بسماللهالرحمنالرحيم
در آستانه سال نو در حالي که ملت ايران آماده ورود به سال نو ميشود، به تدريج دلنگرانيهاي گستردهاي آسمان دل ايرانيان را غبارآلوده ميکند و آسمان زندگي ايران با ابرهاي متراکم ابهام در آينده کشور پر ميشود.
سياستهاي هستهاي حاکميت يکدست که مقابله جدي و يکپارچه همه جهان با اين سياستها را برانگيخت وضعيت را به گونهاي در آورده است که همه دلسوزان و علاقهمندان به ايران و تماميت ارضي آن را سخت نگران آينده کشور ساخته است و همه دريافتهاند که تداوم اين روند تنها به سلب دائمي حق ايران در برخورداري از يک دانش و فناوري محدود نخواهد ماند بلکه همه امور زندگي ايرانيان را به سختي تحت تأثير قرار خواهد داد و حتي خطرات بزرگتري چون استقلال و تماميت ارضي کشور را ميتواند هدف قرار دهد.
جبهه مشارکت ايرن اسلامي که از ابتدا با حساسيت تمام موضوع را پيگيري کرده و در مقاطع زماني مختلف نسبت به اين سياستها تذکرات خيرخواهانه و هشدارهاي لازم را داده است، عليرغم کم تحملي و انتقادناپذيري سياستگذارن امروز اينک نيز بر خود لازم ميداند تا به طور مفصلتر در مورد اين بحران که اگر هم اکنون مهار نشود پيامدهاي خسارتباري براي کشور خواهد داشت نظرات خود را بيان دارد و راهحل لازم را ارائه نمايد. هر چند به خوبي آگاه هستيم تلاش ما و ساير شخصيتهاي اثرگذار نظام ممکن است تغييري در مشي اتخاذ شده ايجاد نکند اما اميد آن داريم با تغيير درک موجود و اوجگيري نگرانيهاي عمومي و نزديک شدن خطرات خطير اين بار منافع ملي سرلوحه همه تصميمگيريها قرار گيرد و با اولويتبندي مدبرانه نيازهاي کشور هر چه سريعتر مسير انحرافي فعلي براي دستيابي به انرژي هستهاي مسدود و تلاشهاي ديپلماتيک در راهي درست از سرگرفته شود.
ما براي آينده کشور شديداً بيمناک هستيم و خطر را جديتر از آن ميدانيم که با تبليغات و استفاده از عرق ملي و تهيج احساسات پاک وطندوستي بتوان بر آن فائق آمد. همينجا بار ديگر اشاره ميکنيم که در جهاني که مبناي روابط بينالمللي بر اين اساس غلط استوار شده است که آنکس که زور، ثروت و قدرت بيشتر دارد از حق بيشتري هم برخوردار است اتخاذ سياستهاي رويا روئي و تقابل با دنيا و تشديد تنش قبل از آنکه به زيان قدرتهاي زورگو تمام شود، استقلال و تماميت ارضي ملتهاي مظلوم را به مخاطره خواهد انداخت.
طبعاً در چنين شرايطي مسؤولين و تصميمگيرندگان فعلي مسؤول حفظ استقلال و تماميت ارضي کشور بوده و به هيچ وجه نبايد به خود اجازه دهند با اتخاذ سياستهايي که اشتباه بودن آنها بارها و بارها تجربه شده است منافع ملت ايران را قرباني محاسبات اشتباه خود کنند.
ما لازم ميدانيم متذکر شويم راه مقابله با سياستهاي سلطهجويانه موجود در جهان نه راهکار نظامي است و نه اتخاذ روشهاي خصمانهاي که همه جهان را عليه ايران متحد ميکند بلکه تنها راه احقاق حق ملي ايرانيان در پيش گرفتن راهي است که جامعه ايراني را جامعهاي دموکراتيک، صلحجو و آرامشطلب و عقلاني به جهان معرفي کند.
