”گروهی هستند که خود را قیم مردم میدانند و مردم را فاقد عقل و خرد لازم برای شناخت خوب از بد میدانند“
محمدحسين صفارهرندى وزير فرهنگ و ارشاد اسلامى، در كنفرانس مطبوعاتى اخير خود، رئوس سياستهاى فرهنگى دولت را اعلام كرد. اظهارات وزير ارشاد دولت آقاى احمدینژاد درخصوص حوزههاى مختلف فرهنگى، نشانگر تمايل ايشان به محدود كردن هر چه بيشتر فضايىست كه تا حدودى در دوران وزارت آقايان مهاجرانى و مسجدجامعى باز شده بود. در رابطه با سياستهاى فرهنگى دولت جديد، عيسى سحرخيز روزنامهنگار و مديركل مطبوعات داخلى وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى در دوران وزرات محمد خاتمى، به پرسشهاى صداى پاسخ داده است.
مصاحبهگر: بهنام باوندپور
دویچهوله: آقای سحرخیز، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، آقای صفارهرندی در نشست مطبوعاتی اخیرشان مسایلی را مطرح کردند که اذهان جامعه فرهنگی ایران را بخودش مشغول کرده است. ایشان از جمله از وجود ۱۳۰ روزنامه با گرایشهای گوناگون سخن گفتند که سبب رضایتى نسبی در عرصهی مطبوعات شده است. آیا به نظر شما واقعا ایران ۱۳۰ روزنامه با سلایق و گرایشهای مختلف دارد؟
عیسی سحرخیز: در اینکه این آمار درست است نباید شکی کرد. چون وقتی ما صحبت از روزنامه میکنیم، اعم از روزنامههای سراسری عمومی یا روزنامههای تخصصی مانند ورزشی، اقتصادی و یا سینمایی...
دویچهوله: تاکید من آقای سحرخیز بر سلایق و گرایشهاست.
عیسی سحرخیز: الان توضیح میدهم. این روزنامهها منتشر میشوند، ولی هر روز که گذشته، بعد از آن دوران بهار مطبوعات این تنوع سلایق در حوزهی سیاسی کم شد و جریانهای سیاسی ارگانهای خودشان را مستقیم و غیرمستقیم از دست دادند و برخلاف آن وعدههایی که آقای وزیر داده بودند، میبینیم که احزاب سیاسی اصلی ما که قبلا روزنامه داشتند، الان روزنامه ندارند. پس در نتیجه از لحاظ تعداد و کمیت درست است، اما از لحاظ کیفیت حرفیست غیراصولی. نکتهی بعد که باید توجه کنیم و آقای صفارهرندی باید مطرح کنند این است که ایشان باید عنوان کنند در این دورهی ششماههیشان چه تعداد روزنامه با همین تفکیک گرایشهای فکری و سیاسی را دادهاند و چه تعداد از این ۱۳۰ روزنامه مربوط به گذشته هست. يعنی آنچیزی که الان باید صحبت کنند این است که چه تعداد تقاضا وجود دارد که به آنها مجوز داده و یا در حال مجوزدادن هستند.
دویچهوله: یکی دیگر از مسایلی که وزیر ارشاد به آن اشاره کرده، وجود تعداد قابل توجهی خبرگزاری با سلیقههای مختلف است. از سخنان آقای صفارهرندی میشود چنین استنباط کرد که خبرگزاریها در بیان گرایشهای مختلف خودشان کاملا آزادند. ممکن است بفرمایید، میزان تفاوت گرایشها و سلیقهها در خبرگزاریهای ایران تا چه حدیست؟
عیسی سحرخیز: خیلی از مواردی که در ایران بعنوان خبرگزاری شناخته میشود واقعیتاش یک سایت خبری تخصصی متعلق به یک جریان دولتی و وابسته به دولت است. حالا یکموقع است که جهاد دانشگاهی به اسم «ایسنا» مطرح میشود، نفت است به اسم «شانا» مطرح میشود و یا جریانهای سیاسی عمدتا راست هستند که این مجوزها به آنها داده میشود. طبیعتا روزنامهنگاران مستقل و اصلاح طلب و آزادیخواه اگر بخواهند چنین اقدامی بکنند، اولین مواردی خواهند بود که با فیلتر مواجه خواهند شد یا مثل گذشته کارکنانشان با مشکلات، با احضارها و بازداشتها روبرو میشوند. همانگونه که در مورد گروهی از وبلاگنویسها در قم و در تهران شاهد بودیم، یا فیلترینگی که حتا برروی روزنامهها یا سایتهای خبری خارج از کشور اعمال میشود نشاندهندهی این رویکرد است. پس، در این جنبهها آنها سایتها و خبرگزاریهایی هستند که بیشتر متعلق به نهادهای حکومتی و وابسته به حکومت هستند.
