سه شنبه 23 اسفند 1384

ايران در مسيری اشتباه حركت می‌كند، متن کامل و خواندنی سخنرانی جک استراو در مورد ایران، روزنا

● جای تاسف است كشوری كه از بانی آن، كوروش كبير به خاطر بازسازی معابد يهودان تجليل می‌شود، حالا مردی رئيس جمهور آن است كه خواسته‌های مشمئزكننده‌ای مبنی بر حذف اسراييل از روی زمين دارد.
● ايران، به جای استفاده از موقعيت ژئوپوليتيكی و نفوذ بی‌ترديدش در منطقه برای ارتقا‌ی ثبات، چنانچه ما و همسايگان آن آرزومنديم، عملی كاملا برخلاف را انجام می‌دهد.
● با توجه به تاريخ مردم ايران، آنها به هرگونه نشانه‌ی دخالت از خارج، حساس هستند و اين حساسيت آنها قابل درك است. اما به اين معنا نيست كه ما بايد دفاع از حقوق بشر و آزاديهای سياسی را متوقف كنيم.
● ما بايد به مردم ايران كمك كنيم تا انتخاب‌های آگاهانه داشته باشند، و اين كار را بايد از طريق كمك به بهبود جريان اطلاعات به داخل كشور انجام دهيم.



همانطور كه برخی می‌دانيد، چون بايد دعوت نامه‌هايی را دريافت كرده باشيد، من در اصل قصد داشتم در ماه سپتامبر در محل اين موسسه درباره‌ی ايران به ايراد يك سخنرانی بپردازم. من آن سخنرانی را مدت كوتاهی قبل از ايراد آن لغو كردم كه از اين بابت معذرت می‌خواهم، اما دليل خوبی برای اين كار داشتم.

من بايد در اواخر آن هفته به مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نيويورك می‌رفتم و به من گفته شد كه رئيس جمهور احمدی‌نژاد، با درخواست يك ملاقات موافقت كرده است. از زمانی كه ايشان رئيس جمهور شدند، اين اولين فرصت من بود كه می‌توانستم با ايشان رو در رو ديدار كنم. راستش را بخواهيد، سخنان و اقدامات او در مدت كوتاهی پس از به قدرت رسيدنش قابل پيش‌بينی نبود. اما من می‌خواستم شناختی را نسبت به اين مرد، و سپس ديدگاهی از آنچه او به مردم ايران ارائه می‌كند، به دست آورم. در پايان همان جلسه من گفتم كه ما – كه منظورم بريتانيا و جامعه بين‌المللی بود - با دقت به سخنرانی كه او قرار بود در بعداز ظهر همان روز در مجمع عمومی سازمان ملل متحد ارائه كند، گوش خواهيم داد.

همان طور كه می‌دانيم، سخنرانی رئيس جمهور احمدی‌نژاد در آن روز تحريك كننده و منازعه‌انگيز بود. سخنان او، هم عقب‌گردی به روزهای اول انقلاب ايران و هم در مغايرت برجسته‌ای با فراخوان رئيس جمهور خاتمی برای گفت‌وگوی تمدنها قرارداشت - فراخوانی كه به گرمی مورد استقبال جامعه‌ی بين‌المللی قرار گرفت و همچنين به ايران نيز كمك كرد كه از سردی روابط بيرون آيد.

نبايد گفت كه روابط با رئيس جمهور خاتمی بدون مشكل بود. در مورد مسائل بسيار مهمی عدم توافق وجود داشت: مخالفت ايران با روند صلح خاورميانه، سابقه‌ی حمايت اين كشور از سازمانهای تروريستی همچون حماس و حزب‌الله، سابقه نامطلوب آن در حقوق بشر و آزاديهای سياسی و به تازگی هم جاه‌طلبی‌های هسته‌ای ايران. اما بنا بر محاسبات ما بافت جمعيتی ايران و دورنمای درازمدت سياسی اين كشور به ما دليل خوبی ارائه می‌كرد كه بتوانيم در مورد سياست تعامل سازنده، خوشبين باشيم.

