جلد كتاب ”شكنجه: دائرةالمعارف دژخيمى“ اثر هورست هرمان
انتشارات آيشبورن آلمان دائرةالمعارفى را در باره دژخيمى و پلشتى انسانها، توانايى آنان در آزار رساندن به ديگر انسانها منتشر شده است. نام كتاب ”شكنجه: دائرةالمعارف دژخيمى“ است و مؤلف آن هورست هرمان.
مؤثرترين كارى كه مىتوان در برابر اعمال غيرانسانى انجام داد، افشاى آن اعمال است. شكنجهگران در سياهچالها شكنجه مىكنند، چون بزرگترين دشمن آنان افكار عمومى است. به ندرت شكنجهگرى را بتوان يافت كه از برملا شدن عملكردهايش خشنود باشد. افشاى شكنجهگران هدف مؤلف كتاب ”شكنجه. دائرةالمعارف دژخيمى Die Folter. Eine Enzyklopädie des Grauens“ نيز هست. هورست هرمان Horst Hermann ، مؤلف دائرةالمعارف آلمانى شكنجه در كتاب ۳۸۴ صفحهاى خود به بيش از ۴۰۰ مفهوم مىپردازد كه بازگوكننده شيوهها، مراسم و وسايل قديم و جديد شكنجه هستند.
متأله و جامعهشناس آلمانى هورست هرمان در دهه ۱۹۷۰ به خاطر افشاگريهاى خود در باره تاريخ كليساى كاتوليك از تدريس در رشته الهيات در دانشگاههاى آلمان محروم شد. دائرةالمعارفى كه هرمان تأليف كرده است البته كتابى نيست كه بخواهيم به قصد تفريح و آرامش روح بخوانيم. هرمان روشهاى كار شكنجهگران و جلادان را بىآنكه در بيان خود احساسات را دخالت دهد شرح مىدهد و براى اين كار به منابع و مثالهاى تاريخى نيز استناد مىكند. نتيجه آن است كه پژوهشگران عرصههاى تاريخ اجتماعى، فرهنگى و سياسى مىتوانند از اثر وى به عنوان كتابى مرجع استفاده كنند.
مصاحبه با هورست هرمان، مؤلف ”شكنجه: دائرةالمعارف دژخيمى“
آقاى پرفسور هورست هرمان، انگيزه و هدف شما از تأليف كتاب ”شكنجه. دائرةالمعارف دژخيمى“ چه بوده است؟
هورست هرمان: در باره شكنجه در سراسر دنيا صحبت زياد مىشود، اما كسى به طور دقيق نمىداند كه چه اتفاقى مىتواند بيافتد و چه اتفاقى در دنيا افتاده است. من تلاش كردهام كه به طور دقيق و صحيح و با جزييات حدود ۴۰۰ نوع شكنجه را شرح بدهم. اين شكنجهها تنها متعلق به گذشته و قرون وسطى نيستند، بلكه در روزگار ما نيز اعمال مىشوند.
در نقدى بر كتاب شما نوشته شده كه ”آقاى هرمان هر چيزى را كه يك خرده هم درد بياورد، جزو مقوله شكنجه آورده است.“
هورست هرمان: اين طور نيست. اما با وجود اين و براى آنكه به موضوع پرداخته باشيم، بايد بگويم كه برداشت و حساسيت انسانهاى مختلف نسبت به درد با هم فرق مىكند. بعضى آدمها هستند كه كتك مىخورند و مىگويند كه اين كتك برايشان شكنجه نبوده است، بعضى ديگر وقتى دندانپزشك دندانشان را سوراخ مىكند، چنان دردى دارند كه آن را شكنجه مىنامند. به هر حال اگر شيوه شكنجه و چيزى كه باصطلاح ”تنها كمى درد مىآورد“ بر خلاف خواست فرد باشد، كرامت انسانى او را خدشهدار مىكند.
