خانمها و آقایان،
برای من باعث تـاسف است که امروز بـار دیگر در شرایطی در برابـر شما حضور یابم که میهنم، زیر یـوغ استبداد دینی، داغ بزرگترین خطـر برای صلح و امنیت جهانـی را بـر پیشانی خود دارد. مهم ترازاین، از دیدگاه من، این تهدید بـه بهای گزاف دردها و سختی هایی است کـه هم میهنان من در ایران متحمل شده و می شوند.
تـرس از دستیابـی نخستین حکـومت پشتیبـان تـروریـزم بـه سـلاح هستـه ای، و تمـامی عـواقـب آن از جمله باجگیری هسته ای و ترور، حتی در غالب غیرمتعارف آن چه در اروپا و چه در سواحل این کشـور، بــه کـرات بـه بحث و تحلیــل گذاشتــه شــده است. دراینجـا می خواهم افــق راهبـردی حاکمان امروز ایران را برای شما ترسیم نمایم:
همچـون تمامی نظامهای تمامیتگـرا، رژیم مستبـد دینـی تهـران بـرای بقـای خـود بـه گستـرش در فراسـوی مرزهای ایران نیازمنــد است. آقای احمدی نــژاد تمـام تـلاش خـود را بکـاربستــه است تـا درمیــان اعـراب از محبــوبیـت بمـــراتب بیشتـراز آنچــــه در میــان ایرانیان از آن برخوردار است بهــره منـد شــــود. ابـزارهـــای ســـــرکـــوب آقای احمدی نــژاد، یعنــی واحــــدهــای ویـژه سپـــاه پــاســداران و بسیــج، در گشت هــای خــود در کوچـه و بـرزن ناظــرنگــــــــاههـای نفرت بار مردم انـــد و از اینکار احسـاس تحقیــــر می کنند. لیکــن همین افـــراد، آنگــاه کــه دردمشق و دیگرشهرهای عــرب پرســـه می زنند بـاد در غبغب می اندازنـد و از اینکــه خود را یکـه سواران اســلام بنیادگــرا در برابــر غــرب می بیننـد بـه خود می بالند.
تا زمانی که جمهوری اسلامی در قدرت است، پروژه دموکراسی برای خاورمیانه بزرگ می تواند راه را برای توسعه طلبی نظــام اسلامی حاکم برایران هموارکند. گــواه براین قضیه، پیــروزی هم پیمان جمهوری اسلامی یعنی جنبش حمـاس در انتخابـات اخیـر فلسطینیان است. گـواه دیگـر را در عراق می تـوان یافت. در آن کشور، نیروهـای ائتـلافی صدام حسین را سرنگون کــرده، حکــومت را در اختیـار پارلمـان منتخــب عــراق قـــــرار می دهنــــد. و ایـن در حالــی است کـــه نیــــروی غالب درآن پارلمان بــه دست شورایعـــالی انقــلاب اسلامی عــراق، که بمدت بیست ســال ساخته و پرداختۀ جمهوری اسلامی برای چنیــن روزی بــوده است، می افتــــد. بــا این وجــــود، حاکمان ایران تمـام سرمایه خود را به یک گزینـه محدود نمی سازنـد. شاهد براین، سفری است که سه هفته پیش رهبریکـی از افراطی تریـن گروه هـای شیعــی عـراق بـه ایـــــران انجـــام داد تـا در آنجـا از پشتیبــانی اطلاعاتــی، مالـی و سازمانی لازم بهره منــــد شود. هنگامی کــه حمایت شدگان عراقی حکومت ایــران از همه گونـه پشتیبانی مالی و اطلاعاتـــی حامیـان خود برخوردارنـد، کسانی که در ارعاب، تهدیـــد و ایجاد تــــــرس و کاربـرد خشونت کــار را بـه استـــادی رسانده انــد، تعجبی نــدارد کـه در دموکراسی نوپایی همچون عراق شاهد چیرگی آنان بر رقیبان سیاسی شان باشیم.
و در لبنــان نیز جــای تعجب نیست اگــر ببینیم که حــزب الله، با تاکیــد برکمکهــای سخاوتمندانــه حکومتگران ایران، در ساختن مدرسه، بیمارستــان و مسجـد از حکومت آن کشور پیشــی گرفته و در انتخابات پیروزگردد.
ازعـراق تا لبنـان و سرزمین هـــای فلسطین « مثلث برمودایـی » در حـال شکل گیـری است کــه می رود، تا به کمک صنــدوق رای، کاملا به یـوغ حکومتگران اسلامی ایــران درآیـد. این مثلـث می رود تا با جلب مصــر، از طریق اخوان المسلمین، و مناطق شیعه نشیـن و نفت خیــز عربستان سعودی، حلقه محاصره خود را برخلیج فارس هرچه کاملتر و تنگ ترکند.
بدین ترتیب، آنچه را که اتحاد جماهیرشوروی در به انجام رساندنش ناتوان ماند، بدست بنیادگرایان اسلامی جامه عمل پوشانـده خواهد شد: تسخیر منابع نفت خلیـج فارس و فشـردن گلـوگــاه اقتصادی غرب. استبداد دینی آنگاه میــدان را برای یکـه تــازی خلافت بـازیـافتــه خود خالــی دیــده، تمامی نیروهایی را که با نظم نویــن برخاسته از خاکستر جنگ سرد در ستیزاند را به گرد خویش خواهند آورد.