به خصوص قضاوت ما اين بود كه ايرانيان، به ويژه قشر جوان، در اين علاقه مندی با ما شريك هستند كه ايران را يك كشور كاملا ارتقا‌ يافته و عضوی از جامعه‌ی بين‌المللی ببينيم كه به صورت گسترده مورد احترام قرار دارد. قشر جوان ايران هنوز هم چنين علاقه‌مندی را دارد. آنها می‌دانند كه كشورشان، پتانسيل عظيمی دارد، منابع خوب طبيعی، يك جمعيت جوان تحصيل كرده، و تاريخی از فعاليت‌های سياسی و مباحثه. و آنها درك می‌كنند كه چشم انداز صلح منطقه، كه شامل امنيت ايرانی‌ها نيز می‌شود، نسبت به هر وقت ديگر مهمتر است و می‌دانند كه ديگر نه يك ديكتاتور متخاصم در همسايگی خود در عراق دارند و نه هم حكومت ستيزه جوی طالبان را در افغانستان.

اما ايران در مسيری اشتباه حركت می‌كند. اين فرصت‌ها در حال از دست رفتن است. از زمانی كه رئيس جمهور احمدی نژاد در انتخابات سال گذشته برنده شد، او و گروه كوچكی كه در اطراف او قرار دارند، سياست‌هايی را در داخل و خارج از ايران اتخاذ كرده‌اند كه خطر لطمه‌ی واقعی به شهرت ايران و روابط اين كشور با ديگر كشورهای جهان را در پی دارد. ايران و ايرانيان شايسته‌ی وضعيت بهتری هستند.

اجازه بدهيد كه با وضعيت داخل كشور آغاز كنم. چند سال پيش، ايران يكی از پيشتازان بحث در اين مورد بود كه چگونه می‌توان اسلام را با مفاهيم مدرن دموكراسی و حقوق بشر سازگاری داد. در اين كشور، رياست جمهوری، پارلمان و انتخابات محلی وجود داشت كه به طور نيرومندی رقابت می‌كردند. مبارزات شجاعانه‌‌ی روزنامه نگاران كمك كرد كه دامنه كامل حاكميت ترور و وحشتی كه وزارت اطلاعات و امنيت ايران بر ضد مردم خود به كار می‌برد روشن شود‍.

امروز، با تاسف، بسياری از اين روزنامه‌ها توسط قوه قضاييه ايران بسته شده‌اند. سازمان گزارشگران بدون مرز، ايران امروز را به عنوان "بزرگترين زندان روزنامه‌نگاران در خاورميانه" توصيف كرده است و همچنين يكی از بدترين كشورها در زمينه‌ی آزادی رسانه‌ها. مقاماتی كه در سركوب‌های داخلی دست داشته‌اند، اكنون در كابينه اين كشور حضور دارند و زندانها بار ديگر مملو از زندانيان سياسی شده است. دو انتخابات عمومی اخير، يعنی انتخابات پارلمانی سال ٢٠٠٤ و همچنين انتخابات رياست جمهوری در سال ٢٠٠٥، به مردم ايران، قدرت واقعی انتخاب آزاد را نداد.

كنترل گسترده‌ی كانديداها، توسط قدرت موازی تئوكراسی در ايران، منجر به آن شد كه شورای نگهبان اين كشور حدود ٢٥٠٠ نامزد انتخابات پارلمانی را رد صلاحيت كند و عجيب اينكه، اين شمار، ٨٠ نفر از اعضای وقت پارلمان ايران را نيز در بر می‌گرفت- كسانی كه صلاحيت آنها چهار سال پيش تاييد شده بود. ايرانيان عادی می‌پرسند، چرا در آن سوی مرز، شيعه‌ی عراقی می‌تواند به هر نامزدی كه بخواهد رای بدهد، اما ايرانی‌ها نمی‌‌توانند.

