سه شنبه 2 اسفند 1384

خرابی چون که از حد بگذرد...، ماجرای کاریکاتورهای پیامبر اسلام و وقایع بعدی (متن تجدیدنظرشده با اضافات و توضیحات)، منصور حيدرزاده

فکر چاپ کاریکاتورهایی از پیامبر اسلام زمانی به مخیله کارستن یوسته سردبیر «یولندس­پستن» راه یافت که در ماه سپتامبر سال گذشته نویسنده­ای به نام کوره بلوتین از یکی از نقاشان این روزنامه خواست کتابی را برای او طراحی کند. کوره بلوتین تا آن زمان به نقاشان فراوانی مراجعه کرده بود، اما از آنجا که همگی پیشاپیش می­دانستند چهره­پردازی از پیامبر اسلام در میان مسلمانان منع شرعی دارد هیچ­کدام حاضر نمی­شدند تن به آن کار مخاطره­آمیز بدهند. اما یکی از نقاشان «یولندس­پستن»، که هنوز نامش فاش نشده است، حاضر شد کتاب را بدون ذکر نام خود طراحی کند. این کتاب نسبتاً حجیم که «قرآن و زندگی محمد» نام دارد و برای کودکان نوشته شده داستانی جذاب است که نویسنده آن را بر پایه کهن­ترین منابع اسلامی نوشته است. از طرف دیگر سردبیر «یولندس­پستن» که فکر «درخشانی» به سرش زده بود دست به کار شد و از 12 نقاش و طراح خواست که کاریکاتورهایی از پیامبر اسلام بدون ذکر نام خود حاضر کنند تا در روزنامه چاپ شود. لازم به توضیح است که این روزنامه دست راستی سنگین از سالها پیش به خاطر درج مطالبی تحقیرآمیز نسبت به اقلیتهای قومی در دانمارک، و بخصوص مسلمانها، زیر ذره­بین خارجیها و به ویژه انجمنهای اسلامی و امام­جمعه­های آنان رفته بود. حالا نیز هدف سردبیر آن از چاپ کاریکاتورها این بود که به گفته یک منتقد دانمارکی «آخرین لگد را حواله مسلمانها» کند. او حتی هشدار یک اسلام شناس دانمارکی نسبت به پیامدهای وخیم این اقدام را نادیده گرفت و کاریکاتورهای پیامبر را چاپ کرد.

به محض انتشار کاریکاتورها در روز 30 سپتامبر اعتراضات بسیاری از مسلمانان و بخصوص 27 انجمن اسلامی و امام جمعه­های آنان در مطبوعات شروع شد. بار دیگر نژادپرستان دانمارک لحن پرخاشجویانه و اهانت آمیز خود نسبت به مسلمانها را از سر گرفتند و حتی وزیر فرهنگ دانمارک نیز برای نخستین بار با آنها همراهی کرد. بجاست یادآوری شود که دولت دست راستی دانمارک یک دولت «در اقلیت» است که تنها با پشتیبانی «حزب مردم دانمارک» که حزبی نژادپرست است می­تواند حکومت کند. دوازده روز بعد از چاپ کاریکاتورها، یعنی در 12 اکتبر، سفیران 11 کشور اسلامی، از جمله ایران، با ارسال نامه­ای به پر استی مولا وزیر امور خارجۀ دانمارک خواستند که آناس فو راسموسن، نخست وزیر، جلسه­ای با آنان تشکیل دهد. اما نخست وزیر با این پاسخ که او هیچ گونه حق نظارتی بر آزادی بیان مطبوعات ندارد پیشنهاد سفیران را با خونسردی رد کرد. چند روز قضیه ظاهراً فروکش کرد، هر چند که اپوزیسیون دولت در مجلس و برخی روزنامه­ها این عمل نخست وزیر را نکوهش کردند و آن را متکبرانه دانستند. حدود یک ماه این قضیه به علت نزدیک شدن کریسمس و سال نو فروکش کرد تا این که نخست­وزیر در نطق سال نو میلادی با اشاره غیر مستقیم به آن علاوه بر تکرار دیدگاه­های سابق خود اضافه کرد که آزادی بیان در دانمارک یک دستاورد بزرگ است و دانمارکیها قصد اهانت به هیچ مذهبی را ندارند.

اما این حرفها بیشتر به دل نژادپرستها نشست تا خارجیها و حامیان آنان، چون سالها بود که جو خارجی­ستیزی در جامعه داشت بالا می­گرفت و در این راستا قضیه کاریکاتورهای پیامبر اسلام فقط نک کوه یخ بود. و این مسلماً چیزی نبود که از چشم نمایندگان انجمنهای اسلامی، امام­جمعه­ها، خارجی­ها، احزاب چپ و میانه و مطبوعات آنها پنهان مانده باشد. درگرماگرم مباحث مطبوعاتی ناگهان امام­جمعه­ها اعلام کردند که به کشورهای اسلامی می­روند و مقامات اسلامی را از این عمل دانمارک آگاه می­کنند. ابو لابان، امام­جمعه مسلمانان شهر آرهوس، در رأس جمعی از امام­جمعه­ها به کشورهای عربی رفتند و کاریکاتورهای یولندس­پستن را به مقامات و احزاب اسلامی و رسانه­های چند کشور نشان دادند. وقتی به دانمارک برگشتند دولت و نژادپرست­ها آنها را به باد انتقاد گرفتند و خانم پیا کی­یرسگورد رهبر «حزب مردم دانمارک» آنها را «خائنین به وطن» خواند. امام جمعه­ها در واکنش به این اتهام بی­اساس از او به دادگاه شکایت کردند (که دادگاه آن هنوز شروع نشده است) و او نیز چند روزی سکوت کرد. در حالی که رسانه­های دانمارک روی این قضیه بحث می­کردند که این عمل امام­جمعه­ها درست بوده یا نه، و این که اصلاً انتشار کاریکاتورها صحیح بوده یا نه، خبر تحریم لبنیات «آرلا» در عربستان سعودی رسانه­های دانمارک را پر کرد. اینجا بود که دانمارک وقوع زلزله را زیر پای خود حس کرد. «آرلا» بزرگترین کنسرن لبنیاتی دانمارک است که سالانه تنها در کشورهای خاورمیانه فروشی بالغ بر دو میلیارد دلار دارد. روز بعد عربستان سفیر خود را برای شور به کشور فرا خواند و دیگر جای شکی برای کسی نماند که ماجرای کاریکاتورها به مرحله­ای بحرانی رسیده است. به دنبال تحریم «آرلا» و گسترش اخبار مربوط به علت آن در کشورهای خاورمیانه، موج تحریم کالاهای دانمارکی به سرعت کشورهای منطقه را فرا گرفت، چند سفیر برای شور به کشور خود فراخوانده شدند و همزمان تظاهرات خیابانی در شهرهای خاورمیانه و آتش زدن پرچم دانمارک نیز شروع شد. اینجا بود که این ماجرا در صدر اخبار شبکه­های تلویزیونی «بی.بی.سی.» و «سی.ان.ان.» قرار گرفت و مثل برق دنیا از آن خبردار شد.

