فرید پویا- واشنگتن پریزم
دکتر گی سپیتالز، استاد دانشگاه، نویسنده کتابهای سیاسی و وزیر سابق بلژیک، اخیرا کتابی در مورد جنبشهای اسلامی به چاپ رسانده است. در این کتاب پانصد صفحه ای که "قیام سه گانه اسلامگرا"1 نام دارد، نویسنده مبارزه جنبشهای اسلامی را به سه جبهه متفاوت تقسیم کرده است.
در جبهه اول، نبرد اسلامگرایان بر علیه برخی کشورهای اسلامی است که دارای دیکتاتورهایی هستند که کشورشان را به بدترین شکل اداره می کنند. به گفته گی سپیتالز بسیاری از این دیکتاتورها یا مانند حافظ اسد در سوریه جمهوری سلطنتی بر پا کرده اند و یا مانند قذافی در لیبی، در فکر چنین کاری هستند. در جبهه دوم، مانند چچن و فیلیپین، مبارزه مسلمانان برعلیه نیروهای خارجی و یا بقایای استعمار است. بالاخره جبهه آخر، میدان مبارزه بر عليه ارزشهای غربی است. به نظر آقای سپیتالز از جمله این ارزشها، جایگاه زن در جوامع غربی است که برای بسیاری از جوامع سنتی قابل قبول نیست.
نویسنده که به چند شهر ایران نیز سفر کرده ، پنجاه صفحه از کتاب خود را به ایران اختصاص داده است. او به آینده دمکراسی در کشورهای اسلامی، چندان خوشبین نیست. چرا که به نظر وی این سیستم پاسخی قطعی برای مشکلات این کشورها ندارد.
در کتابتان از اسلام شناس نامی فرانسه، "اولیور روی" 2 نقل قول کرده اید که نیروهای اسلامی از تسخیر حکومت و اسلامی کردن جامعه از بالا نا امید شده اند. به همین سبب اکنون این نیروها در پی اسلامی کردن جامعه و اعمال نفوذ به اصطلاح از پایین هستند. به نظر شما میزان موفقیت آنها در این کارچقدربوده است؟
گی سپیتالز: به نظر من "اولیور روی" و "ژیل کپل" 3 که از اسلام شناسان نامی فرانسه و دنیا هستند، قدرت سیاسی گروه های اسلامی را دست کم گرفته اند. اگر چه جهاد در الجزایر و بعضی نقاط دیگر شکست خورده، اما این جنبش ها هنوز بالقوه نیرومند هستند. در مورد فعالیت جنبش های اسلامی در سطح جامعه ، باید بگویم که در بعضی مناطق نفوذ زیادی در اقشار مردم پيدا کرده اند. بهترین نمونه این مورد، نفوذ حماس در نوار غزه و نقاط دیگر فلسطین است. فعالیتهای گسترده حماس که جنبه خیریه و اجتماعی دارد ، در واقع برای جذب فلسطینی ها و حمایت آنان از سیاستهایش می باشد که بسیار موفق بوده است. فعالیتهای اجتماعی اخوان المسلمین در مصر نیز تاثیر بسزایی بر مردم داشته است.
شما که وقایع ایران را دنبال میکنید و به این کشور سفر داشتید، موفقیت جمهوری اسلامی در این امر را چگونه ارزیابی می کنید؟
شک دارم که دولت ایران در این کار موفق بوده باشد. ابتدا باید توضیح دهم بر خلاف حکومتهای کمونیستی که مرکز حکومت، حزب کمونیست بود، در ایران چنین مرکزی وجود ندارد و نمی توان به راحتی آن را شناسایی کرد. روحانیون، سپاه پاسداران، بازار و ثروتمندانی مانند رفسنجانی در تصمیم گیری های حکومت ایران نقش دارند . این امر باعث شده تا بسیاری از سیاستهای دولت به صورت منسجم اجرا نشود. در عین حال، با نگاهی به زندگی جوانان تهران درمیابیم که سیاست اسلامی کردن جامعه ایران ، با شکست مواجه شده است. چرا که زندگی اجتماعی و روابط جنسی دختران و پسران تهرانی دست کمی از دیگر شهرهای بزرگ دنیا ندارد. بنابراین، گر چه ایرانی ها بسیار ملی گرا هستند ولی پیام مذهبی جمهوری اسلامی نفوذ چندانی بر آنان ندارد.
