جمعه 11 آذر 1384

اين كه ميگم مژه نزدند، غلو نمي كنم! س. باستان

(از مجموعه مقالات طنز در طنز)


...وقتي در خيابان‌ها راه مي‌رفتيم، به هر ساختماني مي‌رفتيم، همه توجهات به سمت هيأت ايراني بود، كأنه هيچ كس ديگري نبود. من روز آخري كه سخنراني كردم، تقريبا همه سران بودند يكي از همان جمع به من گفت: «وقتي تو شروع كردي «بسم‌ا..» و «اللهم» را گفتي، من ديدم يك نوري آمد، تو را احاطه كرد و تو تا آخر در يك حصن و حصاري رفتي»؛ اين را من خودم هم احساس كردم كه فضا يك دفعه عوض شد و همه حدود بيست ‌وهفت، هشت دقيقه تمام، اين سران مژه نزدند. اين ‌كه ميگم مژه نزدند، غلو نمي ‌كنم. اغراق نيست، چون نگاه مي ‌كردم، همه سران مبهوت مانده بودند. انگار يك دستي همه آنان را گرفته بود، آنجا نشانده بود. چشم‌ها و گوش ‌هايشان را باز كرده بود كه ببينيد از جمهوري اسلامي پيام چيست. آقاي احمدي نژاد رياست جمهوري ايران . نقل از سايت بازتاب

اين رئيس جمهور خاكي كشور ما ، فكر مي كنم با اين مواضع ماست و خياري ، در آينده كار دست خودش دهد! از اينكه بعضي وقت ها آدميزاد را وهم بر مي دارد، كاريش نمي شود كرد. آدم هاي بسياري هستند كه فكر مي كنند ناپلئون هستند و يا بودند! بعضي ها تصور مي كنند آتيلا و يا مارلون براندو هستند. افرادي در تيمارستان ها با همين تصورات ، زندگي مي كنند و اذيت و آزارشان به مورچه هم نمي رسد! همين نگارنده زماني فكر مي كردم كه داش آكل هستم! با وساطت پدر خدا بيامرز، رفتم تو جلد آقا رضا بيك ايمانوردي ! وقتي بخود آمدم كه كارنامه رفوزگي را جلوي خودم ديدم!

اين محمود آقا گويا در جواني وهم و خيال نداشته است. شانس اينجانب و هم نسلي ها ي ما اين بود كه براي رفتن تو جلد كسي ، هنرپيشه ، خواننده و.. خلاصه فيگوري وجود داشت كه ( ما ) جوانان از آنان تقليد كنيم. اين جناب رئيس جمهور گويا بد دوره اي متولد و جواني كرده است. ايشان تا بخود آمدند كه خود را حتما در جبهه جنگ ديدند. بعدش هم از بد حادثه شدند شهردار شهر و اكنون هم شدند رئيس جمهور كشوري با دردسرهاي فراوان ، بحران هاي فزاينده و با مسئوليني خودبزرگ بين و خالي بند و با مواضع هاي وهم انگيز !

در هر حال اين محمود آقاي ما شايد فكر نمي كرد يكروز بشود رئيس جمهور! خوب حالا كاريش نمي شود كرد. ايشان رئيس جمهور مملكت است و بايد چند سالي ايشان را تحمل كرد! البته نداشتن تجربه در سياست. نداشتن مشاورين با عرضه و مجرب ! خوب موردي است كه اكنون شاهد آن هستيم. از اينكه ايشان در اين مدت كوتاه دوران رياست جمهوري چندين بار خواب نما شده اند و سخناني گفتند كه سخت ميشود آنان را ماست ـ مالي كرد! اما ادامه اين مواضع در نهايت امكان دارد حتي صداي آقايان مصباح ، مشكيني و شريعتمداري و... نيز بلند شود!