در شوک و بحران بی­سابقه­ای که دانمارک را فراگرفت ابتدا انگشت اتهام به طرف امام­جمعه­هایی دراز شد که با «سفر تبلیغی علیه دانمارک» باعث و بانی بحران در دانمارک و بدنامی آن در سطح بین­المللی شده بودند. ابو لابان در دفاع از خود و همتایانش گفت که آنها از حقی استفاده کرده­اند که دولت دانمارک آن را از آنها دریغ کرده بود: اجرای عدالت. و این که آنها پرونده را نزد قاضیان عادلی برده بودند. ابو لابان اما متأسف بود که چنین پیامد وخیمی به بار آمده، و این چیزی بود که او نه انتظارش را داشت و نه مایل به ادامه آن بود. اما چند روز بعد او در مصاحبه با تلویزیون «الجزیره» گفت خوشحال است که می­بیند مردم واکنش نشان می­دهند و کالاهای دانمارکی را تحریم می­کنند. این «دوزبانی»، شخصیت ابو لابان را نزد دانمارکیها سخت زیر سئوال برد و تا مدتی او را از اعتبار انداخت. (بعدها کسانی از او دفاع کردند و این کار او را ناشی از به کاربردن زبان دیپلماتیک دانستند، همان گونه که نخست وزیر نیز در داخل و خارج کشور به دو زبان مختلف صحبت می­کرد.) از سوی دیگر امام­جمعه­ها و نمایندگان انجمنهای اسلامی و همچنین بسیاری از منتقدان دولت انگشت اتهام را به سوی نخست وزیر گرفته بودند، که با رد تقاضای 11 سفیر مربوطه کار را به آنجا رسانده بود. آناس فو نیز در دفاع از خود کماکان می­گفت از آنجا که دخالت در آزادی بیان رسانه­ها در حد اختیارات او نیست دلیلی برای ملاقات با سفیران نداشته است. او حالا این را هم اضافه می­کرد که سفیران در نامه از او خواسته بودند «یولندس­پستن را دادگاهی کند.» و این همان چیزی بود که او در مصاحبه با خبرنگاران داخلی و خارجی هم عنوان می­کرد.

طولی نکشید که بحران سیاسی چنان وخیم شد که اپوزیسیون در انتقاد از دولت عقب­نشینی کرد و رهبر سوسیال دموکرات­ها به آناس فو «آرامش کاری» داد. این بحرانی ملی بود که می­بایست هرچه زودتر دامنه آن مهار می­شد. به همین خاطر هر گونه تضعیف دولت می­توانست پیامدهای وخیمی برای کشور داشته باشد. جو حاکم بر آن روزهای دانمارک یادآور جو روزهای بعد از 11 سپتامبر بود. سخنگویان دولت برای جلوگیری از بحران، مردم و مسلمانان را به پرهیز از واکنشهای احساساتی فرا خواندند. اقداماتی امنیتی بخصوص در کپنهاگ و آرهوس بیشتر شد و پلیس و سازمان امنیت از مردم خواستند که از هر گونه عمل مقابله به مثل خودداری کنند. اینها باعث شد که حمله­های پراکنده­ای که از سوی برخی افراطیون دست راستی دانمارکی علیه خارجیها صورت می­گرفت پایان یابد. در این میان «حزب مردم دانمارک» در پاسخ به تحریم کالاهای دانمارکی، از طریق ارسال اس.ام.اس به تلفنهای موبیل دانمارکیها از آنها خواست که از فروشگاه­های عرب و غیره خرید نکنند، و نام این کار خود را «کارزار سیاست مصرف­کننده» گذاشت. ولی دولت تلویحاً این عمل آنها را تقبیح کرد و گفت «مهاجران ما» گناهی مرتکب نشده­اند و نباید به خاطر دیگران مجازات شوند. به دنبال این، اس.ام.اس­هایی به تلفنهای موبیل مردم ارسال شد که در آن خواسته می­شد مثل سابق با لبخند از فروشگاه­های مهاجران خرید کنند. نتیجه این شد که این فروشگاه­ها، که چند روزی مشتریان دانمارکی­شان کم شده بود، رفته­رفته بخشی از مشتریان خندان خود را بازیافتند.

برای خروج از بحران، «یولندس­پستن» به نحوی اعلام معذرت­خواهی کرد. اما این چیزی را حل نکرد، چون بسیاری­ از مسلمانها، چه در دانمارک و چه در خاورمیانه، معتقد بودند که این پوزش روشن و گویا نبود. البته پوزش «یولندس­پستن» دیگر برایشان مهم نبود، چون حالا می­گفتند نخست وزیر باید پوزش بخواهد. حتی در مجلس بحرین صحبت این شد که ملکه دانمارک باید پوزش بخواهد! تظاهراتی هم در غزه علیه ملکه دانمارک به پا شد، چون ملکه حدود دو سال قبل گفته بود که دانمارک باید در مقابل اسلام از خودش «مقاومت» نشان دهد. (در ضمن ملکه دانمارک در همان زمان برخوردی لفظی و پوشیده با خانواده سلطنتی سوئد پیدا کرد که مطبوعات دو کشور را یک هفته به خود مشغول کرد. موضوع بر سر این بود که خانواده سلطنتی سوئد به ملکه دانمارک یادآورد شدند که دانمارک در مباحث مربوط به خارجیان لحن شدیدی دارد، اما ملکه دانمارک به آنها جواب داد که به این لحن انتقادی ندارد و آن را برای دانمارک لازم می­داند. ضمناً در سال 1998 نیز رهبر «حزب مردم دانمارک» به عضویت لژیون خدمتگزاران سلطنتی پذیرفته شده بود و به خاطر دفاع از «دانمارکیٍت» نشان لیاقت گرفته بود.)

