ماجراى كاريكاتورهاى چاپشده در روزنامه دانماركى "يولاندز پستن" كه مسلمانان از آن توهين مستقيم به پيامبر اسلام را برداشت كردهاند، علاوه بر درگيريهاى خيابانى و حمله به برخى سفارتخانههاى غربى در تعدادى از كشورهاى اسلامي، بحثهايى نيز پيرامون نحوه حقوقى و اخلاقى قضاوت درباره اين اقدام و نيز واكنشهاى مسلمانان برانگيخته است. پرسش مركزى اين است كه چه داوریاى ميتوان در اين مورد داشت كه هم نافى آزادى بيان نباشد و هم احساسات دينى را در نظر گيرد و در جهت صلح و تفاهم باشد. در اين مورد با دكتر محمدرضا نيكفر، نويسنده ايرانی، كه از جمله در مورد فلسفه اخلاق قلم میزند، گفتگو كردهايم.
قضاوت درست در مورد ماجرايى چون ماجراى كاريكاتورهاى پيامبر اسلام چگونه ممكن است؟
محمدرضا نيكفر: ماجرا اكنون ابعاد مختلفى يافته است. راست ضد خارجى و فاشيستمآب از آن در اروپا بهره ميگيرد و ميگويد نگاه كنيد چقدر ارزشهاى فكرى ما و خاورميانهايها متفاوت هستند، پس ما حق داشتهايم كه همواره از تقابل دو فرهنگ و لزوم بستن درهاى اروپا به روى ملل شرق سخن بگوييم. در سوريه و ايران و جاهاى ديگر نيز ميدانيم چه بهرهبرداريهايى از ماجرا ميكنند. آن يكى ماجراى آدمكشى و فسادكاريهايش در لبنان و بحران داخلى خودش را تحتالشعاع اين ماجرا قرار ميدهد و اين يكى ميخواهد خشم مسلمانان را برانگيزد تا از اين راه پيوند فاشيستى ايمان و اتم استحكام بيشترى يابد. به همهى اين جنبهها بايد پرداخت اما براى قضاوت درمورد اصل ماجرا بايستى مسائل را، تا جايى كه ميشود، از هم جدا كرد. بهرهبرداريهاى سياسى از ماجرا را كنار ميگذاريم و تمركز ميجوييم بر كنشى كه صورت گرفته و واكنشى كه برانگيخته و كيفيت برانگيختگى آن به گونهاى است كه مستعد بهرهبردارى سياسى است.
اگر به اين ترتيب روى اصل ماجرا متمركز شويم به چه نتيجهاى ميرسيم؟
محمدرضا نيكفر: آمدهاند تعدادى كاريكاتور منتشر كردهاند، در مورد كسى كه به تصوير در آوردن او مطابق با سنت دينى برپاشده توسط خود او مجاز نيست. در فرهنگ متأثر از اين دين نمونههاى كثيرى از شوخى كلامى با مقدسان وجود دارد، شوخى تصويرى ولى نه. اين فرهنگ اصولا كاريكاتور نميشناسد. كاريكاتور بسيار جدى گرفته ميشود و برداشتى كه مسلمان از آن دارد بسيار موهن است، چيزى كه شايد در ذهن تصويرگر نباشد. اين كار را با توسل به آزادى بيان بهعنوانِ يك حق بنيادى توجيه ميكنند. در مورد حقوق بنيادى هميشه اين بحث وجود دارد كه آنها را بايد در محدوده حقوق بررسى كنيم يا اخلاق. در اين نحوهى توجيه حق آزادى بيان صرفا به مثابه يك امتياز فردى حقوقى درميآيد و بار اخلاقى خود را از دست ميدهد. در اخلاق هم حق داريم و هم رعايت. همسايگى را در نظر گيريد. من حق دارم مثلا تا ۱۰ شب صداى راديويم را بلند كنم. با اين كار مزاحم همسايهام ميشوم. من حق دارم صداى راديو را بلند كنم و او حق دارد به مجرد اين كه ديد در ساعت ۲۲ و ۱ دقيقه صداى بلندى از خانه مجاور ميآيد، از من شكايت كند. در اين حال رابطه ما صرفا حقوقى است، اما اخلاقى نيست. اخلاقى اين است كه من رعايت كنم، يعنى حساسيتهاى او را در نظر گيرم. با اين كار تا حد معينى از آزادى خود ميكاهم، اين كار را اما داوطلبانه و آزادانه انجام ميدهم و در نتيجه در آن مخدوش شدن آزادى را نميبينم. فراموش نكنيم كه در همه فرهنگها رعايت كردن نشانه بلوغ است. نشانه بچگى رعايت نكردن است، حد نگه نداشتن است. حال اگر بر روى اصل ماجرا متمركز شويم و ابتدا به موضوع كشيدن كاريكاتورها توجه كنيم ميتوانيم بگوييم كه به لحاظ حقوقى آن نشريه دانماركى خطايى مرتكب نشده است، كارش اما با آن فضيلت اخلاقى و آن بلوغ فكرى كه با مفهوم رعايت بيان ميشود، همراه نبوده است.
