جناب آقای دکتر شیرزاد
با سلام و احترام
نظرات شما را در مورد سخنان علی افشاری و همچنین انتقاداتی را که بر شما وارد دانسته بودند خواندم. صحبت من معطوف به نامه دوم شماست.
استادگرامی جنابعالی در آغاز سخنانتان گفته اید که قبل از چاپ مطلب خود عمداً با دوستان مشارکت تقریباً مشورتی نکرده اید. البته نمی دانم کاربرد کلمه تقریبا چه معنایی دارد و به چه منظور است ؟ اما اطمینان دارم که راست می گویید؛ چرا که حتما شما را از برقراری دیالوگی با دوستان تحکیمی بر حذر می داشتند. و یا مطلب راست و درستی نمی نوشتید.
نیک می دانیم مدتهاست که این دیالوگ از جانب دو طرف(تحکیم و مشارکت) بنا به دلایلی که برای هر دوی آنها جای دفاع دارد قطع شده است. (شخصا جانب حق را بیشتر به تحکیمی ها می دهم اما گفتم برای هر دو جای دفاع دارد تا جانب مراعات حال هر دو را کرده باشم). بر این اساس برقراری هر دیالوگی که شامل انتقاداتی هم باشد، بین طرفین پیش از آنکه به اصل مطلب بپردازد به حواشی دعوا و بروز دلخوریهای گذشته از یکدیگر می پردازد. مسائلی که بسیاری از آنها از حیطه اختیارات و تاریخچه عملکرد شخص شما خارج بوده است و به قول خودتان به دوستان شما مربوط می شود. اما چون شروع کننده هستید (و البته این کار شما بسیار جای تقدیر دارد) پیکان انتقادات نیز به سمت شما نشانه می رود.
موافقم که اكنون صورت مسئله يك چيز بيشتر نيست كه بايد به آن توجه كرد و به زعم بنده هر بحث و جنجال آفريني در مورد نكاتي كه مستقيماً به آن ربطي ندارد نوعي گريز از مسئله است. اما بپذیریم ناکامی اصلاحات و نبود هیچ آلترناتیوی برای حکومت ناگزیر از توجه به تغییر از خارج است. کمی به بعضی از سخنان شما پرداخته و به اصل موضوع باز می گردم.
فرموده اید که ما راه دیگری برای رسیدن به قدرت جز نگاه به رأی مردم نمی شناسیم و از هنر بوکشیدن که نسیم قدرت قاهره از کدام سمت خواهد وزید بیبهره ایم.
جناب آقای دکتر!
اولا دور از انصاف است اینگونه قضاوت کردن در مورد جمعی دانشجوی تحکیمی و بکار بردن چنین تلقی در مورد آنها. کاش آنها را با این لفظ نمی نواختید!
ثانیا ای کاش این عنوان «ما» را تعریف می کردید. خودتان به تنهایی را می گوئید و یا جمعی از دوستان مشارکتی را. تلقی من اینست که اگر منظور از این لفظ ما، مجموعه ای از نیروهای اصلاح طلب حاضر در حکومت را در بر می گیرد به گمان من بخش عمده ای از ناکامی های جنبش اصلاحات ناشی از همین حزب باد بودن دوستان شما در حزب تابعه و سایر اصلاح طلبان آب می خورد. می توان مکتوب و مستدل به آنها اشاره نمود. اما اگر بپذیرید گمان کنم بهتر می توانیم همدلانه با هم صحبت کنیم.
می پذیرم که آنچه گفته اید در باب صداقت در سیاست، درست است و همین صفایش خوش است اما در قسمتی از سخنانتان گفته اید برخی دوستان به وضوح با نگاه معطوف به قدرت در آینده از هم اکنون دارند تحلیلهایشان را تنظیم میکنند و اضافه نموده اید تغییرات چندان هم ساده و قابل پیش بینی نیستند.
