اینروزها اینجا و آنجا اطلاعیه های حمایتی از " میلیون " برون مرز و درون مرز و میان مرز از طرح آقای عباس امیر انتظام بر روی تارنماها منعکس شده است که چنین القاء می شود که این طرح گامی فراتر از طرح رفراندم ملی است. در حالی که چنین نیست. هرچند در این طرح صحبت از این می شود که همه نیروها باید برای عبور از معضل اجتماعی موجود در کنار یکدیگر قرار بگیرند. اما روشن نمی کند که این " همه نیروها " آیا شامل نیروهایی است که جنبش رفراندم ملی آنها را دعوت به همکاری کرده است یا اینکه فقط شامل نیروهای رنگارنگ جمهوری خواهان است؟
همچنین مشخص نمی کند که در فردای سرنگونی رژیم آیا رفراندمی جهت انتخاب نوع نظام را برگزار می کند یا خیر؟
اگر جواب سئوالات بالا مثبت باشد، بنابراین سئوال دیگری که مطرح می شود این است، که چه نیازی سبب شده است، این طرح مطرح شود؟ زیرا بر همگان مبرهن و روشن است که حدود یکسال پیش طرحی تحت نام رفراندم ملی منتشر شد که با استقبال با شکوهی از مردم درون مرز و برون مرز روبرو شده است. بطوریکه امروز، طرح رفراندم به تنها امید مردم ایران برای رهایی از جهنم رژیم جمهوری اسلامی و همچنین متحد کننده همه نیروهایی که دل در گرو ایران دارند، تبدیل شده است. و نشان داده است که از چنان ظرفیتی برخوردار است که می تواند نیروهای صدرصد متضاد را، کنار هم روی یک میز بنشاند و در باره آینده ایران رایزنی کنند.
ولی اگر جواب سئوالات بالا منفی باشد، نه اینکه از قدرت راه گشایی بی بهره است بلکه در نهایت می تواند قسمتی از نیروها را حول برنامه خود جمع کند. و این عملی است که تا امروز به کرات آزمایش شده است و ناتوانی و بی مایگی و بی پایگی شان برای همگان هویدا گردیده است.
پرسیدنی است که با موجود بودن طرح رفراندم ملی و جا افتادگی آن در سراسر کشور، چرا امروز صحبت از " کنگره ملی " می شود؟ چه چیزی قرار است، در صورت تشکیل کنگره ملی در آن صحبت شود و بعد به تصویب برسد؟ اگر قرار است در عالی ترین شکل مفروض، کنگره ملی بخواهد همه نیروهای مخالف رژیم را تحت یک پلاتفرم جمع کند، یک عمل تکرای است. زیرا طرح رفراندم ملی به عالی ترین وجهی این کار را به مدت یکسال دنبال می کند و به تازگی یک کنگره جهانی را هم پشت سر گذاشته است. آیا بهتر نمی بود که پیشنهاد دهنده کنگره ملی از طرح رفراندم ملی حمایت می کرد و نیروهای هم جهت با خود را از این تفرقه و تشتّت و جدایی بیرون می کشید و زمینه همگرایی بین همه نیروها را بوجود می آورد؟ فراموش نکنیم که نیروهای هم جهت با پیشنهاد دهنده طرح کنگره ملی تا دیروز همه کسانی را که از طرح رفراندم ملی حمایت کرده بودند، به مارک خیانت مفتخر کردند. و حتی تا آنجا پیش رفتند و اظهار لحیه کردند که هرکس از جمهوری خواهان اگر بخواهد در کنگره جهانی رفراندم در بروکسل شرکت کند، خائن است.