باری، بحران زمانی ابعاد بزرگتری یافت که سفارتهای دانمارک در بیروت به آتش کشیده شدند. تظاهرات­کنندگان خبردار شده بودند که دانمارکیها قصد دارند در میدان شهرداری کپنهاگ قرآن آتش بزنند. این خبر البته بی­دلیل نبود، چون روز قبل یک اس.ام.اس به موبیلهای مردم کپنهاگ رسیده بود که از آنها می­خواست در مراسم آتش زدن قرآن شرکت کنند. هرگز معلوم نشد که این اس.ام.اس را چه کسانی فرستادند و «حزب مردم دانمارک» هم اظهار نظری نکرد. باقی قضیه معلوم است. مسلمانان منطقه از طریق برخی از مسلمانان مقیم دانمارک خبر را می­فهمند و افراطیون با خشم و نفرت به سفارتهای دانمارک حمله می­کنند. در همان روز تظاهرات متعددی نیز با اعلام قبلی در دانمارک برگذار شد که مهمترین آنها تظاهرات مشترک دانمارکیها و مسلمانهای شهر آرهوس بود. طی این مراسم مردم مشعل روشن کردند و سخنرانی­هایی شد در دفاع از آزادی بیان مشروط و گفتمان (دیالوگ) سازنده و رواداری (تولرانس). از دیگر تظاهرات مهم آن روز راه­پیمایی اعلام­شده 30 نفره نئونازیها بود که در شهرکی خارج از کپنهاگ برگزار شد. ولی گروه جوان «خودگردان­ها» (آوتونوم­ها)، که با نئونازِیها دشمن خونی­اند، در تظاهراتی اعلام نشده با تعدادی چندین برابر نئونازیها از سوی دیگر به مقابله با آنها رفتند. اما در نیمه راه پلیس با سگهای آموزش­دیده آنها را محاصره کرد و در ردیفهای خاصی که مانع نظم ترافیک نشود به مدت چند ساعت روی زمین نشاند و پس از پایان تظاهرات نئونازیها آنها را آزاد کرد. «خودگردان­ها» تا چند روز نامه­هایی در اعتراض به این عمل پلیس به روزنامه­ها می­نوشتند، چون به نظرشان پلیس می­توانست آنها را به جای نشاندن روی زمین یخزده ول کند که پی کار خودشان بروند! اما در جو بلبشویی که جامعه را فراگرفته بود افکار عمومی مشغول مسائل مهمتری از «یخ­زدن باسن خودگرانها» بود!

روزنامه پولیتیکن، یکی از بهترین و بزرگترین روزنامه­های دانمارک - که همیشه از خارجیها طرفداری کرده است - پیشنهاد ساختن مسجدی را برای مسلمانها کرد که از سالها پیش موضوع آن فراموش شده بود. (بجاست این نیز گفته شود که در حال حاضر مسلمانها مساجدی دارند که قبلاً گاراژ و کارخانه ویران و ساختمانهای خرابه بوده­اند و افرادی خیر آنها را با اوقاف بازسازی کرده­اند.) این پیشنهاد بلافاصله از سوی افرادی حمایت شد و «آرلا» اعلام کرد که هزینه بنای مسجد را تقبل خواهد کرد. اما «حزب مردم دانمارک» مخالفت کرد و این بحث بار دیگر فروکش کرد، چون اتفاقات تازه­­ای در راه بود. نخست وزیر برای فرونشاندن خشم مردم خاورمیانه و گفتن این که دانمارک هرگز قصد نداشته قرآن آتش بزند تصمیم گرفت با تلویزیون «الجزیره» مصاحبه زنده کند و مردم منطقه را مخاطب قرار دهد. قضیه کذب بودن شایعه آتش­زدن قرآن طبعاً پذیرفته شد، اما گفته­های او برای حل بحران که تکرار همان حرفهای سابق بود توجیه عمل روزنامه «یولندس­پستن» تلقی شد و هوادار چندانی نیافت. یکی از مقامات بلندپایه مذهبی مصر گفت که رتوریک (بیان و معانی) نخست وزیر دانمارک در بافت زبان شمالی چیزی نبود جز ادعا و تکبر و تصنع، و اصلاً ربطی به معذرت­خواهی نداشت. آناس فو تصمیم گرفت سفرایی را که قبلاً ملاقاتشان را نپذیرفته بود بپذیرد، و برای این که این کارش ندامت یا چیزی از این دست تلقی نشود، کلیه سفیران کشورها را دعوت کرد. این ملاقات هم چیزی را حل نکرد و فقط سفیر دولت فلسطین آن را رضایت­بخش دانست. در این نشست معلوم شد سفرای 11 کشور مربوطه وقتی قبل از شروع بحران کتباً تقاضای ملاقات با نخست وزیر کرده بودند، چهار مورد گفتگو داشتند: سخنان توهین آمیز یکی از اعضای بلندپایه «حزب مردم دانمارک» علیه مسلمانها، بیانات توهین­آمیز یک رادیوی نئونازیستی به نام «رادیو هولگا» علیه اسلام و مسلمانها، اظهارات توهین­آمیز وزیر فرهنگ دانمارک در اهانت به اسلام و مسلمانها، و کاریکاتورهای پیامبر اسلام در «یولندس­پستن». نخست وزیر از آن نامه اظهار بی­اطلاعی کرد و برخی مطبوعات نیز نوشتند که گویا در نخست وزیری گم شده است! ناراضی­تر از همه سفیر مصر بود که گفت نخست وزیر دانمارک برای حسنه کردن روابط کشورش با کشورهای اسلامی هنوز خیلی باید تلاش کند.

از سوی دیگر نیز پر استی مولا وزیر امور خارجه کشور برای جلب حمایت دولتهای غربی در تلاش و رفت و آمد بود. تا آن زمان دلگرمی او این بود که چند روزنامه اروپایی کاریکاتورهای پیامبر را چاپ کرده بودند و حالا دانمارک دیگر تنها نبود. اما وقتی که این کار روزنامه­ها اعتراضات مسلمانها را شدیدتر کرد و چند سردبیر نیز اخراج شدند، دانمارک همچنان در صدر اتهام باقی ماند و مولا بیش از پیش نگران شد. تنها بعد از آتش زدن سفارتهای دانمارک در دمشق و تهران بود که او بالاخره موفق شد حمایت تونی بلر و جورج بوش را کسب کند. اما بلر و بوش که دست دولتهای ایران و سوریه را در پشت حمله به سفارتهای دانمارک می­دیدند، حمایتشان از دانمارک فقط محدود به محکوم کردن خشونتی بود که افراطیون مسلمان در بخشهایی از خاورمیانه علیه دانمارک در پیش گرفته بودند. ولی جایی که به انتشار کاریکاتورهای پیامبر اسلام مربوط می­شد، نه فقط این دو، بلکه کلیه رهبران طراز اول دنیا آن را مستقیماً یا تلویحاً محکوم می­کردند. اینان همگی ضمن دفاع از آزادی بیان، اهانت به مذهب و مقدسات مردم را مردود می­شمردند. البته تنها رهبران طراز اول دنیا نبودند که چاپ کاریکاتورها را زیاده­روی در آزادی بیان می­دانستند. از سوی صاحبنظران مختلف در سطح بین­المللی نیز اظهارنظرات بسیاری در مورد آزادی بیان شروع شد، که چون همه کم و بیش از آنها آگاهیم در اینجا از آنها می­گذریم. فقط باید اشاره شود به این که طرفداران آزادی بیان مطلق خیلی زود عقب نشینی کردند و آزادی بیان مشروط جای خود را باز کرد. دلیلش هم معلوم است، اگر قرار بر این باشد هر کس هر طور که می­خواهد اعتقادات و مقدسات مذهبی دیگران را به توهین و استهزا بگیرد دیگر زمین جای زندگی انسان نخواهد بود. محافلی از نیروهای محافظه کار و دست راستی نیز تئوری قدیمی «برخورد تمدنها» از ساموئل هایتینگتون را پیش کشیدند و این که آری ماجرای کاریکاتورهای پیامبر اسلام نشانه عمیق­تر شدن شکاف بین تمدنهاست و از آن گریزی نیست. البته این مباحث نیز ناکام ماند، چون اتفاق عمومی جبهه مقابل این تئوری، در شرق و غرب، بر اساس هر تئوری و هر مذهبی، بر گفتمان تمدنها و همزیستی و رواداری و احترام متقابل به ارزشهای یکدیگر استوار بود و هست. نیاز عاجل به حفظ صلح و ثبات نیز این ایستار (موضع) را تقویت کرد و اکنون جبهه عمومی پرقدرتی تشکیل داده است. ذکر این نکته نیز شاید بی­جا نباشد که ساموئل هانتینتگون تا کنون در مورد قضیه کاریکاتورهای پیامبر اسلام اظهار نظری نکرده است. در خبرها بود که او مجبور شده است سکرتری را فقط برای این استخدام کند تا به تلفنها، ای­میل­ها و نامه­هایی که از خبرنگارها، مؤسسات تحقیقی، و شخصیت­های حقیقی و حقوقی برای گرفتن وقت به دفتر او می­رسد، جواب رد دهد، با این مضمون که استاد مایل نیست در این مورد اظهارنظر کند. شاید نیز این اقدام او در فروکش کردن مباحث «برخورد تمدنها» بی­تأثیر نبوده است.

