( از مجموعه مقالات طنز در طنز )
چهل ميليون بمب ايماني
قاسم زين العابديني
اين شعار نيست كه هر جوان ايراني به مثابه يك بمب اتمي مي تواند براي همه ابرقدرت ها خطرناك باشد. آقا فرمودند: ما نيازي به سلاح هسته اي نداريم، چه قدرت هاي بزرگي چون شوروي با آن همه كلاهك آماده شليك درهم شكستند و اينك نامي از آنها در نقشه گيتي ديده نمي شود. پس بايد تربيت جوان ايراني به گونه اي باشد كه هرگاه دشمن خيال باطل به سرش زد بداند كه با چهل ميليون بمب اتمي كه نيازي به هيچ چاشني و محرك خاصي ندارد روبه رو است. جواناني كه حاضرند زير تانك بروند و يا روي مين بخوابند... رسانه ها به ويژه صدا و سيماي ما چقدر فيلم و تصوير انيميشن درباره اين سرداران ساخته اند؟ برويد از نوجوان اين ديار بپرسيد بهنام محمدي را بيشتر مي شناسد يا تام كروز را؟.. كرور كرور پول بيت المال به جيب غرب و شرق سرازير مي شود تا قهرمانان پوشالي كعبه آمال كودكانمان شوند و دختركان معصوم با آليس در سرزمين آرزوهاي دست نيافتني سقوط كنند... قرار است بمب اتمي نسازيم و به آن تكيه نكنيم. پس بايد به ايمان و روحيه شهادت طلبي جوانانمان دلخوش كنيم تا در روز واقعه بر دشمن بتازند و امان از خصم دون بگيرنداين همه «بايد» گفتيم اما از «بود» چنين همتي مطمئن نيستيم. مسئولان فرهنگي ما كجاها سير مي كنند كه مردان بي ادعا اينقدر گمنام و ناآشنا شده اند براي جماعت پير و جوان و حتي برخي همرزمان ديروز. كيهان ولايت .
حكايت جوانان مملكت ما هم حكايتي است شنيدني! شكاف عميقي بين آنان است كه من نمي دانم با چه ملاطي ميشود آن را بهم جوش داد . همانطور كه واقف هستيد هر موردي در كشور ما دوگانه است و قرينه دارد. هر سازمان و گروهي به اسلامي و غير اسلامي تقسيم شده است. براي مثال سازمان دانشجوئي وحشت داريم. سازماني قرينه خود را سازمان دانشجوئي وحشت اسلامي ؛ مي نامد. سازمان دوستاران پرنده وجود دارد . سازمان دوستاران پرنده اسلامي هم وجود دارد! تيم فوتبال مشعل نازي آباد داريم. تيم جديد مشعل نازي آباد اسلامي ، تشكيل شده است! در مجموع خوشمان مي آيد كلمه اسلامي بدرقه راه و روشمان باشد. تا اجر آن بيشتر باشد.
در مورد جوانان ما هم كم و بيش اين حكايت ها وجود دارد. عاشقان تام كروز وشاكيرا ، داريم . جوانان عاشق و آشفته شهادت هم داريم. اين مسئولين فرهنگي كشور ( كه از وجودشان اينجانب بيخبرم ) بدطوري به مخمصه افتاده اند! نمي دانند در كدام عالم سير كنند. دنياي تام كروز و شاكيرا و هوادارنش يا دنياي هواداران شهادت و خاطرخواهانش! حد وسطي هم متاسفانه وجود ندارد. داستان حكايت مرگ و زندگي است. هواداران بقول آقاي سعيد مرتضوي ، ليبرال هاي ملعون ميخواهند زندگي و حال كنند! طرفداران شهادت مي خواهند بكشند و كشته شوند! اينجانب هم اگر جاي مسولين فرهنگي كشور مي بودم مانند طوطي در گل مي ماندم!
در دنياي سياست هم يك چنين حكايتي وجود دارد. به ما اجازه نمي دهند بمب اتمي بسازيم. گور پدرشان. چهل ميليون جوان ايراني داريم كه هركدام بمب اتمي هستند. حالا از اين چهل ميليون بمب اتمي سرخود. كدامشان هواداران تام كروز و... هستند و كدامشان ، هنوز در جبهه هاي جنگ ! خود مسئولين فرهنگي و سياسي ( براي مثال آقاي حسني ، مرتضوي و شريعتمداري ) مانده اند كه چه كنند و چه تصميمي اتخاذ كنند!
