* ورود ضعيف در عرصه، فرصتسوزتر از عدم ورود است
اگر جمهوري اسلامي از نيروهاي زبده و توانمند خود در مذاكره استفاده كند، مذاكره ولو به صورت محدود ميتواند نتايج مثبتي داشته باشد و اگر زبدگان و خبرگان ديپلماسي كشور در پيگيري و به سامان رساندن اين مهم نقشي نداشته باشند، همان بهتر كه مذاكرهاي صورت نگيرد چرا كه ورود ضعيف در عرصه، فرصتسوزتر از اصل عدم ورود است.
چندي است كه موضوع مذاكره ايران با امريكا به عنوان قدرتمندترين و در عين حال بانفوذترين همسايه عراق درخصوص مسائل اين كشور طرح شده است و به رغم مسايل پيش آمده موضوع همچنان به قوت خود باقي است .م سيد عبدالواحد موسوي لاري وزير كشور دولت اصلاحات در پاسخ به پرسشهاي ما از مظلوميت ملت عراق در دوران رژيم صدام و افزون شدن اين مظلوميت در ماجراي حمله نظامي امريكا به عراق سخن گفت. او ايران را بانفوذترين همسايه عراق در اين كشور ميداند و معتقد است كه ايران تنها براي حل مشكلات ملت عراق حاضر به گفتوگو شده است و معتقد است كه جمهوري اسلامي تنها درصورتي دراين راه موفق است كه از زبدگان و خبرگان ديپلماسي كشور در تيم مذاكره كننده بهرهمند باشد.
٭ تحليل شما از مذاكره ايران و آمريكا بر سر مسايل عراق چيست؟
-ملت مظلوم عراق نزديك به نيم قرن است كه از اثرات ويرانگر رژيمي خونخوار و ضدمردمي رنج ميبرد. در دوران حاكميت حزب بعث و صدام جنايتكار، سرمايههاي مادي و معنوي اين ملت صرف جنگ افروزيها و تمايلات ابلهانه صدام حسين و حزب بعث شد، هزاران تن از فرزندان عراق در جنگهاي تحميل شده بر همسايگان، جان خود را از دست دادند و عده بيشماري از آنان نيز در زندانها و شكنجهگاههاي رژيم به كام مرگ سياه رفتند. با لشكركشي آمريكا و متحدانش به اين كشور، هر چند رژيم صدام فرو ريخت، اما آلام و رنجهاي ملت عراق پايان نيافت. جنايات صداميان در قالب ترورهاي كور و انفجارهاي پيدرپي تداوم يافت و آزار و اذيت و شكنجه پيروزمندان غرب و تحقير ملت از ناحيه آنان بر نابختياريهاي ملت عراق افزوده شد.
با گذشت بيش از سه سال از سرنگوني صدام و ورود اشغالگران به عراق مشاهده ميشود كه عراق مأمن تروريستها و پايگاه انتقال ناامنيها و مشكلات به ساير كشورها شده است. از سوي ديگر، اشغالگران نيز نتوانستهاند در برقراري امنيت مردم عراق و حتي سربازان و نظاميان خود توفيقي به دست آورند. بنابراين نياز مردم عراق اين نتيجه را به دست داده است تا شرايط براي گفت و گوي مستقيم ايران و آمريكا فراهم شود. جمهوري اسلامي ايران به عنوان قدرتمندترين و در عين حال با صلاحيتترين و بانفوذترين همسايه عراق با اينكه اصل حضور بيگانگان در عراق را نامشروع ميداند، باتوجه به تواناييهاي خود براي كاستن از آلام مردم عراق و نجات منطقه از تهديدات امنيتي حاضر به گفت و گو با آمريكا شده است. به اعتقاد من مذاكره هر چند پيرامون مسايل عراق است اما نيازهاي طرفين مذاكره را نيز پاسخگوست و اگر مصالح كشور تأمين شود، آغازي مناسب خواهد بود.
٭ با توجه به سياستهاي گذشته نظام مبني بر پيش شرطهاي ايران براي مذاكره با دولت آمريكا آيا به اعتقاد شما تغييري در سياستهاي دولت اين كشور مشاهده ميشود؟ در غير اينصورت اين مذاكره با نوع معيارها و شعارهاي پيشين در تعارض نيست؟
- اصولاً مذاكره يا عدم مذاكره نميتواند به عنوان هدف معرفي شود؛ چراكه مذاكره راهي است براي رسيدن به هدف. شرايط هر زمان، مقتضيات همان زمان را مطالبه ميكند. ممكن است در يك زمان براي رسيدن به هدفي، راهي و طريقي تجويز شود كه پيش از آن دستيابي به هدف از طريق ياد شده ممكن نبوده است. مذاكره در اهداف سياسي به تعبير حوزويان جنبه طريقيت دارد نه موضوعيت. از نظر من اقدام به مذاكره آن هم در مورد مسايل عراق و حتي در مورد مسايل دو جانبه، عدول از اصول نيست؛ بلكه تلاشي خردورزانه براي تحقق مصالح ملي است.