علاوه بر تمامی اینها، اظهار نظر «سازمان کنفرانس اسلامی»، «اخوان­المسلمین» و شماری از سازمانها و احزاب و شخصیتهای دولتهای اسلامی و شخصیت­های منفرد، که مردم را به آرامش و گفتمان سازنده دعوت می­کردند، تأثیر فراوانی بر افکار مردم گذاشت، که از طرفی باعث فروکش کردن خشونت در کشورهای خاورمیانه شد و از طرف دیگر دور جدیدی از تحلیلها و بحثها را به دنبال آورد. در دانمارک نیز مردم از آن شوک اولیه بیرون آمدند و بنا به طرح یک طراح مطبوعاتی ناگهان دیدند که بعد از زلزله کشورشان هنوز امن و امان است! تا پیش از این دانمارکیها با دیدن افراطیون خشمگین خاورمیانه در تلویزیون که صورتشان را جلو دوربین می­آوردند و قسم می­خوردند که خون دانمارکیها را می­خورند، وحشت کرده بودند. وحشت آنها زمانی بیشتر شد که افراطیون تهدید کردند در دانمارک بمب­گذاری می­کنند و پلیس امنیتی نیز بر حفاظت از به ویژه مترو کپنهاگ برای مقابله با بمب­گذاری و گازهای شیمیایی افزود. در همین جو بود که در یک نظرسنجی معلوم شد آرای «حزب مردم دانمارک» کمی بالا رفته است. در نتیجه این حزب سیاست تشنج­آفرینی و ایجاد وحشت در میان مردم را افزایش داد. بخش جوانان حزب یک کارزار (کامپاین) ضداسلامی برای مدارس تدارک دید که طبق آن دانش آموزان باید خود را برای مقابله با حمله مسلمانها آماده می­کردند! (طبق تئوری شناخته­شده «حزب مردم دانمارک» مسلمانان دنیا در صدد تسخیر دانمارک­اند و مسلمانان مقیم دانمارک بعنوان ستون پنجم مشغول مهیا کردن مقدمات این حمله­اند!) اما اجرای این کارزار هنوز در مرحله خبر بود که دولت از آن جلوگیری کرد و موضوع آن حتی به گوش دانش­آموزان هم نرسید. از سوی دیگر فرار دانمارکیها از کشورهای خاورمیانه، که از قبل شروع شده بود، ابعاد تازه­ای پیدا کرد و حالا از اندونزی و مالزی و شمال آفریقا هم فرار می­کردند. مسافرت مردم به این مناطق بحرانی معلق ماند و آژانسهای مسافرتی زیر فشار مالی قرار گرفتند. دولت مسافرت مردم به 9 کشور را ممنوع اعلام کرد و شماری دیگر از کشورها را برای مسافرت و تعطیلات نیمه­امن دانست. کسانی که از قبل در آژانسهای مسافرتی برای مسافرت به آن 9 کشور بلیت خریده یا رزرو کرده بودند، پولهای خود را پس گرفتند، اما آژانسها پول مسافران پشیمان کشورهای نیمه­امن را پس نمی­دادند. توصیه آنها به مسافران این بود که به این کشورها مسافرت کنند، اما به مردم آنجا نگویند دانمارکی هستند! تا این که دولت مسافرت به این دسته از کشورها را نیز ممنوع اعلام کرد و مسافران پول خود را پس گرفتند و این غائله هم خوابید.