در دوره اي نه چندان دور زمانيكه آقاي رفسنجاني سمت رياست جمهوري را برعهده داشت. با ترور آقاي رابين ، قند در دل ايشان حل شد و ترور را خواست خدا خواند. در دوره اي هم با مرگ پرنسسين ديانا ( همسر سابق پرنس چارلز ) گفته شد عروس فاحشه ملكه انگليس كشته شد. اينگونه صحبت و نظريات در كشور ما تازگي ندارد! وقتي كه بر روي موشك هايمان مي نويسيم (( تل آويو )) انتظار داريم ، دولت اسرائيل برايمان كارت صد آفرين بفرستد! زمانيكه پرچم كشورهاي ديگر را ميسوزانيم. حتما متوقع هم هستيم تا بسته هاي نقل و نبات دريافت داريم كه چاي تلخ ننوشيم!

گويا تنها چيزي كه مسئولين كشور ما ، ياد گرفتند ، حمله به جلو است. هفته اي نيست كه يكي از مسئولين ( فرقي نمي كند در مقام رهبري ، رياست جمهوري و يا وكيل و وزير ) موضعي غير اصولي نگيرد! انگار تنها چيزي كه تو كت اين آقايان نمي رود ، مسئوليت است! بي اقرار اكثر روزي نامه ها و روزنامه ها ، مملو از گرفتن ايراد به خلق دنيا است. تمام كار و سياست دنيا اشتباه و بو دار است غيراز كار و سياست خودمان! همه ملت و مملكت دنيا ، نانجيب و مسئله دارند غيرازمردم كشور خودمان!

بهر جهت تو سر ايشان نميشود زد چون از سن تربيت گذشته اند و ديگر دوران تنبيه بدني جهت تربيت اطفال تمام شده است! من تصور مي كنم محمود آقا در دوران طفوليت بقدر كافي كتك خورده اند و ادامه آن ، مسئله اي را حل نخواهد كرد! آنچه را كه مي دانيم معمولا كتك خرده ، كتك ميزند! البته با تمام گرفتن ايراد به مسئولين ، خصوصا آقاي احمدي نژاد ، يك مورد مهم نيز هست كه بايد بازگو شود. عليرغم تمام اين ياوه گوئي هائي كه تقريبا مردم كشور و جهان با آن روبرو هستند، اثبات مورد زدن خود به ديوانگي است! انسان وقتي خود را به ديوانگي زد، اطرافيان توقع خويش را مي گذارند كنار و داستان و رفتار انسان ديوانه را جدي نخواهند گرفت.

عنايت بفرمائيد اين محمود آقاي ما ، در هاله اي نوراني تشريف مي برد پشت تريبون سازمان ملل . شروع مي كند به بازگو كردن مطالبي كه نمايندگان ساير كشور ها نمي فهمند كه ايشان چه مي گويد و چه ميخواهد! شايد هم مترجم زبان فارسي را بجاي زبان روسي گرفته باشد! براي همين منظور ، نمايندگان نگاه عاقل اندر سفيه به ايشان مي افكنند كه بيست و هفت ـ هشت دقيقه بدون زدن مژه خيره به محمود آقا نگاه مي كنند و ايشان تصور مي كنند كه نمايندگان چيزي دستگيرشان شده است! غافل از اينكه نه تنها چيزي از سخنان محمود آقا نفهميدند چه بسي حيران ماندند كه ايشان در اين جا چه ميخواهد و چه نمي خواهد!

گويا يكي از همراهان و يا رهبران جهان ( معلوم نيست ) هنگام رفتن محمود آقا پشت تريبون سازمان ملل ، وي را در هاله اي از نور مي بيند! گويا ايشان ( همراه ) شب قبل در كنسرتي تشريف داشتند كه شوهاي ليزري و يا رقص نور در آن خودنمائي ميكرده است و ايشان تحت تاثير اين ليزرشو ، محمود آقا را خواننده كنسرت مي انگارد ( در سازمان ملل ) كه با گرفتن ميگروفون ، قرار است زلزله اي به پا كند! اتقاقا خود محمود آقا هم با گرفتن ميكروفون ، خود را در نقش رابي ويليامز مي بيند و حس غريبي وجود نازنين را فرا مي گيرد! بقيه داستان را خود حدس زنيد!

