آفتاب: «سيد محمد رضا خاتمي» دبير كل جبهه مشاركت در آخرين جلسه ماهانه روزنامه نگاران برگزار شد، به سؤالات صريح اهالي مطبوعات درباره عملكرد اين حزب پاسخ گفت. متن پرسش و پاسخها بدين شرح است:
زماني كه حزب مشاركت تشكيل شد انتظار اين بود كه ما با يك حزب آوانگارد روبهرو باشيم كه بر اساس تصميمگيري اعضاي تشكيل دهندهاش حركت كند، نه اينكه چشم به ديگران داشته باشد كه آنها فرمان حركت را در دست گيرند. مشاركت چه در زماني كه در حاكميت حضور داشت و چه در شرايط كنوني با نمونههاي مختلفي از ترس و حسرت روبهرو بود و همانند يك حزب واقعي كار نكرد. به قول يكي از دوستان حزبي برخي از كادرهاي رده بالاي حزب در فعاليت ششم يا هفتمشان همانند يك تفريح كار حزبي ميكردند. آقاي دكتر در چه كشوري كار حزبي اينگونه است؟ چرا مشاركت با احزاب ديگر دنيا ارتباط برقرار نميكند و هنگامي كه به كنگرههاي آنها دعوت ميشود جرأت نميكند كه دعوت آنها را بپذيرد؟ به نظر ميرسد كه اين تمايل وجود دارد تا بسياري از مسائل در پشت پرده حل شود. من بحث رسانه را هم مطرح ميكنم كه در طول سالهاي گذشته با آن درگير بوديم؛ هفته بعد از انتخابات در يك جلسهاي به دعوت حزب، من (عيسي سحرخيز) بحث داشتن رسانه را مطرح كردم. زماني ما در هيأت نظارت بر مطبوعات اكثريت را داشتيم و ميتوانستيم با كمي فشار امتياز روزنامه بگيريم و اين كار را نكرديم. مشاركت فرداي پس از انتخابات ميتوانست روزنامه جمهوريت را منتشر كند اما بحث هزينه را مطرح كرد و به يك نشريه داخلي هفتگي دل بست كه براي كساني فرستاده ميشود كه بسياري از اطلاعات آن را دارند. من فكر ميكنم كه اگر مشاركت بخواهد در آينده در فضاي سياسي ايران كار كند در مرحله اول بايد آوانگارد باشد. در ضمن بايد رودربايستي را هم كنار بگذارد و به جاي آنكه با ديگران در پشت پرده صحبت كند حرف دلش را با مردم بزند. به عنوان مثال فردي مثل آقاي شيرزاد درون مشاركت نميتوانست به راحتي صحبت كند و تحت فشار بود، درحاليكه ديگران انتظار دارند كه يك حزب پيشرو فضاي ترس را در جامعه بشكند تا آنها بتوانند در فضاي ايجاد شده ادامه حيات دهند، در صورتي كه شما در بسياري از مسائل سكوت كرديد، هنوز هم سكوت ميكنيد. اينكه شما ميگوييد دليل سكوتتان اينست كه نگويند قصد كارشكني داريد منطقي نيست، اصلاً كدام حزب در دنيا اين كار را ميكند؟ يك مشكل ديگر حزب هم عدم اعتماد به نيروهاي خارج از حزب است و حاضر نيستيد بخشي از كارهايتان را به آنها بسپاريد. اما در عين حال افرادي را داريد كه در يك زمان مسؤوليت چهار يا پنج كار را دارند. الآن حزب مدتهاست كه در حال انتشار يك ماهنامه است و هنوز هم شماره اول آن منتشر نشده است، مگر انتشار نشريه چند سال بايد طول بكشد؟
خاتمي: البته من اميدوارم همه قضاوتها اينگونه نباشد، چون من هيچگاه نگفتم كه ما سكوت كردهايم، بلكه حرف من اين بود كه فضاي جامعه اينگونه است. ما به عنوان حزب بيانيههايمان را منتشر كردهايم و حرفهايمان را هم زدهايم. اما شما اين نكته را هم در نظر بگيريد كه ما در چه فضايي هستيم. اينجا اگر متهم به محافظهكاري ميشويم در محيط ديگر كه آنها هم اصلاحطلب ميباشند در آنجا متهم هستيم كه تندروي ميكنيم. متهم هستيم كه شما با آن طرح اصلاح قانون مطبوعات در مجلس همه چيز را خراب كرديد. حالا شما ميگوييد خير، بايد ميايستاديد؛ من در اينجا بنا ندارم كه بگويم كداميك درست و كداميك نادرست است، در مورد آوانگارد بودن يا نبودن حزب هم همينطور. اين به عنوان يك قضاوت در بيرون وجود دارد، اما شما بدانيد كه ما داخل خودمان هم اين بحثها را مطرح ميكنيم و معتقديم در ميان طيفي از دوستان كه ما را به تندروي و طيف ديگري كه ما را به كندروي متهم ميكنند تقريباً يك نقطه بينابين را اختيار كردهايم. هرچند نسبت به هر دو طرف احترام داريم. اين واقعيت هم بايد درك شود كه حزبي با هفت، هشت سال سابقه نبايد مقايسه شود با احزابي كه سالهاست فعاليت ميكنند. شما ميگوييد با احزاب دنيا ارتباط برقرار نكرديد، در حالي كه اينگونه نيست. احزابي بودند در دنيا كه ما با آنها ارتباط داشتيم، چه در كشورهاي اسلامي و چه در كشورهاي اروپايي و اين ارتباطات هم رسمي و هم علني بود. فكر ميكنم مقداري از قضاوتهاي دوستان ناشي از آن است كه كاملاً در جريان اوضاع نيستند. يك نكته را هم بگويم، در سياستورزي هم مماشات وجود دارد، هم سازش به معناي درست آن وجود دارد. هم لابي پشت پرده دارد و در عين حال موضعگيري علني هم دارد. اينكه بياييم مدعي شويم ما همه چيز را به مردم ميگوييم و كاري به ديگران نداريم و در تريبونها به صورت علني موضعگيري ميكنيم، همه سياستورزي نيست. بخشي از سياستورزي هم در جاي ديگري شكل ميگيرد. در مورد خبرنامه ما هم كه آقاي سحرخيز با ديده حقارت به آن مينگرند بايد بگويم كه انتشار خبرنامه يك كار بسيار مهم تشكيلاتي است و ما در طول ماههاي اخير با افراد زيادي از اين طريق ارتباط برقرار كردهايم. البته من هم قبول دارم كه بعضي از انتقادها هم بجاست، اينكه عدهاي ميگويند شما چه حزبي هستيد كه هشت سال در حاكميت بوديد اما نتوانستيد سرمايهاي براي خودتان فراهم كنيد؛ بلي، اين ايراد وجود دارد سلامت و پاك بودن حزب در درجه اول اهميت است به نحوي كه كسي نتواند با تغيير و تحولهاي سياسي حزب را به آلودگي متهم كند، بلي ما مشكل مالي داريم و بايد هم آنرا به نحوي برطرف كنيم. اما به نحو صحيحي و قانوني. اما شما در عين حال نتيجه آن را هم ميبينيد، در تمام بگير و ببندهايي كه اين روزها مشاهده ميشود، شما حتي يك مورد هم پيدا نميكنيد كه بتوانند تخلفي توسط ما را اثبات كنند.