در اينجا لازم ميدانيم به صورت خلاصه آنچه را در مسأله هستهاي بر کشور ما گذشته است باختصار بيان کنيم؛
پيشينه:
دستيابي به انرژي هستهاي از زمان رژيم سابق همواره يکي از علائق اصلي دولتهاي وقت بوده است. اما فنآوري انرژي هستهاي به لحاظ کاربرد دوگانه عملاً باعث نگرانيهاي جهاني شده و بخصوص در شرايط فعلي نظام بينالملل اين مسأله به يکي از نگرانيهاي اصلي در سطح بينالمللي تبديل شده است.
بديهي است که در اين شرايط و در حالي که منافع قدرتهاي شرق و غرب در اين موضوع همسو شده است دستيابي به اين فنآوري جز با پرهيز از تقابل و انتخاب مسير تعامل با جهان ميسر نيست. دولت اصلاحات با درک ضرورت دستيابي به اين فنآوري و نيز با شناخت درست از روابط بينالملل و بخصوص تبليغات سوء عليه جمهوري اسلامي بر آن شد تا با شفافسازي اين فعاليتها از يکسو و نشان دادن تعهد بينالمللي کشور به صلح و امنيت جهاني از سوي ديگر در مسيري حرکت کند که هم امکان دستيابي به اين فنآوري در درازمدت از دست نرود و هم همه جهانيان با به رسميت شناختن اين حق همکاريهاي اقتصادي- سياسي خود را با ايران گسترده و گستردهتر کنند.
همه صاحبنظران ميدانند که ظرفيتهاي ملي کشور براي توليد انرژي هستهاي بهگونهاي است که در صورت موفقيت در اين مسير براي تأمين انرژي هستهاي در آيندهاي نزديک بايد سوخت آن را از ساير نقاط جهان تهيه و وارد کنيم و اين نکته نيز يکي از عواملي بود که مسؤولان اصلي پرونده هستهاي کشور را به سوي تعامل با جهان سوق ميداد.
دستاوردهاي اين سياست بايد به طور مفصل توسط مسؤولين آن توضيح داده شود و هر چند گوشههايي از آن بيان شده است ولي در هياهوي تبليغاتي داخل و خارج اين دستاوردها هنوز به طور کافي براي مردم روشن نشده است.
با انتخابات رياست جمهوري نهم و تغييرات گسترده در سياستها و مسؤولين جمهوري اسلامي ترديد جدي در طرفهاي اروپايي مذاکرهکننده با ايران ايجاد شد و وقتي اين ترديدها به باور تبديل شد که مقامات ارشد کشور تهاجم و پرخاش را در سياست خارجي سرلوحه کار خود قرار دادند و مواضعي اتخاذ کردند که تنها به ايجاد اجماع عليه ايران کمک کرد.
اين سياست خارجي در کنار سياست داخلي که حذف فکري و فيزيکي اصلاحطلبي و جريان تعامل مثبت و سازنده با دنياي خارج را به دنبال داشت طرفين مسأله را به موضعي کشاند که عملاً هر گونه مذاکره بري حل موضوع را منتفي ساخت و بديهي است در اين صورت عمدهترين توفيق دولت اصلاحات که ناکامي آمريکا در ايجاد اجماع جهاني عليه ايران بود به سرعت از دست رفت و براي اولين بار پس از انقلاب اسلامي دولت آمريکا موفق شد رسماً و علناً اجماع جهاني عليه ايران را سازمان دهد و به آرزوي ديرينه خود يعني تقابل همه جهان با جمهوري اسلامي ايران برسد.
خلاصه آنکه نتيجه سياستهاي حاکميت يکدست فعلي ايجاد اجماع جهاني عليه ايران شد و در حقيقت کشور را سالها از امکان بهرهگيري از فرصتهاي جهاني براي پيشرفت دور کرد و در عوض بحران فراگيري را فراروي ملت قرار داد که اينک دوباره بايد براي استقلال و تماميت ارضي وارد ميدان شود و براي رهايي از تحريمهايي که دود آن مستقيماً به چشم ملت خواهد رفت کمر بربندد.