دویچهوله: صحبت من هم، آقای سحرخیز، بیشتر در ارتباطات با خبرگزاریهایی مثل «ایسنا»، «ایرنا» یا «ایلنا»ست. آیا قوانینی که برای این خبرگزاریها وضع شده با موازین آزادی در اطلاعرسانی منطبق است؟
عیسی سحرخیز: در دوران اصلاحات تلاش بر این بود که گردش آزاد اطلاعات و یا رسانههای مادر خبری گسترش پیدا بکنند و واقعیتاش این است، نهادی که بخواهد براینها نظارت بکند و محدودیت ایجاد بکند نبود و بیشتر سلیقههای شخصی مدیریتی بود که آنجا عمل میکرد و دولت، حداقل من شاهدش نبودم که بخواهد فشاری وارد بکند. ولی بعد، شما شاهد هستید که در دوران اخیر آن هیات نظارت بر خبرگزاریها را شکل دادند یا بگونهای آخرین ماجرا هم چیزیست که دیروز وزیر نفت دولت آقای احمدینژاد مصاحبهی مطبوعاتی میگذارد و تعدادی از همین خبرگزاریها را به جلسهی مطبوعاتی راه نمیدهد و در واقع رویکردی مثل زمان شاه دارد بعنوان الگو و ایده قرار میگیرد که در آنجا خبرگزاریها خبربیار بودند و نه خبرنگار و طراح سوال، بلکه آن چیزی را که یک مسئول دولتی میپسندید و میتوانست شبیه بیانیه باشد و ضرورتی بر حضور خبرنگار نبود آنها را بگونهای میخواهند از طریق وسایل ارتباط جمعی منتقل بکنند که امروز روزنامهی «شرق» کار مثبتی را انجام داد و حاضر نشد آن خبری را که خبرنگارش را منع کردند درج بکند و این را هم اعلام کرد.
دویچهوله: برسیم به حوزهی کتاب آقای سحرخیز. وزیر ارشاد گفتهاند که اگر کسی مدعیست که در حوزهی کتاب ممیزی افراطی وجود دارد، این موارد افراطی را نشان بدهد تا وزارتخانهی ایشان هم بتواند امکان بحث برای رفع این فکر را فراهم بکند. آیا شما مدعی ممیزی افراطی هستید؟
عیسی سحرخیز: این بحث افراطی یا غیرافراطی یکسری عبارتهای مبهم و کشدار است و هرکسی میتواند تعریف خودش را از آن داشته باشد. ولی آن چیزی را که ما از اکثر ناشران میشنویم این هست که نه تنها کتابهای گذشتهشان را تجدید چاپ نکردهاند، نه تنها مجوزهای دائمشان را لغو کردند و نه تنها ماههاست که مواردش را خود من شاهد هستم که ۴ تا ۵ ماه کتابهایی که قبلا در فاصلهی یکماهه، حداکثر، مجوز میگرفتند، اینها را مجوز ندادهاند. اینها، در واقع فکر میکنم، صورت مسئله را از اول حذف کردهاند. مجوز نمیدهند یا مجوزها را با تاخیری که بعضی وقتها دیگر کتاب اصلا موضوعیت خودش را از دست میدهد، میدهند. همانطور که ما شاهد بودیم نویسندگانی اعلام کردند که به این دلیل دیگر حاضر نیستند کتاب بنویسند یا ترجمه بکنند. خوب معلوم است وقتی به کتابی اجازهی انتشار ندهند دیگر فرق نمیکند یک کلمهاش، یک سطرش، یک صفحهاش یا تمامش را حذف بکنند یا حذف نکنند.