عكس العمل‌ها و سركوب در داخل ايران، در رقابت با منازعات در صحنه‌ی خارجی اين كشور قرار دارد. جای تاسف است كشوری كه از بانی آن، كوروش كبير به خاطر بازسازی معابد يهودان تجليل می‌شود، حالا مردی رئيس جمهور آن است كه خواسته‌های مشمئزكننده‌ای مبنی بر حذف اسراييل از روی زمين دارد. ايران، به جای استفاده از موقعيت ژئوپوليتيكی و نفوذ بی‌ترديدش در منطقه برای ارتقا‌ی ثبات، چنانچه ما و همسايگان آن آرزومنديم، عملی كاملا برخلاف را انجام می‌دهد. ايران حالا تنها كشور در جهان است كه مخالف يك راه حل دو-دولته در مناقشه‌ی خاورميانه است. اين حكومت همچنان به حمايت مالی و تداركاتی خود از گروههايی ادامه می‌دهد كه با استفاده از تروريسم روند صلح خاورميانه را تضعيف می‌كنند. و همچنين از گرووهايی در لبنان و عراق پشتيبانی می‌كند كه اين گروهها از روند سياسی در كشورهای خود حمايت نمی‌‌كنند. شايد بهتر بود كه پول ايران برای حمايت از چنين گروه‌های برای ايجاد اشتغال و فرصت‌های مناسب برای خود ايرانيان در داخل كشور مصرف می‌شد.

هيچگاه تصميم حكومت ايران برای مقابله با جامعه‌ی بين‌المللی، به اندازه موضع سرسختانه اين كشور در قبال برنامه‌ی هسته‌ای آن، تا اين حد روشن و بالقوه زيانبار، نبوده است. اين پرونده‌ی پيچيده‌ای‌ست كه با اقدامات نابجا و عمدی حكومت ايران، پيچيده تر شده است. ارزش آن را دارد كه در آغاز در مورد يك مسئله صريح باشيم. نگرانی جامعه بين‌المللی از اين خواست سرچشمه نمی‌‌گيرد كه ايران از توليد برق توسط انرژی هسته‌ای بازداشته شود، چنانچه حكومت ايران سعی دارد كه چنين برداشتی را به مردم بقبولاند. در واقع در پيشنهاداتی كه اروپاييها در ماه اوت به ايران ارائه كردند، ما پيشنهاد كمك در اين زمينه كرديم و من نقل قول می‌كنم از اين پيشنهاد كمك "برای توليد برق هسته‌ای كه بی‌خطر، مقرون به صرفه و مخالف گسترش سلاح‌های هسته‌ای باشد و همچنين برنامه‌های تحقيقاتی در اين زمينه. رئيس جمهور بوش نيز گفت كه او از حق ايران برای انرژی صلح آميز هسته‌ای حمايت می‌كند.

اما مسئله اساسی اعتماد بين‌المللی درباره جاه‌طلبی‌های هسته‌ای ايران است. نگرانی‌های ما دو جنبه دارند. اولين آن بسيار ساده است: ايرانی‌ها تلاش كرده‌اند كه فعاليتهای هسته‌ای خود را پنهان كنند. سازمان بين‌المللی انرژی اتمی در مورد چگونگی عملكرد ايران در برنامه‌ی هسته‌ای اين كشور تحت يك سياست پنهان كاری اسناد مفصلی را تهيه كرده است.

برای سالها، ايران فعاليت‌های اعلام نشده در رابطه با غنی‌سازی اورانيوم و فعاليتهای مربوط به بازفرآوری اورانيوم را داشت كه اگر موفقيت آميز می‌بود، ايران را قادر به توليد مواد لازم برای تسليحات اتمی می‌كرد. فقط از سال ٢٠٠٢، از زمانی كه دامنه‌ی فعاليت‌های اعلام نشده‌ی ايران آشكار شد، ايرانی‌ها به برنامه‌های هسته‌ای خود اعتراف كردند و آن هم فقط تحت فشار تحقيقات سازمان بين‌المللی انرژی اتمی. در واقع ايران، در ابتدا ادعا می‌كرد كه هيچ برنامه‌ای برای غنی‌سازی اورانيوم ندارد.