امروز كه شش، هفت ماه از اين اتفاقات عجيب در كشور ما ميگذرد و اوضاع را ميبينيم احساس ميكنيم كه اصلاحطلبان خيلي غفلت كردند و از آن شرايط با امكانات فراوان به وضعيتي رسيدهايم كه همه نگران هستيم. كسي نميتواند تصميم صحيحي براي آينده بگيرد چون سرنوشت فرداي خودش را نميداند. تصويري هم كه شما از جامعه ارائه ميكنيد به خوبي توسط ما قابل مشاهده است. حالا من سؤال ميكنم كه وقتي مشاركت در قدرت بود و ميتوانست كارهاي زيادي انجام دهد چرا به نحو درستي عمل نكرد كه حاصل هشت سال اصلاحات به دولت آقاي احمدينژاد منتهي نشود. آقاي خاتمي شما بايد پاسخ دهيد، اگر چندين سال ديگر هم اين جلسات برقرار باشد من وظيفه خودم ميدانم كه از هر اصلاحطلبي كه در اينگونه جلسات شركت كند اين سؤال را بپرسم.
خاتمي: اينكه گفته ميشود اصلاحطلبان ناكارآمد هستند بايد شامل يك تعريف مقدماتي هم باشد كه اصلاً اصلاحطلبان چه كساني هستند، اصلاحات چيست و اصلاحطلبي يعني چه؛ آن وقت اگر ديديم كه با هم ميتوانيم به يك تعريف مشترك برسيم، حالا بايد دنبال مقصر بگرديم كه چه كسي كم كاري كرد. امروز من به عنوان مشاركت يك مسؤوليتي دارم، آقاي خاتمي يا آقاي كروبي مسؤوليت ديگري دارند، روزنامهنگاران هم هستند كه آنها هم مسؤولند. به نظر من دوستان به واقعيت كشور توجه ندارند، وقتي يك اجماع فكري واضح و روشني روي اصلاحطلبي وجود ندارد كه همه دور آن مفهوم مشترك جمع شوند طبيعي است كه اختلافاتي را هم به همراه خواهد داشت. من مجلس را مثال ميزنم، مگر بعد از پيروزي اصلاحطلبان در انتخابات مجلس ششم، چند عضو مشاركت وارد مجلس شدند؟ حداكثر 40 نفر؛ بقيه دوستاني بودند كه تمايلاتي داشتند اما عضو ما نبودند. فراكسيون ما 128 عضو داشت كه درون اين فراكسيون هم به هر حال مسائل قومي، محلي و شخصي مطرح ميشد. ما قبل از آن هم حزبي نداشتيم كه به افراد شكل دهيم و آنها را وارد مجلس كنيم. ما ائتلافي بوديم كه حتي امروز هم به صورت يقين نميتوانيم بگوييم چه كاري درست و چه كاري غلط بود. شما ميگوييد چرا كار نكرديم، اما پيش از آن بايد توضيح دهيد چه كاري و با چه ابزاري بايد انجام ميداديم كه آن را انجام نداديم. البته ميتوانيد بگوييد كه به عنوان حزب يك سري مسؤوليتها داشتيد، به هر حال اندازه تأثيرگذاري و قدرت اين حزب درون تشكيلات حكومتي يك امر جداگانه است كه بحث خوبي است دنبال شود.
آقاي خاتمي من تعجب ميكنم از شما كه ميگوييد بايد چه كار ميكرديد و آن كار را انجام نداديد؛ شما كه نميدانستيد بايد چه كنيد چرا وارد قدرت شديد؟ بهتر بود يا در ابتدا برنامهايتان را مشخص ميكرديد و سپس وارد قدرت ميشديد و يا اينكه پس از حضور در قدرت اينهمه سر و صدا نميكرديد كه مردم امروز شما را مقصر بدانند. شما در روزنامهايتان اين همه مصاحبه كرديد، مقاله نوشتيد و فكر ميكرديد كه مردم هم تا ابد با شما پيوند برادري دارند و به شما رأي ميدهند. شما ميخواهيد خانه امنتان را داشته باشيد، ارتباطات بيرونيتان و حقوق دولتيتان را داشته باشيد و بعد هم سياست صبر و انتظار را در پيش بگيريد كه شايد يك معجزهاي شود و خاتمي ديگري پيدا شود تا مردم زماني به شما رأي دهند. شما بايد بگوييد به عنوان رئيس مركز پژوهشهاي مجلس چه كرديد، اصلاً آيا وقتي به عنوان نماينده اول تهران وارد مجلس شد يك بار با موكلانتان صحبت كرديد؟ ما پيش از اين تجربيات مشابهي داشتيم، مصدق وقتي كه ديد حرفش خريدار ندارد به ميان مردم رفت و گفت مجلس جايي است كه مردم آنجا هستند. به نظر ميرسد شما توان اين را نداشتيد تا مردم را به دور خودتان جمع كنيد. اگر در جريان تحصن نمايندگان مجلس ششم، مردم را وارد صحنه ميكرديد وضعتان اينگونه نبود، به هر حال بايد در جايي تكليفتان را روشن ميكرديد. به قول آقاي انصاريراد، اصلاحات بدون هزينه دادن و زندان رفتن امكان پذير نيست. شما ميگوييد كه در سياست سازش وجود دارد، اما در عين تمام مماشاتي كه ميكنيد حاضر هستيد تا با مردم روبهرو شويد؟ حزب مشاركت از اين باب مورد انتقاد است كه خودش مدعي است برنامه دارد و ميتواند دولت را اداره كند.
