براي حفظ اصولگرايي و ارزشگرايي بايد به نقد درون گفتماني بپردازيم
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: سياسي
عضو شوراي سردبيري روزنامه رسالت گفت: معتقدم در صورتي كه اصولگرايان به نقد درونگفتماني نپردازند در آينده با مشكلاتي مواجه خواهد شد.
امير محبيان در گفتوگو با خبرنگار سياسي خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) افزود: به دليل عدم توجه به نقد درون گفتماني در بين اصولگرايان فضاي مدح دروني ايجاد شده و اين تصور بوجود ميآيد كه ما هيچ اشكالي نداريم، بنابراين در ذهنيتها و تار و پودهاي دروني گفتمان خود گرفتار ميشويم و با تغيير ناگهاني موضع مردم شاهد شكست رقابتهاي سياسي خود در آينده خواهيم بود.
وي تاكيد كرد: عقل حكم ميكند كه با طرح انتقاد، اشكالات كار خود را مطرح و نقايص آن را برطرف كنيم، اما دغدغهي تعدادي از دوستان اين است كه ما به هر صورت در يك فضاي رقابتي هستيم و جبههي دوم خرداد سكوت كرده است تا از اين نقدهاي درونگفتماني عليه خود ما بهره بگيرد. بنابراين وقتي يك فرد از جريان اصولگرا به نقد خود جريان اصولگرا بپردازد و اقراري در مورد اين جريان كند، جناح رقيب اين را به عنوان سندي عليه ما استفاده كرده و روي آن تبليغ ميكند. به طور كلي جريان دوم خرداد از اين امر سوءاستفاده ميكند و به تخريب بيش از حد جريان اصولگرا ميپردازد، مردم نيز برداشتشان اين خواهد بود؛ ببينيد اشكال اين افراد تاكجاست كه افرادي از درون خود جريان اصولگرا متوجه اشكالاتشان شده و به آن اقرار ميكنند.
وي ادامه داد: تحليل من اين است؛ بايد بين اين دو دغدغه كه هريك ميتواند درست باشد، با گزينشي معقول، رابطهي ديالكتيكي ايجاد كنيم. يعني نقد دروني را داشته باشيم، ولي لزوما طرح نقدهاي دروني به اين معنا نيست كه از تريبون عام نقايص خود را فرياد بزنيم. اين كاري است كه هيچ جريان سياسي به صورت روشن آن را انجام نميدهد، لذا بايد فضاهاي دروني را باز بگذاريم و اجازه دهيم كه منتقدان دروني از مواضع مخالف و انتقادي رفتارهاي موجود دولت، مجلس و كليهي نهادها و گرايشهاي دروني را مورد بررسي قرار دهند و بعد از آن در يك فضاي باز اين نقاديها را مورد چالش قرار دهيم و نهايتا اصلاحات دروني صورت پذيرد. لذا ما در اينجا با يك موجود زنده كه تيك بك رفتارهاي خود را مدنظر گرفته و اشكالات خود را برطرف ميكند، روبرو خواهيم بود و اگر چنين اتفاقي نيفتد آسيبهاي جدي خواهيم ديد.
اين فعال سياسي خاطرنشان كرد: اگر بتوانيم فضايي متكثر و معقولي در جريان اصولگرايي ايجاد كنيم و همه جريانها مرعوب و يا تحت كنترل يك جريان غالب نباشند، فراگيري خواهيم داشت و جريان موسوم به اصولگرا در واقع ميتواند در اين صورت تمام گرايشهاي موجود را در درون خود هضم كند، بدون اينكه نيازمند نوعي انشعاب باشد تا گرايش رقيب بيايند و از اين انشعاب بهره بگيرند.
محبيان تاكيد كرد: بر اين باورم كه بايد به نحوي پيش برويم كه سوءاستفاده از نقدهاي درون گفتماني نگيرد و فقط منفيبافي نشود و نكات مثبت نيز بيان شود. با همهي اينها جريان اصولگرا بايد به سمتي فضايي زنده، پويا و ديناميكي در درون خود برود و از رفتارهاي نقدگونه استفاده و استقبال كند.
وي گفت: با توجه به اينكه هنوز نميتوان عملكرد جدي را به دولت نسبت داد يا با استناد به آن دولت و مجلس را مورد نقد قرار داد، اما معنايش اين نيست كه از طرف ديگر باب مدحگويي را باز كنيم و نسبت به رفتارها مدح مطلق داشته باشيم. ما بايد اين را بدانيم كه در اصولگرايي يا به اعتقاد من ارزشگرايي، ارزشها بر افراد برتري دارند و حتي افرادي كه اشتباهي انجام ميدهند بايد با شاخصهاي ارزشي مثلا شاخص عدالت مورد سنجش قرار گيرد.