دویچهوله: آقای صفارهرندی گفتهاند، ممیزی کتاب بههیچوجه سلیقهای نیست و بعد با اشاره به اینکه پیش از ایشان کسانی بودند که سلیقهای عمل کردند ادامه میدهند که تصمیم دارند به کتابهایی که توهین به ذهن خواننده هستند و یا اندیشههای خاصی را ترویج میدهند و پیش از این مجوز گرفتهاند مجوز ندهند. به نظر شما چطور میشود تشخیص داد که چه کتابی توهین به ذهن خواننده است و در ضمن فکر میکنید منظور وزیر ارشاد از «اندیشههای خاص» چيست؟
عیسی سحرخیز: رویکردی را که آقای صفارهرندی و رییس ایشان آقای شریعتمدار در کیهان داشتند دقیقا مشخصکنندهی این هست که چگونه این تفکر میتواند در یک روزنامه سلیقهای باشد یا نباشد. من پیشنهادم این هست که آقای صفارهرندی رسما و بصورت شفاف و روشن بگویند، کسانی که در حال حاضر کتابهایی را که برای مجوز داده میشود میخوانند و نظر میدهند چه کسانی هستند. آن گروههایی که ما شنیدیم که در آنجا بعنوان گروه ارزشیابی هستند، هیچکدامشان نه تنها بعنوان مدافعان آزادی قلم و بیان شناخته نمیشوند، بلکه پیشینهیشان نشان میدهد در جایگاههای مختلفی که قرار داشتند همیشه در مقابل آزادیها موضع گرفتند و با آن مقابله کردند. در این زمینه هم آنچیزی که در دنیا رسم هست را باید عمل بکنند. در دنیا ناشر مجوز نمیگیرد و کتاب را منتشر میکند و اگر جرمی هم اتفاق افتاد، طبیعتا شاکی خصوصی یا عمومی به دادگاه صالحه شکایت میکند و در یک پروسه عمل میکند. متاسفانه ناشران ما این پیشنهاد دوران اصلاحات را حاضر نشدند عمل بکنند و خودشان را به یکنوع ممیزی و یا بازبینی کتاب پیش از انتشار، برخلاف آنچیزی که در حوزهی مطبوعات عمل میشود، حاضر نشدند در این مسیر عمل کنند. ولی به دلیل اینکه در این حوزهها همیشه هیات منصفه میگذارند، این هیات منصفه هست که بعنوان افکار عمومی جامعه میتواند بگوید آیا خلافی صورت گرفته است یا نه. یک جریان انتصابی منتخب توسط جریان خاص و فرد خاص طبیعتا هرگونه اقدامی را که انجام بدهد سلیقهای خواهد بود و در آری یا نه گفتناش سلیقهی خودش را اعمال میکند و وقتی این جریان اعلام میکند در دوران آقای مهاجرانی یا آقای مسجد جامعی کتابهای متعددی نباید مجوز بگیرد و بیخود به اینها مجوز دادند، طبیعتا مشخص است سلیقهی دیگری را اعمال میکند و آن سلیقهها با آزادیها تباین بیشتری دارند.
دویچهوله: آقای سحرخیز، وزیر ارشاد علیه ابتذال موسیقی و در دفاع از موسیقی فاخر هم سخن گفتهاند. از نظر ایشان موسیقی فاخر موسیقیيیست که «حلقهی اتصال میان زمین و آسمان» است. آیا شما میتوانید موسیقیای را تصور بکنید که چنین اتصالی را بوجود بیاورد؟
عیسی سحرخیز: من فکر میکنم این تعاریف، حالا نمیدانیم منظورشان از فاخر این است که مایهی فخر باید باشد یا منظورشان این است که سنگین باشد، این تعاریف باز مفاهیم کشداری هستند. یا اگر نگاهشان آن چیزیست که رهبر فقید انقلاب مطرح میکرد. ما جایی را نداریم که ایشان برای موسیقی، برای فیلمها و سریالها بیایند یکنوع چنین خطبندیهایی را دارند و مواردی که حتا به ایشان اعتراض میشود در زمان آقای محمد هاشمی میگویند، شما اگر از این برنامهها خوشتان نمیآید، از فلان موسیقی خوشتان نمیآید، خوب تلویزیونتان را ببندید. هنر را هنرمند میشناسد و اوست که خلاق است. هنر را نمیشود دستوری تعریف کرد و سلیقهای با آن برخورد کرد. جریانی که فکر میکند مردم را باید به زور وارد بهشت بکند و آزادی و کرامت انسان را ارج نمیگذارد، طبیعتا در پی این هست که شنیدههای مردم، آنچیزی را که میشنوند، آنچه را که میخواهند همه را از یک فیلتر خاص بگذراند و گروهی هستند که در واقع خود را قیم مردم میدانند و مردم را فاقد عقل و فاقد خرد لازم برای شناخت خوب از بد میدانند و خودش را میخواهد در جایگاهی بگذارد که با اینگونه تعاریف مبهم غیرروشن هرآنچیزی را که میخواهد دیکته بکند.