خاتمي: ميگوييد شما در روزنامههايتان نوشتيد، من هم ميپرسم يعني چه روزنامههايتان؟ اين روزنامهها كه مال ما نبود، دوستان مختلف و البته مستقل، اينها را اداره ميكردند. ميگوييد شما در سخنرانيهايتان فلان مطلب را گفتيد، خب مگر من چه گفتم؟ صحبتهاي من كه همه معلوم است. من بايد پاسخ بدهم يا آن كسي كه گفت بايد [...] اين «شما» يعني چه كسي؟ بايد مشخص شود. من كه اينجا نشستهام بايد پاسخگوي آقاي خاتمي باشم، پاسخگوي آقاي كروبي باشم، به سخنان و اعمال آقاي [...] هم پاسخ بدهم، در عين حال پاسخگوي خودم هم كه هستم. ما براي انتخابات مجلس ششم برنامه داديم و در پايان مجلس هم نتايج عملكردمان را گزارش كرديم.
شما فقط اقدام كرديد؟
خاتمي: خير، ما عمل هم كرديم. بنده اينجا ميگويم كه 80 درصد برنامههايمان را در مجلس پيش برديم. هرچند شما ممكن است بگوييد برنامههايتان در مورد مطبوعات محقق نشد، ما هم ميپذيريم. اما شما مثال ميزنيد در مورد مركز پژوهشها؛ من هم ميگويم عمده برنامههاي اقتصادي و اجتماعي مجلس مانند طرح خدمت وظيفه سربازي، قانون مالياتها، طرحهاي مربوط به تجارت، زنان و دانشگاهها، فارغ از اينكه به مرحله عمل رسيد يا نرسيد، نتيجه ساعتها كار كارشناسي همين مركز بود. عمده برنامههاي ما به قانون تبديل شد، آنهايي هم كه نگذاشتند قانوني براي آنها تصويب شود، مثل دفاع از حقوق شهروندي، در كميسيونهاي مجلس و از طريق راهكارهاي قانوني در حد امكان مجلس اقدام شد. نكته بعدي شكست ما در انتخابات است؛ اتفاقاً تنها گروهي كه دلايل شكست را بيان كرد ما بوديم، چندين سند هم منتشر كرديم و ضعفهاي خودمان و نقاط قوت طرف مقابل را بيان نموديم. برخلاف گفتههاي شما، هم گفتيم كه چرا اينگونه شد و هم گفتيم كه در آينده چه كاري را انجام خواهيم داد. در مورد تجمع مردمي و حضور در خيابان ها هم صريحاً ميگويم كه ما با اين كار مخالف بوديم و هنوز هم مخالف هستيم.
يك نكته ديگر را هم بگويم و آن هم اينست كه دولت هيچ ربطي به حزب مشاركت نداشت. دوستاني از مشاركت كه در دولت بودند قبل از تشكيل حزب مشاركت در دولت حضور داشتند. حتي انتخاب اعضاي كابينه در دور دوم آقاي خاتمي به اين صفت بود كه قرار نيست حزبي عمل شود و هم آنها و هم ما اين تعهد را پذيرفته بوديم. به همين خاطر ما در مورد دولت مسؤوليتي نميپذيريم. در برخي موارد انتقاد داريم و در بقيه موارد هم دفاع ميكنيم.
يكي از نقاط مثبت احزاب اينست كه هنگام شكست شرايطي را فراهم ميكنند كه يأس بر كشور حاكم نشود. يعني نظم تشكيلات در زمان پيروزي امكان استفاده از اين پيروزي را فراهم ميكند و هنگام شكست هم بازدارنده يأس است. به اين نكته هم بايد توجه كنيم كه واكنش نسبت به مسائل روز، طبيعت احزاب است، اما همه چيز در مسائل روز خلاصه نميشود. حال با توجه به اين نكته سؤال من اينست كه بعد از شكست اصلاحطلبان فارغ از نگاه به ابزارهاي دموكراتيك يا غيردموكراتيك، آيا حزب مشاركت تلاش كرده است كه تجربه فعاليتهاي دموكراتيك در فضاي غيردموكراتيك را در كشورهاي ديگر دنيا مطالعه كند تا آن را به سرمايهاي براي بازگشت خودش به قدرت قرار دهد؛ ضمن آنكه مشاركت امروز با بحث بقاي خودش هم روبهرو است و بايد تجربيات مشابهي را پيدا كند كه احزاب در نقاط مختلف دنيا چگونه با واقعيتها كنار آمدند و به سمت انفعال يا راديكاليسم نرفتند. هرچند يك موقع هم هست كه ممكن است بگوييم شرايط ما در ايران يك شرايط ويژه است، اما به هر حال اين موضوع نافي مطالعه ما نيست، چون ميتوانيم از تجربيات ديگران استفاده كنيم. به عنوان مثال ما در همسايگيمان با كشوري مثل پاكستان مواجه هستيم كه در آن طي شرايطي كاملاً غيردموكراتيك يك حزب دموكراتيك سرنگون ميشود، ولي باز هم آنها برمي گردند و به شكل ديگري خودشان را احيا ميكنند.