و امروز هم پس از یک ماه از برگزاری کنگره جهانی رفراندم در بروکسل، افرادی کینه جو از همین قماش برنشست برلین و کنگره جهانی رفراندم خشم کورشان را فرو می ریزند. همین نیروهایی که سالها در کنج عزلت لم داده بودند و امروز از سوراخ بیرون جستند و بر سر و روی حامیان جنبش رفراندم ملی چنگال فرو می کنند. پاراگراف پایین از یکی از همین گم کرده راه است که پس از سالیان دراز خمیازه کشیدن و دهان دره کردن از پستوی حجره خود، بیرون جسته و جهت مشروعیت دادن به خود ابتدا به همه می فهماند که پدر بزرگش با سلیمان میرزا اسکندری چای تلخ خورده است. به عبارت دیگر ایشان نوه پدر بزرگشان هستند. بنابراین به خود حق می دهد، افاضات پایین را بی پروا روی کاغذ نقاشی کند. باهم می خوانیم.
" ما مصدقیها نیز شاگردان مکتب مصدق هستیم،اتکاء به ملت و مردم خود داریم و برای دستیابی به هدفها و آرمانهای خود مانند غریق بهر خس و خاشاکی که رضا پهلوی و پهلویستها و از آن بدتر سازمان سی آی ای نمونه های آن هستند،متوسل نمیشویم.همه با همی نیستیم و تحت هیچ شرطی از شرائط نه با رضا پهلوی و پهلویستها و سلطنت طلبان مشروطه خواه،نه با مجاهدین خلق و نه با افراطیون چپ و راست حاضر بهیچگونه ائتلاف سازمانی نیستیم.هر کس بنام مصدق و جبهه ملی با آقای رضا پهلوی و مجاهدین به ائتلاف بنشیند از ما نیست و کارهایش ربطی به جبهه ملی ایران ندارد."
با چنین مواضع از میلیون اینچنینی، آیا حق نداریم به گفته ها و وعده هایشان بی اعتماد و بی اعتناء باشیم؟ مطمئناً چنین افراد و نیروهایی - از اتحاد نیروها - فقط اتحاد نیروهای خود با ملی مذهبی های داخل از قماش سحابیها و ابراهیم یزدیها می دانند. همان نیروهایی که تا امروز برای حفظ جمهوری اسلامی الحق و الانصاف از هیچ خدمتی دریغ نکردند. بنابراین برایم این پرسش ایجاد می شود که این کنگره ملی پیشنهادی که اینگونه از جانب میلیون درون مرز و میان مرز و برون مرز مورد حمایت قرار گرفته است، می توانند بطور شفاف به مردم ایران توضیح دهند که منظورشان از اتحاد همه نیروها، شامل چه نیروهایی می شود و چه نیروهایی در این وسط باید حقشان ضایع شود؟
اگر قرار باشد که همان اتحادهای بی مایه و بی پایه ای نظیر اتحاد جمهوری خواهان از نوع دموکراتیک و لائیک و شورایی و سوسیایستی و...اسلامی از نوع ملی باشد، چنین اتحادهایی، در بازار اتحادها به فزونی یافت می شود و از این بابت کمبودی وجود ندارد. بلکه آنچه امروز کمبودش حس می شد و می شود یک اتحاد فراگیر بود که بتواند همه نیروهای مخالف رژیم را دور یک میز جمع کند و فردای ایران آزاد و دموکراتیک و کثرت گرا را پی ریزی کند.
اما با اندکی درنگ روی طرح کنگره ملی و مواضع حامیانشان، مشخص می شود که این افراد بر طبل کینه و خشم کور می کوبند و همچنان بر شعار واگرایی نیروها مصّر هستند.
بر من معلوم نیست که این افراد و نیروهای اندک که این چنین گرد و خاک راه انداختند تا با جمع کردن امضاهای تهوع آور خانوادگی، فضای همگرایی نیروها را در جنبش رفراندم ملی کمرنگ جلوه دهند و با هر گونه انگ و برچسب که خود بیش از همه سزاوارشان هستند، چهره جنبش رفراندم را لجن مال کنند، آیا به جد خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی هستند؟ یا اینکه آروزی بازگشت " اصلاح طلبان " حکومتی را در پس احمدی نژادها جستجو می کنند؟ وگرنه نمی شود در راستای به زیر کشیدن جمهوری اسلامی، طیف وسیعی از مشروطه خواهان و نیروهایی مثل مجاهدین و حتی نیروچه های سوپر چپ را نا دیده گرفت و فقط به 50 امضاء دل خوش بود.