جاي تعجب است که مسؤولين مربوطه رسماً اعلام ميکنند ما از تحريم و جنگ هراسي نداريم در صورتي که اين مسؤولين امانتدار مردم هستند و بايد سرنوشت کشور را که امانتي است در دست آنها به سمت آرامش و صلح و پيشرفت ببرند نه آنکه کشور را که در امنيت و آرامش و جايگاه مورد احترام و مقبول بينالمللي تحويل گرفتهاند در مدتي کوتاه به سمت چنين بحراني ببرند و آن را افتخار جلوه دهند.
اين نتيجه کجا و شعارهاي انتخاباتي رفاه و آباداني و آوردن نفت بر سر سفرههاي مردم کجا. و اينک ما در مرحلهاي قرار گرفتهايم که کمترين ضرر آن انزواي ايران خواهد بود و اگر اين سياستهاي خصمانه در دو طرف ادامه يابد آنگاه بايد شاهد تشديد فقر، اوجگيري ناهنجاريهاي اجتماعي، فرار مغزها و سرمايهها، توقف رشد علمي و صنعتي کشور و...باشيم و از همه اينها گذشته به طور جدي بايد نگران تماميت ارضي کشور بود که به نظر ميرسد به عنوان ابزاري غيرقابل چشمپوشي مورد سوء استفاده قدرتهاي خارجي قرار خواهد گرفت. اين دورنماست که هر ايراني دلسوزي را به فکر وا ميدارد تا براي منافع ملي و امنيت کشور خود چارهانديشي کند.
نگراني از سرنوشت کشور و ملت ما را بر آن ميدارد تا مسؤولين کشور خود را بخوانيم تا بيش از آنکه به آرمانگراييهاي غيرقابل تحقق خود بينديشند به فکر چاره براي رفع آلام مردم باشند و همانگونه که خود وعده دادهاند لقمه ناني به سفره مردم اضافه کنند و کاري نکنند که يک تقابل و درگيري ناخواسته و غيرقابل پيشبيني را بر کشور تحميل کند.
نداي ما نداي صلح و امنيت است که نياز اوليه همه جوامع بشري براي رشد و پيشرفت است. ما نگران ايران هستيم که در تقابل سياستهاي نادرست داخلي و سياستهاي زورگويانه خارجي آماج تطاول گردد.
ما نگران دستاوردهاي جمهوري اسلامي و مردميترين انقلاب قرن هستيم که در آتش کوره انتقام قدرتهاي بزرگ و محاسبات اشتباه مسؤولين خود ما به باد فنا برود. از اينروست که به خود حق ميدهيم در حساسترين فراز تاريخ ايران آنچه را که صلاح ميدانيم بيان داريم بدين اميد که عقل و تدبير و درايت بر خودبيني و تعصب غلبه کند و مردم و مسؤولين کشور بتوانند با تدبير، وحدت و همدلي اين بحران را به سلامت پشت سر بگذارند.
بديهي است که موقعيت امروز ما چندين گام عقبتر از سال قبل است و به همين دليل امروز زمان صحبت از اعتمادسازي که لازمه بهرهگيري از فنآوري هستهاي است گذشته است. اقدام اول و ضروري بايد خارج کردن کشور از بحران و آرامسازي اوضاع باشد.
در فضاي پرتنش کنوني و تبليغات گوشخراش، صداي منطق و عقل شنيده نميشود و به همين جهت در اينجا تنها شرايط عبور از بحران را برميشمريم و طبيعي است که دو مرحله بعدي يعني اعتمادسازي و بهرهگيري از فرصتهاي جهاني از جمله استفاده از فنآوري هستهاي به شرطي قابل بحث هستند که کشور از اين بحران فراگير خارج شود.
هدف ما در عبور از بحران، جلوگيري از تحريم و انزوا و اجماع جهاني عليه ايران و در بدترين حالت پيشگيري از اقدامات نظامي است هر چند اين گزينه بسيار غير محتمل به نظر ميرسد.
در حقيقت در عبور از بحران بايد تهديدهايي که متوجه منافع ملي کشور است برطرف شود تهديدهايي که به يکسان همه مردم و از جمله همه گروههاي سياسي و نهادهاي مختلف حاکميت را با بحران روبهرو خواهد کرد.
