برخي از فعالان سياسي موجه و مخالف جمهوري اسلامي، ترس و نگراني خود را از سياست آمريكا براي تجزيه خاك ايران پنهان نميكنند. به گمان آنان، آمريكا در صدد جدا كردن استان نفتخيز خوزستان در ايران و تاسيس دولتي كوچك در آن منطقه به منظور تسلط بر نفت خاورميانه است. آيا چنين تصوري ريشه در واقعيت دارد و يا آنكه زاييده ذهن خيالانديش ما ايرانيان است؟
تا آنجا كه نگارنده اطلاع دارد تا كنون در بيانات مقامهاي آمريكايي و بيانيههاي رسمي آن كشور، واژه يا عبارتي كه اشارهاي هر چند تلويحي به علاقه آمريكا براي تجزيه خاك ايران داشته باشد، ديده نشده است.
همين نكته را چندي پيش به يكي از چهرههاي برجسته سياسي ايران كه مدعي علاقه آمريكا به تجزيه ايران بود، گوشزد كردم كه در جوابم گفت: آنها اگر بخواهند كاري بكنند آن را كه به زبان نميآورند! من هم در پاسخ گفتم: با اين حساب ميتوان آمريكا را به تلاش براي انهدام کل كره زمين نيز متهم كرد!
واقعيت اين است كه آمريكا به عنوان بزرگترين قدرت روي زمين منافعي دارد كه آنها را از راههاي مشروع و يا نامشروع دنبال ميكند. اگر ما منافع آمريكا را كه در استراتژي امنيت ملي كاخ سفيد با صراحت تمام بيان ميشود، به درستي بشناسيم، سياست آن كشور در باره ديگر كشورها و مناطق جهان را به راحتي درمييابيم.
سياست آمريكا در برابر ايران امري روشن است. آن كشور، جمهوري اسلامي را مانع تثبيت اسراييل به عنوان عضوي از خانواده كشورهاي خاورميانه ميداند و افزون بر اين، ايدئولوژي خاصي را كه برخي از رهبران ايران رسالت ترويجش را به عهده گرفتهاند، افراطي، بيثبات كننده و مروج تروريسم و بنيادگرايي به حساب ميآورد.
بدين ترتيب از نگاه سران آمريكا، هر نوع توانايي نظامي و يا تكنولوژيك كه به اهداف فوق در ايران كمك كند، مغاير منافع ايالات متحده است و كاخ سفيد خود را موظف به مقابله با آن ميداند.
آمريكا براي اجراي سياست خود در برابر جمهوري اسلامي طي سالهاي گذشته كوشش كرده است تا رهبران ايران را به "تغيير رفتار" وادار سازد، اما ظاهرا با به قدرت رسيدن تيم احمدينژاد در ايران به اين نتيجه رسيده است كه تغيير رفتار ايران جز از راه نوعي "تغيير رژيم" امكانپذير نيست.
هنوز ابعاد استراتژي آمريكا براي تحقق سياست تغيير رژيم در ايران روشن نيست و اي بسا سران كاخ سفيد خود نيز در اين مورد نقشه خاصي را تدوين و تكميل نكرده باشند. اما آنچه از گزارشهاي مطبوعاتي در آمريكا ميتوان دريافت، گرايش آمريكا به استفاده از پتانسيل نارضايتيهاي اقوام ايراني عليه دولت مركزي است.
به عبارت روشنتر، برخي محافل در ايالات متحده بر اين باورند كه برخي اقوام ايراني به دليل محروم شدن از پارهاي از حقوق خود، انگيزه محكمتري براي اعتراض عليه جمهوري اسلامي دارند و از همين رو با تكيه بر حقوق آنان احتمالا در چارچوب نوعي فدراليسم، در آينده خواهند كوشيد از اين نارضايتي استفاده كنند.
اين نكته به معناي حمايت آمريكا از تجزيه ارضي ايران نيست، زيرا غير ممكن است كه آمريكا تا آن اندازه از اوضاع داخلي ايران بياطلاع باشد كه تصور كند ميتوان ايران را بدون برافروخته شدن جهنمي از آتش و خون تجزيه كرد.
براي هر اهل فكري روشن است كه با تجزيه حتي نقطه كوچكي از خاك ايران، خاورميانه براي سالهاي سال، روي ثبات و آرامش نخواهد ديد و اين حركت ميليونها قرباني برجا خواهد گذاشت.
دليلي در دست نيست كه نشان دهد آمريكا جنون بيثبات كردن دائمي منطقه و قرباني كردن ميليونها انسان بيگناه را در كارزارهاي قومي دارد. بروز فاجعه انساني در بالكان در پي تجزيه جمهوري يوگسلاوي در واقع اين درس را به همه قدرتهاي بزرگ آموخته است كه خرد كردن كشورها چنان بيثبات كننده است كه در نهايت همان قدرتها را براي استقرار نظم و آرامش به دخالت وادار ميسازد.
افزون بر اين، در طرح خاورميانه بزرگ آمريكا نكتهاي كه از تمايل آن كشور به تجزيه كشورهاي منطقه حكايت داشته باشد، به چشم نميخورد، زيرا تجزيه كشورهاي خاورميانه هيچ منفعتي براي ايالات متحده ندارد.
سخن گفتن از قرار نداشتن تجزيه ايران در برنامه استراتژيک آمريكا، احتمالا سبب خشم برخي محافل در داخل ايران خواهد شد. اگر آنها به واقع از اين مساله خشمگين شوند، من خشمشان را به حساب علاقهشان به حفظ تماميت ارضي ايران نخواهم گذاشت، زيرا كساني كه بر توهم خواست آمريكا براي تجزيه ايران دامن ميزنند، ناخواسته به تجزيه ايران كمك ميكنند، ميپرسيد چرا؟ دليلش روشن است.
معدود افرادي كه بيمارگونه به تجزيه ايران دل خوش كردهاند، اگر بر اين گمان باشند كه قدرت بزرگي مانند آمريكا حامي آنان است، در تحركات خود تشجيع و افراد كوتهبين نيز براي پيوستن به آنان وسوسه ميشوند.
بنابراين به نفع ايران زمين نيست كه برخي چهرههاي سياسي بدون وجود هر گونه شاهد و دليل و قرينهاي و صرفا با اتكاء به تخيلات خود، حمايت آمريكا از ايران را در بوق كنند و بدين وسيله به اندك هواداران تجزيه ايران كمك روحي و رواني رسانند.