برای رسیدن به این هدف، جمهوری اسلامی به تنها چیزی که نیاز دارد توانایی دنبال کردن اعمال خشونت در سطح پائین بعنوان مکمل پشتیبانی های مالی، اطلاعاتی و سازمانی خود از هـم پیمانان اش است. و این، خانمها و آقایان، دلیل اصلی نیاز جمهوری اسلامی به سلاح هسته ای است: خنثی کردن برتـری تسلیحاتــی متعـارف غرب، ادامــه اعمــال خشونت در سطح پائیــن بــدون واهمــه از رودررویی در یک جنگ غیراتمی با کشورهای غربی.
یک چنین چشم اندازی برای دنیای آزاد غیرقابل قبول است. با این وجود، زمـان زیادی برای اتخاذ تصمیم نمانــده است. از سرگیـری فرآینــد غنی ســازی اورانیــوم ایـن پنجــره فرصت را هـــرچـه تنگترنیز کرده است. تحلیلگــران بسیاری در رویارویـی با این چالــش بزرگ بـــه یک دو راهی رسیده اند: یا راه کـارهـای دیپلماتیک یا راه حل های تنبیهی، از جمله گزینه های نظامی.
دلیـل دیگــر حضور من امروز در اینجــا این است که بــه شما یـادآوری کنم کـه هیــچ یک از ایـن دو راه گزینه نیستند.
تلاش هـای دیپلماتیــک و بی نتیجه ترویکــای اروپایــی جــزاهــدای بلاعوض ســه ســـال وقت به جمهوری اسلامی کار دیگــری از پیش نبــرد. سـه سال مــوش و گربــه بـازی دیگــر، این بـار بـا روسهـا و زیـر گــــوش آژانــس بیــن المللــی انــرژی هستـــه ای، زمــان لازم را بـــرای ساختــن یــک بمب اتمــی در اختیار جمهوری اسلامی قـرارخواهـــــد داد. و این همــان چیــزی است کــه حکومتگـران اسلامی ایران در برنامه دارند.
مشکــل اساسی، در تمامی ایـن سالها، بـا این چانــه زنی هـای دیپلماتیــک در فرضیــه ای بــود که براســاس آن طرف مقابل، یعنی جمهوری اسلامی، بدنبــال راه حلی بوده است تـا از بحران خارج شود. واقعیت امر دقیقا خــلاف این قضیه است: جمهوری اسلامی که در عـدم محبوبیت روزافزون دست و پا می زند، برای فرار از بحران های درونی و منحرف کردن توجه مردم خود از فقر وبی کفایتی دستگاه های حکومتی و توجیه اعمال خشونت و سرکوب در درون به ایجاد و دامـن زدن به بحرانهــای پی در پی بیرونـی توسل می جوید و تا آنجا که این گونـه ماجراجویی ها به رودررویی نظامی تمام عیــار منجرنشود بــه برافروختن آتش این بحرانهای بیرونی کمـر می بندد. بنیادگرایان اسلامی حاکم برایران براین باورند که ادامه راه کنونی بدون تردید به برخورد رو در رو با دنیای آزاد خواهد انجامید. از اینـرو، تمام تـلاش خود را بکار بسته انــد تا با دستیابی به چتر ایمنی هسته ای طرف مقابل را پیش از برخورد از راه خود کنار بزنند.
از طرف دیگــر، حمله نظامی غــرب راهکـاری است که با بـرافروختن شعلـه هـای ملـی گرایانـه مردم ایران نهایتا به نفع رژیم اسلامی کار کرده زمان بیشتری را در اختیار آنان قرارخواهد داد.
خانمها و آقایـان، تردید نـداشته باشیــد که معادلــه اصلی به این دو وجـه خلاصه میشود: آیــا ایران سریعتر به دموکراسی دست خواهـد یافت و یا جمهوری اسلامی بـه سلاح هسته ای؟ مسابقه مرگ و زندگی شروع شده است اجازه بدهید باردیگر این نکته را یادآورشوم که حمله نظـامی شاید دو تا سه سالی دست یافتن جمهوری اسلامی به سلاح هستـه ای را به تعـویق بیاندازد، ولی، بدون تردید، رسیدن ایران به آزادی را سالیـان سال به تاخیر خواهـد انداخت. این گزینه نه تنهـا راهکار مناسبی نیست که بردن مسابقه را نیز به هیچ وجه نمی تواند بهمراه داشته باشد.