خاتمي: ما غير از مواضع روزمره و كارهاي جاري حزبي، مسائل ديگري را هم بررسي كردهايم. ما بعد از انتخابات كارگروههاي مختلفي تشكيل داديم تا عواملي كه سبب شكست در جريان انتخابات شد را تحليل كنيم، به نتايجي هم رسيديم. بر اساس اين نتايج افراد و گروههايي تعيين شدهاند تا آنها را مطالعه كنند و تجربيات مشابه داخلي و خارجي را نيز بررسي نمايند. به عنوان مثال ما روي موضوعي چون پايگاه اجتماعي حزب در داخل كشور بحث ميكنيم، يا اين موضوع را مورد تحليل قرار ميدهيم كه آيا در كشور ما به عنوان مثال طبقه اجتماعي وجود دارد يا خير و اگر وجود دارد منافع اين طبقه چيست و حزب ما كداميك از اين طبقات را ميتواند به عنوان پايگاه خودش انتخاب كند. بحث ديگري كه ما به آن اعتقاد داريم مواجهه ما با يك دولت پادگاني است. عملكرد دولت پادگاني بر اساس تجربيات مشابه در دنيا چيست، نظريات مرتبط با آن كدام است و چگونه ميتوان در وضعيت حاكم فعال بود و كار كرد تا كمترين هزينه و بيشترين فايده را داشته باشد. موضوع ديگري كه ما هميشه بر آن تأكيد داشتيم اين بود كه دموكراسي نياز جامعه ماست؛ اما مردم روزمره احساس نكردند كه چگونه ميتوانند در زندگي خودشان با دموكراسي رابطه برقرار كنند. اتفاقاً همين آوانگارد بودن ما با شعارهايي كه مطرح شد باعث گرديد كه از بدنه جامعه عقب بمانيم. ما با نظريهپردازان مختلف داخلي و خارجي بحثهاي مفصلي داشتيم. يكي از اين آقايان كه از خارج آمده بود ميگفت اين كه شما از دموكراسي ميگوييد، بر پايه كدام اقتصاد است؟ پاسخهاي ما كلي بود و ايشان هم ما را مورد انتقاد قرار ميداد و ميگفت كه موفق نخواهيد شد. براي اينكه وقتي شعار دموكراسي داده ميشود بايد عملاً و عيناًٌ در زندگي واقعي مردم چه در كوتاه مدت و چه در دراز مدت تجلي پيدا كند. به هرحال ميخواهم بگويم كه اگر حزبي ميخواهد به معناي واقعي يك حزب باشد بايد نسبت به تمام سؤالات مطرح در جامعه پاسخ مناسب داشته باشد، ما هم اين را ميدانيم و در حال مطالعه هستيم، هرچند ممكن است طولاني مدت هم باشد و شرايط خاص كشور اجازه ندهد كه از تمام ظرفيتهاي موجود استفاده كنيم.
آقاي خاتمي سؤال من در ارتباط با تأكيد آقاي حجاريان بر ائتلاف روي حداقل هاست كه بر مبناي آن ايشان پيشنهاد كردند اين ائتلاف ميتواند در مسائلي مانند حفظ كشور، حفظ جان مردم يا صلح و مسائلي از اين قبيل باشد؛ اما در اين ميان به نظر ميرسد در سطح تشكيلات مشاركت اين ايده هنوز نمادي پيدا نكرده است. در صورتيكه اهميت اين موضوع بسيار هم زياد است؛ بگذاريد مثالي بزنم، الآن مطابق آمار در اثر مداخله خارجي 90 هزار نفر در عراق طي سه سال كشته شدند كه رقم بسيار بالايي است، هرچند در كشور ما بر اثر سوانح جادهاي و بلاياي طبيعي عده بسياري جان خودشان را از دست ميدهند اما به هر حال آمار كشتهشدگان جنگ قابل چشمپوشي نيست. ما ميتوانيم براي مردم اين موضوع را توضيح دهيم كه مداخله خارجي اين خطرات را به دنبال خواهد داشت و لااقل حداقلهايي كه امروز داريم ديگر در اثر جنگ وجود نخواهند داشت.
خاتمي: در مورد اجماع و صحبتهاي آقاي حجاريان هم بايد بگويم كه مغز آقا سعيد هميشه ايده تراوش ميكند، اما اين لزوماً بدان معنا نيست كه نسبت به اين مسائل در حزب بحث شده است و همه به نقطه مشتركي رسيدهايم. ما ائتلاف را ضروري ميدانيم اما در شرايط فعلي اجماع را امري ممكن نميدانيم. ما در تحليلهاي خودمان به اين نتيجه رسيدهايم كه اگر يك انتخابات آزاد با حداقل معيارهاي قابل قبول وجود داشته باشد، با توجه به قدرت ما و قدرت رقيب، بدون ائتلاف امكان پيروزي كم است. بنابراين ما هميشه به دنبال ائتلاف بودهايم و نه اجماع. الآن هم تلاش ميكنيم، هرچند دوستاني هستند كه در برخي مسائل خط قرمز دارند، اما ما بايد اين خط قرمز را كمرنگ كنيم. اجرايي كردن ايده آقاي حجاريان هم از يك حزب به تنهايي ساخته نيست. «عدهاي» از كساني كه ايشان تحت عنوان «از اين جا تا آن جا» نام ميبرد از اساس و ماهيت با كار حزبي مخالف هستند و امكان ندارد ما بتوانيم با آنها كار حزبي كنيم. اما در عين حال در مورد كساني كه حاضر هستند بر سر مسائلي از اين قبيل مذاكره كنند، ما با هم صحبتهايي داشتهايم. اما به هرحال تعداد افراد گروههايي كه حاضر باشند ميداندار باشند زياد نيست.
مقابل اصلاحطلبان پيشرو ما امروز با طيفي درون جريان اصلاحات رو به رو هستيم كه اساساً هرگونه ائتلافي را منكر ميشود و حتي از اساس با برخي از بنيانهاي اصلاحطلبي مشكل دارند. موضوع اينها جناح راست يا محافظهكاران هم نيستند، ما تجربه انتخابات رياست جمهوري نهم را داشتيم، ضمن آنكه قبل از آن هم با وقايع مجلس ششم روبهرو بوديم كه اينها به هيچكدام از خواستهاي پيشروانه اصلاحطلبان پاسخ مثبت ندادند، اما مواضع حزب مشاركت هنوز در قبال اين رفتارها و حركتها روشن نيست، مثلاً آقاي [...] بخشي از جبهه مشاركت را تحت عنوان تندروها مورد انتقاد قرار ميدهد در صورتيكه گويا سياست جبهه مشاركت به نوعي مماشات با همه گروههاست و جوابي به آنها نميدهيد.
خاتمي: اينطور نيست كه مواضع حزب در مسائل مختلف بيان نشود، حزب در امور گوناگون مواضع خودش را بيان كرده است، حالا اينكه مواضع ما به مردم رسيده يا نرسيده، موضوع ديگري است. اما در مورد اينكه اگر مثلاً آقاي [...] عليه ما موضع ميگيرد و ما سكوت ميكنيم، بايد بگويم اين سياست رسمي حزب است كه به هيچ وجه به صورت علني مسائل و مشكلات دروني اصلاحطلبان را برجسته نكنيم. به درستي يا نادرستي اين موضوع كاري ندارم، اين سياست رسمي حزب است. البته اين مانع از اين نيست كه درون خودمان بحث نكنيم يا اينكه انتقادي نداشته باشيم. اما آقاي شكوريراد به علت بيان مسائلي در مورد دفتر تحكيم دو بار مورد انتقاد واقع شد، چون بنا نداريم در عين اينكه بحث ميكنيم، بهانه به دست مخالفان اصلاحات بدهيم اين هم كه مسائل دروني اصلاحطلبان پررنگ ميشود خواسته طرف مقابل ما است كه قصد دارد مشكلات ما را بزرگ كند. در مجلس هم اين كار را ميكردند.