در اوايل سال ٢٠٠٣، ايران وادار شد اعتراف كند كه در واقع در حال ساختن تاسيسات بزرگی برای هدف اوليه يعنی غنی سازی اورانيوم بوده است. ايران، در آن زمان اصرار كرد كه هيچ فعاليت غنی سازی را انجام نداده است. بعدا معلوم شد كه اين روند را با استفاده از دو روش جداگانه انجام داده است. سال گذشته، ما دريافيتم كه ايران اسنادی را از شبكه‌ی عبدالقدير خان (دانشمند هسته‌ای پاكستان) به دست آورده است. اين اسناد به برنامه‌های غير قانونی نظامی كره‌ی شمالی و ليبی كمك كرده بود. در تازه ترين گزارش همه جانبه خود، محمد البرادعی نتيجه‌گيری كرده كه " آژانس (بين‌المللی انرژی اتمی) در حال حاضر در جايگاهی نيست كه بتواند نتيجه گيری كند كه هيچ مواد يا فعاليتهای هسته‌ای اعلام نشده‌ای در ايران وجود ندارد".

دومين دليل نگرانی ما، كه به اندازه‌ی دليل اولمان با اهميت است، ماهيت برنامه‌های هسته‌ای ايران است. ايران هيچ نياز غير نظامی به تاسيسات تبديل اورانيوم در اصفهان و تاسيسات غنی سازی اورانيوم در نطنز ندارد كه محور اصلی موضع فعلی اين كشور را تشكيل می‌دهد. ايران ادعا می‌كند كه يگانه كاربرد اين دو مركز به عنوان بخشی از روند توليد سوخت راكتورهای هسته‌ای است. اما ايران فقط يك راكتور برق هسته‌ای دارد كه آن هم در حال حاضر در بوشهر زير ساخت قرار دارد.

مسئله اين است كه بسياری از كشورهای جهان با فقط چند راكتور توليد برق هسته‌ای، ايجاد تاسيسات پرهزينه‌ی تبديل و غنی سازی اورانيوم را از نظر اقتصادی مقرون به صرفه نمی‌دانند. روسها، به هرحال، تامين سوخت راكتور هسته‌ای بوشهر را برای ده سال قرارداد كرده‌اند و تامين سوخت به صورت دائمی، در صورتی كه ايرانيان مايل باشند، را نيز پيشنهاد كرده‌اند. با اينحال، حكومت ايران سعی می‌كند موضوع را تصوير ديگری بدهد.

نگرانيها در مورد برنامه‌ای هسته‌ای ايران، تنها آن نگرايی‌هايی نيست كه به طور خاص كشورهای اروپايی و امريكايی دارند. شورای حكام آژانس بين‌المللی انرژی اتمی، با اجماع و يك صدا قطعنامه‌هايی را تصويب كرد كه در آن از ايران خواسته می‌شد تا فعاليت‌های مربوط به غنی سازی و پردازش دوباره‌ی اورانيوم را، به منظور اعتماد سازی، به حالت تعليق درآورد. و زمانی كه در اوايل ماه گذشته (چهارم فوريه) آژانس تصميم گرفت كه پرونده‌ی هسته‌ای ايران را به خاطر عدم پايبندی قانونی اين كشور در قبال پيمان منع گسترش تسليحات اتمی به شورای امنيت گزارش كند، اين قطعنامه حمايت گسترده‌ای را از جمله از سوی روسيه، چين، هند، مصر، برزيل، سريلانكا و يمن به خود جلب كرد. از ٣٥ كشور عضو شورای حكام آژانس، فقط سه كشور، يعنی سوريه، كوبا و ونزوئلا، رای مخالف دادند و پنج كشور ديگر نيز رای ممتنع.

