دولت آمریکا در ماه جاری بودجه ای معادل با 75 میلیون دولار را جهت پیش برد اهداف استراتژیک خود در ایران تدارک دیده و هدف ازآن را دستیابی به دموکراسی و رعایت حقوق بشر در ایران بیان داشته است. بخش اعظم از این بودجه نیز به فعالیت های رسانه ای و اطلاع رسانی به مردم اختصاص یافته است. گسترش پروژه های خبر رسانی و اطلاع رسانی خود نکته ایست که جای تعمل داشته و نشان از نوع سیاستی دارد که دولت آمریکا و بطور اخص کاندولیزا رایس به عنوان استراتژیست سیاست های آمریکا در تقابل با دولت ایران برگزیده است.برای بدست آوردن درک صحیح تر از اوضاع, بهتر است ابتدا نگاهی !
اجمالی داشته باشیم بر فاکتور های موثر بر گزینش این تاکتیک توسط دستگاه دیپلماسی آمریکا در مقابله ی با ایران و سپس آنها را در ارتباط با یکدیگر مورد بررسی قرار دهیم. این فاکتور ها عبارتند از:الف - استفاده از رسانه های خبر رسان همچون رادیو و یا تلویزیون به عنوان ابزاری برای دستیابی به هدف مورد نظر .ب - شخص کاندولیزا رایس به عنوان نوک پیکان دستگاه دیپلماسی آمریکا و احتمالا تئوریسین و یا شخص اصلی تاثیر گذار در گزینش این سیاست .ج - شرایط و موقعیت کشور ایران.
الف - پدر رسانه ها ی ارتباط از راه دور یا به عبارتی رادیو, در حقیقت در اثر یک اتفاق پابه عرصه ی جهانی گذاشت. به این شکل که در قرن 19 میلادی دانشمندان برای اصلاح نقص اساسی تلگراف که اتکای آن به ارتباط از طریق سیم بود, بدنبال راهی برای حل این مشکل بودند. بطوریکه افراد بتوانند پیام های خود را به آن طرف آب ها و اقیانوس ها که امکان عبور سیم وجود نداشت نیز بفرستند. ایده ی ارسال کد های مورس از طریق امواج رادیویی , بهترین راهی بود که به نظر دانشمندان رسیده بود و بر روی آن کار می شد. اما اندکی بعد آنها متوجه شدند که چه انقلاب عظیمی در پس این ایده نهفته که با آن می توان زندگی انسان ها را تغییر داد و یا در دست گرفت. هرتز آلمانی و ماکس ول آمریکایی در سالهای 1860و بعد آن از پیش گامان توسعه و پیشرفت این رسانه ی جدید بودند.در سال 1914 شخصی بنام لی دفورست تکنیک استفاده از لامپ خلاء را به بازار ارائه داد . این تکنیک قادر بود انتقال صدا را با کیفیت بالا و برد وسیع میسر سازد.با آمدن این تکنیک جدید بود که عملا رادیو به عنوان وسیله ی ارتباط عمومی در زمینه ی پخش موسیقی و اخبار در خدمت جامعه ی آن روز آمریکا قرار گرفت.با فرا رسیدن آوریل 1917 یعنی زمانی که آمریکا رسما ورود خود را به جنگ جهانی اول اعلام کرد,رادیو دیگر به وسیله ای همگانی در حوزه ی اطلاع رسانی در مناطق در گیر در جنگ جهانی اول مبدل شده و طرف های متخاصم هریک سعی می کردند که از آن به نحو موثر تری استفاده کنند.این اول بار در تاریخ بود که طرف های درگیر در جنگ بجای رجز خوانی در مقابل یکدیگر در میدان نبرد ,حالا دیگر به وسیله ای مجهز شده بودند که قادر بود پیام شان را به گوش تک تک شهروندان طرف مقابل برساند. این تحولی بزرگ بود که به همراه خود بسیاری از پارامتر ها از جمله چگونگی تعامل دولت ها با ملت ها را دگرگون می ساخت و فرهنگی نوین را در عرصه سیاست به همراه می آورد.چرا که هر یک از دو طرف درگیر, ناراستی ها و ناحقی های طرف مقابل را برای شهروندانش بیان می نمون!
و بواسطه آن مردم , که در حقیقت پشتیبان اصلی جبهه های نبرد بودند, را به عدم همکاری و حمایت از دولت خویش فرا می خواند.به تبع, این تحول جدید منجر به این می شد که دولت ها با ملت خود رو راست شوند وشفافیت در کار پیشه کنند, تا بهانه ای برای دشمن نداشته و یا چیزی برای برملا شدن نداشته باشند که از آن هراسان شوند.
