چهارشنبه 16 آذر 1384

بيانيه نهضت آزادي ايران به مناسبت 16 آذر روز دانشجو، ميزان نيوز

• تشکل‌هاي دانشجويي در سايه تجارب و دستاوردهاي گذشته، دست به «استاندارد سازي» فعاليت‌هاي خود زده، کارويژه‌هايي را که بر عهده ايشان نبوده و همواره به صورت يک « باراضافي » بر دوش جنبش دانشجويي سنگيني کرده است کنار گذارند.
• جنبش دانشجويي بايد به حمايت از نهادهاي مستقر در جامعه مدني و به تقويت آنها دربرابر حکومت بپردازد
• در سرزميني که حاکميت ملت، به معناي مدرن آن، هنوز به طور مطلوب استقرار نيافته است، پيشبرد دموکراسي جز با همكنشي و همکاري احزاب سياسي، سازمان‌هاي صنفي و غير دولتي (از جمله تشکل‌هاي دانشجويي ) ممکن نيست.
• نهضت آزادي ايران، از همه تشکل‌هاي دانشجويي دعوت مي‌كنند كه در عين برقراري و حفظ ارتباط موثر و پويا با احزاب، با رويكرد فراگيرتري به كاركردهاي صنفي زمينه‌ساز گسترش هرچه بيشتر جنبش دانشجويي در جامعه و اثربخشي روزافزون آن، به ويژه در هنگامه بحرانهاي كنوني و آينده باشند.
• در حاليكه حتي اداره روستاها با انتخاب شوراها توسط مردم صورت مي‌گيرد چرا هيأت‌هاي علمي دانشگاه‌ها نبايستي صلاحيت انتخاب رئيسان دانشگاه‌هاي خود را در چهارچوب قانون داشته باشند.
• اگر حاكميت به منظور حفظ سيطره خود بر نهادهاي علمي، دانشگاهيان را از اداره خانه علمي-تخصصي خود باز دارد، بي‌ترديد سطح خدمات آموزشي علمي به شدت ضربه خواهد خورد و جريان فرار مغز‌ها تشديد خواهد شد.


پنجاه و دومين سالگرد 16 آذر 1332 درحالي فرا مي‌‌رسد که جنبش دانشجويي ايران، پس از فراز و فرودهاي بسيار، درآستانه يک تحول و دگرديسي مهم قرار گرفته است. دانشجويان ايران پس از سال‌ها تجربه و آزمودن روش‌هاي گوناگون سياست ورزي، اينک چهارمين مرحله از فعاليت‌هاي سياسي پس از انقلاب را در شرايطي آغاز مي‌‌کنند که از سويي اقتدارگرايان و محافظه کاران در دولت مستقر شده‌اند و از سوي ديگر کشور درگير يک بحران جدي بين‌المللي است. اين شرايط دو دغدغه را در عرصه سياست پديدآورده است: دغدغه دفاع از آزادي و عدالت و دغدغه دفاع از استقلال و تماميت ارضي کشور. بحران‌هاي سياسي داخلي درجريان نهمين دوره انتخابات رياست جمهوري و بحران‌هاي بين‌المللي بر سر مسايل هسته‌اي ايران هر نيروي صادق ملي را ملزم مي‌‌سازد که در گزينش راهبردهاي آينده‌اش، حساسيت و دقت ويژه‌اي نشان دهد، زيرا در چنين اوضاع و احوالي هرگونه اشتباهي مي‌تواند فاجعه آفرين شود. دراين ميان، تشكل هاي مختلف دانشجويي ايران نيز همچون هر گروه سياسي و صنفي به نقد عملكرد گذشته خود پرداخته، با بررسي نقاط قوت و ضعفشان و تحليل دقيق فرصت‌ها و تهديدهاي پيش رو، بهترين و کم هزينه ترين راهبردها را برگزينند.