دویچهوله: با توجه به تعریفی که وزیر ارشاد از موسیقی دادهاند، خود شما موسیقیيى را میشناسید و یا میتوانید تصور کنید كه حلقهی اتصال میان زمین و آسمان باشد؟
عیسی سحرخیز: من گفتم که واقعا این حرف را نمیفهمم. شاید منظورشان موسیقی عرفانی است. شاید هم شنیدهاند که بعضی از موسیقیها انسان را به عرش میبرد. ولی همانطور که گفتم، موسیقیدانهای صاحب سبک دارای تجربه و پیشینهی شناختهشده، افراد متخصص و تحصیلکرده، آنها هستند که در این حوزه باید قضاوت بکنند و حرف کارشناس را بزنند.
دویچهوله: وزیر ارشاد همینطور کارهای برخی از خبرنگاران در خصوص انرژی هستهای را بیان «دیدگاههای دشمن» ارزیابی کردهاند. آیا شما روزنامهنگار یا خبرنگاری را سراغ دارید در ایران که در این خصوص دیدگاههای، بقول وزیر ارشاد، دشمن را بیان کرده باشد؟
عیسی سحرخیز: ببینید، در فضایی که سانسور و خودسانسور اعمال میشده ما حداقل در این روزنامههایی که چاپ میشوند طبیعتا چیزی را نباید میدیدیم و ندیدهایم و اگر هم بودهاند، مسلم بدانید تا الان برده بودند و با آنها برخورد میکردند. شاید منظورشان بعضی از روزنامهنگاران و بعضی از افراد هستند که مصاحبههایی میکنند، مقالاتی را می نویسند خارج از آن چارچوب رسمی روزنامههای مکتوب ما.
دویچهوله: آقای سحرخیز، با نگاهی به طرح اهم سیاستهای فرهنگی دولت جدید از طرف آقای صفارهرندی، چه چشماندازی را در آیندهی فرهنگی کشور میبینید، فضا به نظر شما چگونه خواهد شد؟
عیسی سحرخیز: ببینید، جمعبندی کسانی که فعال در حوزهی سینما، موسیقی، تئاتر و کتاب هستند و مطبوعات، همه غیر از اینکه یک شرایط مایوسکننده، ناامیدکننده و مبهمی جلوی راهشان باشد چیز دیگری را مطرح نمیکنند. بخشی که اصلا رها کرده و رفتهاند. شما به همین جشنوارهی سینما نگاه کنید، می بینید که از چهرههای معروف ایران کسی نیست و فیلمهایی که ساخته شده، اگرچه بخشی از آن هم برمیگردد به دوران گذشته، ولی آن چیزی را که ما با افتخار بگوییم که این فیلم حرف جدیدی زده یا کار خاصی هست ما ندیدیم. در زمینههای دیگر هم همینطور هست، یعنی همانگونه که در حیطهی اقتصاد ما شاهد خروج سرمایه و خروج مغزها هستیم، متاسفانه در حوزهی فرهنگ هم بخشی عزلت گزیده و اعلام کردهاند که دیگر نمیخواهند فعال بشوند، بخشی هم راهی خارج شده و بخشی هم هنوز در بلاتکلیفی بسرمیبرند. البته خوب، گروهی هستند که فکر میکنند آن پول نفتی که باید به سر سفرهی مردم بیاید، با توجه به این جریان خودی و غیرخودی، سهم آنها را بالا میبرد و سعی میکنند بهرحال یک چیزکی تولید بکنند که بتوانند پول نفتشان را از این طریق ببرند.
[برای شنيدن اين گفتگو و رجوع به اصل مطلب در سايت دويچه وله اينجا را کليک کنيد]