من می پذیرم که این چرخ گردون هزار رنگ خواهد شد و آنچه ماندنی است رنگ صداقت و صفا و استواری و حق طلبی است. درست است که بخشی از تغییرات قابل پیش بینی نیستند اما معتقدم سمت و سوی کلی تحولات معلوم است و می توان در مورد آن به تفصیل سخن گفت.
بر این اساس برای اینکه بتوانم در آینده کشورم مثمرثمر باشم و نه منفعت طلب! حق دارم خط کش و به اصطلاح پیکان تحلیل خود را بر تصورم از آینده استوار نمایم. گمان نکنم جنابعالی چنین حقی را از من دریغ می دارید.
اما حال که بین خودتان و ما تفاوتی قائلید و حتی اگر کاری به تفاوت هم نداشته باشیم حزب خود را فاقد هنر بوکشیدن سمت نسیم قدرت قاهره می دانید خواهشمندم از حزب مشارکت که شما نیز در آن مشغول هستید بخواهید اگر می تواند تغییرات آینده نزدیک را در سال آینده و مجموع اتفاقاتی را که در مساله اتمی ایران روی خواهد داد را پیش بینی کند و حتی اگر نمی تواند با حدس و گمان، راه های پیش روی ایران را تشریح نموده و برای هر کدام از آنها اعلام موضع و تصمیم کند.
تا بار دیگر بر همگان مشخص شود آنان که شفاف در عرصه سیاست پیش می روند، از هم اکنون با نگاه معطوف به قدرت در آینده تحلیلهایشان را تنظیم میکنند یا آنان که عافیت طلبانه و با موضعی ابهام برانگیز در تلاش اند باز هم تمامی راه ها را برای حضور در صحنه سیاست برای خود باز نگه دارند. دست کم آنها موضعی را برای خود اتخاذ کرده اند و پی می گیرند.
جناب آقای دکتر شیرزاد
شاید در بیان این عبارت اشتباه کنم. آینده مشخص خواهد کرد.
نیک می دانیم که «حکومت با کفر پیش می رود اما با ظلم نه»!
این جای تامل دارد و فکر می کنم اگر ذهنیت خود را بر این جمله استوار نمائیم شاید بهتر بتوانیم آینده را ترسیم نمائیم.
نیک گفته اند که
خشت اول چو نهاد معمار کج تا ثریا می رود دیوار کج
دیوار کج روزی فرو خواهد ریخت. اتفاقا مطلوب ما نیز الگوی تغییر در داخل است اما می دانم که تغییر از داخل را مردم هر کشوری تعیین می کنند و اکنون در نگاه مردم خوانده ام که فرصتهای به ثمر رسیدن اراده مردم در حرکتهای داخلی را، به سر آمده می دانند و اینجا ارتباط افزایش امید به خارجی با ناامیدی ناشی از عملکرد اصلاح طلبان مشخص می گردد. البته این را به عنوان توجیه عملکرد کسی بیان نکرده ام؛ بلکه خواستم ارتباط بین نگاه معطوف به تغییر از خارج را با نا امیدی تغییر از داخل بیان کنم.
چه بگویم که باز هم همانند شما معتقدم کسیکه حوصله بررسی و تحلیل ندارد میتواند زندگی عادی خویش را بکند، اما اگر کسی مدعی است که میخواهد در فضای سیاسی نقش ایفا کند و خود را رسالتمدار تغییرات اجتماعی میداند، نمی تواند و حق ندارد که نسبت به مؤلفههای مختلف تأثیرگذار در عرصه قدرت، تحلیل و قضاوت نداشته باشد اما این نظر بیشتر مصداق عمل چه کسانی است.