نهضت آزادي ايران ، ضمن گرامي داشت روز دانشجو و ياد شهداي گرانقدر آن، فرصت را مغتنم شمرده، با هدف تقويت جنبش دانشجويي ايران نکاتي چند را به شرح زير، به دانشجويان عزيز يادآور مي‌شود:
1- تجربه ساليان گذشته آشكارا نشان داده است که نوع و ماهيت فعاليت‌ها و رفتارهاي سياسي سازمانهاي دانشجويي با ماهيت و روش كار احزاب سياسي بسيار متفاوت است و رفتار يكسان آنها در برابر مسائل مشابه مايه زيان هر دو خواهد بود. تفاوت در واکنش سياسي اين دو نوع سازمان در برابر حوادث و رويدادهاي گوناگون سياسي امري طبيعي است. اين تفاوت ها در کار ويژه‌هاي احزاب سياسي و تشکل‌هاي دانشجويي در نهايت اين تجربه گرانبها را براي تشکل‌ها و سازمان‌هاي دانشجويي به ارمغان آورده است كه داشتن تصور حزبي از تشکل‌هاي دانشجويي وگزينش راهكارهاي حزبي از سوي آن‌ها بسيار زيانبار و خطرناک است. تجارب گذشته حکم مي‌کند که تشکل‌هاي مستقل دانشجويي، کارويژه‌هاي حزبي را کنار گذاشته، در قالب سازمان‌هاي حداقلي متعلق به جنبش‌هاي اجتماعي و صنفي به فعاليت بپردازند. لازمه اين کار آن است که سازمانهاي دانشجويي به فعاليت‌هاي ويژه احزاب در رابطه با حکومت همچون معرفي نامزد در انتخابات عمومي كشور يا اقدام به تحريم انتخابات و مطرح كردن رفراندوم نپردازند.
احزاب رابط مردم و حکومت (دولت‌‌- ملت) هستند، اما فعاليت‌هاي دانشجويي كه عمدتا صنفي است، جدا از پارامترهاي حکومتي و قدرت معنا دارد و اين تجربه‌اي است که با هزينه‌هاي فراوان به دست آمده است. از اين رو، توصيه مي‌‌شود که تشکل‌هاي دانشجويي در سايه تجارب و دستاوردهاي گذشته، دست به «استاندارد سازي» فعاليت‌هاي خود زده، کارويژه‌هايي را که بر عهده ايشان نبوده و همواره به صورت يک « باراضافي » بر دوش جنبش دانشجويي سنگيني کرده است کنار گذارند.
2- اگر بپذيريم که وظيفه اصلي جنبش‌هاي اجتماعي تقويت عرصه عمومي براي حضور شفاف و آگاهانه شهروندان است، جنبش دانشجويي بايد به حمايت از نهادهاي مستقر در جامعه مدني و به تقويت آنها دربرابر حکومت بپردازد. از آنجا که در جوامع مدرن احزاب از قوي ترين و مهمترين نهادهاي جامعه مدني هستند، تعامل و حمايت دوسويه تشکل‌هاي دانشجويي و احزاب سياسي، ضامن تقويت و رشد جامعه مدني خواهد بود. اين تعامل دوسويه همچنين باعث بهره‌گيري هرچه بيشتر دانشجويان از تجربه‌هاي احزاب شده، بر پشتوانه‌هاي سياسي و اجتماعي هردو گروه افزوده و آسيب پذيري هر يک را به حداقل مي‌ رساند.
به دانشجويان عزيز توصيه مي‌ شود که با حفظ استقلال تشکل‌هايشان، ارتباط مستمر با همه احزاب سياسي را در دستور کارشان قرار دهند. بديهي است که اين ارتباط بايد شفاف، علني و دو سويه باشد. در چارچوب و پرتو چنين ارتباطاتي، هر دو گروه مي‌ توانند از نقدهاي سازنده يکديگر بيشترين بهره را براي گزينش راهبردها و راهكارهاي آينده خود ببرند.
3- در سالهاي گذشته متاسفانه شاهد بوديم که برخي از جريانهاي دانشجويي، به جاي انتقاد سازنده، به تخريب اجتماعي احزاب دست زدند. يادآوري اين نکته لازم است که تخريب احزاب كه از مهمترين نهاد‌هاي جامعه مدني هستند، در نهايت به محدود شدن عرصه عمومي انجاميده، جامعه مدني را به سود حکومت اقتدارگرا از ميان خواهد برد و اين به نفع هيچ يک از نهاد‌هاي مدني (چه سياسي و چه غير سياسي) نخواهد بود. توجه آن دسته از دانشجويان تندرو (راديکال) را ـ که فعاليت در قالب جنبش‌هاي صنفي اجتماعي را بديلي براي فعاليت‌هاي حزبي معرفي مي‌ کنند ـ‌، به اين نکته جلب مي کنيم که در سرزميني که حاکميت ملت، به معناي مدرن آن، هنوز به طور مطلوب استقرار نيافته است، پيشبرد دموکراسي جز با همكنشي و همکاري احزاب سياسي، سازمان‌هاي صنفي و غير دولتي (از جمله تشکل‌هاي دانشجويي ) ممکن نيست.