پس اگـرهیچ یک از راهکـارهای نظامی و یـا دیپلماتیـک توانایی رسیدن به نتایج دلخـواه را ندارد، پرسش اصلی برمیگردد به این چالش که چگونه می توان دموکراسی را در ایران نهادینه کرد؟
دراینجا اجـازه بدهیـد که یادآورشـوم که ایــران، در یکصد ســال پیـش، نخستین کشوری بود که بـا انقلاب مشروطــه خـود نخستین قانـون اساسی واقعی را وارد مشــرق زمین یعنی بیش از نیمی از بشـریت آورده است. بگذاریــد در اینجـــا این اطمینـان را به شما بـدهــم کـــــه امـروزه در ایــران بیش از یکهــزار محفـل اپوزیسیــون در درون کشوربــه مخالـفت و مبــارزه خود بــا نظام اسلامی مشغولنــد. به لحــاظ کمی، این مجموعه گستــره ای بـس بزرگتـــر و سنگین تــراز کلیت استبـــداد اسلامی دارد. با ایــن وجود، مشکــل اصلــی در این است که ایـن محافـل قـادر به شبکه بنــدی بــا یکدیگـــر نبــوده و همــواره زیرضربــات نظام اســلامی که منـــزوی نگهداشتن آنهــا را در راس الویت هـای خــود قــرارداده است، ازیکدیگـر بـدورنــد. شبکـه هـای محلــی، کـه مسئولیت تمـاس هــای درون – سازمان را برعهــده دارند، از گــزند عوامل نظـام اسلامی بدورنــــد ولی، هرگــاه که تــلاشی برای شبکه بنــدی در سطـــح ملـی صورت می گیرد نظــام اسلامی بـا مشتـــی آهنیـن اینگونه اقدامات را در نطفه خفه می کند. جنبش اصلاحات، جنبش دانشجویی، رسانه هــای چاپی، وبلاگ نویســان و..... هرکدام بنوبه خود مثال و گواهی براین کمبــود ناشی از سرکوب در سطح ملی است.
پاسـخ نظام اسلامی به جنبش اصلاحـات فاسد کردن آن از راس بود. در مقابـل چالش ها، چاکرانی که در راس آن جنبش قرارگرفتنـد وفاداری خود را، نه بـه مردمی که آنـان را انتخاب کرده بودند، بلکه به نظام اسلامی در زمان موعود فاش ساختند.
رژیــم جنبش دانشجویــی را بــا ترکیبــــی از شکنجــه، زنــدان، ستــون پنجــم و حتــی زنجیـره توزیع مواد مخــدر تکــه تکــه کـردند، بعنـوان مثال، تا یـک سال پیش از اعتراضـات دانشجویــی درسال ۱۹۹۹ یافتن مخــدر در خوابگــاه هـــا کـار مشکـلــی بـود. یک سـال پــس از آن وقــایـع، هـروئین ارزان تــر از سیگار در این اماکن یافت می شد! تحت حکومت هـای خودکامه یک چنین رویدادی بدون همدستی خود حکومت امکان پذیر نیست.
برای شمایــی که در دنیـای آزاد زندگی می کنیــد چنیــن برداشتـی شایــد بدیهـی بنظــر برســد کـه طبیعی تــرین راه برای رسیــدن به یک شبکه بنــدی درسطح ملـی همانــا رسانه های همگانی آزاد است. ولی واقعیت امــر چیز دیگــری است: امروزه در ایــران بیش از هرکشوردیگــری درجهان روزنامه نگار و وبلاگ نویس در زندانها بسرمی برند.
با توجه به نکاتــی که به آن اشاره شد، می توان چنین نتیجه گرفت که گرچـه ریشه های شبکه ملی ارتباطات بین محافـل مخالف نظام اسلامی می بایست که در خـود ایــران باشد، مکانیــزم همآهنگ کننده و متصل کنندۀ آن لاجرم در خارج از کشور خواهد بود.
در اینجاست که دنیـای آزاد می تواند به یـاری جنبش آزادیخواهی در ایران بشتابد. من خود صدها مخــالف و مبــارز جـــوان را سراغ دارم کــه در درون ایــران قابلیت هـای سازمــان دهــی خــود را در سخت تریــن شرایط بعمــل درآورده، محافلـی را که بــه آنهــا اشــاره کــرده در ارتبــاط با یکدیگــرگذارده اند.
امروز، این افراد بلاتکلیف در اردوگاههـای پناهندگان، از اردن تا ترکیه نشسته اند یا در شهرهای اروپایی سرگرداننــد. با انـدک کمکی از طـرف دنیــای آزاد این افــراد می توانند بسـاط یک شبکـه ارتباطی دوطرفــه را فراهم آورده و اهـداف و خواست های تا بــه امروز منفـرد و منـزوی محافل درون – کشوری را به یک هـدف و خواست واحـد ملی مبـدل سازند: آزادی برای ایـران و برچیده شدن طومار دین سالاری از میهن ما.
امروز به اینجا آمـده ام تا ایستاده دربرابــر شما صــدای حق طلبی تعـداد بیشمـاری از آزادیخواهان درون – مرز را به گوش دنیای آزاد برسانم. آنان چیزی جز حمایت شما را نمی خواهند.
آرزوی من این است که ایـن امیـد به یــاس تبدیل نشــود و دنیــای آزاد با قدمهــای راسـخ خــود نه درکــوره راه اقدامــات نظامی و یا بن بست چانــه زنی هـای دیپلمـاتیک، که در راه پــرثمر آزادی و دموکراسی درایران پا بگذارد.