اگرچه خانم شیرین عبادی مدتهاست از سوی این و آن سهم سعایت میبرند و حتی رییسجمهور اصلاحات آقای سیدمحمد خاتمی افتخار ایشان به جایزه صلح نوبل را برنتافتند و لجوجانه به اهمیت آن تاختند، ولی پس از آن شکست سنگین اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری این ماجرا رنگ و بویی دیگر یافت.
از آن پس مدتهاست تمامی مریدان طیف اصلاح طلب حکومتی از ایشان خشمگینند و از هیچگونه شماتت ایشان به عنوان یکی از صدرنشینان دایره عقلای تحریمکنندگان دریغ نداشتهاند. در واقع این بغض و کینه از آنجا رنگی دیگر گرفت که خانم عبادی در ماجرای آن انتتخابات نپذیرفت تا در ترفند نظام در حل و هضم مخالفانش در بدنه چپ آن گرفتار آید. این ترفندی بود که نظام با استفاده از جناح اصلاح طلبش و وعده مشارکت در قدرت توانسته بود با بکارگیری آن بسیاری از مخالفگویان به ظاهر اپوزیسیون را از موضع خویش به زیر کشد. نهایت این وسوسه سهمخواهی در قدرت برای این مخالفخوانان چیزی نبود جز هدردادن اعتبار اندوخته. اما از این میان این شیرین عبادی بود که بسیار هوشمندانه وعدههایی همچون معاونت حقوق بشر رییس جمهوری را بیمایه تر از آن یافت که قیمتی درّ پرورده در صدف عشقش به حقوق انسانی و وطنش را در پای آن بریزد. او با اعلام رسمی اینکه در مقام مدافع حقوق بشر به دنبال هیچ مقام و قدرتی نخواهد رفت سعی کرد دنبالهرو بسیار کسانی نباشد که آبروی گردآمده در سالهای سختی و مقاومت را به هنگام ریزهخواری سفره قدرتمندان به مرداب تاریخ ریختهاند.
شکستخوردگان جناح اصلاح طلب نظام که در ماموریت به پای صندوق کشاندن بیش از بیست میلیون تحریم کننده انتخابات خود را ناموفق میدیدند از آن پس از بدگویی از تحریمکنندگان را وطیفه واجبالادای خود یافتند و مستاصلانه سعی نمودند به گونهای تداعی کنند که گویی تمامی مشکلات ایران که در دوران آنها کمتر هم نبوده به دلیل تحریم انتخابات رخ داده است. اینک تبلیغاتچیهای اصلاحطلبان به متهم کردن تمامی تحریم کنندگاه به عدم اهمیت به ایران و سرنوشت آن پرداخته بودند. از این میان خانم عبادی نشانه اصلی تمام بدگوییها بود. گویی این نذر روزانه ناتمامی بود که به عنوان وظیفهای از سوی مریدان رسانهای ایشان به نحو طنز و جدّ بدون فوت وقت ادا میشد. اما این روزها با موضعگیری متین و صریح خانم عبادی در برابر حمله آمریکا به ایران گویا آب سردی روی همه اعوان این گروه ریخته شد. نوشته بیدقت آقای ابطحی بیانگر غافلگیری آنان از موضعگیری زنی بود که نه وعدهای او را به فساد میکشاند و نه ذرهای از ارزشهای خود دست بر میدارد. او پس از بازیهای سیاسی پرونده امیرفرشاد ابراهیمی میداند چگونه بالاتر از سیاست پرواز کند تامردم کشورش را به افتخار از هموطنی با او وادارد.
بیشک استدلال محمدعلی ابطحی در تخطئه شیرین عبادی در نپیوستن به مدافعان مصطفی معین بیمایهتر از آن است که پاسخی را بطلبد. همگان میدانند که در پیشروی به سوی منیّات اتمی نظام و مواضع بینالمللی مربوطه به عنوان پروژهای درازمدت و موضع کلیت نطام (شامل جناح اصلاحات) ، حتی خاتمی با آن پشتوانه ملی نیز وزنهای با ارزش نبوده است. حضور احمدینژاد و مواضع سرسخت وی در این برهه فقط فصلی دیگر در دیپلماسی قدرت متمرکز در ایران است که مسلما در نقش رییسجمهور وظیفهای جز امربری یا به قول خاتمی تدارکاتچی بزرگان نظام بودن ندارد. حال چه برسد به آقای معین که حضرتشان خود به مدد حکمی حکومتی مجال حضور در نمایش انتخابات را به دست آورده بودند و وعدههای بیپشتوانه انتخاباتیشان ایشان، شنوندگان را بیشتر به یاد دنکیشوت سروانتس میانداخت.
به هر حال گویا همیشه مواضع بسیار عاقلانه و دقیق شیرین عبادی خاریست در چشم کسانی که نمیتوانند دریابند میتوان همانند آنها طمع قدرت نداشت و به حقوق بشر وفادار ماند. میتوان مردم کشوری را بازیچه نکرد ولی در هنگام سختی حتی خاری را در پای آنان تحمل نکرد. می توان با دشمن تراشی مردم را استثمار نکرد ولی به هنگام خطر تا آخرین قطره خون در کنارشان ماند. شیرین عبادی از معدود کسانی است که باید ایران به ایشان افتخار کند و این نه به دلیل نیل به جایزه جهانی صلح که به دلیل صداقت، دلسوزی و درایت بیحدی است که در این زن وجود دارد.
حسن بهاری