جامعه‌ی بين‌المللی حق دارد كه از مقاصد هسته‌ای ايران نگران باشد. اگر ايران، كه يك برنامه‌ی فعال موشك‌های بالستيك نيز دارد، سلاح هسته‌ای توليد كند، وضعيت بی‌ثبات منطقه خاورميانه و آسيای مركزی بازهم بيشتر بی ثبات خواهد شد. همچينن ديگر كشورهای منطقه نيز ممكن است به فكر انكشاف توان هسته‌ای خود شوند و يا در جنگ افزارهای بيولوژيكی و شيميايی سرمايه گذاری كنند.

من شنيده‌ام كه گفته می‌شود كه ما در منطقه از سياست يكسانی برخورددار نيستيم. اجازه بدهيد كه به اين موضوع بپردازم. ما آرزو داريم كه اسراييل نيز پيمان منع گسترش تسليحات اتمی را امضا می‌كرد و ما هميشه گفته‌ايم كه جهان، مكان بهتری می‌بود اگر عضويت در اين پيمان از سوی همه حكومت‌های موجود قبول می‌شد. ما همچنين حامی فرعی اولين قطعنامه در سال ١٩٩٥ در كنفرانس بازنگری پيمان منع گسترش تسليحات اتمی بوديم كه خواستار ايجاد منطقه‌ی "بدون تسليحات هسته‌ای" در خاورميانه بود. ما در مقاطع زمانی مختلفی بارها اين خواست را تكرار كرديم. اما هيچ چيز به اندازه‌ی اينكه ايران، تعهدات بين‌المللی خود را به استهزا گيرد و در پی بدست آوردن تسليحات هسته‌ای باشد، هدف از ايجاد خاورميانه‌ی بدون تسليحات هسته‌ای، و اسراييل غيرهسته‌ای – را به خطر نمی‌‌اندازد. و زمانی كه مردم درباره‌ی استانداردهای دوگانه صحبت می‌كنند، بگذاريد بياد بياوريم كه اسراييل هرگز تهديد نكرده كه ايران يا مردم ايران را نابود می‌كند. اما ايران چنين تهديدی را با استفاده از راههای كاملا غير قابل قبول كرده است.

يك عامل ديگر نگرانی، لطمه‌ای‌ست كه اقدامات ايران به دولت‌های حامی منع گسترش جهانی تسليحات هسته‌ای می‌زند. در مارچ سال ١٩٦٣، رئيس جمهور كندی پيش بينی كرد كه تا سال ١٩٧٠ احتمالا بين ١٥ تا ٢٠ كشور دارای تسليحات هسته‌ای وجود خواهند داشت، اما اكنون، چهاردهه بعد از اين پيش بينی، فقط هشت يا نه كشور با سلاحهای هسته‌ای وجود دارد. اين امر، بسيار رضايت بخش است و نشان می‌دهد كه ما قادر به محدود كردن گسترش اين تسليحات وحشتناك شده‌ايم و تا حد زيادی، اين امر ناشی از تلاشهای كشور برای تاسيس و تقويت سيستمی معتبر بر پايه‌ی يك توافق روشن بر ضد گسترش (تسليحات هسته‌ای) می‌باشد. اگر ايران بخواهد ، با سو‌ء استفاده از امتيازات خود تحت پيمان (منع گسترش تسليحات اتمی)، آژانس بين‌المللی انرژی اتمی و سازمان ملل متحد را به چالش بكشاند، و بر فعاليت‌های خود برای به دست آوردن تسليحات هسته‌ای اصرار كند، اين امر می‌تواند زيان غيرقابل جبرانی را بر توافقهای بين‌المللی وارد كند.