خیر! خانمها و آقایان عزیز! امروز برای برون رفت از این معضل که شماها در ابقاء آن به نحوی از انحا شریک بودید و هستید، این نیست که به حرکات سکتاریستی و گروه گرایی که فقط می تواند، جمهوری اسلامی را دلشاد و خشنود کند، روی آوریم. بلکه امروز ما در آن شرایطی هستیم که تمامیت ایران در خطر یک حمله خارجی است و نیروهای ضد ایرانی فرصت طلب جدایی خواه، دندان تیز کردند تا قسمتی از خاک میهن را بدرند. اما شما که نام " ملیون " را بر خود نهاده اید، چشمان فرو بسته اید و به جای ایستادگی در برابر این اعمال فاجعه بار، چنگال بر روی نظامی می کشید که وجود ندارد.
آیا خردمندانه نیست که در این شرایط مرگبار و کشنده همه ایرانیان برای جلوگیری از حمله نظامی و رهایی از ایلغار واپسگرایان دست در دست هم مشتی بشویم و بر سر و صورت این رژیم ضد ایرانی بکوبیم؟
شما می توانید با هم فکران تان یک اتحاد جمهوری خواهی تشکیل دهید و فردا در همایش هانور برای خودتان هورا بکشید. اما چنین اتحادی نباید مانع از این شود که با سایر ایده ها و شیوه ها به اتحاد نرسید. شما حق ندارید به مردم حقنه کنید که فقط جمهوری را بپذیرند. و باید بدانید که با چنین تقکر بیمارگونه ای، مطمئناً قادر نخواهید بود بر جمهوری اسلامی فائق آئید. شما که امروز هنوز قدرتی در دست ندارید اینطور بین نیروها خط کشی می کنید و تخم کینه و خشم را بین خود رواج می دهید، فردا اگر بر فرض محال قدرت را در دست گرفتید، چه جنایتی را مرتکب می شوید. ناگفته پیدا است که با این خشم و کینه شتری را که دردل و جانتان تلمبار کرده اید، در فردای به قدرت رسیدن یا همه مشروطه طلبان، مجاهدین و نیروهای به زعم خودتان چپ را گردن می زنید و یا همه آنها را به بند می کشید تا تلف گردند.
فراموش نکنیم که دشمن همه آزادیخواهان و مردم - جمهوری اسلامی - برای نابودی کلیت ایران با تمامی قوا اردو زده است ولی شما در فکر لشکرکشی و جبهه بندی بین خودتان هستیم تا یکدیگر را تکه پاره کنید. و راستی سود این تفرقه و جدایی در جیب چه کسانی می رود؟
*****
حال که به اینجا رسیدم، بگذارید برای ثبت در تاریخ، این را بگویم که مردم ایران امروز تمامی عملکرد ما را در حافظه خود ضبط و ثبت کرده و می کند. و خوشا به حال آن افراد و نیروهایی که برای سربلندی تمامیت مردم ایران دامن همت را به کمر زدند و از وجهه ملی و میهنی خود هزینه کردند تا ایران سرفراز و پایدار بماند. و در این راه دست خودشان را به سوی همه ایرانیان که دل در گرو ایرانی آباد و آزاد و دموکراتیک دارند، دراز کردند تا باهم ریشه این هیولای فرود آمده بر فراز بی کران سرای ایران را از بیخ و بن بکنند و بخشکانند. و مطمئناً تاریخ گواهی خواهد داد که ما دست خود را بدون کوچکترین چشمداشتی بسوی همه قربانیان این رژیم دراز کردیم. حال اگر شخصیتی و یا نیرویی دست ما را نفشرد، باید در فردای نزدیک در پیشگاه مردم ایران پاسخ گو باشند. زیرا با ارائه طرح رفراندم دیگر بهانه ای برای کسی نمی ماند که چرا به این طرح پشت کردند. زیرا این طرح متعلق به همه مردم ایران است و در عین حال در انحصار هیچ نیرویی نیست و همه بطور مساوی از امتیاز شرکت کردن در آن برخوردار هستند.