در این میان خارجیان نیز از همان آغاز بحران رفته رفته اعتبار و حیثیتی پیدا کردند. حالا دیگر دانمارکیها می­دیدند که خارجی و مسلمان آن نبود که قبلاً فکر می­کردند. مسلمان می­تواند هم آتش بزند، و هم واکنش نشان دهد، اعتراض کند، بحث کند، استدلال بیاورد، طرفدار آزادی بیان و دموکراسی باشد. البته منظور از مسلمان در اینجا کلیه کسانی است که از خاورمیانه و سایر کشورهای اسلامی می­آیند، و حتی کمونیست­ها را هم شامل می­شود. این جنبه از اسلام و مسلمان برای دانمارکیها تازگی داشت، و این را نیز فهمیده­اند که تفسیر و گرایشات اسلامی در میان مسلمانان هم مثل مسیحیان بسیار متفاوت است، بسیاری از آنها سکولار هستند و در ضمن همه مسلمانها تروریست نیستند! که همه اینها جای شکر دارد! به همین خاطر بعد از فروکش کردن شوک اولیه موضوع دیالوگ دوجانبه و سازنده، که از سالها پیش فراموش شده بود، در نشریات چپ و میانه شروع شد و بحثهای متنوعی به دنبال آورد. ابتدا موضوع آزادی بیان بحث روز بود، که «یولندس­پستن» و نخست وزیر دانمارک تا به امروز آن را بی­چون و چرا دانسته­اند. اما حالا دیگر این فکر رواج یافته که آزادی بیان در قوانین دانمارک آزادی مطلقی نیست و برای آن محدودیتهایی وجود دارد که همگی در ماده­ها وتبصره­های معینی آورده شده­اند. این موضوع زمانی بطور جدی مطرح شد که یک حقوقدان برجسته دانمارکی مقاله­ای بحث­انگیز در روزنامه «پولیتیکن» نوشت و باعث شد که به مباحث پراکنده جهت تازه­ای بدهد. نویسنده در نوشته­اش با استناد به ماده­ها و تبصره­هایی که در قوانین دانمارک وجود دارد نشان می­دهد که 1- آزادی بیان تا جایی مجاز است که افراد یا گروه­ها یا اقلیت­هایی به خاطر جنسیت، اعتقادات قومی، دینی و مذهبی مورد نکوهش، تحقیر، اهانت و غیره قرار نگیرند. 2- علت این که تا به حال دادگاه­های کشور به شکایات مسلمانها ترتیب اثر نداده­اند و دولت دست ضدخارجیها را تا این حد باز گذاشته این است که آزادی بیان در دانمارک «آزادی بیان سفید پوست» است و سیستم قضایی کشور مورد اسلام و مسلمانان را از حیطه قضاوت خود خارج می­داند، 3 - امام­جمعه­هایی که یک پرونده قضایی را به کشورهای دیگر برده­اند نه فقط خائن نیستند، که از حق مسلم خود برای دفاع از ظلمی که به آنها رفته استفاده کرده­اند، و 4- دولت دانمارک، که داعیه دمکراسی و حقوق بشر دارد، تا به حال به اقلیتهای قومی و بخصوص مسلمانها ظلم کرده است.

در این جا لازم به توضیح است که ظلمی که به خارجیها، و بخصوص مسلمانها، در دانمارک رفته است سابقه­ای طولانی و سیاه دارد، که تفصیل آن از موضوع این نوشته خارج است. تنها کافی است گفته شود که «کمیسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا» در سال 1999 اعلام کرد: اهدافی که نژادپرست­های اطریش (به رهبری یورگن هایدرز) در تلاش آنند، از هم اکنون در قانونگذاری دانمارک به اجرا درآمده است! تازه این در حالی بود که در دانمارک هنوز سوسیال دموکرات­ها (در ائتلاف با حزب میانه­رو «رادیکال») دولت را در اختیار داشتند. از سال 2001 تا کنون نیز، یعنی دوره­ای که دولت دست راستی فعلی با حمایت «حزب مردم دانمارک» بر مسند قدرت بوده­اند، ظلم و ستم به خارجیها و به ویژه مسلمانان حدیت دیگری دارد که شرح آن مثنوی هفتاد من می­شود. (در ضمن موضوع رمان فارسی این نگارنده به نام «سرخ و سفید»، که در میان ایرانیان مقبولیتی نیافت، مربوط به سالهای نخست این دوران سیاه است). اما تا جایی که به کاریکاتورهای پیامبر مربوط می­شود باید گفت که این عمل «یولندس­پستن» ادامه اهانتهایی بود که حداقل از پانزده سال پیش تا به حال این روزنامه و سایر رسانه­های دست راستی و نژادپرست با فراغ بال خارجیها و مسلمانها را با آنها نواخته بودند. دادگاه­های دانمارک بارها افراد سرشناسی را که مسلمانها به علت توهین و تحقیر مقدساتشان از آنها شکایت کرده بودند تبرئه کرده بودند و این روند باعث گستاخی بیش از حد نژادپرست­های رنگارنگ شده بود. تنها موردی که یک نفر محکوم شد، مورد پیا کی­یرسگود رهبر «حزب مردم دانمارک» بود که دو سال پیش دادگاه او را بر اساس شکایتی که از او شد متهم کرد به این که نژادپرست است! و مجازاتش هم فقط این شد که حالا دیگر همه در رسانه­ها می­توانند او را نژادپرست بخوانند! ولی نژادپرست­خواندن او چیزی را تغییر نمی­داد، چون موضوع این بود که سیاست حزب او داشت در جامعه و سیاست ریشه می­دواند و دادگستری هم با نژادپرست خواندن او داشت به پدیدۀ نژادپرستی در جامعه مشروعیت می­داد.

