آفتاب: انتشار مقاله ای از دکتر حسن روحانی در هفته نامه تایم بازتاب های مختلفی داشت. برخی از کارشناسان و فعالان عرصه دیپلماسی کشور از آن استقبال کردند و آن را فتح بابی دانستند که می تواند، ارایه کننده دیدگاهی در فضای جنگ طلبانه آمریکاییان باشد تا راه تعامل در جهان امروز باز بماند. در مقابل دیدگاهی نیز از انتشار مقاله نماینده مقام معظم رهبری در هفته نامه تایم انتقاد کردند. این گروه، آن را «گله» در مقابل بیگانگان دانستند. در حالی که از مقاله ارایه شده نه تنها چنین امری مستفاد نمی شد، بلکه تأکید بر ارایه راه های اصولگرایان مبتنی بر واقعیت داشت. با این حال دفتر دکتر روحانی در پاسخ به سرمقاله روزنامه وزین کیهان، پاسخی را تنظیم و ارایه کرد که متأسفانه در این روزنامه هنوز به چاپ نرسیده است. این پاسخ در اختیار پایگاه خبری آفتاب قرار داده شد و آفتاب، بنا به ضرورت موضوع آن را منتشر می کند که در پی می آید:
سرمقاله روزنامه وزين کيهان با عنوان «اول، دومي» به قلم برادر توانمند و دلسوز، جناب آقاي حسين شريعتمداري، ضمن انتقاد از مقاله نگاشته شده توسط جناب آقاي دکتر حسن روحاني تحت عنوان «راههاي خروج از بحران هستهاي»، ايراداتي نيز به بيانات ايشان در مجمع نمايندگان ادوار مجلس شوراي اسلامي وارد دانسته است، که جاي تأمل فراواني دارد.
ابتدا به مطلب اول اشاره ميشود که آقاي دکتر روحاني مقاله مذکور را نه به عنوان دبير سابق شورايعالي امنيت ملي، و نه به عنوان يکي از اعضاي کنوني شورايعالي، بلکه به عنوان فردي که سالها در حوزه مطالعات استراتژيک و امنيت ملي به مطالعه، تحقيق و نگارش مشغول بوده، به رشته تحرير درآورده است.
شکي نيست براي فردي که حدود دو سال از نزديک درگير پرونده هستهاي بوده و سالها با اصليترين موضوعات در حوزه امنيت ملي و سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران سر و کار داشته است، بيتفاوتي نسبت به سرنوشت نظام و انقلاب کاري است ناممكن.
ضمن آنکه پيشنهادات ارايه شده در مقاله ايشان همگي در طول سياستهاي نظام جمهوري اسلامي قرار داشته و با نظرات مسئولين پرونده هستهاي همسويي دارد.
متأسفانه به نظر ميرسد نويسنده محترم سرمقاله، نتوانستهاند به خوبي مخاطب را در مقاله آقاي روحاني مدنظر قرار دهند. اي کاش نويسنده محترم به اين نکته محوري توجه ميکرد که؛ ضمن آنکه مخاطب در اين مقاله غربيها هستند، سعي شده است تا در مقابل ادبيات جنگ محور و سلطهجويانه غرب و به ويژه آمريکا، نشان داده شود که ميتوان نه به يک راه، بلکه به راههاي متفاوت، با ادبياتي صلح محور درپي راه حل معضل هستهاي بود.
با اين تأکيد که اين راهها همگي در چارچوب سياستهاي کلان نظام قرار داشته و در جهت تقويت آنان مطرح ميگردند. هدف اصلي دكتر روحاني از نوشتن اين مقاله، شكستن جوّ سنگين جنگ طلبانه در رفتار غرب و بويژه آمريكا ـ در حد امكان يك مقاله ـ و نشان دادن راهحلّهايي بجز بحران، جنگ، تحريم و شوراي امنيت بوده است. خوب بود نويسنده مقاله ديگران را نيز تشويق ميكرد كه در حد توان خود اين راه را ادامه دهند.