بنابراين امروز ما در كجا قرار داريم؟ هفته‌ی گذشته شورای حكام گزارش موقر محمد البرادعی را مورد بحث قرار داد. متاسفانه بايد بگويم كه حكومت ايران در استفاده از فرصتی ناكام ماند كه قطعنامه‌ی شورای حكام در ماه فوريه برای ايران فراهم آورد، كه می‌توانست از طريق آن با تعليق كليه‌ی فعاليت‌های غنی‌سازی و پردازش دوباره‌ی اورانيوم، به سوی احيا‌ی اعتماد بين‌المللی گام بردارد. اما در واقع، ايران با قطع همكاری تحت پروتكل الحاقی - كه نخستين از شمار متعدد مذاكرات بين خود من و همكاران فرانسوی و آلمانی من از يك سو و طرف ايرانی از سوی ديگر بود - اعتماد بين‌المللی نسبت به خود را بيش از پيش مخدوش ساخت.

با توجه به جدی بودن وضعيت، اين حق شورای امنيت است كه حالا جهت تقويت اختيارات آژانس بين‌المللی انرژی اتمی، وارد عمل شود. احتياط ديپلماتيك ايجاب می‌كند كه من برنامه‌های مان برای شورای امنيت آشكار نسازم. مذاكرات با اعضای دائم و غير دائم شورای امنيت امروز آغاز شد. ما خواهيم خواست كه براساس چهار اصل ذيل اقدام كنيم:

- اول، هدف ما اعمال فشار لازم است تا اينكه ايران يك تعليق كامل و قابل بررسی تمام فعاليت‌های مربوط به غنی سازی و پردازش دوباره‌ی اورانيوم را به اجرا درآورد و با سازمان بين‌المللی انرژی اتمی همكاری كامل نمايد.

- دوم، اقدام توسط شورای امنيت بايد به صورت افزايشی باشد: در هر مقطع زمانی يك قدم. و همچنين بايد اين اقدام برگشت پذير باشد، تا ما بتوانيم به عكس‌العمل ايرانی‌ها، واكنش نشان دهيم. ما بايد راه را برای مذاكرات با ايرانی‌ها در هر مقطعی باز بگذاريم، البته در صورتی كه آنها بخواهند مقررات را اطاعت كنند.

- سوم، ما می‌خواهيم نيرومندترين توافق بين‌المللی را در اين زمينه حفظ كنيم.

- و سرانجام اينكه، اقدام شورای امنيت به منظور تقويت صلاحيت آژانس بين‌المللی انرژی هسته‌ای خواهد بود كه همچنان به ايفا‌ی نقش اصلی در نظارت، بازرسی و حل مسائل باقيمانده، ادامه خواهد داد.

بنابراين دخالت شورای امنيت به معنای پايان تلاش‌های ما جهت يافتن يك راه حل از طريق مذاكرات نيست. بلكه آغاز مرحله‌ای جديد در تلاشهای ديپلماتيك ماست. اگر ايران آماده است كه به درخواست آژانس احترام كامل بگذارد، در آن صورت، درها برای يافتن يك راه حل از طريق مذاكرات دوباره باز خواهد شد. روسيه پيشنهادات سازنده‌ای ارائه كرده است كه ما از آن استقبال می‌كنيم و همچنين به ايران نيز اجازه می‌دهد كه به چرخه‌ی كامل سوخت هسته‌ای دسترسی داشته باشد. علاوه بر آن فرصتی را نيز مساعد می‌سازد كه اعتماد جامعه‌ی بين‌المللی دوباره احيا‌ی شود. اما ايران نيز بايد هيچ ترديدی نداشته باشد كه اگر خواسته‌های جامعه‌ی بين‌المللی را بازهم به چالش بكشاند، شورای امنيت پاسخ خواهد داد. من اطمينان دارم كه همه اعضای شورا خواهند خواست كه نگرانی‌های سياسی خود را از فعاليت ايران، اظهار كنند و از ايران بخواهند كه به خواسته‌های شورای حكام آژانس بين‌المللی انرژی اتمی، احترام بگذارد.