آقاي دكتر شما از فعال بودن ميگوييد اما بعد از انتخابات تعدادي از دفاتر مشاركت در استانهاي مختلف تعطيل شده است، به عنوان مثال ما در اردبيل يا آذربايجان غربي با ضعفهاي بسياري روبهرو هستيم.
خاتمي: خبر شما مربوط به دو ماه پيش است، اتفاقاً اردبيل را كه شما مثال ميزنيد امروز خيلي هم فعال شده است.
شما يكي از كساني بوديد كه به همراه برادرتان قبل از انتخابات دوم خرداد 76 اعتقاد داشتيد در ساختار موجود نميتوان كار كرد، در اين سالها چه اتفاقي افتاد كه امروز برخلاف نظرات پيشين صحبت ميكنيد؟ آيا اشتباه تحليلي بود يا مزاياي حضور در قدرت شما را به اين نتيجه رساند؟
خاتمي: من به خاطر نميآورم كه گفته باشم در اين ساختار نميتوان كار كرد، مبناي اين حرف را هم نميدانم. من هيچ وقت اين ادعا را مطرح نكردهام و در عين اينكه نسبت به قانون اساسي انتقاد دارم معتقدم كه در همين قانون اساسي هم ميتوان فعاليت كرد. اصلاحات هم در درون اين ساختار بايد انجام شود و اين صحبت هميشگي ما بوده است.
در حزب شما باندبازي و منافع شخصي كم نيست و مصداقهاي آن هم وجود دارد. بسياري از اعضاي اوليه حزب امروز در شوراي مركزي حضور ندارند و حزب در درون هم با انتقادات بسياري مواجه است.
خاتمي: در مورد بحثهاي تشكيلاتي كه مطرح ميكنيد بايد بگويم من قبول دارم كه در ابتداي تشكيل جبهه مشاركت، ما به معناي واقعي حزب نبوديم؛ اما انسجام تشكيلاتي كه ما امروز داريم به هيچ وجه قابل مقايسه با گذشته نيست. ما به لحاظ سياسي و فرهنگي كمتر مشكل داشتيم اما مواضع اقتصاديمان متفرق بود؛ در حاليكه امروز اينگونه نيست و انسجام درون حزبي ما بسيار بيشتر از گذشته است. به دليل همين انسجام دروني هم ما توانستيم سختترين تصميمات را درون خودمان بگيريم و دچار مشكل نشويم. در بدترين وضع، هنگامي كه حزب تصميم ميگيرد به لحاظ همين روند دموكراتيك دچار تنش نميشود. امروز هم ميتوانيم ادعا كنيم كه در حد هشت سالگي خودمان يك حزب نسبتاً موفق در جمهوري اسلامي هستيم.
شما تحليلي از برنامههاي اقتصاديتان داريد و اذعان هم ميكنيد كه اين برنامهها در انتخابات بسيار ضعيف بود؛ با اينحال وقتي كه من به عنوان يك روزنامهنگار پايگاه طبقاتي شما را بررسي ميكنم نميتوانم درك كنم كه تفاوتتان با كارگزاران چيست، اصلاً طرفدار چه نوع اقتصادي هستيد؟
خاتمي: در مورد مواضع اقتصادي هم بايد بگويم كه ما هشت كنگره داشتيم، در همه كنگرهها هم بيانيه داديم و مواضع اقتصاديمان را بيان كرديم. البته نميخواهم بگويم كه مواضع اقتصادي ما كامل شده است يا اختلافنظر نداريم. قصد هم ندارم وارد مقايسه مواضع خودمان با كارگزاران شوم، ممكن است نزديكيهايي با آنها داشته باشيم. هرچند به طور خلاصه ميتوانم بگويم كه در شيوههاي اتخاذ شده در امر اقتصاد و سياست تفاوتهاي محسوسي با آنها داريم براي ما مسأله دموكراسي اهميت دارد و بيشتر طرفدار سوسيال دموكراسي هستيم.
دموكراسي در اقتصاد به چه معني است؟
خاتمي: يعني ما معتقديم كه جهتگيري اقتصاد بايد به سمت اقتصاد بازار باشد، اما اين نبايد بدان معني باشد كه دولت يك سري از تعهدات خودش را در مسائلي از قبيل آموزش، بهداشت، امنيت يا موارد مشابه ديگر فراموش ميكند. به اعتقاد ما حداقل در شرايط فعلي امكانپذير نيست كه همه چيز ما به خصوص در زمينههاي اجتماعي و خدمات عمومي از قبيل بهداشت و آموزش از دولت به طور كامل منفك شود. ما به مسائلي مثل حق مالكيت، شناخت بازار، رقابتپذيري اقتصاد، رانتزدايي، كوچكتر كردن دولت و تقويت بخش خصوصي و پيوند و تعامل با اقتصاد جهاني اهميت ميدهيم.
اما شما با اينكه در بيان مواضع اقتصادي خودتان از سوسيال دموكراسي بيشتر دفاع ميكنيد اما حزب مشاركت در سطح جامعه به اين صفت شناخته نشده است، دليل اين امر را در چه ميدانيد؟
خاتمي: شايد ناشي از ضعف ما در بيان مطالب باشد كه نتوانستهايم حرفهاي خودمان را به نحو صحيحي بيان كنيم، شايد هم اين امر ناشي از فرهنگ عمومي جامعه ما باشد كه خيلي عادت ندارد مطالعه كند. اين امر به خصوص در مطالب تحليلي قابل توجهتر است و البته بايد اين نكته را هم بگويم كه ما زماني كه در مجلس بوديم چون عملاً در سياستهاي اقتصادي با دولت هماهنگي داشتيم بنابراين مواضع ما همانند مواضع دولت شناخته شده است، درحاليكه دوستان ما در مجلس و مركز پژوهشها در مورد برنامه چهارم توسعه و يا بودجههاي ساليانه كارهاي زيادي انجام دادند و همانطور كه گفتم به دليل اختلاط كاري با دولت عملاً مواضع اقتصادي حزب در پوشش مواضع اقتصادي دولت قرار گرفت.