ايشان اخيرا آن چرا كه در سازمان ملل ديده و حس كرده است براي تني چند از آقايان منجمله آقاي جوادي عاملي تعريف مي كند و ديگران نيز گويا همان حس نمايندگان محترم سازمان ملل را داشته و با نگاهي عاقل اندر سفيه ، مورد را زير سيبلي رد مي كنند و احتمالا توي دلشان گفته اند : محمود آقا ول كن گيسشو ! برو دنبال يك وزير نفت تا تخم نفت را ، ملخ نخورده است! خلاصه براي اينكه تو ذق محمود آقا نخورد . شنيدني هاي ايشان را گوش مي دهند و داستان را با چاي و شيريني تمام مي كنند!

قبل از انتخاب آقاي احمدي نژاد من تصور مي كردم آقاياني نظير شريعتمداري ، حسني ، عسگر اولادي... تنها بلدند بلبل زباني كنند و زمين و زمان را بهم بدوزند! با انتخاب اين جناب ، به اشتباه خود پي بردم و متوجه شدم : خير ! ايشان نه تنها از آقايان ( بلبلان الحان ) نام برده كمتر نيست بلكه حرف هاي پر مغزي ميزند كه از كل وزن تمام اين آقايان ؛ بيشتر سنگيني دارد! از قديم هم گفته اند : فلفل نبين كه ريزه و....!

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

چنانكه مي دانيم و مي دانند ايشان براي چهار سال اگر اتفاقي نيفتد ، سمت رياست جمهوري كشور ما را بر عهده دارد! ايشان استارت خوبي در سطح جهاني نداشت.چون اول بسم الله ، خواستار حذف كشور اسرائيل شد كه تعدادي از نمايندگان و وزرا و امامان جمعه كشور اين نظر را يا از روي ترس و يا از روي هم عقيدتي ؛ تائيد كردند ( منجمله وزير كشور و نماينده محترم تبريز خانم شايق...) . البته داستان آنتي سميتيسم در تمام دنيا سابقه كهن دارد و اكثرا هم نه ميخواهند بدانند و نه مايلند بدانند چرا. اين مورد مختص تنها مسلمانان نيست ، بخش وسيعي از افكار چپ و راست و ميانه متاسفانه بيمار ، بيماري آنتي سميتيسم هستند كه اميد است روزي شفا يابند! مورد دوم اين داستان ليز شوي ايشان در سازمان ملل است كه نه تنها نمايندگان ساير كشور ها را ميخ كرد! افكار عمومي مردم مملكت خودمان را نير تحت تاثير قرار داد.

زمانيكه ويدئوكليپ آقاي احمدي نژاد را در جمع بزرگان ديدم بي اختيار ياد حكايتي افتادم كه در محله قديمي ما، اتفاق افتاده بود. جواني در محله ما ، در كنار پدرو مادر پيرش زندگي ميكرد. ايشان دريك مكانيكي كارآموزي ميكرد و غروب ها بعد از تعطيل كار دمي به خمره ميزد و تقريبا نيمه شب پاتيل ميرسيد جلوي در منزلشان. ايشان قبل از اينكه زنگ در را بزند. كمر بند را مي كشيد و مي افتاد به جان تير چراغ برق. بالاخره با وساطت پدر پير ، حسن آقا به رختخواب هدايت ميشد . مدت ها كوشش ما ( بچه هاي محل ) بر اين بود كه داستان چيست و چرا تير چراغ برق بايد هر شب شلاق بخورد و فحش خواهر و مادر بشنود!

بالاخره كنجكاوي ما اثر خود را بخشيد و متوجه شديم كه حسن آقا با نوشيدن يك پياله عرق چنان دچار وهم مي شود كه تير چراغ برق را استاد خويش ( در كارگاه مكانيكي ) فرض كرده و با زدن تير چراغ برق ، عقده روزانه خود را ( شايد ناشي از بي احترامي ، كتك و يا كوچك كردن بود!) با استاد خود اينطوري خالي مي كرد! حالا اين محمود آقاي ما هم شايد مانند حسن آقا بچه محل ما ، بدون نوشيدن عرق و يا كشيدن انواع و اقسام نشئجات . در سازمان ملل چنان دچار وهمي شده است كه با انعكاس نوري نامرئي خود را در حصن و حصاري يافته كه نمايندگان ممالك دنيا را ميخ كرده است. با تشكر از حوصله شما.

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'اين كه ميگم مژه نزدند، غلو نمي كنم! س. باستان' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016