وي افزود: به عبارتي اگر ما نقد درون گفتماني نداشته باشيم و رفتارها را به صورت دائم مورد بررسي و نظارت قرار ندهيم، اين توهم ايجاد ميشود كه دفاع از اشخاص را كه آنها را عالم و عادل ميدانيم، بر دفاع از سلامت و عدالت ترجيح ميدهيم و در آنجاست كه مجبور ميشويم شاخصهي عدالت را كنار بگذاريم و از افراد دفاع كنيم؛ اين از ديدگاه من بسيار خطرناك است. نبايد فراموش كنيم آنچه براي ما اصالت دارد، عدالت، آزادي و پاكي است. بنابراين افراد را بايد با اين شاخصه بسنجيم نه اينكه شاخصهها را با افراد يا كساني كه معتقديم افرادي عادل و پاك هستند، چون ممكن است بعد از مدتي با تغيير رويكرد آن افراد ما مجبور باشيم ارزشها را كنار بگذاريم، لذا به نظر من نقد دروني لازم است تا اصولگرايي، عدالتمحوري و ارزشگرايي پايدار بماند، در غيراينصورت بايد پرچم عدالتگرايي، آزادي و ارزشگرايي را به زودي كنار بگذاريم تا ديگران از آن بهره ببرند.
اين تحليلگر سياسي با تاكيد بر اين كه " براي حفظ اصولگرايي و ارزشگرايي بايد به نقد درون گفتماني بپردازيم" در ارتباط با بايدها و نبايدهاي گفتمان اصولگرايي، اظهار داشت: گفتمان اصولگرايي را با تمام چارچوب درست و دقيق آن بايد تعريف كنيم. حتي ضد آن را نيز بايد براي خود تعريف و مرزبندي عقيدتي و سياسي خود را به صورت روشن مشخص كنيم تا بر اساس آن بتوانيم با افراد درون و برون اين جريان تعامل داشته باشيم. اگر ارتباطها و تعاملها صرفا بر اساس يكسري ذهنيتها و نكات مبهم باشد در رقابت سياسي و زماني كه به سمت مصاديق حركت ميكنيم، شكافها آشكار ميشود.
وي افزود: بنابراين تمام ابعاد اصولگرايي را بايد به معناي يك گفتمان تعريف كرد، اين نيازمند تئوريزه كردن و تئوريسين است و اينكه ما برداشت كنيم در حال حاضر دوران، دوران اجراست و بايد تئوريزه كردن انديشهها را كنار گذاشت اشتباه است. شما بدون موتور محركه فكري نميتوانيد در عرصهي اجرا پيش برويد و بعد از مدتي دچار گمگشتگي شاخص ميشويد. بنابراين به نظر من براي شكلدهي گفتمان دقيق اصولگرايي و يا ارزشگرايي لازم است كه به شكل بسيار دقيق نظريهپردازان و تئوريسينها نه تنها بايدها و نبايدها بلكه هست و نيستهاي اصولگرايي را مورد بررسي قرار دهند و به صورت مشخص ايدهها و انديشههاي خود را تبيين كنند تا در يك فضاي روشن رويشهاي جديد جريان ارزشگرا شكل بگيرد و ما بر اساس يكسري از شاخصهاي احساسي به هم مرتبط نشويم، بلكه انديشه مبناي نزديكي افراد و كار تشكيلاتي باشد و در آن صورت است كه بقاي جريان ارزشگرا تضمين ميشود، در غيراينصورت جريان اصولگرا همچون جريان اصلاحطلب ميشود كه به شكل شهاب ساعدي آمد و فضا را از دست داد و اختلافات در آن هويدا شد. اگر ما صرفا در حوزهي ذهنيات و علايق احساسي حركت كنيم، نخواهيم توانست به يك تئوري مدون برسيم، بنابراين نبايد اشتباه اصلاحطلبان را تكرار كنيم.
وي در مورد مرزبندي اصولگرايان گفت: چون مبناي اصولگرايي اصول و ارزشهاست، بنابراين گرايش و عدم گرايش افراد به اين ارزشها مرزبندي ماست. اگر به عدالت معتقديم مرزهاي كنوني بايد به هم بريزد و هركس به عدالت از منظر ديني معتقد است، ولو اينكه در جريانات سياسي ديگر باشد، به ما نزديك است و اگر كسي در كنار ما باشد و در عينحال به عدالتگرايي معتقد نباشد و آن را عملا زير پا بگذارد از ما دور محسوب ميشود. پس مرزبنديهاي مصداقي و روشن فعلي ممكن است با تعريف درست شاخصهاي اصولگرايي و عدالتگرايي به هم بريزد و ما صفبندي جديدي را شاهد باشيم.