آقاي خاتمي كدام سياست شما با سوسيال دموكراسي همخواني دارد؟ برنامههاي اقتصادي مشاركت را كساني مينويسند كه در حزب كارگزاران حضور دارند، آنها وقتي كه ديدند مشاركت در قدرت است برنامههاي خودشان را به نام مشاركت ارائه دادند. كدام وزيري كه شما در دولت آقاي خاتمي به او رأي داديد در حوزه اقتصاد معتقد به سوسيال دموكراسي بود؟ آقاي جهانگيري، آقاي شريعتمداري يا آقاي مظاهري سوسيال دموكرات بودند؟ كدام اقتصاددان سوسيال دموكرات در ساختمان حزب مشاركت با شما ديدار داشته است؟ اصلاً كدام سياست اقتصادي شما با سوسيال دموكراسي همخواني دارد؟ اصلاً آيا مگر ميشود طرفدار سوسيال دموكراسي بود و از آقاي هاشمي حمايت كرد؟ البته شما ميتوانيد بگوييد كه از امروز سوسيال دموكرات شدهايد اما لااقل در اين هشت سال نه در مجلس و نه در دولت ما اين موضوع را نديديم. شما زماني پيروزيهاي اصلاحات را به نام خودتان مينويسيد اما هنگام شكست حاضر نيستيد مسؤوليت عملكرد دولت را بپذيريد، در حاليكه اين دولت از شما و فراكسيون 128 نفرهتان رأي اعتماد گرفت. شما ميتوانستيد به وزيري كه از [...] معرفي شده بود رأي اعتماد ندهيد يا وزيري را كه عملكرد درست نداشت استيضاح ميكرديد. من آقاي عرب سرخي را گواه ميگيرم كه به ايشان ميگفتم ما معني حمايت از دولت را بد درك كرديم و فكر ميكنيم هركسي كه از سوي دولت معرفي ميشود بايد به او رأي دهيم و از هر لايحهاي كه به مجلس فرستاده ميشود دفاع كنيم تا بگوييم طرفدار دولت اصلاحات هستيم. ما با آقاي مزروعي مصاحبه ميكرديم و ايشان هم ميپذيرفت كه لايحه بودجه ايراد دارد اما وقتي ميگفتيم كه پس چرا كليات لايحه را تصويب ميكنيد پاسخ ميداد مجلس جاي اين نيست كه ماهيت لايحه بودجه را اصلاح كند، ضمن آنكه ما بايد از دولت حمايت كنيم. نميخواهم بگويم تمام دلايل شكست حزب مشاركت اينها بود اما به هر حال مشاركت به عنوان حزب پيشرو در اصلاحات از اين اشتباهات ضرر كرد. من براي آقاي صفاييفراهاني احترام زيادي قائل هستم اما آيا ميشود رئيس كميته اقتصادي كسي كه شعار توسعه دانايي محور ميدهد يك مهندس باشد؟ نميشود كه ما به آقاي مظاهري با مهندسي راه و ساختمان رأي اعتماد براي وزارت اقتصاد و دارايي بدهيم و در روزنامه حزبي نوروز باشد هزار دليل بياوريم كه اصلاً مهندس بودن براي وزارت اقتصاد خيلي بهتر از آن است كه فردي دكتراي اقتصاد داشته باشد. آقاي عبده در روزنامه نوروز اين مطلب را نوشت و در بيان دليل آن هم گفت كه در استراليا اين كار انجام شده و جواب داده است. مشكل مشاركت همان مشكلي است كه كارگزاران يا سازمان مجاهدين با آن روبهرو هستند؛ مشكل اينجاست كه فقط دولت ما نفتي نيست، بلكه احزاب ما هم نفتي هستند. گويا كه تنها با تقسيم رانت نفت ميتوان تأثيرگذار بود. با اين تصور ديگر جامعه معني نخواهد داشت.
خاتمي: يك سري از اين گفتهها اصلاً صحيح نيست، در مورد مواضع اقتصادي افراد هم كه حالا طرفدار سرمايهداري بودند يا سوسيال دموكرات نبودند من نظري ندارم، چون صحبتهاي من در مورد مجموعه سياستهايي بود كه اعمال شد. من در مورد مواضع خودمان هم گفتم كه ما به تدريج در حال حركت هستيم و فقط مواضع كلي ما مشخص شده است. شما اگر خطكش بگذاريد ميتوانيد بگوييد كه در فلان جا از سوسيال دموكراسي فراتر رفته ايد، من اين حرف را قبول ميكنم، همانطور كه اين خطكش را اگر در مواضع سياسي ما هم بگذاريد ممكن است به اين نتيجه برسيد كه ما در جايي از دموكراسي تخطي كردهايم. اما من معتقدم كه اصول كلي ما در اين مسير بوده است و توانستيم به وسع خود و ميزان اثرگذاري خود با همكاري متقابل دولت و مجلس جهت اقتصادي كشور را در اين مسير به پيش ببريم. اين را هم بگويم كه از زير بار مسؤوليت فرار نميكنيم، اما بايد جايگاهها را بشناسيم. بنده از كليت دولت و نه تك تك اعضاي آن دفاع ميكنم، ولي اين بدان معني نيست كه من مسؤول عملكرد فلان شخص هستم. من از طرف مشاركت صحبت ميكنم و انتقادات ما هم كمتر از بسياري از دوستان نيست. شما بايد بدانيد كه بزرگترين چالش ما در اقتصاد با سياستهاي اقتصادي بعضي از وزراي دولت آقاي خاتمي بود. اما در كليت موضوع تلاش داشتيم به نوعي با دولت همكاري كنيم كه از خط مشي خودمان منحرف نشويم. جزئيات آن را هم ميتوانيم باهم به بحث بگذاريم. از طرف ديگر من رابطه بين مدرك تخصصي و مديريت را قبول ندارم. يعني به نظر من وزير اقتصاد حتماً نبايد دكتراي اقتصاد داشته باشد. همين وزير وزارتخانهاي كه من در آن كار ميكنم هميشه يك پزشك بوده است اما اين هيچگاه اين امر دليلي براي موفقيت آن نبوده است. آنچه كه اهميت دارد مديريت صحيح است چون اين كارشناسان و معاونان وزارتخانه هستند كه كار تخصصي ميكنند. در كشورهاي ديگر دنيا هم اينگونه نيست كه مدرك يك وزير با كار تخصصي وزارتخانه يكسان باشد. مثلاً بسياري از وزرا حقوقدان هستند. صحبتهاي شما در مورد رابطه نفت و بدنه اجتماعي را هم متوجه نشدم. چون دولت و مجلس بودند كه هدفمند كردن يارانهها را دنبال ميكردند. ما بوديم كه قانون مالياتها را تصويب كرديم و عوارضي وضع كرديم كه وابستگي به نفت را كاهش دهيم. اتفاقاً ما هم اين را قبول داشتيم كه اتكاي دولت به نفت و اداره كشور با پول نفت عارضهاي است كه در همه امور از جمله در مسائل سياسي اثر دارد و كشور را به عقب ميبرد.