روش شما براى تأليف اين كتاب چه بوده است؟ چه معيارى براى انتخاب درآيهها و مفهومها داشتيد؟
هورست هرمان: در آغاز كار خود را بر روى تنها چند مفهوم متمركز كردم، مفهومهايى كه همه مىشناسيم: شلاق زدن، كتك زدن، پوست كندن و مفهومهايى ديگر كه از دوره قرون وسطى آنها را مىشناسيم. پس از آن بسيار حيرت زده شدم، چون ديدم كه كتابهايى وجود دارند كه در دسترس همه هستند و چيزى در آنها پنهان نشده و در آنها روشهاى مختلف شكنجه شرح داده شده است. من كار خود را با پنج تا ده درآيه شروع كردم و در پايان بيش از ۴۰۰ نوع شكنجه را بررسى كرده بودم. هيچ عضو بدن انسان نيست كه براى آن روشها و وسايل خاص شكنجه اختراع نكرده باشند و تا همين امروز از آنها استفاده نشود.
آيا شما از سالها پيش در نظر داشتيد كه چنين كتابى را بنويسيد يا در سالهاى اخير به اين پروژه فكر كرديد؟
هورست هرمان: من كتابهاى زيادى نوشتهام. بيش از ۵۰ كتاب تا كنون منتشر كردهام. اما هميشه به خود گفتهام كه اين وظيفه من است كه به عنوان استاد دانشگاه به مواردى بپردازم كه اغلب در باره آنها سكوت مىشود يا آنها را به گونهاى غيرواقعى به مردم نشان مىدهند. اين بود كه چندين سال پيش متوجه شدم كه بخصوص با نظر به آنچه كه سازمان عفو بينالملل انجام مىدهد، دانشمندان و پژوهشگران كار زيادى نمىكنند و رشتهاى وجود ندارد كه روشها و مسائل وحشتناك مربوط به شكنجه را كه هزاران سال است در جهان وجود دارد، بررسى كند. براى همين من به خودم گفتم بايد كارى كرد. البته نبايد كتابى نوشت كه براى ساديستها (دگرآزاران) و كسانى كه مىخواهند همه چيز را امتحان كنند، باشد. بلكه بسيارى از مردم بايد بتوانند از آن استفاده كنند تا چشمهايشان باز شود كه انسانها چه آزارهايى مىتوانند به يكديگر برسانند.
به موضوعى ديگر مىپردازم. نظرتان در باره جملهاى كه ناشر كتاب شما ”آيشبورن“ در معرفىنامه كتابتان نوشته چيست: اينكه ”تا موقعى كه انسانها هستند، شكنجه و اعدام هم وجود خواهد داشت.“؟
هورست هرمان: همان گونه كه گفتيد اين جمله نه از من، بلكه از ناشر است. اما من كاملا اعتقاد دارم كه اين يك خصلت بشرى است كه به ديگران در وضعيت اضطرارى يا عادى آزار برساند. گفتهی من به نظر وحشتناك مىآيد. اما به لحاظ تاريخى و نيز در حال حاضر اين واقعيتى ثابت شده است كه آدمها تمايل دارند، در صورت لزوم به همديگر آزار برسانند. انسانها تمايلى بالقوه دارند كه با خشونت از خود واكنش نشان دهند. در اينجا منظور من از انسانها در درجه نخست مردان است. من به اين موضوع اشاره كردهام كه در طول تاريخ شكنجه هميشه مردان عامل بودهاند و زنان قربانى. تنها نمونههاى بسيار كمى در عصر جديد وجود دارد كه نشان مىدهد كه زنان هم سعى مىكنند با خشونت با ديگر انسانها رفتار كنند. اين پديدهاى جديد است. اما مردان هميشه اين كار را كردهاند و تا امروز هم مىكنند. مردانى هستند كه اين كار را با علاقه زيادى مىكنند و در طبيعت و روحيهشان ميل به شكنجه دادن هست. آنها جهان را به خوب و بد تقسيم مىكنند و خود را خوب مىدانند و محق به اينكه آدمهاى به زعم آنها بد را تعقيب، شكنجه و اعدام كنند.
زنان اين طبيعت و روحيه را ندارند؟
هورست هرمان: تا جايى كه ما در تاريخ مىبينيم، از استثناءها كه بگذريم، منبعى وجود ندارد كه نشان دهد كه زنان شكنجه كردهاند.