در کتابتان نوشته اید که اسلامگرایان در پی یادگیری تکنولوژی غرب هستند ولی هیچ اهمیتی به علوم انسانی مانند تاریخ، جامعه شناسی و غیره نمی دهند. در عین حال چاپ آثار اندیشمندان غربی و دعوت آنان به ایران در دوره آقای خاتمی را نیزامری استثنایی می دانید. آیا این رویکرد به عالمان غربی، برای گقتگویی جدی بود، یا جنبه تبلیغاتی داشت؟
ایران نسبت به کشورهای عربی ، برای قبول مدرنیته آمادگی بسیار بیشتری دارد . نگاهی به رشد اقتصادی ایران و کنترل رشد جمعیت این کشور نشان می دهد که از بسیاری از کشورهای عربی موفقتر بوده است. دعوت متفکرین غربی به ایران در دوره خاتمی در راستای همین میل جامعه ایران برای شناخت دنیای بیرون بود و فکر نمی کنم نقشه ای ماکیاولیستی در کاربوده باشد.
نوشته اید که بر خلاف تصور بسیاری در غرب، بر این باور نیستید که مصرف کالاهای غربی و استفاده روزافزون از تکنولوژی مدرن ، مردم جهان سوم را به سوی جامعه دمکراتیک سوق می دهد. بطور کلی آینده دمکراسی را در کشورهای اسلامی چگونه ارزیابی می کنید؟
به نظر من تکنولوژیهایی مانند اینترنت باعث شده اند تا مردم بهتر و بیشتر مطلع شوند. درسراسر دنیا، مردم مایل نیستند دیگری به جایشان تصمیم بگیرد و می خواهند نقشی در تعیین سرنوشت خود داشته باشند. اما سوال اینست که در کشورهای اسلامی، چگونه چنین چیزی ممکن است؟ در دهه سی میلادی بسیاری از حکومتهای دمکراتیک اروپایی سقوط کردند، چون پاسخگوی بحرانهای اقتصادی و اجتماعی نبودند. به همین سبب در کشورهای عربی مانند مصر توسعه اقتصادی و اجتماعی مهمتر از حکومتی پارلمانی است که قادر نباشد زندگی مردم رابهبود بخشد.
در ابتدای کتابتان در مورد رشد جنبش و عقاید اسلامی در کشورهای مسلمان سخن گفته اید و درانتهای کتاب به بحث درباره حضور بنیادگرایان مسیحی در سیاست آمریکا پرداخته اید. حضور جنبشهای مذهبی را در اروپا چگونه می بینید؟
گر چه در آمریکا گروهای مسیحی فعال هستند ولی نقش مهمی در سیاست گزاری دولت ایالات متحده ندارند. در اروپا و چین، خدا ساکت است و مردم آنها عقاید مذهبی پویایی ندارند. در اروپا تعداد افرادی که به کلیسا می روند واقعا کم است و فکر می کنم مسلمانانی هم که در کشورهای اروپایی زندگی می کنند چندان مسجد برو نیستند.
در کتابتان درباره حضور پانصد نفر از نظامیان ایرانی در سوریه نوشته اید. ارزش استراتژیکی سوریه را برای ایران چگونه ارزیابی می کنید؟
پس از سرنگونی سریع حکومت عراق، هر دو دولت ایران و سوریه به شدت دچار هراس شدند. این امر توانسته این دو کشور را بیشتر به هم نزدیک کند. جالب این است که مخالفت این دو کشور با حضور آمریکا در منطقه ، سبب شده که در یک جبهه قرار بگیرند. اگر سوریه رابطه خود را با امریکا بهبود بخشد ، ایران به عنوان تنها صدای مخالف ایالات متحده در منطقه، در شرایط بسیار دشواری قرار خواهد گرفت.
فرید پویا، پژوهشگر و روزنامه نگار مستقل از همکاران اين نشريه بوده و با نشرياتی ديگر از جمله انترناسیوناله و صداهای جهانی هاروارد همکاری می کند.
1- La Triple Insurrection Islamiste, Guy Spitaels, Fayard, 2005
2-Olivier Roy
3- Gilles Kepel