در این میان دستگاه های امنیتی طرفین درگیر جنگ هم بی کار نمانده و با نفوذ در کد های ارسالی توسط امواج رادیو یی یکدیگر, گهگاهی پیام ها را کشف رمز نموده و دست طرف مقابل را از پیش می خواندند.از جمله ی آن لورفتن خبر حمله ی آلمان ها به کشتی های آمریکایی حامل مواد قضایی برای نیرو های متفقین در جنگ اول جهانی بود که توسط دستگاه اطلاعاتی انگلیس کشف و به ویلسون رئیس جمهور وقت آمریکا اطلاع داده شد . یا شنود صحبت های چرچیل و رزولت در جنگ دوم توسط یک مهندس آلمانی از آن جمله است که نشان از بهمراه داشتن ضعف هایی در عین توانایی در این ابزار جدید انتقال اطلاعات بود. !
چرچیل شاید یکی از پیش کسوتان استفاده ی مفید و موثر از نیروی تأثیر گذار این رسانه در تاریخ باشد. او در هنگامی که لندن در سخت ترین شرایط و زیر حملات سهمگین موشک ها و هواپیما های آلملن ها در جنگ دوم جهانی بسر می برد, با تکیه بر توان بالای تسلط بر کلام و هوش سیاسی خود, هر شب به مدت دو ساعت برای مردم لندن بطور زنده سخنرانی می کرد و مردم را به خویشتن داری و مقاومت در برابر دشمن دعوت می نمود.بسیاری از کارشناسان این سخنرانی ها و ضریب بالای نفوذ آن در بین مردم را یکی از دلایل مقاومت تاریخی مردم لندن در آن زمان دانسته اند.
نظر لنین به عنوان رهبر ایدئولوژیک بلوک شرق در این دوران و هم زمان با گسترش نفوظ رادیو در غرب جالب است. وی در این مورد عنوان کرده :"هر روستایی باید رادیو داشته باشد. هر دفتر دولتی و همه ی کلوب ها در کارخانجات ما باید هر روز یک ساعت به اخبار سیاسی و رخداد های مهم روز گوش دهند.به این ترتیب مردم کشور مان به آگاهی سیاسی بالا دست می یابند وعمل کرد های دولت ونظرات مردم را در می یابند..." اما سال ها بعد و در دوران جنگ سرد , بعضی از سیاست مداران کشور های بلوک شرق نفوظ این وسیله ی ارتباطی میان مردم خود را در راستای پیشرفت اهداف ایده ئولوژیک خود نیافته و تا آستانه حذف آن در کشور پیش رفتند.بطوریکه بعد ها با ارائه ی رادیو های کابلی در بعضی از این ممالک, استفاده ی هر نوع رادیوی موجی را ممنوع و خلاف منافع ملی اعلام کردند. امری که امروزه نیز در کره ی شمالی کم و بیش اجرا می شود . این البته دقیقا مخالف با نظرات لنین از سرشناس ترین رهبران اردوگاه چپ بود و عدم رعایت نصیحت و توصیه های وی و ممانعت از گردش آزاد اطلاعات, به مرور موجب شکنندگی و ضربه پذیری این اردوگاه شد.همین نقطه ی ضعف, منجر به پرورش تئوریسن هایی در دانشگاه های غرب و آمریکا گردید که راه کار های چگونگی فروپاشی ابرقدرت شرق را درآن جستجو کنند. یکی از این تئوریسین ها زن با هوش و سیه چرده ای بود بنام کندولیزا رایس.