اگر حكومت ايران تصميم بگيرد كه به نگرانی‌های جامعه‌ی بين‌المللی اعتنا نكند، باعث ضربه خوردن منافع مردم ايران خواهد شد. عدم وجود اطمينان سياسی در ايران، قبلا اعتماد تجاری را متاثر ساخته و بازار بورس تهران ارزش خود را ازدست داده است و بخش بزرگی از سرمايه‌ی ايران در حال خارج شدن از كشور است. در يك اقتصاد جهانی، سرمايه گذاران خارجی مدتی‌ست كه ترجيح می‌دهند در مورد ايران دوباره فكر كنند و يا اينكه به دنبال كشور ديگری برای سرمايه گذاری باشند. حكومت ايران در كشمكش ايجاد اشتغال برای هفتصد و پنجاه هزار نفر خواهد بود كه هرساله وارد بازار كار می‌شوند. بسياری از بهترين استعدادهای جوان ايران خواهان خروج از كشور خود هستند. روند طولانی در اقدام سازمان ملل متحد، باعث تشديد اين وضعيت می‌شود. اين چيزی نيست كه ما برای مردم ايران بخواهيم، اما تصميم در دست حكومت ايران است.

در مورد پرونده‌ی هسته‌ای ايران، اين موضعی ست كه ما در حال حاضر در آن قرار داريم. اما ما نبايد دستور كار بزرگتری را ناديده بگيريم و آن اينكه چگونه می‌توانيم به مردم ايران كمك كنيم كه توانايی خود را برای بازگرداندن ايران به عنوان كشوری كه در منطقه و در ميان جامعه بين‌المللی از قانون اطاعت می‌كند، درك كنند؟

اين كار آسانی نخواهد بود و همچنين مسئله‌ای‌ست كه ما بايد آن را از چند زاويه بررسی كنيم. تا جاييكه به نفوذ ايران در منطقه مربوط می‌شود، ما از همكاری خود با اين كشور در مورد افغانستان استقبال می‌كنيم. افغانستان می‌تواند و بايد به عنوان يك مدل برای جامعه‌ی بين‌الملل باشد. اما، ما نبايد از طرح مسائل مشكل شانه خالی كنيم و نخواهيم كرد. ما همه می‌خواهيم كه ايران يك نقش منطقه‌ای را به عنوان پايه‌ی ثبات ايفا‌ی كند، اما ايران تا زمانی كه به حمايت از تروريزم بپردازد، موضعی دوگانه در قبال القاعده داشته باشد و فعالانه روند صلح خاورميانه را تضعيف كند، هيچ گاه احترام منطقه‌ای را كه به دنبالش هست، به دست نخواهد آورد.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

در عين حال ما و ديگر اعضای جامعه‌ی بين‌المللی نبايد زمانی كه حكومت ايران از استانداردهای بين‌المللی پيروی نمی‌كند، به فكر راههای ديگر باشيم. ما در مباحثات سياسی داخلی ايران، طرف هيچ جانبی را نمی‌گيريم - اين مسائل مربوط به ايران می‌شود تا راه حلی برای آن بيابند و آنها كاملا توانايی اين كار را دارند. با توجه به تاريخ مردم ايران، آنها به هرگونه نشانه‌ی دخالت از خارج، حساس هستند و اين حساسيت آنها قابل درك است. اما به اين معنا نيست كه ما بايد دفاع از حقوق بشر و آزاديهای سياسی را متوقف كنيم، ارزش‌هايی كه برای ما بسيار با اهميت هستند و همچنين بسيار از ايرانی‌ها نيز أرزوی آزادی بيان، دولت شفاف و دموكراتيك، احترام به حقوق اقليت‌ها و يك سيستم قضايی مستقل را دارند. مردم ايران از زمان انقلاب مشروطه در صد سال پيش همواره برای رسيدن به اين اهداف تلاش كرده‌اند.