براحتی می توان فهمید که آنکس که در کنگره آمریکا سخن می گوید امکان بازگشت خود را درحکومت فعلی ایران محال می کند با اینکه آنها که آنجا سخن گفتند همواره خود را جز فعالین سیاسی داخل می دانند و قائل به بازگشت به کشور. آیا گمان می کنید که درک این مساله برای افشاری سخت است؟
آیا آنها مصداق این جمله «امروز را عشق است» می شوند یا آنانکه عافیت طلبانه در کنج حزب خود نشسته و نظاره گر معرکه اند. آنان که با شعار «امروز زنده باشیم و فردا بجنگیم» روزگار را می گذرانند مصداق سخن شمایند یا آنانکه با حضور در سنای آمریکا خود و همفکرانشان را با ریسک بزرگی در آینده سیاسی روبرو می کنند.
اتفاقا اینجای کار کلاهمان را قاضی کرده ایم که کدام دولت برای آنها بهتر بوده است، مسلما دولت فعلی چرا که دولت قبلی اختیاری نداشت و آمریکائی ها این را زود درک کردند و به همین دلیل بازی سیاست خود را از داخل به خارج بردند و در زمینی دیگر پیش گرفتند. ما هم در انتخابات اخیر ریاست جمهوری با تمام تعجیلها و به قول شما تندروی ها، همین را فهمیده بودیم و به همین دلیل حاضر به بازی در شرایطی که از پیش نتیجه آن معلوم است نشدیم. چرا که اگر این کار را کرده بودیم اکنون مجبور به صرف کردن پتانسیلهای اجتماعی خود برای توجیه سیاستهای غلط حکومت می شدیم. همانگونه که در زمانی برای دولت خاتمی کردیم و سرانجام به غلط بودن آن سیاستها پی بردیم.
گمانم بر اینست که دولت دکتر معین با تمام شعارهای ساختارشکنانه ای که در اتخابات داد همچون دولت خاتمی اختیار محدود و مشخصی در سیاست حاکم بر پرونده هسته ای داشت. شاید بیان عبارت حذف اسرائیل از نقشه جهان و چنین عباراتی موجب تسریع اجماع جهانی در پرونده هسته ای شد، اما دیر یا زود جمهوری اسلامی مجبور به سیر این راه بود. معتقدم اکنون خوشایند نبود که همراه جماعتی (که خوب آنها را می شناسیم) در خیابانها «شعار انرژی هسته ای،حق مسلم ماست» می دادیم؛ در حالیکه نتایج مطالعات فنی و اقتصادی این پروژه بر طنز بودن این شعار صحه می گذارد.
استاد گرامی
نمی خواستم بیش از این اطاله مطلب کنم اما در جایی از مطلب خود گفته اید تاریخی ترین نقض حقوق شهروندان ایرانی در زمستان ۸۲ و در زمانی که کورسوی فریاد اصلاح طلبان باقی مانده در برخی دعواهای بیسر و ته دوستان دانشجو بیجواب ماند اتفاق افتاد.
امیدوارم از این به بعد لحن ام تند نشده باشد و اگر چنین است پیشاپیش عذر می خواهم که اقتضای مطلب اینست.
دست بر سر جایی نگذارید که باز کلاهمان در هم رود! در آخرین ملاقات بین ما و شخص شما (که چند هفته پیش بود) قرار بر این بود که دانشجویان و سیاستمدارانی چون شما به اختلافات گذشته نپردازند و آینده را در گرو اشتراکات ترسیم کنند. اما چه کنم که این شمائید که خاطرات تلخ گذشته را زنده می کنید.
از شما می خواهم این قسمت را خوب بخوانید.
دعوای دانشجویان در زمستان ۸۲ بی سر و ته نبود. به هر دلیل (درست یا غلط) ما معتقد بودیم که طرح دانشجوی پولی اجحاف به حیثیت و به بازی گرفتن آبروی جامعه دانشگاهی است که اتفاقا نیم نگاهی به فضای فرهنگی امروز دانشگاه و افزایش شدت گسترش بخشی از ناهنجاری های فرهنگی حاکم بر دانشگاه ها موید این مطلب است. این نتیجه ملموس و قابل مشاهده ای است که اکنون به چشم می آید. ما همان وقت نتایج طولانی مدت آن را نیز در کتابچه ای کوچک پیش بینی کردیم که اتفاقا خدمت شما نیز رسید. گذران زمان درستی یا نادرستی آنرا ثابت می کند.