باری، بحثهایی که در پی آن مقاله آمد چنان گسترش یافت که جناح راست را به موضع تدافعی کشاند، چون اینها مسائلی است که می­تواند بنیادهای قضایی کشور را متزلزل کند و در ادامه خود به حیطه­هایی مانند آموزش و پرورش و فرهنگ رسمی نیز کشیده شود. اما دست راستی­ها برای انحراف بحثها از مسیر خود به مانورهایی دست زدند و اتفاقاتی نیز که هر روز در خاورمیانه می­افتاد به کمکشان می­آمد­. مدتی امام­جمعه­ها را مقصر خرابی­ها می­دانستند و «حزب مردم دانمارک» در مجلس پیشنهاد اخراج آنها از دانمارک را داد، اما این پیشنهاد حمایت سایر احزاب را به دست نیاورد. مدتی حرف «برخورد تمدنها» را پیش کشیدند، اما در موقعیتی که دولت با تمام قوا برای مهار بحران در داخل و خارج کشور تلاش می­کرد، دامن زدن به این تئوری فقط باعث ویرانی بیشتر می­شد، به همین خاطر کمتر کسی روی خوش به آن نشان داد. البته طیفهای چپ و میانه نیز برای آن پاتک­های خوبی داشتند، مثل گفتمان تمدنها و جهانمداری و رواداری و جهان فرافرهنگی و غیره، که همچنان ادامه دارد. طبق یک نظرسنجی که روز 12 فوریه منتشر شد، 51 درصد دانمارکیها معتقدند که اسلام با دموکراسی منافاتی ندارد (چیزی که تنها همین یک ماه پیش به خواب کسی هم نمی­آمد، چه دانمارکی و چه مسلمان!) اما مانور دست­راستی­ها ادامه دارد و حالا در ریشه­یابی بحران موجود از جمله این موضوع را پیش کشیده­اند که خشم مردم کشورهای اسلامی علیه دانمارک به این دلیل است که دولتهای خودکامه این کشورها با دامن زدن به اعتراضات مردم توجه آنها را از مسائل داخلی خود منحرف می­کنند، و مردم نیز برای خالی کردن خشمهای فرو خفته خود مجرای مناسبی پیدا کرده­اند. حتی یکی از مشهورترین گزارشگران دانمارک از خاورمیانه در یک بحث تلویزیونی گفت که جریانات مختلف اسلامی و بخصوص مسلمانهای شیعه و سنی حول این قضیه اختلافات خود را کنار گذاشته­اند و به یکدیگر نزدیک شده­اند و این به سود ما نیست! اما صرف­نظر از این که این بحثها چقدر به حقیقت نزدیک و یا از آن دورند، یک چیز مسلم است: جناح راست با این مباحث می­خواهد بر عملکرد خود در سیاست داخلی علیه مسلمانها و ریشه­یابی آن سرپوش بگذارد. به عبارت دیگر با نادیده گرفتن سالها اعمال تبعیض و فشار علیه اقلیتهای قومی بحث آن را از دستور روز خارج کند. این سیاست به ویژه از سوی تلویزیون دولتی دانمارک پیش می­رود، که از حدود بیست سال پیش تا کنون دیدی یک­جانبه و مغرضانه نسبت به مسائل خارجیها از خود نشان داده است (درضمن تئوریسین اصلی «حزب مردم دانمارک» به نام کشیش سورن کراروپ، که «پدر خوانده جناح راست» لقب گرفته، عضو هیأت­مدیره این نهاد دولتی است! دیگر خود بخوانید حدیث مفصل از این مجمل!) اما از میان احزاب اپوزیسیون، بخصوص سوسیال­دموکراتها، کمتر کسی حاضر می­شود این جنبه از قضیه را به روز کند، چون سوسیال دموکرات­ها نیز خود در بسیاری از موارد مربوط به تبعیض و محدودیتهای حقوقی خارجیان با جناح راست و به ویژه با «حزب مردم دانمارک» شریک قافله بوده­اند. در نتیجه بحث ریشه­های ستم بر اقلیتهای قومی بر دوش خود مسلمانان و خارجیان و سخنگویان آنان و همچنین منتقدان رادیکال و غیروابسته دولت افتاده است. اما در شرایطی که هر روز اتفاق ناخوشایندی برای دانمارک در سطح بین­­المللی می­افتاد و افکار عمومی را به خود مشغول می­کند، انتقاد از سیاستهای داخلی دولت بکندی پیش می­رود. و اتفاقات همان طور از راه می­رسند: رابطه دیپلماتیک دانمارک با چند کشور قطع شده است. صدها سایت دانمارکی مورد حمله هکرها قرار گرفته­اند. صادرات کشور در جهان لطمه خورده و بانک مرکزی دانمارک نرخ بهره را بالا برده است (چند و چون این قضیه با متخصصان). تظاهرات علیه دانمارک در پاکستان و لیبی و نیجریه و چند کشور اوج می­گیرد. سفارت دانمارک در پاکستان نیز تعطیل شده است. مسلمانان آمریکا و انگلیس و آلمان تظاهرات مسالمت­آمیز کرده­اند و خواستار پوزش از سوی نخست وزیر دانمارک شده­اند. چند دولت از جمله ایران، مالزی، مصر، اندونزی و روسیه خواستار پوزش رسمی دانمارک شده­اند. «آرلا» رسماً کاریکاتورها را محکوم کرده است. شورای شهر بصره در پی تظاهرات مردم خواستار بیرون رفتن سربازهای دانمارکی از عراق شده­اند و جلال طالبانی در این مورد دچار تردید است. وزیر اصلاحات ایتالیا روبرتو کاردرولی، که مدتی با تی­شرتی راه می­رفت که تصویر یکی از کاریکاتورها روی آن چاپ شده بود، از پست خود برکنار شده است. عربستان سعودی در کار انتشار کتابی در مورد زندگی پیامبر اسلام به زبانهای اروپایی است که قرار است بصورت رایگان در اروپا توزیع شود، تا مردم این قاره بدانند که به چه شخصیتی اهانت کرده­اند ...

از سوی دیگر بحران ناشی از «قضیه محمد» (نام رسمی کل ماجرای کاریکاتورهای پیامبر اسلام) دامن تمامی احزاب دانمارک را هم گرفته است، که این نیز حکایتی دارد. ابتدا تصور می­شد که افزایش آرای «حزب مردم دانمارک» یک جریان موقتی و ناشی از شوک و هیجان زودگذر است. اما حالا چند نظر سنجی همزمان متفقاً به این نتیجه رسیده­اند که پیشرفت این حزب همچنان سیر سعودی طی می­کند و اگر همین امروز انتخابات مجلس می­بود 8 نماینده به 24 نماینده فعلی آن اضافه می­شد. (مجلس دانمارک جمعاً دارای 179 نماینده است) سوسیال دموکرات­ها 6 نماینده از دست می­دادند و نمایندگانشان به 46 نفر می­رسید. این بار اولی نیست که «حزب سوسیال­دموکراسی» به «حزب مردم دانمارک» می­بازد. بار اول در سالهای 98 و 99 بود که طی آن دهها هزار نفر از رأی دهندگان آن، که همه از اقشار پایین و ناراضی بخش خدمات بودند، به طرف «حزب مردم دانمارک» رفتند، که به آنها وعده زندگی بهتری می­داد. به این معنی که با توقف مهاجرت و بیرون کردن تعداد هر چه بیشتری از خارجیها، و بخصوص مسلمانها، شرایط کاری را برای دانمارکیها بهتر می­کنند. سوسیال­دموکرات­ها، که در آن زمان قدرت دولتی را در دست داشتند، برای جلوگیری از فرار رأی دهندگان، به بخشی از خواستهای «حزب مردم دانمارک» جامه عمل پوشاندند، به این معنی که قوانین مربوط به پناهندگی، اقامت، ازدواج و چند مورد دیگر را برای خارجیان سخت­تر کردند، تا جایی که حتی صدای «کمیسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا» هم بلند شد (که در بالا به آن اشاره شد). از طرف دیگر این «خارجی نوازی» سوسیال­دموکرات­ها از فرار رأی دهندگانش به طرف «حزب مردم دانمارک» نکاست، چون این حزب مرتباً مسائل جنجالی دیگری در خصوص مسلمانها در دستور کار رسانه­ها و مجلس می­گذاشت. نتیجه این که سوسیال­دموکرات­ها در انتخابات بعدی نه فقط چند نماینده مجلس به این حزب باختند و از قدرت دولتی هم ساقط شدند، بلکه با جامه عمل پوشاندن به خواستهای این حزب، که منجر به تبعیض رسمی و قانونی در حقوق خارجیان شد، به خواست­های نژادپرستانه در جامعه هم مشروعیت دادند. از آن زمان تا به حال این لکه از روی پیشانی سوسیال­دموکرات­ها پاک نشده است. باری، حزب میانه­رو «رادیکالها» که جزو احزاب اپوزیسیون است صعود چشمگیری دارد و دو حزب سوسیالیسی اپوزیسیون نیز آرای­شان راکد است. آرای حزب «محافظه­کار» (که وزیر امور خارجه رهبر آن است) رو به کاهش سختی نهاده و در کنار آن آرای حزب لیبرال «چپ» ( که نخست وزیر رهبر آن است) رو به افزایش است. (این هم از عجایب دانمارک است که این حزب لیبرالی دست راستی «چپ» نام دارد. دلیلش هم این است که در آغاز پیدایش دموکراسی در دانمارک نمایندگان این حزب، که هنوز اسمی نداشت، در سمت چپ مجلس می­نشستند!) در مجموع، طبق نظرسنجی­ها، اگر امروز انتخابات مجلس می­بود، احزاب ائتلافی دست راستی 6 کرسی بیشتر در اشغال خود داشتند.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