1)براي خروج از بحران بايد بپذيريم که قدرتهاي مسلط خارجي حتماً بايد بهانهاي براي اجماعسازي عليه ايران داشته باشند. بدون ترديد مسؤولين ما اين بهانه را به دست آنها دادهاند و در اينجا نميتوان دشمن را ملامت کرد که چرا از اين بهانهها حداکثر استفاده را ميکند، طبيعي است که دشمن در صدد استفاده از فرصتها است بايد چنين بهانهها و فرصتهايي را براي او فراهم نکرد.
متأسفانه اظهارات رئيس جمهور، سياست خارجي دگرگون شده کشور، حاکميت ادبيات خصمانه و تقابلجويانه با دنيا در همه رسانههاي وابسته به حاکميت، به کارگيري نيروهايي که به تندروي در سياست خارجي و داخلي شناخته شدهاند همه و همه به اين بهانهجوييها دامن زده است.
در اولين قدم پيشنهاد ميکنيم رسماً و علناً سياست تنشزدايي و صلحطلبي کشور اعلام و مورد تأکيد قرار گيرد و به جاي ادبيات دشمنتراش و خصومتزاي فعلي از ادبيات مناسب استفاده گردد و به طور جدي گفتار و رفتار مسؤولين کشور کنترل شود.
2)در صورت تداوم روند فعلي بزودي شاهد آن خواهيم بود که توقف دائمي فعاليتهاي هستهاي حتي در مقياس بسيار کوچک تحقيقات به صورت اراده حقوقي و قانوني بينالمللي بر کشور تحميل خواهد شد و در اين صورت حق مسلم ملي ما که حتي توسط دولت آمريکا هم به رسميت شناخته شده بود به خاطر سياستهاي اشتباه براي هميشه از دست خواهد رفت. اين دستاوردي نيست که حاکميت يکدست بتواند به آن افتخار کند.
مقاومت در برابر اين تصميم شوراي امنيت سازمان ملل متحد به تدريج ما را در موقعيتي منزويتر و سختتر قرار خواهد داد و هر روز که بگذرد بازگشت از اشتباه خسراني بيشتر و زيانهايي غيرقابل جبران بر جاي خواهد گذاشت. به همين لحاظ پيشنهاد ميکنيم براي شکستن اجماع بينالمللي و تا زمان خروج از بحران و آغاز دوباره روند اعتمادسازي، با بازگشت به سياستهاي قبلي به صورت داوطلبانه کليه فعاليتهاي مربوط به چرخه سوخت هستهاي کشور به حالت تعليق درآيد.
3)اينک مسأله هستهاي با سرنوشت آحاد ملت ايران ارتباط پيدا کرده است. بنابراين ضروري است مردم بخوبي از ابعاد مختلف اين دانش آگاه شوند و منافع و عواقب آن را به درستي درک کنند. مشارکت دادن همه جريانهاي فعال ملي و کارشناسان زبده فني و اقتصادي با ديدگاههاي مختلف در روند تصميمگيريها، کمک شاياني به حفظ وحدت ملي خواهد کرد. و ضمن اينکه امکان انحراف از منافع ملي را به حداقل خواهد رساند به درستي اراده ملي را چنان سمت و سو خواهد داد که مقاومت در برابر آن براي قدرتهاي خارجي بسيار مشکل خواهد بود.
بسيار بجاست در شرايط فعلي مسؤولين تصميمگيري مسأله هستهاي در کشور به صورت شفاف و روشن همه پيامدهاي مثبت و منفي سياستهاي خود را براي مردم تشريح کنند و به صورت کاملاً واضح بيان کنند چه سرنوشتي را از تداوم اين سياستها پيشبيني ميکنند و مسؤوليت کليه عواقب اقدامات خود را بپذيرند.