با اینکه ما به وظیفه خود عمل کردیم و این گواه تاریخ است. اما این بی تفاوت انگاشتن خواسته دانشجویان از سوی شما مجلسیان و وزیر علوم وقت دولت اصلاح طلب روی داد.
یادتان باشد شما رئیس کمیسیون آموزش مجلسی بودید که تصویب طرح دانشجوی پولی (به اصطلاح نوبت دوم) از زیر دستان شما گذشت.
گفته اید در بحبوحه رد صلاحیتهای شورای نگهبان در زمستان ۸۲ نادیده گرفتن حقوق ۶۵ میلیون ایرانی در داشتن مجلسی ملی و منتخب به اندازه یافتن چند میلی گرم عنصر رادیواکتیو یا چند سانتریفوژ آلوده برای آمریکاییها ارزش نداشت. بگذارید کمی شفاف تر سخن بگویم. آن آمریکائی بازی خود را پیش می برد و به دنبال خواسته خود بود. به صراحت می بینیم که امروز با به نتیجه نشستن تلاشهای چندین ساله خود چگونه هر روز با روشی جدید دیپلماسی ما را مات می کند.
اما شما چه کردید. شما خود گفته اید که مفتخرید که پروتکل الحاقی را در مجلس ششم تصویب نکردید تا ننگ وطن فروشی آن بعدها توسط مجلس هفتمی ها به گردن شما نیافتد. به صراحت آن را ننگ دانسته و نظر مطلوب خود را پیش بردید چرا که مبادا درتبلیغات جناحی محکوم به وطن فروشی گردید. با اینکه گمان می کنم اگر پروتکل الحاقی را تصویب کرده بودید امروز دولت احمدی نژاد و مجلس هفتم نمی توانستند یکه تازانه و بدون هیچ محدودیت قانونی هر چه می خواهند بر سر مساله هسته ای بیان کنند و هزینه آنرا از جیب مردم بپردازند.
اما آن زمان که خاضعانه و عاجزانه خواستیم طرح دانشجوی پولی را تصویب نکنید ننگ پولی کردن دانشگاه را برگرده دانشگاهیان باقی گذاردید.
شاید یادتان باشد که آنزمان تحصن ما را روشی سنتی و منسوخ تلقی کردید و سخنگوی وقت دولت خاتمی هم که از همفکران شما در حزب است ما را تهدید به برخورد وزارت اطلاعات کرد و این موجب بی ثمر ماندن خواسته های ما شد. مگر نه ما مرد عمل بر خواسته خود بودیم! ولو که نادست بوده باشد.
اما باز هم حافظه ام اینچنین یاری می کند که با تمام جفاهایی که بر ما شد با برگزاری مراسمی اعتراضی در دانشگاه و دادن تریبون به شما و همفکرانتان آنچه از دستمان برآمد برایتان کردیم و با حضور در تحصن نمایندگان مجلس حمایت خود را از شما اعلام نمودیم. اما باز هم در همان تحصن مجلس نیز بخاطر پروژه موازی سازی مجموعه های حامی به اصطلاح دانشجویی! که توسط بهزاد نبوی اجرا شده بود اجازه قرائت بیانیه اعتراضی خود را نیافتیم چرا که کسی دیگر از شاخه دانشجویی حزب مشارکت نماینده دانشگاهمان! معرفی شده بود و این در حالی بود که او از هیچ جا به غیر از حزب شما حامل نظرات دانشجویان دانشگاه نبود. بگذریم…
جناب آقای دکتر! از گذشته گفتن تنها و تنها منجر به یادآوری تلخی های ناشی از دلخوری از همدیگر می شود. اما یک چیز را برای اولین بار و فقط به شما می گویم و آن هم تنها به خاطر اینکه شما و دوستانتان نقدی را بر ما وارد می کنید که عبارتست از اینکه چرا پیکان انتقادات ما اصلاح طلبان را نشانه می رود اما محافظه کاران راست را در بر نمی گیرد. خیلی وقت است که راست محافظه کار، باب انتقاد را بر خود بسته است و ما این لطف نعمت وار خود را از آنان در زدودن کاستیها و کژی هایشان گرفته ایم. عملکرد شما نیز دیر یا زود مطلوب خود را خواهد یافت.