در حال حاضر حزب «چپ» و «محافظه­کار» دولت دانمارک را تشکیل می­دهند، که همان طور که قبلاً اشاره شد این دولت تنها با حمایت «حزب مردم دانمارک» قادر به حکومت است. اما این دولت در حال حاضر بر سر دوراهی بزرگی قرار گرفته است. از سویی باید با هر زبان و سیاستی که شده روابط سیاسی و اقتصادی دانمارک با کشورهای اسلامی را بهبود دهد، که این نیازمند لحن آشتی­جویانه و سیاستهای عملی مسالمت­آمیزی است، و از سوی دیگر نباید حمایت حزب حامی خود را از دست دهد، که لازمه آن در پیش­گرفتن همان سیاستهای سابق است! سیاستهای سابق یعنی تبعیض بیشتر در حقوق مسلمانها، چیزی که طی چهار سال گذشته هر ماه یک مورد به آنها اضافه شده است. (در ضمن «کمیسیون حقوق بشر اتحادِیه اروپا» یک بار هم همین دولت فعلی را محکوم کرده است، و در خبرهاست که قصد دارد تا یک ماه دیگر گزارشی کامل­تر از کارنامه دانمارک در زمینه تبعیض نژادی و نقض حقوق بشر تهیه کند. انتظار می­رود که انتشار این گزارش موقعیت دولت در سیاست داخلی را وخیم و عضویت آن در «اتحادیه اروپا» را زیر سئوال ببرد.) اما «حزب مردم دانمارک» قصد ندارد زیر پای دولت را خالی کند، تا از سویی حمایت خود از آن را در شرایط بحرانی حاضر، که همه آن را بزرگترین بحران دانمارک بعد از جنگ جهانی دوم می­دانند، بعنوان برگ برنده­ای برای همیشه در آستین داشته باشد، و از سوی دیگر بتواند خواستهای خود را همچنان به دولت تحمیل کند و آرای بیشتری از سوی مردم و احزاب دیگر به خود جلب کند. یکی از این خواستها جلوگیری از تصویب طرح ساختن مسجد رسمی برای مسلمانها، و دیگری اخراج امام­جمعه­هایی که دانمارک را به این روز نشانده­اند از کشور است، که این دو موضوع فعلاً در دستور کار مجلس نیست، چون خود دولت دست و پایش در پوست گردوست. چراغ سبز ادامه حمایت این حزب از دولت زمانی معلوم شد که نمایندگان آن در مجلس با پیشنهاد گسترده احزاب اپوزیسیون مبنی بر بازخواست دولت به خاطر عملکرد غلط آن در «قضیه محمد» مخالفت کردند. این حزب به توضیحات مختصر نخست وزیر و تأیید وزیر امور خارجه اکتفا کرد و پیشنهاد بازخواست این دو از طرف احزاب اپوزیسیون رأی نیاورد. طبق این توضیحات وزیر امور خارجه موضوع ملاقات 11 سفیر را شفاهی به نخست وزیر اطلاع داده بود و اضافه کرده بود که دلیلی برای آن ملاقات وجود ندارد، چون خود او (وزیر امور خارجه) با آنها ملاقات کرده بود و «قضیه کاریکاتورها» هم به میان نیامده بود. اما در واقع ملاقات مورد نظر او جلسه دیگری بود که با 8 تن از سفیران کشورهای خاورمیانه برگذار شده بود و دستور آن مسائل مربوط به «کنفراس کشورهای خلیج» فارس بود. به همین خاطر وزیر امور خارجه مسئولیت این سؤتفاهمات را به عهده گرفت و قضیه ماست­مالی شد. «حزب مردم دانمارک» پشتیبانی از ریشه­یابی «قضیه محمد« را محدود به عملکرد امام­جمعه­ها اعلام کرد، ولی مجلس هنوز نفسی تازه نکرده بود که خبر دیگری منتشر شد. بنا به منابع مستندی که «روزنامه پولیتیکن» از مطبوعات مصری به دست آورد معلوم شد که اقدامات امام­جمعه­ها در این قضیه نقشی نداشته است، بلکه شکل­گیری همه چیز ابتدا از تلاشهای دیپلماتیک سفیر مصر شروع شده و به دنبال آن مقامات مصر دولت عربستان و دیگر کشورها را با خود همصدا کرده­اند. نخست وزیر بارها در علت رد تقاضای کتبی 11 سفیر مربوطه به این استناد کرده بود که در نامه عبارت «دادگاهی کردن» مجرم یعنی «یولندس­پستن» قید شده بود، چیزی که از حوزه اختیارات او خارج بود. اما اکنون معلوم شده که این عبارت نامه به غلط از انگلیسی به دانمارکی ترجمه شده بوده، و در اصل «در چهارچوب قانون با مسئولان قضیه برخورد کردن» بوده است. در ضمن سفیران در این نامه به او هشدار داده بودند که اگر اقدامی از سوی او صورت نگیرد این قضیه می­تواند باعث ناآرامی­هایی به ویژه در کشورهای اسلامی شود. از سوی دیگر چهار روز پس از رد تقاضای ملاقات سفیران از سوی با نخست وزیر، سفیر دانمارک در مصر به وزارت امور خارجه آن کشور فراخوانده شده بود. دولت مصر اعتراض خود نسبت به رد تقاضای سفیران از سوی نخست وزیر دانمارک را به او اعلام کرده بود و در خصوص بالاگرفتن احتمالی قضیه هشدار داده بود. اما این موضوع از سوی نخست وزیر و وزیر امور خارجه دانمارک به «کمیته امور خارجی» مجلس اطلاع داده نشده بود، هر چند آنها که از پیشرفت قضایا باخبر بوده­اند. در این مورد در میان احزاب اتفاق نظر وجود داشت و حتی نماینده «حزب مردم دانمارک» نیز در کمیته مربوطه چیزی در خصوص آن نشنیده بود. در ضمن وزارت امور خارجه از همان ابتدا به نخست وزیر توصیه کرده بود که با سفیران 11 کشور ملاقات کند. اپوزیسیون با طرح این مسائل در مجلس انتظار داشت که نخست وزیر و وزیرامورخارجه علت کم­کاری و تعلل و کتمان خود در این قضایا را روشن کنند. اما امروز (21 فوریه) نخست وزیر اعلام کرد که دولت لازم نمی­داند در شرایط فعلی مباحث مربوط به مسائلی سیاسی و اصولی از این دست را عمومی کند. این قضیه بزرگتر از آن است که بخواهد با چند سئوال در «کمیته امور خارجی» مجلس حل شود. دیپلمات­ها دارند شب و روز برای حل بحران کار می­کنند و باید آرامش کاری داشته باشند، نه این که با تحقیقاتی نامربوط در مورد چطور و کی و چه­وقت مزاحمت برایشان ایجاد شود. در ضمن «قضیه محمد» یک انتخاب سیاسی است، به این معنی که آزادی بیان یک مفهوم باارزش است و نمی­توان سر آن با مثلاً تعدادی سفیر وارد معامله شد!