خوشبختانه این طرح به همت تنی چند که همگی از داخل ایران بودند طراحی شد که زمزمه هایش از پیش بین نیروهای به حق خواهان ایرانی آزاد و آباد رواج داشت. و این طرح بود که مثل بمبی در فضای رخوت و واگرایی نیروها که همگی در تفرقه بسر می بردند، به صدا در آمد و حرکت نوینی را سبب شد که نیروهای واگرا را در لاک دفاعی فرو برد. آیا گزافه است که بگوییم از همان روز اعلان انتشار طرح رفراندم تا امروز این نیروهای واگرا با تمامی نیرو وتوان، جهت متلاشی کردن این طرح و ایجاد تفرقه و تشتت بین نیروهای حامی رفراندم، به میدان آمدند و هر آنچه را که از دل تنگ و بیمارشان بیرون می آمد نثار نیروهای متشکله طرح رفراندم کردند؟ بنابراین جا دارد که این نیروها امروز که به حقیقت راه رفراندم آگاه شدند و به بی مایگی طرح و اتحاد خودشان پی بردند، بهتر است قدری شهامت به خرج دهند و از گذشته نا شاد خود که انبانی از جفا و خرد بیمار را در خود ذخیره کرده است، در مقابل مردم زانو بزنند و زمین ادب ببوسند و از گذشته ناشاد خود عذرخواهی کنند.
دیگر زمان تکروی نیروها گذشته است و شرایط اجتماعی امروز صدای همگرایی نیروها را چون آوازی دلکش از جان و دل در هر کوی وبرزن ترنم می کند. و بر ما است که عقده های سالهای جاهلیت و جهل را از دلمان بیرون بریزیم و جای آن را با مهر و عشق به وطن و مردم ستمدیده ایران لبریز کنیم. درخت دشمنی برکنیم و نهال دوستی و صلح در دلها بنشانیم. و مطمئن باشیم که با این همگرایی در جهت انداختن طرحی نو در آسمان غمزده ایران، صفحه ای از صفحات تاریک و سیاه گذشته ناشادمان را سفید خواهیم کرد.
*****
امروز هر طرحی که بخواهد راه گشای فردای ایران آزاد و مردم سالار را آواز دهد، بایستی از فراگیری همگانی و بدور از حب و بغض گرایشات قبیله ای، فردی، گروهی و یا حزبی و سازمانی، برخوردار باشد. معنی این سخن این است که ارائه دهندگان طرح بایستی به این موضوع توجه داشته باشند که چگونه همه گروهها و شخصیت های مخالف رژیم را به نحوی شایسته و بدون ضایع کردن حقی از دیگری، زیر یک پرچم و یا پلاتفرم بیاورند.
زیرا بر همگان مبرهن است که امروز در سراسر ایران، مردم نه همه جمهوریخواه هستند و نه همگی از مشروطه خواهان دفاع می کنند. اما در این شرایط حساس ایران، موضوعی که برجسته است، این است که اکثریت قریب به اتفاق مردم خواهان به زیرکشیدن رژیم جمهوری اسلامی در تمامیتش هستند. به عبارت دیگر در مختصات سیاسی ایران، در طیف سرنگونی طلبان، هم مجاهدین مطرح هستند و هم جمهوری خواهان و صد البته مشروطه خواهان در این بین از برجستگی بالایی برخوردار هستند. در کنار این نیروهای عمده اجتماعی، نیروچه های سوپر چپ پرت در هپروت جوامع 70 سال پیش هم اینجا و آنجا برای حاکمیت شورایی پرولتاریا، آوازی در تاریکی سر می دهند.