آقاي زين العابديني اينطوري كه معلوم است ، دوست دارد از قهرمانان جنگ ، فيلم و تصويرانيميشن ساخته شود اما صدا و سيم حرف تو كله اش نمي رود! اما موردي از نظريات ايشان را من نمي فهمم! طبق نظر ايشان اگر ما چهل ميليون بمب ايماني داريم كه حاضرند زير تانك و روي مين بروند. چرا با ناراحتي سئوال مي كنند: تام كروز را جوانان بيشتر مي شناسند و يا فلان قهرمان جنگ عراق و ايران را!؟ با اين سئوال نشان مي دهد كه ما چهل ميليون بمب ايماني نداريم. ميشود گفت برعكس. ما چهل ميليون بمب تام كروزي داريم كه قروفر و غمزه بيشتر برايشان اهميت دارد تا دستي ـ دستي خود را به كشتن دادن تا مسئولين فرهنگي و سياسي ( خصوصا جماعت كيهانيان ) حال كنند!
اينجانب كمي سردرگم شده ام. در جنگي كه نه برنده و نه بازنده داشت. فقط خسارت جاني و مالي براي دو كشور بوجود آمد. فيلم ها و تصاوير خالي بندي انيميشن درست كردن، قرار است به چه سئوالاتي در جامعه جوان ايران پاسخ دهد! اگر خاطر مباركتان باشد. آمريكائي ها در جنگي كه با ويتنام راه انداختند بد طوري شكست خوردند و سالها در اين مورد سكوت كردند. بعدا يادشان افتاد كه رامبو را بفرستند تك و تنها چند لشگر ويتكنگ را ازبين ببرد!
آن زمان ( سال هاي 60 ميلادي) رامبوئي متولد نشده بود. اگر وجود داشت آمريكا آنقدر به خرج نمي افتاد و نيرو از دست نميداد و در نهايت مفتضحانه شكست نمي خورد. كافي بود چهارتا رامبو مي فرستاد ويتنام داستان را با پيروزي ، تمام مي كرد. اگر خاطرتان باشد ، چندي پيش زماني كه روسها در افغانستان بودند. پنتاگون يك رامبو فرستاد افغانستان و اين جناب داستان روسها را بدون دردسر تمام كرد و رفت! تازه آنهم با يك چاقوي كار زنجان !
اگر وينتامي ها از اين نوع فيلم ها و انيميشن هاي مصنوعي ، مي ساختند. خوب بيشتر قابل فهم بود چون لااقل نبرد با آمريكا را با پيروزي تمام كردند و سربازان آمريكائي فرار را به قرار ترجيح دادند! اما براي ارتش و نيروي نظامي كشور ما ( ضمن تائيد رشادت هاي نيروي نظامي ايران ) كه اين جنگ نه پيروزي و نه پرداخت غرامت جنگي بدنبال داشت و در نهايت به آتش بس رضايت داده شد! ساختن فيلم ها و انيميشن هاي خيالي ، به چه درد ميليون ها جواني مي خورد كه بقول آقاي زين العابديني ، تام كروز و... را بيشتر از قهرمانان جنگ هشت ساله ، مي شناسند و يقينا براي دختران جوان كشور ، امي نم ، شاكيرا و... برايشان آشناتر است!
نويسنده مطلب بالا شايد بخاطر حسن نيت بي اندازه نمي خواهد باور كند كه جوانان امروز كشور ما ، زندگي را به مرگ ترجيح مي دهند. البته اگر به ايشان برنخورد ، اين حق طبيعي آنان است. اينكه در مواقع بخصوصي ثبت نامي براي كشتن و كشته شدن صورت مي پذيرد و تبليغ ميشود و جماعتي نام مي نويسند. بالاخره بيش از شصت ميليون جمعيت داريم، هر حكايتي قابل پيش بيني هست. اما از آن چهل ميليوني كه نام برده شد ( نمي دانم ايشان اين آمار را از كجا و به چه طريقي بدست آورده اند!). جوان و نوجوان ايراني ، سرزندگي جهان غرب از مد ، سينما ، تكنولوژي و... را به حكايت ننه من غريبم ، شهيد و شهادت ، سينه و زنجيرزني و.... ترجيح مي دهد. گوئي آنكه ساليانه ميلياردها تومان خرج تبليغات بي نتيجه اسلامي مي شود تا بقول مدعيان تهذيب اخلاق ، با هجوم فرهنگ ليبرالي مبارزه شود.
آقاي نويسنده بايد بدانند كه در كشوري زندگي مي كنيم كه صرفنظر از ( به گفته ايشان ) كرور كرور پول بيت المال جهت جيب شرق و غرب ، هزينه مي شود! كرور كرور نيز خرج تبليغات بيهوده اسلامي مي كنيم كه نتيجه اش : فساد بيشتر ، دزدي و رشوه خواري ، قتل و جنايت و مواد مخدره ، فحشا ، آدم ربائي ، فقر و بيكاري و تورم و هزاران مصائب ديگر است. با تشكر از تحمل آقاي زين العابديني.25 خرداد 84 .