از سوی دیگر مساله دیگری نیز هست و آن نوع برخورد همفکران شما با دانشگاه است. در انتخابات اخیر یادم هست که تمام هم و غم ما در دانشگاه این بود که اکنون که اجماع دانشجویان بر عدم شرکت در انتخابات است حزب و دسته ای منفعت طلبانه نام دانشگاه ما را در تبلیغهای رسمی و غیر رسمی مصادره به مطلوب نکند. این را حق بدیهی خود می دانستیم.
نیک یادم است که این احمدی نژاد نبود که چنین کرد. حتی یکبار هم این تلاش صورت نگرفت و تمام کوشش نهادها و بسیجها در دانشگاه محدود به شرکت دانشجویان در انتخابات شد. این به منزله تائید عملکرد همفکران او در فرآیند انتخابات نیست. اما دو طیف در تمامی حرکات، جلسات و سخنرانی خود با سخره گرفتن انجمنهای اسلامی و ساختن مجموعه های موازی در دانشگاه تلاشی مضاعف را برای مصادره به مطلوب کردن فضای دانشگاه به نفع خود کردند که در نهایت هم شکست خوردند. نخست هاشمی و طرفداران تکنوکرات آن بودند که هر چیزی را به هر قیمتی می خریدند. دوم معین و طرفداران نسبتا روشنفکر او بودند که آنها هم به گونه ای دیگر و با استفاده از رابطه پدر و فرزندی در حزب، فرزندان دانشجوی خود را نمایندگان دانشگاهها قلمداد کرده و سعی در به یدک کشیدن عنوان دانشگاهها نمودند.
استادگرامی
اکنون این نمایندگان جمهموری اسلامی اند که در پشت دربهای شورای امنیت سازمان ملل آرزوی مذاکره با آمریکا را در سر دارند و این از اعلام مواضع آنها مشخص است که چگونه همچون کفتاری گرسنه در آرزوی پرتاب لاشه ای گندیده از سوی آمریکا و هم پیمانان او برای گذران چند صباحی دیگرند و این مشمئز کننده است و شما و حزب مطبوعتان اگر انتقادی دارید به آنها کنید که حتی حاضرند نیمی از ایران را به ازای حفظ موقعیت خود ترکمانچای گونه بدهند.
دست کم بر اساس پارادايم هاي اخلاقي دهه ۶۰ که خارجی را اجنبی می داند به آنها که اکنون در پشت دربهای سازمان ملل چاپلوسانه منتظر باج دادن و ماندن بر اریکه قدرت اند هشدار دهید. از طرف حزب اعلام موضع کنید و همفکران خود را حاضر به هزینه دادن کنید. کشورهای دیگر را از انعقاد قرادادهای یکطرفه با این حکومت بازدارید. نه اینکه اینها را کنار گذاشته و به دانشجویان آزادیخواه که در همین شرایط با عزت و احترام به جائی دعوت می شوند که خاستگاه مردم آمریکاست و بدون کوچکترین عدول و کوتاهی از مواضع خود حمایت جامعه جهانی را از آزادیخواهان ایرانی می خواهند و کشورهای دیگر از انعقاد قرادادهای یکطرفه با این حکومت باز می دارند.
