است، ترکیب "رفراندم انقلابی" همانقدر بی معنی است که ترکیب "دموکراسی دینی" البته دوستانی هستند که بدشان نمی آید ازرفراندم به عنوان "کلت کمری" نیزاستفاده نمایند، تیری شلیک کنند و خلاص!
کاربرد"بايد" و "نبايد" درتوضیح فرایند رفراندم نوعی نگاه مداخله جویانه دراین فرایند را به ذهن متبادرمی کند، همچنین به دلیل آنکه نتیجه این فرایند به اراده انسانهای دیگرنیزبستگی دارد، صرف درنظرگرفتن نتیجه مطلوب اراده خویش برای آن، مفهوم رفراندم را از اصل اولیه خود تهی می کند. انسان "رفراندم" و هزاران مفهوم تفاهم آميز ديگر را خلق نموده است تا به وسيله آنها بتواند "بايد" و "نبايد" هاي مناقشه انگيز ميان "نوع" خود را تشخيص دهد.
براي تفاهم و همزيستي راهي نداريم جزء آنكه به مفهوم مطلق واژه ها پايبند باشيم. بياييم با رعايت حقوق واژه ها به حقوق يكديگراحترام بگذاريم.
به خاطرعدم رعايت حقوق "واژه"هاست كه "جمهوري"،"دموكراسي" و هزاران واژه ديگر،پيشوند و پسوند غير حقوقي و ناقض حقوق بشر به خود مي گيرند.
الف. ع. خ