در دوران گذار به مدرنيته، جنبش‌هاي صنفي اجتماعي تنها مي‌‌توانند در کنار احزاب و نه درمقابل آنها به عنوان بديل موفق شوند. به نظر مي‌‌رسد که تقليد کور از جنبش‌هاي پسا مدرن غربي براي جامعه فعلي ايران غيرواقع بينانه باشد. به فعالان دانشجويي توصيه مي‌‌شود که مردم و دانشجويان را بر سر دوراهي «انتخاب احزاب يا تشكل هاي صنفي» قرار ندهند و فضايي را فراهم سازند که مردم در هر دو عرصه به صورت مكمل هم به فعاليت بپردازند، ضمن آنکه مي‌‌توان، با طراحي مکانيسم‌هايي، حريم هاي هر يک را به بهترين شكل حفظ نمود.
4- يکي از مهمترين ويژگيهاي لازم جنبش‌هاي صنفي- اجتماعي فراگير بودن آن‌ها است. اگر فعالان چنين جنبش هايي محدود به تعداد کمي از افراد خاص شوند، جنبش مصداق عيني خود را از دست مي دهد،واين خطر همواره وجود داشته و خواهد داشت که جنبش دانشجويي به چند جريان يا تشكل دانشجويي كوچك و ضد يکديگر تبديل شود.
دانشجويان هميشه به عنوان يک «جامعه نمونه» يا معرف از کل جامعه بوده‌اند. جنبش دانشجويي بطور عام، به عنوان بخشي از جنبش وسيعتر دموکراسي خواهي تاريخي ايران، همواره بيان‌كننده همه انديشه‌ها و افکار گوناگون جامعه بوده است. هرگونه تلاش براي يکدست سازي مجموعه‌هاي دانشجويي محکوم به شکست است و تفرقه و چند دستگي را در پي خواهد داشت. تجربه نشان داده است که نبايد گرايش‌هاي مختلف و متنوع فرهنگي و سياسي دانشجويان را به بهانه‌هاي حفظ استقلال و ناوابستگي سرکوب کرد. اين كار باعث گسستگي نسلي و جلوگيري از انتقال تجربه جريان‌هاي سياسي، آسيب‌پذيري در برابر فشارهاي حکومت، غيرسياسي و بي انگيزه شدن دانشجويان و پديد آمدن اختلافات جدي مي‌‌شود. به نظر مي‌‌رسد که تشكل هاي دانشجويي براي انسجام دروني بايد بر حداقل‌هاي مشترک ميان تمام جريان‌هاي فکري تکيه كنند و از مطرح كردن خواست‌هاي حداکثري که متناسب با ظرفيت‌هاي دانشجويي نيست پرهيز نمايند. مشترکات حداقلي در واقع مي‌‌تواند همان آرمان‌هاي ملي و فرا صنفي دانشجويي يعني آزادي، دموکراسي، عدالت و حقوق بشر باشد.
همچنين، در راستاي فراگير شدن جنبش دانشجويي پي گيري خواست‌هاي صنفي و حقوقي دانشجويان صرفنظر از وابستگي هاي فكري، سياسي و صنفي ضروري مي‌‌نمايد. خوشبختانه، بخشي از فعالان دانشجويي، با گزينش راهبرد «بازگشت به دانشگاه» بر نيازهاي صنفي‌، اجتماعي و حقوقي دانشجويان تاکيد کرده اند که اين مي‌‌تواند سرآغاز مسيري صحيح براي بازسازي جنبش دانشجويي و تقويت تشكل هاي دانشجويي باشد.
نهضت آزادي ايران، ضمن اعلام حمايت از تمامي جريان‌هاي دانشجويي آزاده و مستقل، از همه تشکل‌هاي دانشجويي دعوت مي‌كنند كه در عين برقراري و حفظ ارتباط موثر و پويا با احزاب، با رويكرد فراگيرتري به كاركردهاي صنفي زمينه‌ساز گسترش هرچه بيشتر جنبش دانشجويي در جامعه و اثربخشي روزافزون آن، به ويژه در هنگامه بحرانهاي كنوني و آينده باشند.
5- در طي 27 سال پس از انقلاب، دانشگاه هاي ايران نيز فراز و نشيب هاي فراواني را تجربه كرده اند. در سالهاي پيش از كودتاي 28 مرداد1332، دانشگاه مركز مبارزات آزاديخواهانه جوانان و يكي از مراكز اميد ملت در آغاز هر حركتي بود. پس از كودتا، ر‍ژيم كوشيد كه به گمان خود از بروز تمايلات آزاديخواهانه در دانشگاه ها جلوگيري كند و در اين راه از هيچ كوششي فرو نگذاشت ، به گونه‌اي كه تا به شهادت رساندن سه دانشجوي قهرمان در صحن دانشگاه نيز پيش رفت و آنگاه كه از اين شيوه طرفي نبست، با يورش به ركن استقلال دانشگاه‌ها تلاش كرد كه مانع پويايي دانشگاه شده، آن را همواره تحت استيلاي دائمي خود نگاه دارد.