اتفاقا این رویداد می تواند تاثیر مبارکی بر ایجاد چند صدایی در روابط بین الملل بگذارد و مانع هرگونه توافق پنهانی مابین مافیای قدرتها گردد. بر این اساس ما فراموشکار تاریخ ایران هستیم یا همفکران شما که هیچ تلاش برای جلوگیری از توافق احتمالی مابین جمهوری اسلامی و آمریکا (که با دیپلماسی فقیر حکومت، مسلما در جهت تضییع منافع ملی ایرانیان خواهد بود) نمی کنند.
در مورد شما قضاوت نمی کنم ولی بدانید همفکران شما اکنون سخت ناراحتند. می دانید چرا؟ دلخوری آنها از توافقهای پشت پرده نیست! بلکه از اینست که آنها نیز دوست دارند در بازی لابی با آمریکا حضور داشته باشند تا بقای سیاسی خود را حفظ نمایند. سرمقاله شرق (نوشته قوچانی) را بخوانید! تا دیروز پس می زدند و امروز پیش می کشند. تائید با این امید که همفکران خود نیز در مذاکره راه یابند و به صراحت در انتهای مطلب این موضوع بیان می شود. اما امروز شرایط به گونه ای دیگر است. همفکران شما امروز از این جایگاه برخوردار نیستند.
جناب آقای دکتر شیرزاد !
شما زمان ایجاد ارتباط و مذاکره با عزت و احترام را داشتید ولی از آن استفاده نکردید. به هر دلیل آن فرصت سوخت اما یادمان باشد که آن زمان این راست محافظه کار بود که امکان حضور در پای میز مذاکره را نداشت مانع برقراری ارتباطی سازنده شد. اما امروز همان ها رفتن تا آخر جهنم را برای رسیدن به هدف (حفظ بقای سیاسی خود نه منافع مردم) مباح دانسته اند. این نتیجه نگاه معطوف به قدرت و توجه بیشتر به چانه زنی از بالا بدون توجه به خواسته های بدنه اجتماعی پائین دوره خاتمی است و شما از همین جا به نوعی دور باطل بازی راست را خورده اید. این عمده دلیل شکست اصلاح طلبان است.
استاد گرامی! باز حتی اگر حساب آن باشد که دوستان ما از هم اکنون دارند به چیزی دل میدهند که شاید فردا جز سوختگی دل برایشان اثری نداشته باشد. ولی گمان کنم هنوز آنقدر مروت در آنها وجود دارد که اگر کاری مربوط به خودشان باشد کاسه کوزه تقصیرها را به گردن کسی غیر از خود نیندازند. اما آیا می توانید بگوئید به نظر اصلاح طلبان آخر سر دلیل شکست آنها در انتخابات اخیر چه بود. همفکرانتان کاسه ها را بر سر چه کسی غیر از تحریمی ها خرد کرده اند؟
جناب آقای دکتر
از تک تک جملاتی که گفته اید می توان بحثی را آغاز کرد که کلی طول و تفضیل دارد. اما نیک بدانید که آنچه گفته شد نه به قصد تند روی توهین آمیز بود و نه به قصد گرفتن ژستی روشنفکرانه که با نگاهی انتقادی بخواهم …
ایرادات بسیاری در برآیند عملکرد و مواضع گذشته و کنونی اصلاح طلبان و همچنین تحکیمی ها وجود داشته است که با کمال تاسف باید اذعان داشت که طرفین حاضر به ایجاد فضای گفتگو بر سر آنها نیستند. لذا شرایط به گونه ای است که به جای برقراری ارتباط رسمی مابین مشارکت و یا دیگر احزاب با تحکیم، ارتباطات حول اشخاص سیر شود. شما نیز در ارتباطتان با تحکیمی ها در سخنانتان فرقی بین خود و برخی افراد حزب مشارکت قائل شده و این را بیان داشته اید.
به هرحال برای شما احترام زیادی قائلم و آرزوی موفقیت دارم.
علی آزادی
[email protected]