و ما بايد به مردم ايران كمك كنيم تا انتخاب‌های آگاهانه داشته باشند، و اين كار را بايد از طريق كمك به بهبود جريان اطلاعات به داخل كشور انجام دهيم. مردم ايران، فوق‌العاده تحصيلكرده و روشنفكر هستند و مشتاق آنند كه نظرات خود را در مورد منافع ملی‌شان داشته باشند. قشر جوان به خصوص به صورت غريزی پتانسيل جهانی شدن را جذب می‌كنند و می‌خواهند كه ايران از اين انزوای خود-اعمال-كرده، بيرون آيد. ايران بيشتر از هر كشور ديگری به نسبت جمعيت خود نشريات انترنتی دارد. در حال حاضر حكومت اين كشور می‌كوشد تا از طريق انحصار رسانه‌های دولتی و يا مسدود كردن منابع مستقل اطلاعاتی جريان اطلاعات به داخل ايران را در كنترل خود بگيرد، همان طوری كه با مسدود كردن سايت فارسی بی‌بی سی نشان داد.

بنابراين، اروپا نياز دارد كه ارتباط بهتری با مردم ايران داشته باشد. پيام ما اين است كه ما از مردم ايران می‌خواهيم تا از مزايای انرژی هسته‌ای بهره ببرند، كه در مورد پرونده‌ی هسته‌ای ايران، ما فقط نگران فعاليت‌های مربوط به سوخت هسته‌ای هستيم كه برای حكومت ايران اين فرصت را فراهم خواهد كرد كه بمب اتمی بسازد. و همچنين اينكه ما از انگيزه‌های آنان برای آينده‌ای آزادتر، دموكراتيك‌تر و با سعادت حمايت می‌كنيم.

من از همه‌ی همكاران اروپايی خود می‌خواهم تا با خبرنگاران ايرانی و يا سرويسهای خبری كه برای ايران پخش می‌شود، گفتگو كنند. اين فقط وظيفه‌ی دولتها نيست، اگرچه ما نيز می‌توانيم كمك كنيم. برای اينكه اطلاعات معتبر باشد، بايد موثق و از سوی مقامات باشد. به همين دليل من سازمان‌های بين‌المللی و سازمان‌های غير دولتی ان جی او‌هايی را كه مسائل ايران را دنبال می‌كنند، تشويق می‌كنم كه گزارشهايشان را بر روی انترنت به زبان فارسی نيز انتشار دهند. ما در بريتانيا و سرتاسر اروپا نياز داريم فكر كنيم كه آيا كار بيشتری هست كه ما بتوانيم انجام دهيم تا اطمينان حاصل كنيم كه سرويس‌های خبری مورد اعتماد و معتبر قادر به پخش برنامه به زبان فارسی برای ايرانی‌ها هستند.


خانمها و آقايان

اصفهان يك شهر زيبا و افسانه ايست. خيابانهای اين شهر با بهترين معماری و فرهنگ ايران تزيين شده است. در اواخر قرن شانزده و اوايل قرن هفدهم، تحت سلطنت شاه عباس صفوی، اين شهر يكی از مراكز مهم تلاقی فرهنگ جهانی بود كه باعث جلب بازرگانان، سياحان و ديپلماتها از سرتاسر آسيا، افريقا و اروپا شده بود. در واقع در همان زمان بود كه عبارت، اصفهان، نصف جهان به وجود آمد.

اما اگر امروز شما از اصفهان به مردم خارج از ايران بگوييد، اگر آنها نامی از اين شهر را شنيده باشند، احتمالا به دليل فعاليتهای نگران كننده‌ی هسته‌ای‌ست كه در اين شهر جريان دارد. اين يك كنايه‌ی بسيار ناهمگون است برای ايران مدرن، يكی از كشورهای مهم جهان كه حالا تحت سايه‌ی مقطع زمانی ناخوشايندی قرار دارد.

در واقع، من سخنرانی‌ام را با سخن در مورد رئيس جمهور احمدی‌نژاد آغاز كردم، و اجازه بدهيد با نقل قول ديگری از او نيز به پايان ببرم. او می‌گويد، ملت ايران ملتی آزموده است... ملتی متمدن، و ملتی كه تاريخ ساز است. من با ايشان موافق هستم، اما فقط كلمات كافی نيست. حالا وقت آن رسيده كه وی اجازه دهد كه مردم ايران آن ملت را به جهان نشان دهند.

Copyright: gooya.com 2016