4)تجريه ما به خوبي ثابت ميکند اگر بر سياستهاي اشتباه جاري اصرار ورزيده شود يا کشور به سوي تقابل تمام عيار با بخش عمدهاي از جهان پيش خواهد رفت يا به ناگهان و در بدترين شرايط تسليم همه خواستههاي طرف مقابل خواهيم شد و يا به تدريج با بروز مشکلات روزافزون گام به گام از مواضع قبلي عدول خواهد شد که اين هر سه حالت به زيان کشور و بر عليه منافع ملي است. بعلاوه در صورت ادامه اين روند، پرونده هستهاي تنها مشکل بينالمللي کشور نخواهد بود بلکه به تدريج حلقههاي فشار از اين سو و آن سو محدوديتهاي بيشتر و بيشتري را متوجه کشور خواهد کرد و مشکل از مسأله تک بعدي هستهاي به صورت معماي چند بعدي بسيار پيچيدهاي تبديل خواهد شد که حل آن بسيار مشکلتر يا غيرممکن به نظر ميرسد در حالي که اگر هماکنون بتوانيم پرونده هستهاي خود را از روند سياسي کنوني در شوراي امنيت به روند فني در آژانس بينالمللي انرژي اتمي بازگردانيم مطمئناً خواهيم توانست مسائل فيمابين کشور و جهان را در روندي منطقي در مدتي طولانيتر حل و فصل نمائيم.
5)گفتوگو با همه کشورهاي صاحب نفوذ در شوراي امنيت و به خصوص آمريکا به عنوان بخشي از روند حل و فصل موضوع، امکاني است که نبايد از آن چشمپوشيد ولي اگر آن طور که شنيده ميشود سياست مسؤولين فعلي مذاکره با دولت آمريکا آن هم نه فقط در موضوع عراق بلکه در مورد ساير مسائل و از جمله مسأله هستهاي است اين مذاکرات بايد شفاف و با اطلاع کافي ملت صورت گيرد.
6)خروج از بحران و نجات کشور نيازمند همدلي ملت و دولت است. همدلي نيز بدون همفکري در روند تصميمسازي و تصميمگيري ميسر نيست. اگر مسؤولين ارادهاي براي خروج از بحران دارند بايد با رفتار دموکراتيک خود در داخل اين اراده را عملاً نشان دهند و رفتار خود را با جامعه ايران مورد بازبيني قرار دهند. بيترديد هر ايراني آماده است براي نجات کشور خود در شرايط خطيري که براي سرنوشت کشور پيش آمده دلخوريها و گلايههاي موجود را به کنار بگذارد و در کنار مسؤولين خود، مسؤوليت و هزينه اصلاح سياستهاي اشتباه دولت خود را بپردازد.
آنچه براي ما مهم است حفظ جمهوري اسلامي ايران، تماميت ارضي کشور و سعادت و رفاه ملت است و در اين راه از هيچ فداکاري و کوششي فروگذار نخواهيم کرد.
7)در فضاي پرهياهويي که از هر سو ناقوس خصومت و تقابل و درگيري به صدا درميآيد بايد نداي صلح و زندگي سر داد. ما براي صلح به عنوان يک هديه الهي براي همه انسانها فارغ از اعتقاد و نژاد آنها ارزش اولي قائل هستيم و وقتي ارزش صلح بيشتر مشخص ميشود که حاصل سياستهاي جنگطلبانه را در همه جاي دنيا مشاهده کنيم.
نياز هميشه ما و به خصوص در سال جديد صلح است. از همين جا از همه صلحطلبان جهان ميخواهيم براي خاموش کردن آتش جنگ و ترور، به ائتلاف براي صلح بينديشند و تلاش کنند تا نداي صلحطلبي خود را فراتر از صداي رهبران خودخواه و جنگطلب دنيا به گوش جهانيان برسانند.
از خداوند رحمان و رحيم ميخواهيم ملت ما را در پناه خود از شر خودخواهيها، جهالتها و زورگوييها مصون دارد و به آنها که تصميمگيرنده سرنوشت ملتهاي خود و جهان هستند انصاف و تدبير و عقل عنايت کند.
جبهه مشاركت ايران اسلامي
28 اسفند 1384