ب - کاندولیزا رایس متولد 1954 در شهر بیرمنگهام آمریکا و فرزند پدر و مادری معلم با ملیت آمریکایی -افریقایی تبار است.شهر بیرمنگهام در دوران کودکی کاندولیزا از نظر عقاید نژاد پرستی در میان نواحی مختلف آمریکا از شرایط بسیار بدی برخوردار بود تا جایی که دکتر مارتین لوترکینگ, فعال معروف جنبش ضد نژاد پرستی در آمریکا در زمانی که وی 8 ساله بود, به این شهر سفر کرده و در ارتباط با وضعیت شهر عنوان کرد بود که:"در دوران ارتباطات روز افزون بین ایالت ها و ملیت هادر آمریکا, این شهر از بدترین موقعیت برخوردار است".او دوران کودکی را در شرایطی گذراند که در این شهر مدارس, سینماها و حتی مراکز دولتی سفید پوستان از رنگین پوستان جدا بود و کودکان قبل از رفتن به مدرسه در محیط خانواده ی خود مسائل مربوط به نژاد پرستی و رنگ پوست را یاد می گرفتند. بدین شکل او دوران بلوغ را با سختی ها ی بسیار پشت سر نهاده و از این روی تلاش وافری را برای پیروزی در این مسابقه ی نا برابر در عرصه ی اجتماع بخرج داده است. ضرب المثلی آمریکایی می گویید که " از مسابقه نداده , انتظار توانایی انجام مسابقه عملیست بیهوده" و او کسی است که از ابتدا ی کودکی همواره در مسابقه بوده است و هم اکنون نیز هم.او در جایی عنوان می کند که در سال 52 هنگامی که پدرش برای ثبت نام رای گیری به حزب دموکراتها رجوع می کند, آنها مانع از انجام ثبت نام از وی می شوند. بنابر این وی به حزب جمهوری خواه روی آورده و آنها نیز بدون مشکلی از وی ثبت نام بعمل می آورند . این واقعه پدرش را مجاب می سازد که علاوه بر تلاش وافر برای کمک به پیروزی این حزب در آن دوران, فرزندی نیز پرورش دهد که بعد ها یکی از اعضای موثر این حزب گردد.این معلم سیاست خارجی جرج بوش, بدلیل مشکلاتی که از گرایش های نژاد پرستانه متحمل شده, خود را به عنوان سرباز راه مبارزه با راسیسم معرفی می کند. او هم اکنون علاوه بر کار سیاست , در زمینه ی اقتصاد نیز فردی موفق است و از سهام داران عمده یک دانشگاه و چندین شرکت بزرگ نفتی و تجاری است.
اما سوابق دانشگاهی و اجرایی او بشرح زیر می باشد: پس از در یافت دکترا در سال 1981 از دانشگاه دنور به سمت استادیارعلوم سیاسی مشغول بکار می شود(1981-1987), فعالیت به عنوان مشاور ارشد امور امنیت بین الملل,رئیس و متخصص ارشد برنامه ریزی سیاست گذاری در امور مربوط به اروپایی شرقی(1989-1991),مدیر متخصص در امور برنامه های کنترل تسلیحاتی, و سپس پروفسورو رئیس دانشگاه استانفورد(1993-2000).
از او کتاب هایی نیز به چاپ رسیده از جمله : اتحاد سوییت و ارتش چک و اسلواکی, عصر گورباچف, اتحاد آلمان و اروپای تغییر یافته . بطور کلی او را به عنوان تحلیل گر و تئوریسین فرو پاشی حکومت های تمامیت خواه و ایدئولوژیک می شناسند.
ج - کشور ایران در منطقه ی خاور میانه دارای موقعیت ویژه ای بوده و از نظر بافت جمعیتی تقریبا با هیچ یک از کشور های همسایه اش قابل قیاس نیست. دارای منابع عظیم نفت و گاز بوده و به دریا از شمال و جنوب مسلط است. اما فاکتوری که در تحلیل ها و اخبار بسیار بدان اشاره می شود جمعیت جوان کشور و درصد بالا ی فرا گیری سواد و آموزش عالی در بین این جوانان و بخصوص در بین دختران آن است.در حالیکه از یک حکومت شدیدا مذهبی برخوردار است اما آمار ها حکایت از آن دارد که بیش از 85 در صد از جمعیت شهری آن از چنین نگرشی نسبت به دین بدور بوده و از دیدگاه افراطی مذهبی پیروی نمی کنند.از فرهنگ و تمدن غنی و کهن بر خوردار بوده و در طی سالیان متمادی به عنوان کشوری پیشرو در تحولات اجتماعی و سیاسی منطقه ی خاور میانه مطرح بوده است.
با توجه به داده ها و اطلاعات عنوان شده, می توان با دید روشن تری به این مسئله پرداخت که اختصا ص بودجه برای تقویت برنامه های رادیویی و تلویزیونی برای ایرانیان داخل نشان از در انداختن طرحی دارد متفاوت از آنچه که آمریکا در افغانستان و عراق در پیش گرفته است. کاندولیزا رایس که مدیر یت و راهبری دیپلوماسی خارجی آمریکا را بر عهده دارد , تجربه ی شرکت در پروژه ی دگرگونی های کشور های بلوک شرق را در کارنامه ی خود دارد. یکی از دلایل آن مشابهت دولت و ملت ایران به کشور های بلوک شرق باشد که در آن ملت به نسبت باسواد ند و دیگری نوع حکومت توتالیتر و ایدئولوژیک است. در این نوع از حکومت ها, دستگاه دولتی بدلیل حفاظت از اصول ایدئولوژیک خود که مشروعیتش را از آن می گیرد, در مقابل پاسخ به سوالات موجود جامعه دو راه در پیش دارد. یا فضای جامعه را ببندد و صدا ها ی مخالف را خاموش کند و دیگر اینکه خود را تغییر دهد تا با منطق روز جامعه ی جهانی هم خوانی داشته باشد.