آيا محدود كردن خود در استفاده از يك حق مخدوش كردن آن حق نيست؟
محمدرضا نيكفر: نه لزوماً، آن چنان كه در مثال همسايگى ديديم. اما ممكن است تا حدى از حقى بگذريم تا به چيز والايى چون همزيستى مودتآميز دست يابيم. به اين در حوزه مناسبات فردى گذشت ميگويند. روابط ما اگر صرفا بر پايهاى حقوقى باشد، چيز وحشتناكى ميشود. در زندگى علاوه بر حق، به رعايت و گذشت نيز نياز داريم.
آيا ميتوان براى توازن ميان رعايت كردن و استفاده از حق خود حدى تعيين كرد؟
محمدرضا نيكفر: حد خاصى وجود ندارد. حد را هنر همزيستى با ديگران، يعنى در نهايت بلوغ فكرى ما تعيين ميكند. حالتهايى وجود دارد كه من به رعايت كردن رأى ميدهم ديگرى اما ممكن است به استفاده از حق، رأى دهد. قضيه به خردمندى عملي، تجربه زندگى و موقعيت لحظه بستگى دارد. از من اگر بپرسيد، معمولا به رعايت كردن توصيه ميكنم.
ولى در مورد اين كاريكاتورها معمولا ميگويند كه حال نويت مسلمانان است كه رعايت كنند. آنها بايد دريابند كه در جهان مدرن هيچ چيز مقدسى وجود ندارد.
محمدرضا نيكفر: درست است. اين نكته را بايد دريابند. اما انگيزه منتشركنندگان آن كاريكاتورها تعليم دادن به مسلمانان نبوده است. اگر بحث بر سر تعليم است، در اين مورد كه از كجا بايد شروع كرد، ميتوان توصيههاى ديگرى داشت. در ضمن تعليمدهنده خود نيز بايد تعليم ببيند. من مطمئن نيستم كه گردانندگان آن نشريه خود تعليمهاى لازم را ديده باشند. اولين اصل تعليم، رعايت است، رعايت حال، رعايت آمادگي، يعنى اين كه براى درك درست از چيزهايى كه تعليم داده ميشود، آمادگى داريم يا نه. در مجموع بهتر است به اين بحث بار پداگوژيكى ندهيم.
جنبه ديگرى از اين موضوع واكنشهاى مسلمانان است. در اين مورد چه نظرى داريد؟
محمدرضا نيكفر: ماجرايى كه پيش آمد، نشان دهنده آن بود كه صحنهگردانان جهان اسلام ديكتاتورها و آشوبگرانى هستند كه آن چه برايشان مهم نيست حق است و چون خود نميتوانند چيزى را رعايت كنند، با شيوههايى كه در پيش گرفتهاند نميتوانند كسى را به رعايت كردن فراخوانند.
مسلمانان چه ميبايست ميكردند؟
محمدرضا نيكفر: ملامت اخلاقي، با بيان تفاهمجويانه اين كه چرا وجود ما و احساسهاى ما در نظر گرفته و رعايت نميشود.
يعنى فقط شماتت اخلاقي؟
محمدرضا نيكفر: بله، فقط شماتت اخلاقي.
چرا واكشنها چنين بارى نداشتند؟
محمدرضا نيكفر: چون اصولا نميتوانستند چنين بارى بيابند، زيرا مسلمانان بهعنوانِ مسلمانان فاقد اتوريتهى اخلاقى شدهاند. كسى يا كسانى نيستند كه شماتت اخلاقى كنند و حرفشان را جهانيان جدى بگيرد. آنانى كه جلوى صحنه را پر كردهاند همگى آلودهاند و فاقد هر گونه شأن اخلاقى اند. جهانيان به درستى ميگويند كسانى كه نميتوانند رعايت حقوق شهروندان خود را كنند حق ندارند مدعى سخنگويى آنان باشند و اينك از ما بخواهند در نظرشان بگيريم.
موضوعى ديگر. آقاى سروش اخيرا در مصاحبهاى اين ماجرا را درگيرى بنيادگرايى دينى و سكولاريسم دانسته است. آيا چنين تعبيرى درست است؟
محمدرضا نيكفر: مطلقا نه. آقاى سروش گويا ميخواهد در اين ميان ضربهاى هم به سكولاريسم بزند. او نيز مثل بقيه دينيانديشها فكر ميكند سكولاريسم هم نوعى مذهب است و به خاطر الگوهاى ذهنى خود ماجراهايى از قبيل ماجراى كاريكاتورها را به صورت نوعى درگيرى فرقهاى تعبير ميكند. او از تقابل "آتش آزادي" و "آتش غيرت" سخن گفته است. اين، سخنى ساختگى است. صحنه تاريخ از تقابل غيرت دينى با غيرت دينى خونين شده است. تاريخ سرشار از جنگ مذهبهاست، خاصه جنگهاى درون دينها. مسلمانان بيشتر به دست خود مسلمانان بر خاك افتادهاند. آزادي، آتشزننده نيست. آزادى است كه ما را به ادراك رعايت ديگرى ميرساند. رعايتى كه تكليفِ كور نباشد، عين آزادى است. كسى كه به درك حضور و وجود ديگرى يعنى به رعايت و گذشت نرسيده است، دچار تعصب در آزاديخواهى نيست؛ او هنوز پا به مرتبه آزادى انديشيده و اخلاقى نگذاشته است.
شيرين جزايرى
[برای شنيدن اين مصاحبه و رجوع به اصل مطلب در سايت دويچه وله اينجا را کليک کنيد]