براي انگيزهسازي در انتخابات آينده چه برنامههايي داريد؟
خاتمي: امروز انگيزهها با گذشته متفاوت است. يعني اينطور نيست كه انگيزههاي سياسي بتواند به تنهايي مردم را وارد صحنه كند. اما اينكه انگيزههاي جديد شامل چه مواردي است من ميتوانم بگويم كه يكي از خواص اصلاحات ايجاد تنوع انگيزهها بوده است. ما امروز نه يك كلام واحد داريم كه بتواند همه را جذب كند و نه يك متكلم وحده وجود دارد كه حرف او بتواند همه را جذب كند. به همين دليل هم هست كه بر سياست ائتلاف تأكيد داريم. ما براي شناخت انگيزههاي انتخاباتي مردم در حال مطالعه هستيم. به عنوان مثال بايد ببينيم كه آيا طبقات مختلف اجتماعي چه انگيزههاي اقتصادي دارند. يا طبقه متوسط جديد كه يك طبقه سيال است چه انگيزههاي خاصي به لحاظ سياسي يا اجتماعي دارد البته ما هنوز انگيزهها را امروز و در شرايط فعلي به صورت دقيق جمعبندي نكردهايم و اميدواريم طي ماههاي آتي به نتايجي هم برسيم.
من بعد از انتخابات هميشه به اين نكته فكر ميكردم كه چرا خانمها به دكتر معين كه تا اين حد شعار حمايت از زنان را ميدهد رأي ندادند تا اينكه بعد از برگزاري جلسه روز زن به دليل اين امر پي بردم. در اين جلسه از جمع اعضاي شوراي مركزي تنها دو نفر از آقايان حضور داشتند كه اين واقعاً مايه تأسف است. وقتي زنان حس كنند كه اعضاي شوراي مركزي جبهه مشاركت به هشتم مارس كه روز جهاني زن است احترام نميگذارند مطمئن باشيد كه پاي صندوق هم به كانديداهاي مشاركت رأي نميدهند.
خاتمي: اين هم يكي از مسائلي است كه ما در سالهاي گذشته در دام آن افتادهايم. من از شما ميپرسم كه چند درصد زنان جامعه ما در مورد هشت مارس اطلاعات دارند؟ عدم حضور من در اين مراسم به دلايل خاصي بوده است كه براي خودم دارم، هرچند انتقاد شما از عدم حضور اعضا ممكن است درست هم باشد اما اگر فرضاً من در اين مراسم حاضر ميشدم آن وقت جامعه زنان از حزب مشاركت استقبال ميكرد؟ آيا تمام مسائلي كه زنان ما با آنها مواجه هستند آن چيزي است كه خانم x، خانم y يا خانم Z ميگويند؟ نميخواهم بگويم كه حرفهاي آنها صحيح نيستند و نبايد حزب مورد انتقاد قرار گيرد اما بايد بحث كنيم و ببينيم كه اندوه زنان جامعه ما با چه مسائل اجتماعي، اقتصادي، خانوادگي و سياسي درگير هستند. من فكر نميكنم اين تلقي صحيح باشد كه حضور يا عدم حضور تعدادي از اعضاي شوراي مركزي در مراسم بيانگر اين باشد كه ما به مسأله زنان توجه داريم و در غير اينصورت به زنان توجه نميكنيم. يعني اين موضوع شاخص درستي براي قضاوت نيست.
نتايج بررسيهايتان در مورد كارآمدي يا ناكارآمدي اصلاحات و اشتباهاتي كه مرتكب شديد به كجا انجاميد، ما اسفند 85 با انتخابات شوراها مواجه هستيم و بايد از تجربيات گذشته درس بگيريم.
خاتمي: در مورد انتخابات شوراها بحثهاي فراوان وجود دارد و دفتر دائمي انتخابات حزب به اين مسأله ميپردازد. در مورد كارآمدي يا ناكارآمدي اصلاحات و اشتباهاتي كه مرتكب شديم هم بايد بگويم كه من اعتقادي به ضعف خودمان در مقابل رقيب ندارم، بلكه به نظر من در يك جمله بزرگترين اشتباه ما اين بود كه از حوزه اختيارات خودمان درون دولت و مجلس به اندازه كافي استفاده نكرديم.
آقاي خاتمي شما پيش از اين مدعي شده بوديد كه 80 درصد برنامههايتان در مجلس محقق شده است، از سوي ديگر هم ميگوييد كه اصلاحطلبان از تمام ظرفيتها و اختيارات خودش استفاده نكردند كه من فكر ميكنم اين دو گفته شما با يكديگر تناقض دارند، آخر چطور ميشود كه در انتخابات شكست ميخوريد و ميگوييد كه از تمام اختيارات خودتان استفاده نكردند، اما از آن طرف مدعي ميشويد كه برنامههايتان در مجلس محقق شده است.