به این می­گویند مانور بزرگ! درضمن بعید به نظر می­رسد که این نوع دهن­کجی از چشم سران کشورهای اسلامی پوشیده بماند. البته نخست وزیر چیزی هم طلبکار شده است. او می­­گوید اپوزیسیون با این خواسته­ها قصد دارد در این موقعیت بحرانی بازیهای سیاسی­حزبی خودش را پیش ببرد. اگر اپوزیسیون واقعاً می­خواهد دولت به آن حساب و کتاب پس دهد، دولت حاضر است در سالن جنبی مجلس به تمام سئوالات جواب دهد!

تا فردا چه پیش آید.

این بود ماجرای کاریکاتورهای پیامبر، ماجرایی که دو هفته در صدر اخبار جهان قرار داشت و چشم دنیا را به دانمارک دوخت. ناگفته پیداست که این ماجرا برای دانمارک به بهای زیادی تمام شد. به قول منتقدی دانمارکی، حاصل شصت سال تلاش سوسیال­دموکرات­های کشور (البته قدیمیها) در ساختن چهره­ای انسان­دوستانه از دانمارک یک شبه برباد رفت. کاریکاتورهای پیامبر اسلام از شهرت دانمارک در سطح بین­المللی تنها کاریکاتوری باقی گذاشت. چند روز پیش اسقفی به نام کارستن نیسن (که هم اکنون همراه هیأتی از روحانیون و علمای کشور برای ملاقات با شخصیتهای مذهبی مصر به آن کشور رفته است) در دعوت از دانمارکیها برای آرامش گفت شیوه عیسی مسیح را در پیش گیرند و گونه دیگر خود را نیز جلو بیاورند. این سخن بدان معناست که دانمارک سیلی خورده است. و حالا اوضاع فرق کرده است. مطرح شدن مسائلی مانند پذیرش اصل تکثر، گفتمان سازنده، رواداری و همزیستی همراه به احترام به اعتقادات مذهبی یکدیگر در جامعه جا باز کرده­اند، چیزهایی که جامعه 5 میلیونی و یکدست دانمارک تا به حال به آنها فکر نکرده بود و 200 هزار مسلمان این کشور را به چیزی نمی­شمرد. دانمارکیها تا کنون به نوشته شاعر بزرگ خود بنی آناسن کشور خود را متکبرانه ناف دنیا می­پنداشتند و به غیر از خود هیچ احدی را به آدم قبول نداشتند. حالا ناگهان همه به خود آمده­اند و آن توهمات و غرور و تعصب سابق را از دست داده­اند. رسانه­ها و حتی تلویزیون­های کشور با لحنی کاملاً محتاط در مورد مسلمانها می­نویسند و می­­گویند. رفتار و نگاه مردم تغییر کرده است و همه جا با احترام با خارجیها رفتار می­شود. مسلمانها احترام و عزت خود را بازیافته­اند و حالا سر بلند در خیابان راه می­روند. دیگر کسی به زنان روسری­به­سر چشم­غره نمی­رود و به کالسکه بچه آنها لگد نمی­زند. چند روز پیش صاحب رادیو نئونازیستی «هولگا» محاکمه و محکوم شد، و این می­تواند آغاز محاکمات بعدی و تحولات مثبت دیگر باشد. سخن کوتاه، ورق برگشته است.

یک نکته دیگر را هم بگویم و زحمت را کم کنم. در سایت­های اینترنتی ایرانی مطالبی به چشم می­خورد با عناوینی از این دست که چرا این اتفاق در دانمارک باید می­افتاد. صرف­نظر از این که نویسنده­های این مطالب چه دلائلی عنوان می­کنند، یک چیز مسلم است. این ماجرا از میان کشورهای اروپا فقط می­توانست در دانمارک اتفاق بیفتد. این کشور از سالها پیش به عللی که شمه­ای از آن گذشت زیر ذره بین «کمیسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا» رفته بود و دو بار محکوم شده بود. دانمارک تنها کشوری در اروپاست که دولت آن وابسته به یک حزب نژادپرست است. نژادپرست بودن این حزب نیز چند بار توسط همین کمیسیون اعلام شده است. نژادپرستان رنگارنگ دانمارک بیش از سایر کشورهای اروپا میدان گرفته بودند و گستاخانه به خارجیان و بخصوص مسلمانان می­تاختند. در همین یک ماه پیش نیز که ماجرای کاریکاتورها در دانمارک هنوز موضوعی داخلی بود، روزنامه سوئدی «افتون­بلادت» در گزارشی نوشت که دانمارک نژادپرست­ترین کشور اروپاست. برای مایی که در وسط این جهنم زندگی می­کردیم مثل روز روشن بود که این شرایط نمی­تواند دوام بیاورد و سرانجام باید جایی متوقف می­شد، که شد. کاریکاتورهای پیامبر اسلام نقطه پایانی بر سالها اهانت و تبعیض و ظلم و تعدی به مسلمانها بود. به نوشته یک روزنامه­نگار سوری مقیم دانمارک، فهمی المجید: «قضیه کاریکاتورهای پیامبر اسلام آخرین قطره آبی بود که کاسه صبر مسلمانها را لبریز کرد.» این آخرین قطره آب کار خود را کرد و سیلی بنیان­کن راه انداخت. آخرین لگدی که قرار بود سردبیر یولندس­پستن حواله مسلمانها کند به خود او و روزنامه و کشور­ش برگشت. اگر هم بخواهیم به زبان فلسفی این قضیه را بیان کنیم می­توان گفت که ماجرای کاریکاتورهای پیامبر اسلام یک بار دیگر آن اصل جاودانه دیالکتیک هگل و مارکس را ثابت کرد که طبق آن تغییرات تدریجی یک پدیده وقتی از حد معینی بگذرد به ضد خودش تبدیل می­شود. یا اگر نخواهیم جای دوری برویم، به سروده فرخی یزدی: خرابی چون که از حد بگذرد آباد می­گردد.

خانه شما هم هر کجا که هست آباد شود.

21 فوریه 1384
منصور حیدرزاده – دانمارک
mahy@mail.dk

Copyright: gooya.com 2016