رويدادهاي قبل و در دوران انقلاب 57 نشان داد كه استبداد تا چه اندازه در اين راه نا موفق بوده است، تا آنجا كه در جريان انقلاب، دانشجويان با گرايشهاي مختلف پايه‌هاي اصلي ستيز با ظلم و استبداد سلطنتي بودند.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


متاسفانه تفكر اقتدار گرايي -كه امروز نيز نشانه هاي حضورش در فضاي جامعه آشكارا حس مي شود و پايگاه مستقلي در دانشگاه ندارد- در سالهاي نخستين پس از پيروزي انقلاب توانست با بهره گيري از فضاي تشنج موجود و بعضاً با تشديد آن، حاكميت را ناچار از بستن دانشگاهها كند و در ادامه آن، به رغم تلاش‌هاي بسياري از استادان آزادانديش دانشگاه، به ياري نفوذ پنهانش در دستگاه‌ها، شيوه رژيم پهلوي در مورد نقض استقلال دانشگاهها را به دولتهاي پس از انقلاب نيز تسري دهد. جريان اقتدارگرا در ساليان گذشته با روش‌هاي آشكار و پنهان گزينش و برخوردهاي امنيتي در دانشگاهها باعث مهاجرت بسياري از استادان و دانشجويان برجسته از كشور شده‌است، تا جايي كه كشور عزيزمان چندين سال در فهرست فرار مغزها رتبه اول را بدست آورد. اين تفكر حتي در دوران پس از دوم خرداد 76، كه تلاشهاي دانشجويان و استادان كشور در مبارزه با تحجر به يكي از نقاط عطف و اميد آفرين خود رسيده بود، نيز كوشيد كه از راه‌هاي گوناگون از جمله حمله فاجعه آميز به كوي دانشگاه و با برخوردهاي امنيتي با دانشجويان در سالروزهاي اين فاجعه فضاي پوياي انديشه را در دانشگاه‌ها هراس‌ناك سازد و برپايه سياست «النصربالرعب» همچنان در تغذيه نخبگان كشور از منابعي خاص و هدايت شده گام بردارد.
دولت آقاي خاتمي، هر چند دير هنگام و به كندي، گامهاي مثبتي در راستاي بازگرداندن استقلال دانشگاهها، با وجود موانعي چند همچون شوراي عالي انقلاب فرهنگي، بر داشت. اما با روي كار آمدن آقاي احمدي نژاد، گروه همفكر ايشان -كه برخي از آنان به صراحت دانشگاهها را غير اسلامي مي‌خوانند و تيز هوشان را در تقابل با متدينان ارزيابي مي‌كنند- به تندي در حال بازپس‌گيري سنگرهاي ازدست رفته در بخش استقلال دانشگاهها است و در مدت كوتاهي كه از بر كرسي نشستن اين گروه مي‌گذرد رئيسان بسياري از دانشگاهها كه با آراي دانشگاهيان انتخاب شده بودند بر كنار و افرادي از سوي حكومت به جاي آنان منصوب شده‌اند. آخرين مورد از اين دست انتصاب رئيس قديمي ترين دانشگاه ايران، بدون دخالت و رأي دانشگاهيان است.
نهضت آزادي ايران و قاطبه استادان و دانشجويان دانشگاه‌ها به اين روش انتخاب رئيس دانشگاه‌ها شديداً اعتراض دارند. در حاليكه حتي اداره روستاها با انتخاب شوراها توسط مردم صورت مي‌گيرد چرا هيأت‌هاي علمي دانشگاه‌ها نبايستي صلاحيت انتخاب رئيسان دانشگاه‌هاي خود را در چهارچوب قانون داشته باشند.
نهضت آزادي ايران، استقلال دانشگاه را لازمه توسعه علمي-تحقيقي آن مي‌داند. با حفظ استقلال دانشگاه است كه مي‌توان مديريت دانشگاه را از فرازونشيب ها و جزرومدهاي سياسي بدور نگاهداشت. تنها از طريق سپردن مديريت دانشگاه به دانشگاهيان مي‌توان دانشگاها را در راستاي توسعه علمي تقويت نمود. اگر حاكميت به منظور حفظ سيطره خود بر نهادهاي علمي، دانشگاهيان را از اداره خانه علمي-تخصصي خود باز دارد، بي‌ترديد سطح خدمات آموزشي علمي به شدت ضربه خواهد خورد و جريان فرار مغز‌ها تشديد خواهد شد.

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'بيانيه نهضت آزادي ايران به مناسبت 16 آذر روز دانشجو، ميزان نيوز' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016