خاتمي: بنده معتقدم كه مجلس و دولت اصلاحات در مجموع موفق بود، اينكه در يك انتخابات شكست خورديم به اين معنا نيست كه همه چيز را از دست دادهايم. در انتخابات هم اشتباه ما بيشتر محاسباتي و تاكتيكي بود. ما در پروژه انتخابات شكست خورديم دلايل شكست را هم در بيانيههايمان توضيح دادهايم. من موافق اين گفته دوستان نيستم كه ميگويند هشت سال اصلاحات سبب شد كه آقاي احمدينژاد سر كار بيايد. اتفاقاً در جريان انتخابات من تعميق اصلاحات را ميبينم. ممكن است كسي پيروز شود و نسبت به احزاب و روشنفكران هم فشارهايي وارد شود اما هيچ كس نميتواند منكر تحولات اجتماعي شود و جلوي حركتهاي اجتماعي را بگيرد. شكست ما به معناي از بين رفتن اصلاحات نيست. در مورد اهداف حزب مشاركت در مجلس ششم هم ما يك پروژهاي را مطرح كرديم و گفتيم كه ميخواهيم فلان برنامهها را محقق كنيم. ما كه نگفتيم قانون اساسي را تغيير ميدهيم يا با آمريكا رابطه برقرار ميكنيم. البته اين را هم بگويم در بسياري از مواقع كارهاي ما فارغ از درستي يا نادرستي آن تحت تأثير جو بيروني قرار داشت، يعني احساس ميكرديم فشار اجتماعي كه وارد ميشود ما را ملزم به انجام دادن كارهايي خاص ميكند. ممكن هم بود كه در برنامه ما باشد يا نباشد. اما به هر حال يك برنامه مكتوب وجود دارد كه پروژههاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي آن هم مشخص است و بعد از پايان مجلس ششم هم ارزيابي ما از تحقق يا عدم تحقق وعدههاي انتخاباتي مكتوب شده است. اما روي ديگر اين موضوع در مورد استفاده از اختيارات ماست كه من ميگويم ميتوانستيم بيشتر استفاده كنيم. به عنوان مثال ما با وزارت علوم روي مسائل سياسي در دانشگاهها اختلاف نظر داشتيم؛ يعني ما ميگفتيم شما بايد كاري كنيد كه در دانشگاهها امكان اين وجود داشته باشد كه هر كسي در هر تشكلي بتواند مواضع خودش را در يك چارچوب مشخص بيان كند. ما قبول نداشتيم كه فرضاً گفته شود همه بايد در قالب انجمنهاي اسلامي فعاليت كنند و در غير اينصورت مجوزي داده نخواهد شد. من معتقدم در برخي موارد اين ظرفيت در دولت وجود داشت كه برنامههايش را محقق كند اما نشد. هرچند بعضيها هم نظري مخالف دارند. ما ميتوانستيم يك استاندار محكم و اصلاحطلب انتخاب كنيم. نميگويم مشاركتي بلكه ميگويم اصلاحطلب كه حداقل حاضر باشد هر دو ماه يك بار با افراد اصلاحطلب استان جلسه داشته باشد و نظرات آنها را جويا شود و تقويتشان كند، اينكه ديگر در اختيار دولت بود. همه در بيان دليل شكست دولت ميگويند كه چرا دولت نتوانست فلان زنداني را آزاد كند، در صورتيكه ميدانيم اين موضوع در حوزه اختيارات دولت نبود و دليلي براي شكست دولت هم نيست. در يك ارزيابي كلي بايد اين موارد را تفكيك كنيم و ضعفها را پيدا نماييم. بنابراين من در گفتههاي خودم تناقضي نميبينم كه شكست در انتخابات را با تحقق وعدههاي انتخاباتي مجلس ششم و عدم استفاده كامل از اختيارات موجود قابل جمع شدن ندانم. البته بديهي است كه ما به طور حتم مشكلاتي داشتيم و آن هشت سال هم در شكست ما بيتأثير نبود، اما نميتوانيم بگوييم كه نتيجه هشت سال اصلاحات در سوم تير خودش را نشان داده است.
آقاي خاتمي درهاي مشاركت بعد از هفت سال هنوز باز نشده و مشاركت يك حلقه بسته مانده است. البته من منكر گسترش حزب نيستم اما اين موضوع كافي نيست. شما ببينيد آنهايي كه در انتخابات جمع شده بودند بعد از انتخابات به امان خدا رها شدند؛ هر وقت هم كه در مورد عضوگيري سؤال ميكنيم پاسخ ميدهند كه مقدمات كار در حال انجام است، اين مقدمات چه زماني تكميل ميشود آقاي دكتر؟
خاتمي: عضوگيري كار آساني نيست، مثلاً در روزنامه اطلاعيه دهد كه هركس ميخواهد عضو حزب شود ميتواند فرم پر كند و وارد حزب شود. ما بايد بتوانيم براي كسي كه عضو حزب ميشود حداقل هفتهاي يك بار مطلب ارائه دهيم. در غير اينصورت تنها اسم پر كردن فايده ندارد. براي ما عضوگيري به معني ارتباطگيري است و هنگامي كه راههاي ارتباطگيري تسريع ميشود عضوگيري هم انجام خواهد شد. همانطور هم كه گفتم بعضي كارهاي ما در طول ماههاي اخير با افراد زيادي از اين طريق بوده است و نتيجه آن را هم ديدهايم.
آقاي عطريانفر طي سخنراني در دفتر مركزي حزب از پيشنهاد ائتلاف با حزب مشاركت در جريان انتخابات روي فردي مثل دكتر نجفي خبر داد اما گفت كه مشاركت با اين پيشنهاد مخالفت كرد.
خاتمي: اين مسأله هيچگاه مطرح نشد، ما اين اعتقاد را داشتيم كه كارگزاران اصلاً در آمدن يا نيامدن آقاي هاشمي نقشي ندارند. بسياري از دوستان ما در كارگزاران مخالف آمدن آقاي هاشمي بودند و بارها با ايشان جلسه گذاشتند و خواستند كه ايشان وارد انتخابات نشود. آقاي هاشمي با يك حلقه خاص دور خودش تصميم ميگيرد. اينكه ما و كارگزاران براي آقاي هاشمي تصميم بگيريم كه ايشان بيايد يا نيايد كه شوخي است. اتفاقاً اين موضوع جاي ديگري مطرح شد. يعني در جبهه دوم خرداد كه آقاي كروبي هم در آن حضور داشت اين موضوع مطرح شد كه روي كسي مثل آقاي نجفي ائتلاف كنيم و اتفاقاً ما هم استقبال كرديم. آقاي نجفي هم ميگفت به هيچ وجه وارد انتخابات نميشود مگر آنكه آقاي هاشمي تصميم بر نيامدن داشته باشد. آقاي هاشمي را هم كه همه مان ديديم با چه وضعيتي تا روزهاي آخر مشخص نكرد كه ميآيد و يا خير. بنابراين آقاي نجفي هم امكان تصميمگيري نداشت.