دوشنبه 1 اسفند 1384

بیچاره ما الاغا، طنزی از اسد مذنبی

حاجی دستت درد نکنه ، نه باورم نمی شه اینقدر بیرحم باشی . همیشه می گفتی حتی به کفار نباید توهین کرد. حالا فهمیدم اون موعظه ها همه کشک بود. می گفتی آزادی و عدالت وارمغان ماست. می گفتی تو هم آزاد می شی وتا دلت بخواد می تونی عرعر کنی! هیشکی ندونه خودت خوب می دونی همه اش دروغ بود. گفتی دفترچه بیمه بهتون می دیم ، یونجه مجانی اعلا، جو آدیداس، پالون کریستین دیور، طویله دوخوابه مدرن با جکوزی... همه اینا پیشکش چرا توهین می کنی و ناسزا می گی ؟

مخالفین رو خرمگس خوندی دم نزدم، رقیب رو سرخرخوندی سکوت کردم ، بی مروت من کجام شبیه حسن تکریتی یا بقول خود بیسوادت حسن کبریتی هستم؟ چرا از هرکسی خوشت نمیاد اونا رو بمن تشبیه می کنی؟

همونایی که هی بهشون فحش میدی و تو نمازت نفرین شون میکنی؟ من کاری به دعوای تو بااونا ندارم ، فقط بهت بگم از تو خیلی با معرفت ترن و برا گاوا و خراشون حق و حقوق قایلن . یونجه ، بیمه ، بهداشت ، خلاصه همه چی دارن . من چی دارم؟ چن بار تا حالا بخاطر محاسن مبارکت جفتک زدم به این و اون؟ چقدر واسه ات عرعر کردم و مث خر برات کارکردم – ببخشید یعنی مث خودم برات کار کردم ، آخه میگن همنشین تو از تو به باید تا ترا ... – گفتی همه اینکارا رو برای قیامت من و امثال من می کنی، تایید کردم، گفتی سرپل صراط به دادت می رسم گفتم به چشم ،گفتی فردای قیامت شفاعت تو میکنم گفتم دمت گرم ، گفتی نق نزن مال دنیا فایده نداره گفتم باشه ، گفتی دشمن زیاده و به کمکت محتاجم گفتم نوکرتم ، گفتی جفتک بزن زدم ، گفتی بار بیار آوردم، گفتی قناعت کن کردم ، تازه غذا مو کم کردی و کوپن بهم دادی ، گفتی فقط ماهی چهار صد گرم جو که اگه گیرم بیاد. گفتی حمارالمدام و العلاء می شی گفتن از این بهتر نمی شه. اولش خیلی مریدت بودم، گفتی برای رضای خداست باورت کردم ، اصرار کردی شک کردم، قسم خوردی فهمیدم داری دروغ میگی.همه اش کارو زحمت و سیخونک ؟ آخه این خدای تو کی از ما راضی میشه تا منم مث تو به نون و نوایی برسم. لم بدم تو ضد گلوله وبشینم پشت میزوبا هر انگشت زدن کرور کرور گیرم بیاد. ببخشید آخه اون وختا امضا بلد نبودی، قلم و دوات حالیت نبود،هزار تومنی رو تو خواب هم نمی دیدی. نقدا باهات حساب می کردن . آخه مبلغی نبود، روضه ای دوتومن. با انصافاش پنج تومن.حالا حساب دلاری داری! پابوس آقا بزور می رفتی چه برسه به تهرون ومجلس. پشت مجلس هم راهت نمیدادن!

تورو بخدا یادت میاد از مکتب خونه ملاعلی بیرونت کردن چقدر منو کتک زدی؟ سر و گوشت که جنبید گفتی زن میخوام. پیش هرکه رفتی خواستگاری گفتن پسره خله ، شر و شوره دختربهش نمی دیم.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

یادم نمی ره بابات فرستادت پیش مش ممد رمال، می گفتن پسره خل غیبش زده. بعد چن سال برت گردوندم ده خودمون ، وعظ می کردی،روضه میخوندی همش غلط غلوط، بهت می خندیدن و تو از رو نمی رفتی. چقدر از این ده به اون ده بردمت ، هی ... شانس به تو رو کرد و ما تو همون خریت موندیم . والا نمیرفتیم جلو سفارت های خارجی شلوغ کنیم . یعنی بزور مارو بردی اونجا. نکنه میخوای بهونه گیربیاری و مارو سر به نیست کنی!؟

یادم نمی ره چقدر آدم فرستادی پیش این واون تا واسطه بشن و یه کاری کنن تا ساواک بگیردت وچند روز زندنونی بشی! حالا پشتیبان ولایت شدی و داد و هوار راه انداختی که ما خرداغ می کنیم تا خارجی ها بدونن. حالا فهمیدی که همون گاوچرونا که هی بهشون فحش میدی از تو خیلی با انصاف ترن. چرا؟ واسه اینکه اونا گاو و گوساله و اسب رو داغ می کنن ولی کاری به کار الاغ ندارن واسه اینکه خر روزی به دردشون میخوره!

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'بیچاره ما الاغا، طنزی از اسد مذنبی' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016