روز سه شنبه هفته جاري اين خبر منتشر شد كه آقاي كاظمي وزير رفاه و تامين اجتماعي، رئيس هيئت مديره و مديرعامل سازمان تامين اجتماعي را از سمت خود عزل كرده است. در نامه وزير رفاه خطاب به آقاي مددي آمده بود «نظر به اين كه از زمان تصدي شما در جايگاه مديرعامل و رياست هيئت مديره سازمان تامين اجتماعي از اجراي تدابير و سياست هاي ابلاغي سرباز زده و از دستورات مربوطه استنكاف ورزيده ايد... از اين سمت عزل مي شويد.»
اگرچه از مدتها قبل درباره اختلافات ميان وزير رفاه و مديرعامل سازمان تامين اجتماعي، اخباري بر سر زبان ها بود و ماجراي اين اختلافات به مطبوعات نيز كشيده شده بود، ولي در ابلاغيه عزل آقاي مددي تنها به سرپيچي ايشان از اجراي تدابير و ناهماهنگي و ناهمراهي وي با «مجموعه كاري تحت پوشش وزارت رفاه» اشاره شده و درباره ماهيت و نوع اين سرپيچي و ناهماهنگي توضيحي داده نشده بود.
غروب همان روز- سه شنبه- اعلام شد كه در پي درخواست برخي از نمايندگان مجلس از آقاي احمدي نژاد، مديرعامل معزول دوباره در سمت قبلي خود ابقا شد!
صرف نظر از موارد اختلاف وزير و مديرعامل سازمان تامين اجتماعي و نيز، صرف نظر از اين كه آيا بازگرداندن دوباره آقاي مددي در پي درخواست نمايندگان صورت گرفته و يا آن گونه كه در برخي از خبرها آمده، بازگشت ايشان به علت ديگري- مثلا برخورداري وي از حمايت يك مقام برجسته در دولت- بوده است و حتي صرف نظر از اين كه، عزل يك مدير و نصب دوباره او به فاصله چند ساعت، چه تصويري از درايت و تدبير دولت در اذهان عمومي برجاي مي گذارد و...و صرفنظر از برخي گفتني هاي ديگر، اشاره به نكته اي بااهميت در اين باره ضروري به نظر مي رسد.
موارد اختلاف وزير محترم رفاه با مدير تحت مسئوليت خود، هرچه بود، به يقين هنوز هم به قوت خود باقي است. بنابراين چگونه مي توان انتظار داشت كه وزير رفاه علي رغم اختلاف و ناهماهنگي با يكي از اصلي ترين مديران تحت مسئوليت خود در اداره وزارتخانه ياد شده موفق باشد؟!
اگر اين اختلافات جزيي و كم اهميت بود به يقين، عزل مدير ياد شده را در پي نداشت، چرا كه اختلاف نظر جزيي نه غيرطبيعي است و نه غيرقابل تحمل. ولي وزير رفاه در ابلاغيه عزل آقاي مددي به سرپيچي ايشان از تدابير اجرايي وزارتخانه و استنكاف از دستورات اشاره مي كند. بنابراين اختلافات موجود ميان وزير و مدير ايشان، به اندازه اي جدي بوده- و هست- كه وزير- چه حق با ايشان باشد و چه نباشد- مدير تحت مسئوليت خود را بي توجه به تدابير اجرايي وزارتخانه دانسته و ادامه كار با ايشان را ناممكن ارزيابي كرده است و بديهي است، اكنون كه مدير معزول با پشتوانه مقامات عالي تر دولت به پست قبلي خود بازگشته است، در سرپيچي احتمالي از تدابير اجرايي وزير، انگيزه اي به مراتب قوي تر از گذشته دارد و احساس پشتگرمي بيشتري مي كند. چرا كه رياست محترم دولت بين وزير كابينه خود و مدير تحت مسئوليت وي، دومي را شايسته حمايت و پشتيباني دانسته و در عمل دو «وزير» را به يك وزارتخانه فرستاده است! و تلويحا وزير دوم- مدير عزل شده قبلي- را از حمايت بيشتري برخوردار كرده است!
به يقين، وزير و مدير ياد شده، هر دو از تعهد و كارآمدي لازم برخوردارند، مخصوصا آن كه مدير عزل شده پيش از اين سرپرستي همين وزارتخانه را برعهده داشته است ولي هماهنگي وزير با مديران تحت مسئوليت وي و حمايت رئيس جمهور محترم از وزيري كه خود برگزيده و از مجلس براي او رأي اعتماد گرفته است، يكي از بديهي ترين اصول مديريت است.
نگارنده، هرگز سر اين قضاوت ندارد كه كدام يك از دو سوي ماجرا- وزير يا مدير وي- در ديدگاه و عملكرد خود برحق بوده اند و به هر دو نيز ارادت دارد، اما وزارت رفاه يا هر وزارتخانه ديگر با حضور دو وزير قابل اداره نخواهد بود، هرچند كه هر دو وزير حقيقي و مجازي، افرادي متعهد، كارآمد و مورد وثوق باشند كه به يقين هستند.
حسين شريعتمداري