راه اول آسان تر است از نظر اجرا, اما به فساد دستگاه دولتی , ارتکاب به اعمال منافی حقوق بشر, عوام فریبی و دو رویی دولت با ملت می انجامد. به این دلیل که یک نظام بسته خواه نا خواه از خود فاکتور های غیر عقلانی و غیر منطقی تولید و صادر خواهد کرد چرا که بخش های مختلف زیر مجموعه ی آن از نظارت به دور هستند. اینجا همان نقطه ایست که جامعه برای جلو گیری از فساد به دیده بان یا عبارت بهتر روزنامه نگار و رسانه ی آزاد نیاز دارد تا ناراستی ها را بر ملا سازد و مانع از فساد شود که البته این مدل حکومتی فاقد آن است . اگر در این جامعه گوش شنوایی وجود داشته باشد که بستگی به سطح سواد عمومی آن جامعه دارد,اینجاست که ابزاری همچون یک رسانه اطلاع رسان می تواند موجب دگرگونی های وسیع و تحولات بزرگ در این جامعه شود. همان طور که در کشور های بلوک شرق این امر اتفاق افتاد و با کمترین خسارات و تلفات ابرقدرت شرق فرو ریخت.
در حال حاضر شرایط ایران بیشتر به این موقیت نزدیک است و دستگاه دیپلوماسی آمریکا برآنست تا با ارسال اخبار و گزارشات بدست آمده از تناقضات موجود در گفتار ورفتار حاکمان وقت , این ارابه ی عظیم را که ملت باشد,به حرکت وادارد.عملی که در مورد افغانستان و عراق چندان روی آن حساب باز نکرد, چرا که بستر را برای این گونه تحولات مناسب و مهیا نمی دید. دلیل آن هم سواد عمومی به نسبت پایین مردم و تعصبات مذهبی بالا درهر دو کشور بود, در صورتی که این دو پارامتردر ایران از شرایطی برخوردار است که شرح آن رفت.
اما شیوه ی دوم که مدیریت و راهبری آن مشکل تر اما حکومت از ضریب ایمنی بالا تری برخوردار است , مدل حکومتی است که بدلیل بر خورد منطقی با پرسش ها و پرسش گر ها, متناسب با تحولات روز خود را سامان می دهد و ناراستی ها قبل از اینکه دیگران بدان اشاره کنند, توسط رسانه های مستقل داخلی برملا و مشخص و سپس اصلاح می گردد. در این چنین نظامی رسانه ای خارجی چندان نمی تواند بدان ضربه ای وارد سازد, چرا که سیستم از پیش خود تناقضات و اشکالات موجود را دریافته و اصلاح نموده است. این همان مدلی است که در ایران در چند سال گذشته تحت عنوان اصلاحات در حال شکل گیری بود, اما متوقف ماند.
از سیاستی که حکومت ایران در حال حاضر در پیش گرفته , شکاف بین دولت و ملت نتیجه ایست گریز ناپذیر و رایس دقیقا بر شکاف موجود انگشت نهاده. او اخیرا در کنگره آمریکا عنوان می کند :"مردم ایران باید بدانند که دولت آمریکا از آرزوی آنها که همان ساختن جامعه ای آزاد تر و آینده ای بهتر است، کاملا حمایت می کند و به همین دلیل است که رئیس جمهوری برای تشویق دمکراسی در ایران 75 میلیون دلار کمک تقاضا کرده است". وی همچنین ادامه می دهد :"همانگونه که ما به علت سرکشی های ایران در صدد منزوی کردن ایران هستیم بسیار مهم است که تعهد خود را به رفاه و سعادت مردم ایران به وضوح نشان دهیم و این بودجه کمکی که ما درخواست کرده ایم ارتباط مستقل ما را با مردم ایران از طریق دیپلماسی عمومی و از طریق برنامه های فرهنگی و آموزشی دو جانبه و همچنین گسترش رسانه ها افزایش خواهد داد".
با توجه به داده های موجود , بنظر می رسد که آینده ی تحولات قابل پیش بینی باشد. این سیاست مدار کارکشته با امکانات فراوانی که در اختیار دارد و با تکیه برسلاحی بنام رسانه و گلوله هایی از جنس منطق و اطلاعات خبری, قصد حمله ای همه جانبه به تند رو های حاکم بر ا یران را دارد. بی گمان مقابله ی با آن هم با خشونت طلبی و خشک مغزی میسر نخواهد بود.