از اينكه شما به طور عمومى در باره انسانها صحبت مىكنيد، من اين نتيجه را مىگيرم كه به نظر شما شكنجهگرى ربطى به فرهنگ خاصى ندارد.
هورست هرمان: نخير. اين روزها مىبينيم كه فرهنگها با هم برخورد خاصى دارند. فرهنگ غربى مسيحى مىپندارد كه فرهنگى بس ويژه است چون براى مثال به مفهوم حقوق بشر دست پيدا كرده است. در مقايسه فرهنگها با هم، به فرهنگهاى بيگانه به چشم فرهنگهاى كمارزش نگاه مىكنند. براى نمونه در مورد فرهنگ اسلامى مىگويند كه اين فرهنگ به خوبى فرهنگ مسيحى نيست. يا برعكس هم چنين قضاوتى وجود دارد. فرهنگهاى آسيايى، ژاپنى، چينى يا امريكايى همه فكر مىكنند كه از ديگر فرهنگها بهتر هستند. به نظر من اين كار خوبى نيست. دست كم مىتوانم بگويم كه روشهاى شكنجه و مسائل مربوط به آن در همه اين فرهنگها وجود داشته است. فرهنگ غرب هم نمىتواند بگويد كه در گذشته انساندوست بوده است. همان طور كه ديگر بر همه آشكار است كه در غرب هم دگرانديشان و زنادقه را تعقيب كردهاند و ميليونها نفر قربانى دوره انكيزيسيون شدهاند.
چگونه مىتوان با شكنجه و شكنجهگران مقابله كرد؟
هورست هرمان: بدترين دشمن شكنجهگران هميشه افكار عمومى بوده است. آگاهى يافتن افكار عمومى، براى مثال از طريق رسانهها، از شيوههاى شكنجه و رفتار شكنجهگران، اغلب باعث شوكه شدن شكنجهگران مىشود. سعى مىكنند جلوى شوكه شدن را به اين وسيله بگيرند كه رسانهها را ممنوع يا سانسور مىكنند يا شكنجههايى اختراع مىكنند كه اگر چه درد شديدى به قربانى وارد مىآورند اما اثرى بر بدن او به جاى نمىگذارند، براى نمونه شكنجههاى روحى و شوكهاى الكتريكى و غيره. يعنى روشها تغيير كرده و ديگر مثل دوره قرون وسطى نيست كه چشمها را از حدقه بيرون بياورند يا دست كسى را قطع كنند. مدرك نمىخواهند به دست كسى بدهند. جامعه مدرن در همه جا جلوى اين كار را مىگيرد. اما موفق نمىشود. چون رسانهها خوشبختانه هنوز هم روشن و بيدار هستند و مىگويند كه در اينجا بايد تحولى رخ بدهد. دوباره تاكيد مىكنم و مىگويم كه بدترين چيز براى شكنجهگران، روشها و كار آنها، افشاى آنها در پهنه همگانى است. و كتابى چون كتاب من چنين عملكردى را دارد. دليلى وجود ندارد كه چشمهايمان را ببنديم و بگوييم كه نمىخواهيم نگاه كنيم. هر چه بيشتر در باره شكنجه و شكنجهگران بدانيم، آن هم نه آنچه در تاريخ اتفاق افتاده، بلكه آنچه در جهان امروز، در ميان ما رخ مىدهد، شكنجهگران بيشتر ترس خواهند داشت كه در جامعه رسوا بشوند. اگر به نمونههاى عراق و گوانتانامو و محاكمه شكنجهگران امريكايى نگاه كنيد، مىبينيد كه امريكاييها نمىخواهند كه مردم از آنچه در اين زندانها گذشته آگاهى پيدا كنند. اگر به ايران نگاه كنيد هم مىبينيد كه هيچگاه كسى آشكارا و به طور رسمى نمىگويد كه در خفا و در زندانهاى آن چه مىگذرد. اما اينها تنها چند نمونه هستند. كشورهاى ديگر هم بهتر از اين نيستند و شايد تنها مىتوانند اين موضوع را بهتر مخفى كنند.
كيواندخت قهارى