جناب آقاي شريعتمداري! طرح اين مسأله كه ايشان اين مقاله را بعنوان انتقاد يا گلايه از سياستهاي هستهاي نوشتهاند، نه زيبنده جنابعالي است و نه در خور شأن شخصيتي است كه در طول بيست و چند سال گذشته در حساسترين سمتهاي سياسي، امنيتي و استراتژيك مشغول خدمت بوده و 17 سال مستمر است كه به عنوان نماينده مقام معظم رهبري در شورايعالي امنيت ملي انجام وظيفه ميكند و همه كانالها براي طرح نظرات ايشان وجود دارد.
اما مطلب دوم اشاره شده در سرمقاله، بايد به اطلاع برسد كه دکتر روحاني در سخنان روز پنجشنبه خود (که به اشتباه توسط نويسنده محترم، جمعه عنوان شده است) آرمانگرايي و اصولگرايي را دو خصيصه لاينفک تأثيرگذار در سياستگذاريها و تدوين خط مشي و برنامههاي نظام جمهوري اسلامي دانستهاند، اما توجه به نقش عوامل موجود در محيطي که اين سياستها قصد اجرا در آن را دارند را امري ضروري ميداند.
حکمت و مصلحت تقاضا دارند تا طراحي و اجراي سياستها به گونهاي باشند که تأمين کننده منافع ملي و نه از بين برنده منافع حياتي کشور باشند. ضمن آنکه نقل قول نويسنده محترم از سخنان آقاي دکتر روحاني، با اصل گفتار ايشان که در مجمع نمايندگان ادوار مجلس شوراي اسلامي ايراد شده کاملاً متفاوت است.
ظاهر امر اين است که منبع نويسنده محترم در اين خصوص، دست اول نبوده و بهتر بود ايشان متن کامل سخنراني را از روابط عمومي مرکز تحقيقات استراتژيک دريافت ميکردند. در اينجا براي روشن شدن نقطه مبهمي که در ذهن نويسنده محترم وجود دارد، عين بيانات آقاي دکتر روحاني درج ميگردد تا شبهات احتمالي رفع گردند: «....نكته ديگر اينكه، درست است كه ما در انديشه آرمان گرا باشيم و در مباني، اصولگرا، اما در مقام عمل و برنامهريزي بايد واقع گرا باشيم. ناچاريم واقعيتهاي جهان و منطقه را مدنظر قرار دهيم. آرمانگرايي محترم، اصول گرايي هم محترم، اما نميتوان صرفاً بر مبناي آرمانگرايي و اصولگرايي برنامهريزي كرد. بايد واقعيتها را نيز در برنامهريزي مدنظر قرار دهيم.
درست است كه مسئوليت مسأله هستهاي بر عهده شورايعالي امنيت ملي است و تيم مذاكره كننده هم مشغول فعاليت است. اما اين مسأله، يك مسئله ملي است و همه بايد احساس مسئوليت كنند.
تمام اين مردم تلاش كردند، جوان و پير و روحاني و بازاري، همه و همه تا اين انقلاب به پيروزي رسيد و با فداكاري همه مردم بوده كه در طول اين بيست و هفت سال اين نظام حفظ شده است.
در اين شرايط معتقدم بايد نهادهاي ديگر هم به كمك مسئولين بيايند، مجلس شوراي اسلامي هم بايد فعالتر باشد، مجمع تشخيص هم بايد فعال باشد، مجلس خبرگان هم ميتواند كمك كند. حتي در اين شرايط، احزاب و تشكلهاي سياسي هم بايد حضور پيدا كنند. البته منظورم اين نيست كه هر گروهي نظري كه دارد در روزنامهها منتشر كند. ما هر نظري داريم بايد به مسئولين منتقل كنيم».
در پايان به اين نكته اشاره ميشود كه در مقطع بسيار حساسي قرار داريم. کشور ما کشوري است در حال رشد و توسعه، و اين همان هدف سند چشمانداز بيست ساله است. ضمن آنکه بايد بپذيريم پيچيدگيهاي دنياي امروز به مردان پيچيده نياز دارد، در اين شرايط بکوشيم با ياري يکديگر، مسيري را انتخاب کنيم که ضمن مقابله با چالشها و دفع تهديدات، با کمترين هزينه منافع ملي را حفظ و جايگاه خود را در جهان ارتقا دهيم و جمهوري اسلامي ايران را به نقطه اوجي که شايسته اين نظام مقدس و مردمان آن است، برسانيم. انشاءالله.