بنابراین با این توصیفات از صحنه آرایی نیروها و نیروچه ها در مختصات سیاسی – اجتماعی ایران، بایستی هر طرح و یا ایده برای متشکل کردن همه این نیروها از چنین ظرفیت فراگیری برخوردار باشد و از همگی دعوت نماید که برای به زمین زدن این رژیم ضد مردمی در کنار هم قرار بگیرند. هیچ شخصیت و یا نیرویی حق ندارد به نمایندگی از مردم ایران، نیروی مخالف عقیده و نظر خود را تخطئه کند و آن را از پیگیری عقیده و نگاه و نظرش نسبت به آینده ایران مانع شوند. زیرا همگی این نیروهای مورد بحث، قربانی این رژیم غاصب حاکمیت مردم ایران هستند و هریک از این نیروها به اندازه قد و قامت و قواره خود بهای آزاد زیستن را با جان و مال و مقام و مرتبه پرداخته اند. و امروز آن نیروهایی که به خود حق می دهند مشروطه خواهان پادشاهی را از حقوق خود برای مبارزه برای تعیین نوع نظام در یک رفراندم آزاد تحت نظارت بین المللی حذف کنند. بایستی ابتدا کارنامه خودشان را چه در رژیم گذشته و چه در این رژیم بر مردم بگشایند تا " سیه روی شود هر که در او غش باشد " . زیرا به گواهی تاریخ این چند دهه، کارنامه ناشادی از همه این گروهها جلوی چشم همگان است. به عبارت دیگر این نیروها که خودشان را از هر نیرو و شخصیت دیگر محق تر می دانند، باید به مردم پاسخ دهند که در انبان مبارزات سیاسی شان چه برگ زرینی دارند که ارائه بدهند. بنابراین انصاف حکم می کند که شلاق را از دست خود پایین بیاندازیم و در صف شلاق خوردگان قرار بگیریم. زیرا شلاق مربوط به جوامع استالینستی بوده که برای خفه کردن هرگونه صدایی برسرشان فرود می آمد. اما بنظر می رسد که جوامع دموکراتیک " امپریالیستی " که سالها در کوچه پس کوچه های تاریک جهالت و از خود بیگانگی شعار نابودی آن را فریاد می کردیم و امروز پس از رانده شدن از کشورهای " بهشت بِرین زحمتکشان " به همین " امپریالیستها " پناه آورده ایم و از امکانات دموکراتیک و امنیت اجتماعی آن برخوردار هستیم، هنوز ما را شکیبا نکرده است و دوست داریم در نقش " میرغضب " جوامع استالینستی تازیانه تعزیر را بدست بگیریم و بر سر آنانیکه با ما هم عقیده نیستند، فرود آوریم.
خیر خانمها و آقایان عزیز! شما که امروز برای خاموش کردن عقاید دیگران حکم صادر می کنید، باید بدانید که شماها هم علی رغم خوش خدمتی برای این رژیم، قربانی هستید. بنابراین جا دارد که قربانیان این رژیم برای کنار زدن جمهوری اسلامی در کنار هم قراربگیرند و دعواهای " حیدر – نعمتی " را پس از سرنگونگی این رژیم واگذار کنند. زیرا در غیر این صورت باید به ایده و خواست شما شک کرد. شک کرد از اینکه دل در گرو ایران دارید.
با این توضیحات به نظر می رسد که طرح رفراندم ملی علی رغم هر گونه حمله و هجومی از طرف از ما بهتران که معتقد به واگرایی نیروها هستند به عنوان یک طرح مقبول، فراگیر و همگانی خود را در دل و جان ِ جای جای جامعه تثبیت کرده است و امروز به تنها بدیل ممکن این رژیم تبدیل شده است. هرچند بایستی برای جا انداختن این طرح بین اقشار مختلف مردم ایران، تلاش و پیگیری ویژه ای به عمل آید. اما تا امروز نشان داده است که هیچ طرحی قادر نیست فراتر از طرح رفراندم ملی، ظرفیت پذیرش همه گرایشها که دل در گرو ایران دارند و فضای آشتی و دوستی و صلح، بین قربانیان رژیم جمهوری اسلامی را فریاد می کنند، در خود جای دهد. زیرا این طرح بطور شفاف، سرنگونی رژیم را در کاکل برنامه خود مزین کرده است و معتقد است در چهارچوب این رژیم نمی شود رفراندم برگزار کرد و انتظار اصلاحات هم از این رژیم هم آب در هاون کوبیدن است.
دکتر احمد پناهنده
[email protected]
[email protected]