٭ اگر ايران ميتواند بر سر منافع مشترك خود با آمريكا در عراق مذاكره كند، آيا ميتوان بر اولويت اصلي سياست خارجي يعني پرونده هستهاي و منافع مستقيم ايران و آمريكا مذاكره كرد؟
- همانطور كه در بالا اشاره كردم، مذاكره براي حفظ مصالح ملي و جلب منافع ملي است. وقتي اصل مذاكره قبيح نبود، اينكه پيرامون چه موضوعاتي مذاكره شود، سؤالي است كه پاسخي جز اصل تأمين مصالح ندارد. بنابراين هر جا كه مصلحت ملي اقتضا كند و در هر موضوعي كه دورنماي آن، تأمين منافع ملي باشد، ميتوان مذاكره كرد.
٭ اساساً شرايط و موقعيت امروز براي مذاكره با آمريكا با دوران دولت اصلاحات تفاوتي دارد كه امروز ميتوانيم مذاكره كنيم اما ديروز نميتوانستيم؟
- معتقدم در گذشته فرصتهايي براي پيگيري مصالح ملي و منافع ملي از طريق مذاكره وجود داشت كه اگر دولتمردان وقت مجوز مذاكره مييافتند، تحقق اهداف نظام با هزينه كمتر و سهولت بيشتر ميسر ميشد. اما اگر به هر دليل آن روز مديران كشور بنا به مصالحي به اين نتيجه نرسيدند، نميتوان فرصت امروز را هم گرفت. البته بايد توجه داشت كه مذاكره با امريكا هم به معناي دستيابي كامل به هدف نيست و نبايد اين مسأله را چنان تعبير كرد كه گويا از اين طريق همه مشكلات حل خواهد شد به ويژه با خوي استكباري و منش جهانخوارگي آمريكا شايد عاقلانه باشد كه ما جنبه منفي موضوع و عدم تحقق خواستهها را جديتر تلقي كنيم. به عبارت ديگر نبايد از مذاكره هراس داشت همانطور كه نبايد سادهلوحانه و خوشبينانه به آن نگريست.
٭ از نگاه امام رابطه و مذاكره با آمريكا چگونه بود؟
- امام در سيره نوراني خويش نشان دادند كه مرد زمانه هستند؛ درعينحال كه تا چند ماه قبل از پذيرش قطعنامه بر مبارزه و جهاد تا سرنگوني رژيم تجاوزگر بعث و رفع هميشگي فتنه صداميان تأكيد ميورزيدند وقتي تشخيص دادند كه مجموعه شرايط، پايان مبارزه و پذيرش قطعنامه را ديكته ميكند، در يك حركت شجاعانه كه مصالح ايران و امت اسلامي مدنظر بود، با پذيرش قطعنامه دشمنان را خلع سلاح و جهان را شگفت زده كردند.
وقتي آمريكا پس از اشغال لانه جاسوسي با ما قطع رابطه كرد، امام هر چند ابتدا به ساكن، اقدام به قطع رابطه نكرده بود، اما با تصميم امريكا مبني بر قطع رابطه از آن استقبال كردند و اين تعبير را به كار بردند كه رابطه ما و آمريكا رابطه ميش و گرگ است و ترديدي نيست كه تا زماني كه رابطه از اين خصوصيت برخوردار باشد، به هيچ نحو نبايد اقدام به ايجاد رابطه كرد. ولي مذاكره و گفت و گو و حضور فعال در عرصه ديپلماسي هيچ زماني به عنوان اصل تغييرناپذير مطرح نبوده است ولو اينكه در شرايطي مذاكره نيز به مصلحت نبوده است.
٭ آيا مجمع روحانيون مبارز در خصوص آنچه در اين خصوص، موضعگيري يا تحليل ويژهاي داشته است؟
- قطعاً مجمع روحانيون مبارز پيرامون همه آنچه گفته شد، نظر دارد و درصورت لزوم از طريق رييس شوراي مركزي يا دبير كل مجمع مطرح خواهد شد؛ اما آنچه بنده مطرح كردهام، صرفاً نظر شخصي است و هيچ ارتباطي با مجمع ندارد.
در پايان نظر بنده اين است كه اگر جمهوري اسلامي از نيروهاي زبده و توانمند خود در مذاكره استفاده كند، مذاكره ولو به صورت محدود ميتواند نتايج مثبتي داشته باشد و اگر زبدگان و خبرگان ديپلماسي كشور در پيگيري و به سامان رساندن اين مهم نقشي نداشته باشند، همان بهتر كه مذاكرهاي صورت نگيرد چرا كه ورود ضعيف در عرصه، فرصتسوزتر از اصل عدم ورود است.